eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
394 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
9.1هزار ویدیو
81 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅داستانی زیبا از توکل در زندگی ⭕️ ازدواج به شرط چک سفید امضاء! ♨️ با این داستان معنای روشن می‌شود 🔰 🔷کلیپ کوتاه مذهبی 🔻 🌱@RAHEKHODA 🌱
قتل زن ۲۷ ساله به دلیل ادعای خیانت 🔹غروب پانزدهم تیرماه بود که به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ در اسلامشهر خبر مرگ مشکوک یک زن حدودا ۲۷ ساله در خانه‌اش گزارش شد. 🔹مرد جوان در اعترافاتش درباره روز حادثه مدعی شد، علت قتل همسرش خیانت بوده است. او گفت: وقتی دریافتم همسرم به من خیانت کرده مرد غریبه را پیدا کرده و در خانه دست و پایش را بستم و زندانی‌اش کردم. اما بعد پشیمان شدم و ترسیدم کار دست آن مرد و خودم بدهم. 🔹در نتیجه مرد غریبه را آزاد کردم تا برود. بعد هم سراغ همسرم رفتم و به او گفتم چون دوستش دارم این ماجرا را فراموش می‌کنم و او را می‌بخشم تا به خاطر فرزندمان زندگی‌مان از هم نپاشد. اما همسرم در چشمانم نگاه کرد و گفت اصلا من را دوست ندارد و دلش پیش مرد غریبه است! چیزی که دارند با زندگی جوانهای ما میکنند😞😟 ✅  🌱@RAHEKHODA
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎👈💯«دروغ شاخ دار دو نفر» 👌👌 🎙حجت الاسلام قرائتی 🌱@RAHEKHODA 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ انسانیت در کشور هایی که به بهانه ازادی برای توهین به همجنسگرایی حکم های کیفری سنگین قرار میدن ولی با دیدن این صحنه ها مثل چی سرشون زیر برفه😞😞 مرگ شرف مرگ ادمیت در کشورهایی که میخواستن مردمون مثل حیوون لخت باشن 🌱@RAHEKHODA 🌱
15.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی: دعوای عروس و داماد سر اجاره خونه جلوی بنگاه ببینید مردم براشون چیکار کردن؟👌👌👌 این شرف و مردانگی و همنوع دوستی رو میخواد نابود کنه رو نشانه گرفته😞 مقایسه کنید با پست بالا👆👆👆 تفاوت مسلمانان با غربیها ✅  🌱@RAHEKHODA
«🧡🌿» ما سینه زدیم بی صدا باریدند .. از هر چه که دم زدیم آنها دیدند .. ما مدعیان صف اول بودیم .. از آخر مجلس شهدا را چیدند🌷 ✅  🌱@RAHEKHODA
شهادت ، یعنی وارد شدن در حریم ِخلوت الهی و میهمان شدن بر سر سفره‌ی ضیافت الهی ؛ این خیلی باعظمت است . - مقام معظم رهبری ✅  🌱@RAHEKHODA
حکایتِ نهی از منکرِ یک عالِم ⭕️بیش از نیم قرن پیش، با اتوبوسی از کربلا به نجف مراجعت میکردیم. در آن ماشین، که صندلیهای چوبی مقابل هم قرار داشت، مرحوم حاج شیخ(علیمحّمد)جوانی را دیدند که انگشتر طلا به دست داشت. با آن جوان با ملاطفت و مهربانی رفتار کرده، مقداری با او حال و احوال کردند. 💢پس از مدتی پرسیدند: نوع این انگشتری که به دست شماست، چیست؟ جوان گفت: طلاست؛ انگشتر نامزدی من است. 💢حاج شیخ کمی سکوت کرده و بعد فرمودند: دوستی داری که در کنارت نشسته و در حالی که تو خواب هستی، یک عقرب درشت به طرفت حرکت میکند، اگر او تو را از این پیشامد، خبر نکند، آیا از او گله مند نمیشوی؟ گفت: گله میکنم و اگر نیشش به من رسیده باشد، به او اعتراض هم خواهم کرد . 💢ایشان با لطافت خاصی، آن جوان را ملتفت نمودند که اگر مردی انگشتر طلایی به دست کند، کار حرامی از او سر زده است و ممکن است در آخرت، این عملش همانند عقرب باشد. جوان چون این سخن شنید، انگشتر را از انگشت خود بیرون آورد و از تذ ّکر حاج شیخ تشکّر نمود. 📚اسوه اخلاق،ص ۹۳_۹۲ ✅  🌱@RAHEKHODA
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 اگر خواستی کسی رو بشناسی اینجوری بشناسش امام صادق علیه السلام 🎙حجت الاسلام 🌱@RAHEKHODA 🌱
💎شاید در بهشت بشناسمت! ✍این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه‌ی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود. در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم... او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم ✅  🌱@RAHEKHODA