10.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالا حالتووووووووون چطوره😉😉😉😉
من که حالم عالی عالیه 🤗🤗
خدایاشکرت بابت دریافت این آگاهی 🙏🙏😊😊
الحمدالله علی کل حال😊
الحمدالله علی کل نعمه 😊
25.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدانم این اثر آقای گلریز رو یادتون هست؟
درست بعد از اعلام شکست داعش و نامه حاج قاسم به آقا از خبر سیما پخش شد اما از فردای آن روز، جلوی پخش این سرود از صدا و سیما و انتشار آن در فضای مجازی گرفته شد و الان کمتر کسی این اثر رو دیده، شنیده یا یادشه!
▪️تقدیم به روح بلند همه شهدای مدافع حرم و امنیت بویژه سردار دل ها حاج قاسم عزیز
آیه119🌹ازسوره بقره 🌹
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ
(اى رسول!) ما ترا به حقّ فرستاديم تا بشارتگر و بيمدهنده باشى و تو مسئول (گمراه شدن) دوزخيان (و جهنّم رفتن آنان) نيستى
آیه119🌹ازسوره بقره 🌹
إِنَّا: همانا ما
أَرْسَلْناكَ : فرستاديم تورا
بِالْحَقِّ :به حق
بَشِيراً : درحالی که مژده دهنده
وَ نَذِيراً: وبیم رسانی
وَ لا تُسْئَلُ: وازتو پرسیده نمی شود
عَنْ :درباره ی
أَصْحابِ: همدمان
الْجَحِيمِ: دوزخ
آیه 120🌹ازسوره بقره 🌹
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ
(اى پيامبر!) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنكه تسليم خواسته آنان شوى و) از آئين آنان پيروى كنى. بگو: هدايت تنها هدايت الهى است، و اگر از هوى و هوسهاى آنها پيروى كنى، بعد از آنكه علم (وحى الهى) نزد تو آمد، هيچ سرور و ياورى از ناحيه خداوند براى تو نخواهد بود
آیه 120🌹ازسوره بقره 🌹
وَ لَنْ تَرْضى :وهرگز خشنود نمی شوند
عَنْكَ :ازتو
الْيَهُودُ : یهودیان
وَ لَا :ونه
النَّصارى :نصارا، مسیحیان
حَتَّى : تا آنکه
تَتَّبِعَ : پیروی کنی
مِلَّتَهُمْ : از آیین آنها
قُلْ :بگو
إِنَّ : بی گمان
هُدَى :تنها هدايت
اللَّهِ : الله است
هُوَ :که آن
الْهُدى: هدايت واقعی است
وَ لَئِنِ :واگر
اتَّبَعْتَ :پیروی کنی
أَهْواءَهُمْ :ازهوسهایشان
بَعْدَ :پس از
الَّذِي :آنکه
جاءَكَ:آمدبه سوی تو
مِنَ الْعِلْمِ :ازدانش،وحی
ما لَكَ :نیست برای تو
مِنَ :ازسوی
اللَّهِ: الله
مِنْ وَلِيٍّ :هیچ دوستی
وَ لا نَصِيرٍ:ونه هیچ یاوری
قال الاِْمامُ الْعَسْكَرىّ عليه السلام :
إنَّكُمْ فى آجالٍ مَنْقُوصَةٍ وَ أيّامٍ مَعْدُودَةٍ وَالْمَوْتُ يَأتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرا يَحْصُدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرّا يَحْصُدُ نَدامَةً، لِكُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ. لايُسْبَقُ بَطيى ءٌ بِحَظِّهِ وَ لايُدْرِكُ حَريصٌ مالَمْ يُقَدَّرْ لَهُ. مَنْ اُعْطِىَ خَيْرا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرّا فَاللّهُ وَقاهُ.
امام عسكرى عليه السلام فرمود:
عمرهاى شما رو به كاهش است، دوران شما محدود است، مرگ ناگهان فرا مى رسد، هر كه نيكى بكارد خوشى درو مى كند وهر كس زشتى بكارد، پشيمانى درو مى كند، هر كسى آنچه را كشت كند درو خواهد كرد، نه كند رو از بهره و نصيب خود عقب مى ماند و نه حريص بيش از آنچه مقدّر اوست به دست آورد، به هر كس خيرى برسد از خداست، و هر كس از شرّى حفظ شود خدا او را حفظ كرده است.
📘تحف العقول: 489
.1⃣
قسمت چهارم
#میرزا_جواد_آقا_ملکی_تبریزی
دستی تکانش داد. چشم هایش را تا نیمه باز کرد و خطوط مبهم چهره ای را کنار خود دید . احساس ضـعـف می کرد. دوباره چشمهایش را بست . کسی صدایش زد . صدا آشنا بود . چشم باز کرد و ملاحسین قلی همدانی را دید که بالای سرش نشسته بود و مهربان نگاهش می کرد. بلند شد و نشست. درد عجیبی را در سرش احساس کرد.
چشم هایش سیاهی رفت؛ با این حال، به احترام استاد روی دوزانو و رو به او نشست مسجد هنوز خلوت و خالی بود. نگاه میرزا به محراب افتاد. حال توبه را به یاد آورد دلش لرزید. آهسته گفت : نمی دانم چه شد که از هوش رفتم! ملا حسین قلی گفت : «خوب شد آمدم، والا تا ساعتی دیگر مسجد پر از آدم می شد.
درست نبود که دیگران تو را در آن حال آن هم در محراب بینند میرزا سرش را پایین انداخت و با لحنی متواضعانه گفت : استاد حس زیبایی داشتم بعد از چند سال شاگردی در ! محضر شما تازه توانستم اولین دستور العمل را مشق کنم
ملاحسین قلی با حالتی کنایه آمیز گفت: «آن هــم چـه مشقی همیشه یک جای کارت ایراد دارد. میرزا جواد پرسشگرانه به صورت استاد نگاه کرد . کجای کارش ایراد داشت؟! ترک معصیت کرده بود، محزون شده، غسل کرده و در حضور خدا به تو به نشسته بود. پس کدام ایراد؟
.
.2⃣
گفت: ارشادم کنید .استاد همیشه به دستگیری شما محتاجم ! » پسر جان چه می شد اگر به جای ایستادن در محراب ، پایین مسجد را برای توبه انتخاب میکردی؟ میرزا جواد نفسی به آسودگی کشید.
گفت: «آخر استاد کسی در مسجد .نبود بالا و پایین چه فرق میکند؟» ملاحسین قلی ابرو در هم کشید و با لحنی فریـادگـونه گفت: چه طور تو کسی را در مسجد ندیدی؟ پس در حضور چه کسی توبه کردی؟» کم مانده بود میرزا جواد به خاطر لحن خشن استاد دست و پایش را گم کند. گفت: «خب، در حضور خدا. فقط من بودم و خدا! »
کم است؟! تو حاضر نشدی در حضور خدا خودت را بشکنی، خودت را کسی دانستی و در حضور خالق برای نفس خودت ارزش زیادی قائل شدی آن قدر که نشستن در محراب را حق مسلم خود فرض کردی میرزا جواد ساکت بود حرفی برای گفتن نداشت.
اصلاً از این منظر به کردار خود نیندیشیده بود. ملاحسین قلی سری به تأسف تکان داد و گفت: افسوس که در این چند سال همیشه این عادت ناپسند را از تو دیده ام.
.