eitaa logo
🏴ࢪآھــ بــنــدگــی📿🏴
62 دنبال‌کننده
327 عکس
241 ویدیو
1 فایل
✨﷽✨ خادم کانال :..🌱 @amir_h_15 شرایط کپی، تب، ناشناس و ....🌸 https://eitaa.com/joinchat/2952593537Cd7e96238b6 ناشناسمون... https://harfeto.timefriend.net/16231764617513
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خواص سوره مبارکه هود اعطاي حسنات – 🌸 رستگاري روز قيامت –🌹 بر انگيخته شدن در گروه پيامبران –😍 بخشوده شدن گناهان —☺️ استعانات از خداوند – 🌱 پيروزي بر دشمنان –⚜ بيمناک شدن دشمنان از او – ✨ مقام شهيد يافتن در روز قيامت😍🌸 @keramattt 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
¦🌙¦ ‌اگه‌همین‌جمعه، جمعه‌ظهوربود؛✨ چه‌کاربایدبکنیم...؟! چقدرآماده‌اے...؟! چقدرحساب‌وکتابت رو‌درست‌کردے؟ چقدرحق‌الناس‌گردنت‌هست...؟! چقدرتوبه‌کردے...؟! دریه‌سری‌روایات‌اومده که‌بعدازظهوردیگر توبه‌اےپذیرفته‌نمےشه!!!💚 حواسمون‌هست؟ حواست‌باشه! شایداین‌جمعه‌بیاید.
🌾🌾🌾 🔶اگر امروز مواظب لقمه غذایت نباشی 💠فردا مجبوری مواظب حجاب دخترت 💠غیرت پسرت و حیای همسرت باشی... ⛔لُقمه حرام شروع همه ی مصیبت هاست... 🌺🍃🌸🌷🌸🍃🌺 @keramattt
سلام علیکم شاید ۲۰ سال پیش، کسی به مخیله‌اش هم نمی‌رسید روزی در خیابان‌های شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سال‌ها مردم شاید آن‌ها را در سالن‌های عروسی هم نمی‌دیدند... دخترانی بزک‌کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و جلوباز و شلوارهایی تنگ‌تر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به این‌جا رسید. استعمار و استکبار، صبر و حوصله‌ی زیادی دارد، برعکس بسیاری از ماها ... ⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر، حجاب برتر است و می‌شود برتر نبود! بین خوب و خوب ‌تر، خوب را هم انتخاب کنی به‌جایی بر‌نمی‌خورد .می‌شود مانتوی گشاد و مقنعه‌ی بزرگ پوشید و باحجاب بود(برگرفته از سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران )... حرف قابل‌قبولی بود؛ کسی نمی‌تواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب ⬅️ گام دوم، گرفتن مقنعه بود... می‌شود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم‌ می‌آید روسری‌هایی بود با ضلع، بیش‌تر از یک‌متر، که تا کمرِ خانم‌ها هم می‌رسید... خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون می‌زد ⬅️ در فیلم‌های سینمایی هی مدل گذاشتن، زن‌های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن، دختران‌ِجوان هم از آن‌ها یاد می‌گرفتند ⬅️چشم‌های ما متوجّه این آب‌رفتن نمی‌شد و آن‌قدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت می‌کرد... ⬅️ مانند بچه‌ای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ می‌شود و قد می‌کشد و والدینش حس نمی‌کنند اما دیگران که کمتر او را می‌بینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او می‌شوند... ما عادت کردیم به روسری‌هایی که هر روز آب می‌رفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری... مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو... ⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بی‌حجابی معضل فرهنگی است، برای حلّ آن باید کارِفرهنگی کرد... سال‌ها گذشت و لباس‌ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه‌ی عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کار‌های ضدِفرهنگ، در کوبیدن حجاب و عفت و حیاء و غیرت در فیلم‌های سینمایی و مجلّات و برنامه‌های عمومی یافت می‌شد... ⬅️ حالا هم که مد پوشش خانم‌ها تغییر کرده، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار... یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را .......... ⬅️ یعنی پس از آن‌که چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفته‌اند سراغ شلوار! چشم‌های ما هنوز عادت نکرده‌اند... اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست... خدایی نکرده این‌ها هم روز به روز نازک‌تر و کوتاه‌تر می‌شود و ما عادت می‌کنیم.... آن وقت... نمی‌دانم بعدش سراغ چه خواهند رفت... 🌺 حیرت‌آور است !! 👈همه‌ی جهان حجاب دارد: 1_کره زمین دارای پوشش است... 2_ میوه‌های تر وتازه دارای پوشش است... 3_ شمشیر نیز داخل غلافش حفظ می‌شود... 4_ قلم بدون پوشش جوهرش خشک می‌شود و فایده‌اش از بین می‌رود و زیر پا انداخته می‌شود برای این‌که پوشش آن از بین رفته 5_ سیب هم اگر پوسته‌اش گرفته شود و رها شود فاسد می‌شود... و...... در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترسِ خط و خش افتادن *چادر* می‌پوشاند؛ اما *دختر* یا *همسر* و یا *خواهر* خود را بدون پوشش یا پوششِ ناقص رها می‌کند!!! 🔴بانو! این *چادر* تا برسد به‌دست تو هم از *کوچه‌های مدینه* گذشته هم از *کربلا* هم از بازار شام...! *چادرت* را در آغوش بگیر و بگو برایت *روضه* بخواند همه را از نزدیک دیده است... *السّلام علیکِ یا فاطمةالزهراء* تا می‌توانید نشر دهید... تاشاید *غیرتِ* ازدست رفته تکانی بخورد.
دوستان و همکاران عزیز و بزرگوارم سلام . با توجه به ادامه دار بودن دوره حضور بیماری کرونا در ایران و گرمای بی سابقه، احتمال زیاد با بحران آب شهری مواجه خواهیم شد! لذا با توجه به مصرف زیاد آب دراین ایام جهت شستشو و ادامه این روند مشکل کمبود آب چند برابر شده! حتی اگر دلار و طلا به پایین ترین قیمت برسد، بدون آب زندگی مقدور نیست! لطفا در مدت بیست ثانیه شستشوی دست حتما شیر آب را ببندید. در همه گروهها اطلاع رسانی کنید. یادتان باشد هیچ کس در هنگام قحطی آب به فکر ما نیست ، پس موضوع را جدی بگیرید. لطفا در مورد شستشوی ظروف هم جریان آب را بطور دائم باز نگذارید. سیستم شستشوی و آب کشیدن تک تک ظروف بطور جداگانه(مدل ایرانی) مصرف آب را به شدت بالا میبرد. متوسط یک لیتر برای هر بشقاب و ۳ لیتر برای هر قابلمه. باز نگهداشتن دوش حمام هنگام استحمام هم متوسط ۱/۵ لیتر آب برای هر ۵ ثانیه مصرف دارد. لطفا موضوع را جدی گرفته درهمه گروه ها انتشار بدهید خدا خیرتان بدهد @keramattt
سلام علیکم شاید ۲۰ سال پیش، کسی به مخیله‌اش هم نمی‌رسید روزی در خیابان‌های شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سال‌ها مردم شاید آن‌ها را در سالن‌های عروسی هم نمی‌دیدند... دخترانی بزک‌کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و جلوباز و شلوارهایی تنگ‌تر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به این‌جا رسید. استعمار و استکبار، صبر و حوصله‌ی زیادی دارد، برعکس بسیاری از ماها ... ⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما... گفتند چادر، حجاب برتر است و می‌شود برتر نبود! بین خوب و خوب ‌تر، خوب را هم انتخاب کنی به‌جایی بر‌نمی‌خورد .می‌شود مانتوی گشاد و مقنعه‌ی بزرگ پوشید و باحجاب بود(برگرفته از سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه تهران )... حرف قابل‌قبولی بود؛ کسی نمی‌تواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب ⬅️ گام دوم، گرفتن مقنعه بود... می‌شود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم‌ می‌آید روسری‌هایی بود با ضلع، بیش‌تر از یک‌متر، که تا کمرِ خانم‌ها هم می‌رسید... خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون می‌زد ⬅️ در فیلم‌های سینمایی هی مدل گذاشتن، زن‌های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن، دختران‌ِجوان هم از آن‌ها یاد می‌گرفتند ⬅️چشم‌های ما متوجّه این آب‌رفتن نمی‌شد و آن‌قدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت می‌کرد... ⬅️ مانند بچه‌ای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ می‌شود و قد می‌کشد و والدینش حس نمی‌کنند اما دیگران که کمتر او را می‌بینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او می‌شوند... ما عادت کردیم به روسری‌هایی که هر روز آب می‌رفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری... مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو... ⬅️ به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بی‌حجابی معضل فرهنگی است، برای حلّ آن باید کارِفرهنگی کرد... سال‌ها گذشت و لباس‌ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه‌ی عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کار‌های ضدِفرهنگ، در کوبیدن حجاب و عفت و حیاء و غیرت در فیلم‌های سینمایی و مجلّات و برنامه‌های عمومی یافت می‌شد... ⬅️ حالا هم که مد پوشش خانم‌ها تغییر کرده، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار... یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را .......... ⬅️ یعنی پس از آن‌که چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفته‌اند سراغ شلوار! چشم‌های ما هنوز عادت نکرده‌اند... اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست... خدایی نکرده این‌ها هم روز به روز نازک‌تر و کوتاه‌تر می‌شود و ما عادت می‌کنیم.... آن وقت... نمی‌دانم بعدش سراغ چه خواهند رفت... 🌺 حیرت‌آور است !! 👈همه‌ی جهان حجاب دارد: 1_کره زمین دارای پوشش است... 2_ میوه‌های تر وتازه دارای پوشش است... 3_ شمشیر نیز داخل غلافش حفظ می‌شود... 4_ قلم بدون پوشش جوهرش خشک می‌شود و فایده‌اش از بین می‌رود و زیر پا انداخته می‌شود برای این‌که پوشش آن از بین رفته 5_ سیب هم اگر پوسته‌اش گرفته شود و رها شود فاسد می‌شود... و...... در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترسِ خط و خش افتادن *چادر* می‌پوشاند؛ اما *دختر* یا *همسر* و یا *خواهر* خود را بدون پوشش یا پوششِ ناقص رها می‌کند!!! 🔴بانو! این *چادر* تا برسد به‌دست تو هم از *کوچه‌های مدینه* گذشته هم از *کربلا* هم از بازار شام...! *چادرت* را در آغوش بگیر و بگو برایت *روضه* بخواند همه را از نزدیک دیده است... *السّلام علیکِ یا فاطمةالزهراء* تا می‌توانید نشر دهید... تاشاید *غیرتِ* ازدست رفته تکانی بخورد. @keramattt
پشت هر زن بدحجاب یک مرد بی غیرته
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎵 مَن دَقّ باباً وَ لَجَّ، وَلَجَ 🌱 با کریمان کارها دشوار نیست... 💠 داستان شنیدنی مرد صابونی 📌حضرت آیت الله ناصری کانال انصار المهدی (عج) @ansar_almahdi5
یکی از هم وطنان ایرانی یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز که به منزل یکی از دوستان دعوت شده بود وقتی وارد حیاط منزل شد، با تعجب دید که آنجا نیز بساط دیگ و آتش و نذری امام حسین (علیه السلام) برپاست، همه پیراهن مشکی بر تن کرده و شال عزا به گردن آویخته و عزادار حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین (علیه السلام) هستند. در این میان متوجه یک زوج جوان که خیلی عاشقانه در مجلس امام حسین (علیه السلام) فعالیت می کردند، شد و وقتی از حال آن ها جویا شد، متوجه شد که آن دو مسیحی بوده اند و مسلمان شده اند و هر دو پزشک هستند. مرد متخصص قلب و عروق و زن هم فوق تخصص زنان. برایش جالب بود که در انگلستان، برخی از مردم این طور عاشق اهل بیت (علیه السلام) باشند و مخصوصاً دو پزشک مسیحی، مسلمان شوند و با این شور و حال و با کمال تواضع در مجلس امام حسین (علیه السلام) نوکری کنند. کمی نزدیک تر رفت، با آن زن تازه مسلمان شروع به صحبت کردن نمود و از او پرسید که به چه علت مسلمان شده و علت این همه شور و هیجان و عشق و محبت چیست؟، او گفت: «درست است، شاید عادی نباشد، اما من دلم ربوده شده، عاشق شدم و این شور و حال هم که می بینی به خاطر محبت قلبی من است.» از او پرسید: «دلربای تو کیست؟ چه عشقی و چه محبتی!؟» پاسخ داد: «من وقتی مسلمان شدم، همه چیز این دین را پذیرفتم، به خصوص این که به شوهرم خیلی اطمینان داشتم و می دانستم بی جهت به دین دیگری رو نمی آورد. نماز و روزه و تمام برنامه ها و اعمال اسلام را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم. فقط در یک چیز شک داشتم و هر چه می کردم دلم آرام نمی گرفت و آن مسئله آخرین امام و منجی این دین مقدس بود که هرچه فکر می کردم برایم قابل هضم نبود که شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و باز در همان طراوت و جوانی ظهور کند و اصلاً پیر نشود. در همین سرگردانی به سر می بردم تا اینکه ایام حج رسید و ما هم رهسپار خانه خدا شدیم. شاید شما حج را به اندازه ما قدر ندانید. چون ما تازه مسلمانیم و برای یک تازه مسلمان خیلی جالب و دیدنی است که باشکوه ترین مظاهر دین جدیدش را از نزدیک ببیند. وقتی اولین بار خانه کعبه را دیدم، به طوری متحول شدم که تا به آن موقع این طور منقلب نشده بودم. تمام وجودم می لرزید و بی اختیار اشک می ریختم و گریه می کردم. روز عرفه که به صحرای عرفات رفتیم، تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر جمع شده بودند. ناگهان در آن شلوغی جمعیت متوجه شدم که کاروانم را گم کرده ام، هوا خیلی گرم بود و من طاقت آن همه گرما را نداشتم، سیل جمعیت مرا به این سو و آن سو می برد، حیران و سرگردان، کسی هم زبانم را نمی فهمید، از دور چادرهایی را شبیه به چادرهای کاروان لندن می دیدم، با سرعت به طرف آن ها می رفتم، ولی وقتی نزدیک می شدم متوجه می شدم که اشتباه کرده ام. خیلی خسته شدم، واقعاً نمی دانستم چه کنم. دیگر نزدیک غروب بود که گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه کردن، گفتم خدایا خودت به فریادم برس! در همین لحظه دیدم جوانی خوش سیما به طرف من می آید. جمعیت را کنار زد و به من رسید. چهره اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم. وقتی به من رسید با جملاتی شمرده و با لهجه انگلیسی فصیح به من گفت: «راه را گم کرده ای؟ بیا تا من قافله ات را به تو نشان دهم.» او مرا راهنمایی کرد و چند قدمی بر نداشته بودیم که با چشم خود «کاروان لندن» را دیدم! خیلی تعجب کردم که به این زودی مرا به کاروانم رسانده است. از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت: «به شوهرت سلام مرا برسان». من بی اختیار پرسیدم: «بگویم چه کسی سلام رسانده؟» او گفت: «بگو آن آخرین امام و آن منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی! من همانم که تو سرگشته او شده ای!» تا به خودم آمدم دیگر آن آقا را ندیدم و هر چه جستجو کردم، پیدایش نکردم. آنجا بود که متوجه شدم امام زمان عزیزم را ملاقات کرده ام و به این وسیله طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد. از آن سال به بعد ایام محرم، روز عرفه، نیمه شعبان و یا هر مناسبت دیگری که می رسید من و شوهرم عاشقانه و به عشق آن حضرت خدمتش را می کنیم و آرزوی ما دیدن دوباره اوست.» @keramattt
🏴ࢪآھــ بــنــدگــی📿🏴
#امام_زمان یکی از هم وطنان ایرانی یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز که به منزل
داستان های بیشتری از امام زمان میزاریم برای دیدنشون حتما عضو بشید بسیار زیبا و تاثیر گذارند لطفا عضو بشید😊
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم   از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت. می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد. نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند. صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است. ازش پرسیدم چه شده: گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. شهید امیر امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام-زمان-عج مشرف شده است. @keramattt