eitaa logo
شبڪہ‌انتشار محتواے بصیرت افزایـےفرهنگےسیاسےاجتماعـےراه امین
213 دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
10.8هزار ویدیو
1.1هزار فایل
فَاعْتَبِرُوايَاأُولِي الْأَبْصَار «مسیری برای وحدت و به هم رسیدن اندیشه ها» تبیین منویات امامین انقلاب اسلامی باحضور همیشه سبز سربازان مقابله باجنگ نرم در فضای مجازی 🗨️ما رو در ویراستی دنبال کنید virasty.com/raheamin splus.ir/raheamin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 وقتی شهید احمدی روشن خواب رهبر انقلاب را دیده بود 👈 وقتی در دیدار خانواده شهید احمدی روشن، رهبر انقلاب قرآنی را به همسر شهید اهدا کردند، او قرآن را گرفت و آرام گفت: مصطفی خواب دیده بود بالای تپه‌ای شما به سرش دست کشیدید. رهبر پرسید: کی؟ همسر شهید جواب داد: ۲۰ روز پیش حدوداً. و بعد یک خواهش کرد از رهبر: آقا توی نماز شب‌هاتون علیرضا را دعا کنید، برای صبرش! و رهبر قول داد... 🖥 بخشی از روایت حضور رهبر انقلاب در منزل شهید احمدی روشن در سال١٣٩٠ 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🖋 دانشمندان سربلند ایران 👈🏼 ‌بررسی نقش مجاهدت نخبگان علمی در اقتدار کشور ‌به مناسبت سالگرد شهادت شهیدان احمدی روشن و علی‌محمدی 🔹حوالی ظهر روز ۲۱ دیماه ۱۳۹۰ و درست یکروز مانده به دومین سالگرد ترور و شهادت دانشمند شهید دکتر مسعود علی‌محمدی، خبری روی خروجی رسانه‌ها رفت که محدود به داخل ایران نماند. یک انفجار در خیابان شریعتی، تقاطع خیابان شهید گل‌نبی اتفاق افتاده بود. زمان زیادی از پخش خبر اولیه نگذشته بود که مشخص شد، این صدای انفجار مربوط به یک عملیات تروریستی بوده است؛ سوژه ترور جوان سی‌ودو ساله‌ای بود به نام مهندس مصطفی احمدی‌روشن، فارغ‌التحصیل دانشگاه صنعتی شریف و معاون بازرگانی مجتمع بازفرآوری اورانیوم ایران؛ تأسیساتی که همه آن را به نام سایت هسته‌ای نطنز می‌شناسند. 🔹 ترور مصطفی، اقدام جدیدی نبود. دو سال قبل‌تر از آن و در ۲۲ دیماه ۱۳۸۸ ،دکتر مسعود علیمحمدی، استاد برجسته گروه فیزیک ذرات بنیادی دانشگاه تهران هم در حال عزیمت به دانشگاه و در مقابل منزلش در قیطریه تهران، هدف حمله تروریستی قرار گرفت و به شهادت رسید. 📜 این شماره را در khl.ink/khat مطالعه کنید
هدایت شده از KHAMENEI.IR
13901106_3866_64k_01.mp3
2.37M
🎧 بشنوید | راه مجاهدت باز است... 🔹 بازنشر گزارش صوتی از متن و حاشیه دیدار رهبر انقلاب اسلامی با خانواده شهید مصطفی احمدی روشن در سال ۱۳۹۰ 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | تقاص 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «آنهایی که سلیمانی را شهید کردند، ترامپ و امثالش، جزو فراموش‌شدگان تاریخ خواهند بود، امّا او تا ابد زنده است و دشمنان او گم‌وگور خواهند شد. البتّه ان‌شاءالله بعد از آنکه تقاص دنیوی‌شان را بدهند.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۱ 🔺 پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب در دیدار خانواده و ستاد سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی، لوح «تقاص» را منتشر میکند. 📥 نسخه قابل چاپ👇🏻 https://khl.ink/f/49379
هدایت شده از نو+جوان
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | *برکت اخلاص* ✊ ویژگی مهم حاج قاسم سلیمانی که به سادگی نباید از کنارش گذشت... 😉 راستی تو راه خوشبختی‌ات رو انتخاب کردی؟ ➕ قسمتی از سخنرانی این شهید عزیز با همرزمانش 🌹 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
هدایت شده از نو+جوان
| از چیزی نمی‌ترسیدم 💌 برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت حاج‌قاسم سلیمانی 3️⃣ خودساخته 🌙 شب، در خانه عبدالله، تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی‌توانم این کار را ادامه بدهم. باید به دنبال کار دیگری باشم. یک بار پول هایم را شمردم. تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادرم افتادم و خواهران و برادرانم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم. در حالت گریه به خواب رفتم. 📿 صدای اذان بلند شد. از دوران کودکی نماز می خواندم؛ اگرچه خیلی از قواعد آن را درست نمی‌دانستم. صدای نماز پدرم یادم است، همراه با دعای پس از سجده که پیوسته زمزمه می کرد: الهی به عزتت و جلالت، خوارم مکن به جرم گُنَـه شرمسارم مکن مرا شرمساری به روی تو هست مکن شرمسارم مرا پیشِ کس 🤲 نماز خواندم. به ياد زیارت «سید خوشنام، پیر خوشنام» دهمان افتادم. از او طلب کردم و نذر کردم: اگر کار خوبی گیرم آمد، یک کله قند داخل زیارت بگذارم. ☀️ صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر در بازی می‌رسیدیم سرک می کشیدیم: «آقا، کارگر نمی‌خوای؟» همه یک نگاهی به ما دو تا می‌کردند: مثل دو تا کره شیرنخورده، ضعیف و بدون ریخت! می‌گفتند: «نه!» یک کبابی گفت: «یک نفرتان را می‌خواهم، با روزی چهار تومان.» تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود، هر دویمان مثل طفلان مسلم به هم نگاه کردیم. گریه‌ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید. راه افتادم. تا آخر خیابان به عقب سرم نگاه می‌کردم. نمی‌خواستم آدرس او را گم کنم. تاجعلی گریه می‌کرد. صدا زد: «قاسم، رفيق...» ادامه حرفش را نشنیدم. ❓ مجدد، پرس و جو شروع شد. حالا سه روز بود از صبح تا شب به هر در بازی سر می‌زدم. بعضی درها که یادم می‌رفت، چند بار سؤال می‌کردم. 🛎️ رسیدم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. یکی یکی سؤال کردم. اول قبول می‌کردند. بعد از یک ساعت رد می‌کردند! به آخر خیابان رسیدم. از پله‌های یک ساختمان بالا رفتم. صدای همهمه زیادی می‌آمد. بوی غذا آن‌چنان پیچیده بود که عن‌قريب(نزدیک) بود بیفتم. سینی‌های غذا روی دست یک مرد میان‌سال، تندتند جابه‌جا می‌شد، مرد چاقی پشت میز نشسته بود و پول می‌شمرد: یک دسته پول! محو تماشای پول‌ها بودم و شامه‌ام مست از بوی غذا. 🔺 مرد چاق نگاهی کرد. با قدری تندی سؤال کرد: «چه کار داری؟» با صدای زار گفتم: «آقا، کارگر نمی‌خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه‌ام گرفت. چهره مرد عوض شد. گفت: «بیا بالا.» از چند پله کوتاه آن بالا رفتم. با مهربانی نگاهم کرد. گفت: «اسمت چیه؟» گفتم: «قاسم.» - فامیلی‌ت؟ - سلیمانی - مگه درس نمی‌خونی؟ - چرا آقا؛ ولی می‌خوام کار هم بکنم. 🔊 مرد صدا زد: «محمد، محمد، آمحمد.» مرد میان‌سالی آمد. گفت: بله، حاجی.» گفت: «یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آورد. اولین بار بود می‌دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلو خورشت سبزی می‌گویند. گفت: «بگذار جلوی این بچه.» 🍽️ طبع عشایری‌ام و مناعت‌طبع(عزت نفس) پدر و مادرم اجازه نمی‌داد این جوری غذا بخورم. گفتم: «نه، ببخشید. من سیرم.» درحالی که از گرسنگی و خستگی، نای حرکت نداشتم. حاجی که بعداً فهمیدم حاج محمد است، با محبت خاصی گفت: «پسرم، بخور.» ظرف غذا را که تا ته خوردم و یک نوشابه پِپسی که در شهر دیده بودم راسر کشیدم. 🌺 حاج محمد گفت: «می‌تونی کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا بخوری. روزی پنج تومان به تو می‌دهم. اگر خوب کار کردی، حقوقت را اضافه می‌کنم.» برق از چشمانم پرید. از زیارت «سید خوشنام، پیر خوشنام» تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. ❤️ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
هدایت شده از نو+جوان
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🏆 پیروزی نهایی ⬅️ حیات طیبه ملت ایران ✅ ✂️ بخشی از سخنان آقا در ارتباط تصویری با مردم قم | ۱۴۰۰/۱۰/۱۹ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
هدایت شده از نو+جوان
⚗ علم و معنویت 🔬 عنصری که از ترکیب علم و معنویت به وجود می‌آید... 🏅 مثالش شهیدی که دو نشان بزرگ افتخار بر سینه داشت 🌷 به مناسبت سالروز شهادت شهید احمدی روشن 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
🔶 در نداشتن خانه‌های 🔶 🔸 جواب اول: آیه قرآن کریم قرآن کریم در سوره «نور» می‌فرماید: لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى‏ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَريضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَواتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَديقِكُم... بر نابينا و افراد شل و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند) و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانه‌‏هاى خودتان (خانه‌‏هاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب می‌شود بدون اجازه خاصى) غذا بخوريد، و همچنين خانه‌‏هاى پدرانتان، يا خانه‏‌هاى مادرانتان، يا خانه‏‌هاى برادرانتان، يا خانه‏‌هاى خواهرانتان يا خانه‏‌هاى عموهايتان، يا خانه‌‏هاى عمه‌‏هايتان، يا خانه‏‌هاى دائيهايتان، يا خانه‏‌هاى خاله‌‏هايتان، يا خانه‏‌اى كه كليدش در اختيار شما است، يا خانه‏‌هاى دوستانتان...‏ 📚 سوره نور آیه۶۱ مخاطب اولیه این آیه، مردم اهل مدینه هستند. می گوید آن خانه هائی که کلیدشان دست شماست، می توانید واردش بشوید و از آنجا غذا بخورید. 👈 سؤال این است که اگر خانه‌های مدینه درب نداشت، کلمه چه معنائی دارد؟! آیا با کلید، پرده‌ها را قفل می‌کردند؟! یا حصیرها را قفل می‌کردند؟! این نص است. فارغ از تمام روایات موجود. . 🔸 جواب دوم: روایت «صحیح مسلم» در صحیح خود روایتی را نقل می‌کند که دال بر درب داشتن خانه‌های مردم مدینه است: «إِنَّمَا أُمِرَ... وَ بِالْأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَيْلًا» و دستور داد که شبها ها را ببندیم. 📚 صحیح مسلم ج۳ ص ۱۵۹۳ (باب فی شرب النبیذ، ح۲۰۱۰) 👈🏼 اگر شروح صحیح مسلم هم مشاهده شود، خواهید دید که پیغمبر امر و دستور دادند بر اینکه مردم شب‌ها درب خانه خود را ببندند. عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
امام على عليه السلام در دعاى کمیل به درگاه خداوند: اى پروردگار، اى پروردگار، اى پروردگار! به حقّ تو و به مقام قُدست، و به بزرگ ترين صفات و نام هايت، از تو درخواست مى كنم كه اوقات شب و روز مرا به ياد خودت، آباد گردانى و پيوسته، در خدمت خودت قرارم دهى و اعمالم را به درگاهت بپذيرى تا آن كه همه اعمال و اَورادم يك وِرد شوند و تا ابد، در خدمت تو باشم سرورم، اى آن كه تكيه ام به اوست، اى آن كه از احوال خويش به او شِكوه مى كنم، اى پروردگار، اى پروردگار! اندام هاى مرا در خدمت به خودت، نيرومند گردان و دلم را در عقيده، استوار بدار و در ترس از خودت، به من كوشايى بخش و پيوسته مرا در خدمت خويش بدار، تا در ميدان هاى مسابقه دهندگان، به سوى تو بدوانم و در ميان پيشى گيرندگان به كوى تو بشتابم و در ميان مشتاقان، شوق نزديك شدن به تو، جانم را فرا گيرد و چونان نزديك شدن اخلاص مندان، به تو نزديك شوم و آن سان كه اهل يقين از تو مى ترسند، از تو بترسم و در كنار و پناه تو، با مؤمنانْ گِرد آيم عضویت در کانال 👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e 🔰
هدایت شده از کانال فرق و ادیان
💠عالم فداکاری که صوفی خطاب شد! 🔸ازجمله کسانی که متصوفه او را به خود منسوب می‌کنند، مرحوم شیخ بهایی است. 🔹سلطان حسین تابنده قطب فرقه‌ی گنابادی، از او به‌عنوان یک صوفی یاد کرده است. [1] 🔻اما شیخ بهایی نه تنها اعتقادی به صوفیگری نداشته است بلکه به اذعان خودش، وانمود می‌کرده است که فریب صوفیه را خورده است و در واقع درپی هدایت آنها بوده است. 🔻نهاوندی می‌گوید: «روزی شیخ بهایی به یکی از شاگران خود گفت: امشب به منزل ما بیا، من هم امتثال امر کردم و رفتم، کم‌کم ارکان دولت صفویه آمدند و همه صوفی بودند. پس شیخ بهایی فرمود: تو را آوردم که ببینی من بیچاره در این زمان مبتلا شده‌ام که شاه و درباریان همه اهل تصوف هستند، ناچار شدم از این راه وارد شوم شاید کم‌کم آن‌ها را هدایت کنم. پس مرحوم آیت‌الله میرزا حسین تهرانی نجفی در میان جمع فرمودند: کسی ظن به شیخ نبرد، زیرا او مبتلا شده بود و از روی مصلحت انجام می‌داد.» [2] 🔰درواقع نه‌تنها شیخ بهایی قصد هدایت عامه صوفیه را داشتند بلکه در پی فرصتی بودند تا کشور را از دست صوفیان درباری نجات دهند و از آن طریق جامعه را از به انحراف کشیده شدن توسط صوفیه برهاند که تا حدود زیادی هم موفق به این کار شدند. 📚پی‌نوشت: [1]. تابنده، سلطان حسین، رساله رفع شبهات، حقیقت، 1382، ص 822. [2]. نهاوندی، علی‌اکبر، جنتان مدهامتان، مجمع ذخایر اسلامی، تهران، 1354، جنت 1، ص 29. عضویت در کانال👇 🔰 http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e🔰