eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
379 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
11.4هزار ویدیو
88 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
«🧡🌿» ما سینه زدیم بی صدا باریدند .. از هر چه که دم زدیم آنها دیدند .. ما مدعیان صف اول بودیم .. از آخر مجلس شهدا را چیدند🌷 ✅  🌱@RAHEKHODA
شهادت ، یعنی وارد شدن در حریم ِخلوت الهی و میهمان شدن بر سر سفره‌ی ضیافت الهی ؛ این خیلی باعظمت است . - مقام معظم رهبری ✅  🌱@RAHEKHODA
حکایتِ نهی از منکرِ یک عالِم ⭕️بیش از نیم قرن پیش، با اتوبوسی از کربلا به نجف مراجعت میکردیم. در آن ماشین، که صندلیهای چوبی مقابل هم قرار داشت، مرحوم حاج شیخ(علیمحّمد)جوانی را دیدند که انگشتر طلا به دست داشت. با آن جوان با ملاطفت و مهربانی رفتار کرده، مقداری با او حال و احوال کردند. 💢پس از مدتی پرسیدند: نوع این انگشتری که به دست شماست، چیست؟ جوان گفت: طلاست؛ انگشتر نامزدی من است. 💢حاج شیخ کمی سکوت کرده و بعد فرمودند: دوستی داری که در کنارت نشسته و در حالی که تو خواب هستی، یک عقرب درشت به طرفت حرکت میکند، اگر او تو را از این پیشامد، خبر نکند، آیا از او گله مند نمیشوی؟ گفت: گله میکنم و اگر نیشش به من رسیده باشد، به او اعتراض هم خواهم کرد . 💢ایشان با لطافت خاصی، آن جوان را ملتفت نمودند که اگر مردی انگشتر طلایی به دست کند، کار حرامی از او سر زده است و ممکن است در آخرت، این عملش همانند عقرب باشد. جوان چون این سخن شنید، انگشتر را از انگشت خود بیرون آورد و از تذ ّکر حاج شیخ تشکّر نمود. 📚اسوه اخلاق،ص ۹۳_۹۲ ✅  🌱@RAHEKHODA
💎شاید در بهشت بشناسمت! ✍این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه‌ی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود. در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم... او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم ✅  🌱@RAHEKHODA
❤️ قیمت محبت چقدر است؟ از اهالی خراسان بود. راهی طولانی را پیموده بود و رنج فراوانی کشیده بود تا به مقصد برسد؛ چرا که با پای پیاده آمده بود. كفش هايش از بين رفته و پايش ترك خورده و پاشنه آن شكاف زيادى برداشته بود. وقتی وارد مدینه شد، مستقیم به خدمت امام باقر (عليه السلام) شرفیاب شد. وقتی حضرت را دید، خدا را شکر کرد که بالاخره به مقصود خویش رسید. امام باقر (علیه السلام) تا پای مجروح او را دید، فرمود: این چیست؟ مرد گفت: ای پسر رسول خدا براثر طی نمودن مسافت بسيار است. به خدا سوگند، مرا از دیار خویش، جز دوستى شما اهل بيت، بدين جا نياورد. امام باقر (علیه السلام) در جواب مرد خراسانی فرمود: "مژده باد بر تو كه به خدا سوگند، با ما محشور مى‏شوى." آن مرد با تعجب گفت: اى پسر رسول خدا، با شما؟ حضرت فرمود: آرى ! هيچ بنده‏اى ما (اهل بیت) را دوست نمى ‏دارد، جز آن كه خداوند، او را با ما محشور خواهد كرد. مگر دين، چيزى جز محبت است؟ خداوند عزوجل مى‏ فرمايد: «بگو: اگر خدا را دوست مى‏داريد، از من (پیامبر) پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد.» دعائم الاسلام، جلد1، صفحه71 ✅  🌱@RAHEKHODA
💗🌿شما خوش شانسید یا بد شانس 🌿🌺پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد! روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه! ❌هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت! پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد کودن! ⭕چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان  سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد. همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید⁉️‼️ ✅  🌱@RAHEKHODA
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۲ دوربین مخفی |یکی استهلکم سوئد و دیگری مهمونی ۱۰ کیلومتری تهران 👈مردم ایران حرف ندارن👌 ❣️❤️‍🔥 ✅  🌱@RAHEKHODA
26.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️درهای همیشه بسته مساجد! 🔺بسیاری از مساجدی که با تاکید رهبر انقلاب باید در طی روز برای نمازگزاران باز باشند بسته هستند 🔺دوربین مخفی آخرین خبر تصاویر و روایت جالبی را از این مساجد به شما نشان می دهد. 🔹رهبر انقلاب امروز نیز در جریان دیدار با مبلغین با تاکید مجدد بر این موضوع فرمودند: نباید مساجد فقط وقت نماز باز باشد بلکه مسجد باید محل رفت و آمد دائم مردم باشد ✅  🌱@RAHEKHODA
روز عفاف و حجاب مبارک، ولی با شعار کار درست نمیشه. تو عمل باید نشون بدید دلتون برای حجاب میسوزه هزینه‌های باحجاب بودن رو پایین بیارید ✅  🌱@RAHEKHODA
16.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨| پشت پرده نامه ۹ بندی «مقام معظم رهبری» خطاب به حسن روحانی پیرامون برجام و عوام فریبی دولت بنفش در همراه نشان دادن رهبر معظم انقلاب با توافق ننگین برجام... ✅  🌱@RAHEKHODA
✿‍✵✰ ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ یکی از نمایندگان حضرت آیت الله خوئی رحمت الله علیه می‌گوید: یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم و در آن گرمای شدید ایشان را در حالی دیدم که از سر تا پایشان سیاه‌پوش بود حتی لباس‌های زیر و جوراب‌های ایشان نیز سیاه بود من در حالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سؤال کردم که آیا فکر نمی‌کنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟! ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه‌پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام دارم پرسیدم: چطور؟؟ فرمود: بنشین تا برایت تعریف کنم سپس این گونه برایم تعریف نمود: پدر من مرحوم حاج سید علی‌اکبر خوئی از وعاظ و منبری‌های معروف زمان خود بود همسرش که مادر من باشد هر چه از ایشان باردار می‌شد پس از دو سه ماه بارداری بچه‌اش سقط می‌شد و خلاصه بچه‌دار نمی‌شدند روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم می‌گوید که ایها الناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلاتند پس از آنکه پدرم از منبر پائین می‌آید زنی به او می‌گوید آسید علی‌اکبر شما که به ما سفارش می‌کنید تا برای حل مشکلات و گرفتن حوائجمان درب خانه اهلبیت و امام حسین علیهم السلام برویم چرا خودت از امام حسین علیه‌السلام نمی‌خواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟؟!! ایشان در حالیکه به شدت ناراحت می‌شوند به خانه می‌رود همسرشان (مادربنده) می‌پرسد: آقا چرا اینقدر ناراحتید؟ و ایشان قضیه منبر و صحبت آن زن را بازگو می‌کنند مادرم می‌گوید خب راست گفته چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه‌السلام نمی‌کنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه‌دار شویم؟ پدرم می‌گوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم مادرم در جواب می‌گوید حتماً لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم اصلاً شما نذر کن که امسال تمام دو ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه‌السلام از سر تا پا حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه‌پوش شد در همان سال هم مادرم باردار می‌شود و 7ماه نیز از بارداری‌اش می‌گذرد و بچه‌اش سقط نمی‌شود یک شبی یکی از طلبه‌ها که از شاگردان‌ پدرم بوده در آخر شب درب منزل ایشان می‌آید وقتی پدرم درب را باز می‌کند پس از سلام و احوال پرسی عرض می‌کند که من یک سؤال دارم پدرم که گمان می‌کند سؤال او یک مسئله علمی و یا فقهی باشد می‌گوید بپرس اما در کمال ناباوری آن طلبه می‌پرسد آیا همسر شما باردار است؟ ایشان با تعجب می‌گوید بله تو از کجا می‌دانی؟ کسی از این قضیه اطلاع ندارد باز می‌پرسد ایشان 7ماهه باردارند؟ پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت می‌دهد ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن می‌کند و می‌گوید: آسیدعلی‌اکبر من الان خواب بودم در خواب وجود مبارک پیامبراکرم ﷺ را زیارت کردم حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی‌اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و دو ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه‌ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ می‌کنیم و او سالم می‌ماند و ما او را بزرگ می‌کنیم و او را فقیه و عالم در دین می‌گردانیم و به او شهرت می‌دهیم و او را به نام من «ابوالقاسم» نام بگذار حالا فهمیدی که من هر چه دارم از سیاه‌پوشی سرتاپایی دارم!!؟ 🌷شادی روح حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم خوئی و تمام علمائی که مدافع شعائر اهل بیت علیهم السلام بودند ✅  🌱@RAHEKHODA