هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
لیله القدری بنام فاطمه_2.mp3
10.34M
#لیله_القدری_بنام_فاطمه ۲
سینهی فاطمه"سلام الله علیها" مخزن رحمتی است که
با آن برای تمام بندگان خدا مادری میکند!
ماجرای این رحمت و این مادری چیست؟
#فاطمیه
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺روایت فرزند شهیدی که تو نماز به حاج قاسم گل داد!
🎥 روایت سوزناک حاج حسین یکتا از فرزند شهید مدافع حرم، حسین بواس که به حاج قاسم میگفت بابا!☝️
#حاج_حسین_یکتا
#بابامو_میخوام
@rahekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅صدای ماندگار حاج قاسم پشت بیسیم
🔺من برای نوکری و خدمتگذاری شما آمدهام...
@rahekhoda
••••
در بیان #عظمت_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
همین بس ڪه
خدا در جواب جبرئیل ڪه از او پرسید:
«اینان ڪه تحتِکسا هستند، کیستند»؟!
هرچهار بزرگوار را به #حضرت_فاطمه سلام الله علیها نسبت داد
و فرمود :↓
[اینان فاطمه و پدرفاطمه
و شوهرفاطمه و فرزندانفاطمه هستند ...]
- #حدیث_شریف_کسا
🕋 @rahekhoda
"زمانی که بخواهید وصیتنامه بنویسید، متوجه خواهید شد تنها کسی که از داراییتان سهمی ندارد خودتان خواهید بود پس تا میتوانید از زندگی لذت ببرید."
#تلنگر
@rahekhoda
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مامان خودت باش!
👈🏻 وقتی بدیها با یک نگاه از بین میروند ...
🔴 #استاد_پناهیان
🆔 @rahekhoda
مداحی آنلاین - معنی واسطه فیض - حجت الاسلام عالی.mp3
2.26M
🎙معنی واسطه فیض بودن اهل بیت
🔴 #استاد_عالی
🆔 @rahekhoda
25.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌺
#کلیـــپ
🔷 آخرین شبی که اومد جلسه و ذکر گفت
بین فاطمیه اول و دوم بود که اون نوحه ماندگار حسین آقام همه میرن تو میمونی برام رو ذکرش رو گفت ..
بعد از جلسه اومد تو اتاق با پسرش علی بود، گفت دارم میرم منطقه حلال کن😔
تو سه شب فاطمیه دوم نیستم
گفتم چند روز عقب بنداز که به جلسه برسی، حیفه
گفت نه حتما باید برم
رفت و دیگه من ندیدمش تا این شب جمعه که تابوتش اومد تو هیئت..😭😭
🔹خوش به حالت رفیق...
دلم برا ذکر حسینت تنگ میشه دیگه کسی مثل تو ذکر نمیگه
◾️ #شهید_امید_اکبری در کنار منبر مشغول ذکر اهلبیت(ع)
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
🆔 @rahekhoda
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🌷✨﷽
#داسـتان_های_خواندنی
🌸✨طفلـــــی از باغــــی گــــــــــردو میدزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین میکردند تا دزدهای گردو را بیابند.
🌸✨روزی، طفـــــــــل گــــــــــــــردوها را دزدید و قصد داشت از باغ شود که لشکرِ کمینکردهها به دنبال طفل افتادند و طفل، گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد.
🌸✨پســـــــــرک را در گـــــــوشـــــهای بنبست گیر انداختند. پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست.
🌸✨حکیمـــــی عــــــــارف این صحنـــه را میدید. دید، صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و میگوید: «برخیز! چرا گردوهای ما را میدزدیدی؟» طفل گفت: «من ندزدیدم.» یکی گفت: «دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار میکنی؟» دیگری گفت: «من شاهد پریدنت از درخت بودم...»
حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند.
🌸✨ حکیـــــــــم کُنجــــی نـــــــــشست و زار زار گریست.گفت: خدایا، در روز محشر که تو میایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با اینکه دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!!
🌸✨خـــــــــــدایا امـــــــروز مــــن محشــــر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِام رحم نما و با من در محاسبهی گناهانم تنها باش. چنانچه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز بر من رحم کن و مرا نجات ده.
@rahekhoda
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃
✨ #احسن_القصص ✨
#داستان_واقعی
گردنبند با برکت
پيرمرد فقیري خدمت پیامبر خدا رسيد و درخواست کمک کرد.
حضرت محمد(ص) فرمودند:
«اكنون چيزي ندارم ولي برو به خانه ي دخترم فاطمه.»
پيرمرد به خانه ي حضرت فاطمه(س) رفت و گفت:
«فقيري هستم که خدمت پدرت رسيدم، مرا به سوي شما راهنمائي نمود. اي دخت پيامبر! گرسنهام، سيرم كنيد. برهنهام، پوششي به من بدهيد، فقيرم، چيزي به من عطا نمائيد.»
حضرت فاطمه كه هيچ غذائي در خانه سراغ نداشتند، گردنبند خود را به فقیر دادند و فرمودند:
«این گردنبند را بفروش و زندگي خودت را با آن اصلاح كن.»
پيرمرد برگشت و جريان را خدمت رسول الله عرض كرد.
عمار ياسر به پیرمرد گفت:
«من اين گردنبند را به بيست دينار و يك لباس و يك حيوان سواري و غذایی كه سيرت كند ميخرم.»
پيرمرد گردنبند را به عمار فروخت.
عمار، گردنبند را از پيرمرد گرفت و خوشبو نمود و در پارچه اي گذاشت و به غلامش گفت:
«اين گردنبند را برای فاطمه ببر. تو را هم به فاطمه بخشیدم.»
حضرت فاطمه(س) علیها گردنبند را گرفتند و غلام را آزاد نمودند.
هنگامي كه غلام به آزادي رسيد خنديد. علت خنده اش را پرسيدند. جواب داد:
«خنده من از برکت اين گردنبند است! گرسنه اي را سير كرد. برهنه اي را پوشانيد و تهيدستي را بي نياز كرد و غلامي را آزاد نمود. و با این وجود باز هم نزد صاحبش برگشت!»
@Rahekhoda