فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹گزارش مینویسد: قتل با جسمی گران بوده
🔹و مقتوله، زنی که ظاهراً خیلی جوان بوده
🔹گزارش مینویسد: با لگد در را شکستند و
🔹و مقتوله، همان دم اتفاقاً پشت آن بوده...
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا کنه شهید نشید!!!
اما مثل شهیدها زندگی کنید...
#شهید #حضرت_آقا
#امام_خامنه_ای
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸
ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
#فاطمیه میدونید که ابوبکر در مکه تاجر بود، ابوبکر جزء باسوادای مکه بود... وقتی پیغمبر مبعوث شد تج
هرچی جلوتر میریم
مطالب خیلیمهمتر میشن
بریم ببینیم چی شد
ادامه این جریان جالب و عجیب...
#نفوذ
#فاطمیه
مشرکین وقتی فهمیدن جلسه درونی گذاشتن که اینو بکشیمش میخواد بره.. چی کار کنیم؟! چه جوری بکشیمش؟!🤔
تو کوچه پسکوچهها که نمیشه پیغمبرو زد، پیغمبر زورش زیاد بود تو خندق، وقتی این خندق رو میکندن رسیدن به یه سنگ خیلی گنده هرچی دیلم و کلنگ میزدن سنگ نمیشکست؛ کار گیر کرده بود پیغمبر اومد کلنگ رو گرفت با سه تا ضربه سنگ رو شکوند...
پیغمبر اکرم قوی بود کسی از نظر فردی حریفش نبود؛ بنابراین اینرو باید تو حالت خواب دسته جمعی بزنیمش...
طراحی کردن گفتن شب تو خونه که خوابید، میریزیم میکشیمش (۱۴ نفر یکیشون خالدبنولید بود اون شمشیرزن ماهر...)
خب کدوم خونه میخوابه؟!
تعقیب مراقبت گذاشتن تو این خانه...
بالای این خونه مراقبت ثابت گذاشتن
جبرئیل اومد فرمود: اینا امشب میخوان تو این خونه تو رو بکشن از این خونه باید فرار کنی بری...
چه جوری برم؟!
تو قبلاً علی رو بفرست تو این خونه تو یکی از این اتاقا، دورتادور اتاق اتاقه (شهر مکه هم میدونید کوهستانیه همین بالای کوه وایسه توی خونه رو میبینه)
علی رو از قبل بفرست تو این خونه پنهان بشه، اینا میخوان آخر شب حمله کنن نزدیکای صبح...
برو سر جات بگیر بخواب، نیمه شب که شد از اتاق بیا بیرون برو اونجایی که علی هست علی بره جای تو بخوابه...
خب اون بالا نگهبانه یهو نگاه کرد دید عه پیغمبر اومد بیرون
گفت: آماده باش!! داره میاد بیرون شبح میدید تاریک بود
گفت: راحت باشید؛ رفت گرفت خوابید
اونی که از اتاق اومد بیرون پیغمبر بود اونی که رفت خوابید علی بود
پیغمبر اومد و رفت...
خب از حلقه محاصره رد شد دید عه ابوبکر اونجا وایساده
ابوبکر اینجا چی کار میکنی؟!
گفت: نگران حال شما بودم...
(این از کجا فهمید که امشب پیغمبر رو میخوان بزنن؟!)🤔
راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸
ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
هرچی جلوتر میریم مطالب خیلیمهمتر میشن بریم ببینیم چی شد ادامه این جریان جالب و عجیب... #نفوذ
از صبح تا شب پیغمبرو همراهی میکرد وقتی پیغمبر اومد بره تو این خونه نگاه کرد دید عه فلانی و فلانی از مشرکین اطراف خونه دارن پرسه میزنن...
گفت: اینا امشب یه کاری میخوان اینجا انجام بدن یا ایشون کشته میشه خیال سازمان یهود راحت میشه...
یا نه میره مدینه من باید همراهش برم...
پیغمبر اینو دید حالا چی کار کنه؟!
اگه بهش بگه برو خونهات صاف میره به اونا میگه ایناهاش داره میره...
همراه با خودش ببره مدینه ابوبکر به هدفش رسیده...
چرا؟!
این ابوبکر میخواد تو مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه...
پیغمبر چی کار کرد؟!
نه ابوبکر رو فرستاد به خونهاش، نه به سمت مدینه رفت؛ اصلاً برنامه رو عوض کرد رفت به سمت اون غار سه روز اونجا موند...
نتیجه چی شد؟!
مدینهایها هِی انتظار کشیدن دیدن آقا نمیاد نیومد طبق قرار، حتماً حادثه اتفاق افتاده!!
مراسم استقبال بههم خورد قرار شد یه نفرو بفرستن بره مکّه بگن آقا چرا نیومدی؟!
مراسم استقبال به هم خورد رفتن...
پیغمبر اکرم حرکت کرد به سمت مدینه، رسید به قبا هیشکی نبود...
پیغمبر و ابوبکر اومدن از اهالی قبا چهار، پنج نفر تو اون هیئت ۵۰۰ نفره بودن که اومده بودن پیغمبرو دعوت کنن...
اینا یکیشون فردی بود بهعنوان کلثومبنهدم این کور بود پیغمبر وقتی وارد قبا شد هیشکی پیغمبرو نمیشناخت از اهالی پرسید:
این منزل کلثومبنهدم کجاست؟!
گفتن: فلان جا...
حضرت اومد در زد این آقا کور بود دیگه عصازنان اومد درو باز کرد
کی هستی؟! رسولالله
عه آقا تشریف آوردید؟! بله
آقا تا دیروز جمعیت معطل شما بود.. رفتن منزل...
#سوال: پیغمبر اکرم بین این پنج شش نفری که اومده بودن مکه چرا رفت سراغ کلثومبنهدم؟!
این ابوبکرو ندیده!!
کور بود نفهمید کی همراه پیغمبره اینو انتخاب کرد...
رفتن آقا به اهالی خبر دادن پیغمبر آمد...
ای بابا مراسم استقبال قرار شد از قبا به مدینه انجام بشه
جمعیت ریختن و ...
یا رسول الله ملت آمادهان بیا داخل!!!
فرمود حالا نمیام!!
چرا آقا؟!
میمونیم تا علی بیاد...✌️
ابوبکر رفت پیش پیغمبر گفت:
یا رسولالله مردم معطلن!!
فرمود: عیب نداره
گفت: اینا چند روزه بهزحمت افتادن!!
فرمود: مهم نیست
گفت: آقا شما یقین داری علی زنده مونده؟!
فرمود: نه
گفت: خب ممکنه علی کشتهشده باشه...
فرمود: ابوبکر اگه علی آمد ما وارد مدینه میشیم، نیومد من اصلاً وارد مدینه نمیشم..🙂
این دید نه پیغمبر از جاش تکون نمیخوره میدونید چیکار کرد؟!
پیغمبرو ول کرد رفت مدینه چرا؟!
خیلی زرنگ بود دید الان پیغمبر به اهالی گفته من منتظر علیام همه براشون مسئله شده که این علی کیه که پیغمبر شهرو به خاطر اون معطل کرده...؟!🤔
الان همه منتظرن که علی بیاد علی از راه برسه یه شتر واسه پیغمبر میارن، یه شتر واسه علی میارن،
جماعت همه پشت شتر، ابوبکرم باید دنبال شتر بدوئه
ول کرد رفت شد رئیس هیئت استقبال...
چگونه دنبال این بود که خودشو نفردوم اسلام معرفی کنه....
#ادامه دارد...