راه بھشـتی 🇮🇷🇵🇸
ًًًًٍٍٍٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚٚ
💚💚
«#امام_حسین علیهالسلام؛ جزء برنامههاش این بود که تا در مدینه است، هر شبِ جمعه، زیارت امام حسن علیهالسلام میرفت.
کسیکه صدوبیستوچهارهزار پیغمبر، شبِ جمعه زائرِ قبر او هستند، خود زائرِ #امام_حسن علیهالسلام است».
..
🌹 تصویر یحیی سنوار برروی دیوارنگاره میدان #فلسطین تهران
♦️جدیدترین طرح دیوارنگاره میدان فلسطین تهران به مناسبت انتصاب "یحیی سنوار" به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس رونمایی شد.
#اسماعیل_هنیه
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 قاتل دختران خردسال در انگلیس، یک شهروند متولد انگلیس از خانوادهای مسیحی بود؛ نه یک مسلمان مهاجر
♦️انتشار اطلاعات غلط در شبکههای اجتماعی، کار دست پلیس انگلستان داده است.
❌❌☝️☝️
👆 محمدجواد #ظریف با انتشار متنی گلایهآمیز از معاونت راهبردی دولت پزشکیان استعفا داد
❌❌☝️☝️
🔴 گرفتارِ یاران
♦️امام خمینی(ره): «#امام_حسن (سلاماللَّهعلیه) آنقدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت از دیگران نداشت.»
💚☝️..
#شهادت_امام_حسن علیهالسلام
🌹طرح| رنجی که امام حسن(علیهالسلام)
از دوستان دیدند
🏴سالروز شهادت امام حسن علیه السلام
☝️💚❌
#شهادت_امام_حسن علیهالسلام
#داستان...
هنگامى كه منصور دوانيقى ساختمان هاى بغداد را مى ساخت ، دستور داد، هر چه بيشتر به جستجوى فرزندان على عليه السلام پرداخته ، هر كس را پيدا كردند دستگير نموده در لاى ديوارهاى ساختمانهاى بغداد بگذارند.
روزى پسر بچه زيبايى از فرزندان حسن مجتبى عليه السلام را دستگير نمودند و او را به بنا تحويل دادند و دستور داد او را در لاى ديوار بگذارد و چند نفر جاسوس مورد اعتمادش را گماشت كه مواظب كار بنا بوده و ببينند آن پسر بچه را در لاى ديوار بگذارد.
بنا از ترس جان خود مطابق دستور، پسر بچه را در ميان ديوار گذاشت ، ولى دلش به حال او سوخت ، در ديوار سوراخى گذاشت تا پسرك بتواند تنفس كند و آهسته به او گفت :
ناراحت نباش ! صبر كن ! شب كه شد من تو را از لاى اين ديوار نجات خواهم داد. شب كه فرا رسيد بنا در تاريكى شب آمد و پسر بچه سيد را از لاى آن ديوار بيرون آورد و به او گفت :
تو را آزاد كردم هر طور شده خودت را پنهان كن ! و مواظب خود من و كارگرانى كه با من كار مى كنند باش ! مبادا ما را به كشتن دهى ، اكنون كه در اين تاريكى شب تو را از لاى ديوار خارج كردم بدان جهت است كه روز قيامت نزد جدت رسول الله شرمنده نباشم و حضرت مرا در پيشگاه خداوند به محاكمه نكشاند.
سپس با ابزار بنايى كمى از موى سر آن پسرك را چيد، دوباره به او تاءكيد كرد كه خود را پنهان كن و مبادا پيش مادرت برگردى . پسر بچه گفت :
حال كه نبايد پيش مادرم بروم ، به مادرم اطلاع بده كه من نجات يافته ام و فرارى هستم ، تا نگران من نباشد و كمتر گريه كند، آنگاه رو به فرار گذاشت ولى نمى دانست كجا برود، عاقبت راهى را بدون هدف پيش گرفت و گريخت و معلوم نشد كجا رفت . او آدرس مادرش را در اختيار بنا گذاشت . بنا مى گويد:
من به همان آدرس به سوى خانه مادرش حركت كردم ، وقتى به نزديك خانه رسيدم ، زمزمه گريه و ناله مانند زمزمه زنبور شنيدم ، فهميدم كه صداى گريه مادر همان پسر بچه است ، نزد او رفتم و جريان فرزندش را به او نقل كردم و موى سر پسرش را نيز به او دادم و به خانه برگشتم
📚ب : ج 47، ص 306.
هدیه به آقازاده های بهشت ؛ امام حسن ع وامام حسین ع صلوات✨✨