⚜ ذکر صالحین ⚜
🌹✨پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
✅ چهار خصلت است که پیوسته از طرف خدا برای شما جاری است با اینکه به خود ظلم می کنید و گناهکارید:
❶☜ رزق و روزی او به شما می رسد
❷☜ رحمت او از شما قطع نمی شود
❸☜ پوشش و پرده او همیشه روی گناهان شما کشیده شده است
❹☜ کیفر و عقابش را بر شما سریع نمیفرستد
✅ ولیکن شما با وجود اینها بر خدایتان جرأت دارید و گناه می کنید، امروز شما سخن می گویید و خدا از شما ساکت است ، پس نزدیک است که خداوند سخن بگوید و شما ساکت باشید، پس از کارهای شما دودی بلند می شود که چهره ها از آن سیاه می گردند، پس این آیه را تلاوت کردند: « و بترسید از روزی که درآن بسوی خدا برگشت داده می شوید پس هرکسی هر آنچه را که کسب کرده کاملا دریافت می کند و در حالی که به آنها ظلم نمی شود
📚 احادیث الطلاب ۱۰۳۷
@rahekhoda
🍁🍃 🍁🍃 🍁
🔴 قابل تامل
مغازهدار محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند.
سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لولهها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
@rahekhoda
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال و هوای اربعین۷۰ سال پیش از زبان شهید کافی...
#اربعین
@rahekhoda
رهبرانقلاب امروز در دیدار با دستاندرکاران و موکبداران گفتهاند: «راهپیمایی اربعین حادثه بینظیری است؛ نه فقط در دوران ما بلکه در تاریخ هم سراغ نداریم یک چنین اجتماع و حرکتی که هر سال گرمتر از سال قبل اتفاق بیفتد.»
#امام_خامنه_ای
#اربعین
➖➖➖➖
@rahekhoda
🔴پاسخ هنرپیشه معروف آمریکایی به توئیت ترامپ که نوشته بود:" به یاد داشته باشید ایرانی ها وقتی پهپاد آمریکایی را ساقط کردند گفتند پهباد در سرزمین آنها بوده در حالی که اشتباه می کردند"
🔹آقای رییس جمهور آیا شما هم به یاد دارید در سال 1988 ناو آمریکایی یک هواپیمای مسافربری ایرانی با 290 مسافر را " به اشتباه " در آبهای ایران سرنگون کرد ؟
➖➖➖➖➖
@rahekhoda
🌄 جناب #شهردار_تهران
آقای #پیروز_حناچی:
- تنها تا قبل از آغاز #هفته_دفاع_مقدس فرصت دارید تا زینت نام شهید را به خیابانهای شهر بازگردانید. در غیر این صورت #خادمان_شهدا، خودجوش و انقلابی وارد عمل خواهند شد.
- انتصاب شما به عنوان شهردارتهران هنوز مانند نمکی است بر زخم خانوادههای 17هزار شهید ترور شده توسط گروهکی که برادر شما عضو آن است و اقدامات شما یاداور جنایاتی مشابه آن گروهک است مادامی که اصلاح نشود.
#کوچه_شهید
#آتش_باختیار #من_بادیگارد_نیستم
@rahekhoda
خاطره ای تکان دهنده از استاد شفیعی کدکنی.
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...
(استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند...)
پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد،
می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!...
اما پدر گفت:
خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما........ 😔
حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم
دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود
کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم
روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان....
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: "باز کنید؛ می فهمید".
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟
گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان!
مدیر گفت: از کجا می دانی؟
کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان!
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود
که خودم رفتم از او گرفتم؛
اما برای دادنش یک شرط دارم...
گفتم: "چه شرطی؟"
گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند، گمان کردم شاید درست باشد...
👈بیایید ما هم مروج خیر و برکت باشیم
@rahekhoda
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴#همه_پلها_را_خراب_نکنید
نقل میکنند عدّهای از کرمانشاه عازم کربلا بودند که در راه مورد هجوم راهزنها و دزدان قرار گرفتند و کاروان غارت شد.
یک نفر از اهل کاروان که جان سالم به در برده بود و امکان و پولی هم به همراه داشت، میگوید: از کنار تپّهای بالا آمدم. سیاه چادرهایی دیدم. پیرمردی آن جا بود. بر او وارد شدم. از من پذیرایی کرد. امانتم را به او سپردم. چیزی نگذشت که غارت کاروان تمام شد.
دیدم که از کنار تپّهها، دزدان به سمت همین سیاه چادرها میآیند و اشیاء دزدی را در داخل چادرها میگذارند. معلوم شد که پیرمرد، رئیس دزدان این منطقه است. با خودم گفتم: آنها کاروان را غارت کردند، من خودم اموالم را به دستشان سپردم. دزدها که در چادرها جمع شدند، دیدم هوا پس است، یواش یواش به راه افتادم تا لااقل جانم را نجات دهم که پیرمرد صدا زد؛ کجا میروی؟
گفتم اجازه بدهید میروم. پیرمرد گفت بیا امانتت را بگیر. تعجّب کردم. وقتی اموالم را گرفتم، زبانم باز شد. گفتم اگر اجازه بدهید سؤالی دارم. گفت بگو.
پرسیدم مگر شما رئیس اینها نیستید؟ من که با دست خودم آوردهام؟ پیرمرد گفت درست است که ما دزدی میکنیم، اما طاغی نیستیم و به خاطر فقرمان دزدی میکنیم و با خود پیمانی بستهایم که در امانت خیانت نکنیم. این خط را نگه داشتهایم.
آن چه که مهّم است همین است که انسان چیزی برای خود باقی بگذارد و دستاویزی داشته باشد و بر همه چیز نشورد و پشت پا نزند و همۀ درها را به روی خود نبندد و پلها را خراب نکند.
📚آیههای سبز،
@Rahekhoda
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 #نگاه_المپیکی_و_پارا_المپیکی
💠 در مسابقات #المپیک نفر اول در هر رشته ورزشی مدال طلا میگیرد. در مسابقات #پارا_المپیک که ویژه معلولین است نفر اول در هر رشته ورزشی نیز طلا میگیرد. یعنی ملاکِ اعطای مدال، تلاش متناسب با ظرفیت، استعداد و توانایی فرد است.
💠 زن و شوهر نیز باید در زندگی مشترک، #ملاک امتیاز دهی به عملکرد همسرشان، توجه به ظرفیت، استعداد و میزان توانایی او باشد.
💠 این شیوه میتواند شما را از #مقایسه کردن همسرتان با اطرافیان باز داشته و زمینهی خوبی برای #پذیرش قلبی و واقعی همسرتان شود.
💠 گاه این نگاه منصفانه و عادلانه، همسرتان را در نزد شما #محبوب میکند چرا که دیگر ملاک برای شما مقدار و کمّیت رفتار او نخواهد بود بلکه #کیفیت عمل و نیّت همسرتان ملاک است و قرار است او را متناسب با توانائی و ظرفیتش قضاوت کنید.
🆔 @rahekhoda
امیرالمؤمنین عليه السلام:
با سه چيز، خرد مردان، سنجيده مى شود:
ثروت،
مقام
و حوادث ناگوار
ثَلاثٌ يُمتَحَنُ بِها عُقولُ الرِّجالِ، هُنَّ: المالُ، وَالوَلايَةُ، وَالمُصيبَةُ
غررالحكم حدیث 4664
⇝ @rahekhoda
4_5767389480726038427.mp3
1.27M
🔊 عبور از اتمام مظاهر مادیت
🎤 حاج آقا مجتبی تهرانی
┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈
⇝ @rahekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ببینیم و تعریف کنیم... اگرچه این دولت، محلّی از تعریف ندارد...😔
🔸معاون سازمان خصوصی سازی: «مطالبات کارگران هپکو طی چند روز آینده پرداخت خواهد شد.»
#هپکو
@rahekhoda