eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
392 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
9.1هزار ویدیو
81 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شوشتری : از مرحوم علامه طباطبایی پرسیدم آیا امکان ملاقات حضرت هست یا خیر!؟فرمودند: بلی به سه شرط؛ ۱-تقوای کامل ، ۳- عشق فراوان به حضرت ۳- مداومت به زیارت آل یس @rahekhoda
💠 💠 گفتگوی هارون و بهلول درباره آخرت 🔻 آورده اند که هارون الرشید از بهلول پرسید که آخرت مرا چگونه می بینی؟ بهلول جواب داد: از این آیه می توانی جای خود را در دریابی: إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ. (نیکوکاران در بهشت اند و بدکاران در جهنم.) هارون گفت: پس قرابت من با رسول خدا چه می شود؟ بهلول جواب داد: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ... یعنی در قیامت وقتی که اصرافیل به اذن خدا در صور خود دمید پس از آن نسبتی در بین نخواهد بود و قرابت تو به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم)، بدون عمل خیر، برای تو نفعی نخواهد داشت. 🔻 خلیفه گفت: پس شفاعت پیغمبر کجا می رود؟ بهلول جواب داد: کسی که به اولاد پیغمبر ظلم و ستم روا داشته، از شفاعت پیغمبر محروم است. هارون گفت: چه ظلم و ستمی از من به اولاد پیغمبر رسیده؟ بهلول جواب داد: ظلمی از این عظیم تر تعدادی از یاران رسول خدا را بدون هیچ گونه تقصیری به کند و بند نموده ای؟! 🔻هارون سر را به زیر انداخت و گریست و اشکِ چشمش، محاسن او را تَر نمود و گفت: آیا اگر توبه کنم، توبه من قبول می شود و عمل من مرا نجات می دهد؟ بهلول گفت: خب ریاست چنان تو را بیخود و غافل نموده که اگر خود پیغمبر، الحال حاضر شود و تو را پند دهد تو دست از اعمال زشت خود نخواهی شست و بی جهت مرا معطل منما! بهلول این بگفت و از نزد هارون بیرون آمد. •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 🔸 @rahekhoda
Geyrate_Yek_Mard_232760.mp3
1.65M
🔊فایل صوتی 🔰 غیرت یک مرد 🔰 🔴 💠 پیشنهاد دانلود 🆔 @rahekhoda
⚠️جاهلیت مدرن ☀️امام صادق علیه السلام در جمعی فرمودند: «ناملایماتی که قائم ما از سوی جاهلان زمان خود متحمّل می‌شود، بیش از آزاری است که رسول‌الله از مردم دوران جاهلیّت تحمّل فرمود.» 🔅فضَیل بن یسار پرسید: چگونه ممکن است؟ 💢امام صادق علیه السلام فرمودند: «حضرت محمد صلّی‌الله‌علیه‌وآله در زمانی برانگیخته شد که مردم، سنگ و چوب می‌پرستیدند؛ ولی آنگاه که قائم ما قیام کند، مردم به‌وسیله قرآن با او مخالفت می‌کنند و کتاب خدا را بر طبق میل خود و بر علیه او تفسیر و تأویل می‌کنند. امّا به خدا قسم، او عدل خود را حتی اگر داخل خانه‌هایشان باشند، بر مردم وارد خواهد نمود.» 📚الغیبة للنعماني، صفحه ۲۹۷ 🆔 @rahekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕مردم به هیچ کس اعتماد ندارند 🌤آیا کسی هست که ما را نجات دهد ☄اراده الهی بر این قرار گرفته است که زمین به ارث صالحان برسد ... 📡معجزه روایات اهل بیت (ع)، شبکه های اجتماعی زمینه ساز ظهور امام مهدی (عج) 🎙۴۳سال پیش (قم سال ۱۳۵۵) کسانی که در جلسه تفسیر آیت الله خزعلی (ره) این سخنان رو می شنیدند چه حسی داشتند؟ __________________ آیت الله خزعلی __________________ الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج __________________ __________________ ⛅☄⛅☄⛅☄⛅☄ 🆔 @rahekhoda
هدایت شده از این الفاطمیون
🌠کارهای نیک جلوی مرگ بد را می‌گیرد مردی به نام ابن جدعان می‌گوید: در یکی از روزهای بهاری از خانه بیرون رفتم، چشمم به شترهایم افتاد که بسیار چاق و سرحالند و از بس شیرشان زیاد است، نزدیک است که از پستان‌هایشان بیرون بریزد. ناگهان چشمم به یکی ازماده شتران افتاد که بچه‌اش دنبالش بود، من این شتر را از تمام ثروت حلالم بیشتر دوست داشتم، با خود گفتم: به خدا که این ماده شتر را با بچه‌اش به همسایه‌ام صدقه می‌دهم. او مرد فقیر و بی‌چاره‌ای بود که هفت دختر داشت. خداوند متعال می‌فرماید: «لَنْ تَنالوا الْبرَّ حتّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ.»[آل عمران/۹۲].( هر گز به نیکی دست نیابید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید، ببخشید.) ماده شتر را با بچه‌اش گرفتم و درب خانه‌اش را زدم، وقتی در را باز کرد، گفتم: این ماده شتر را با بچه‌اش به عنوان هدیه از من قبول کن. او بسیار خوشحال شد و از شدت خوشحالی نمی‌دانست چه بگوید! او از آن به بعد از شیر آن ماده شتر می‌نوشید و هیزم بر پشتش حمل می‌نمود و خلاصه این ماده شتر خیلی برایش مفید واقع شد. فصل تابستان با آن گرمای طاقت فرسایش فرارسید و صحرانشینان برای به دست آوردن آب و علف کوچ می‌کردند. ابن جدعان می‌گوید: ما هم بار و بندیل‌مان را جمع کردیم و در چاه‌ها به جست و جوی آب پرداختیم. من برای پیدا کردن آب وارد یکی از این چاه‌های سرتنگ و باریک شدم تا با خود آب بیاورم. سه پسرم بیرون چاه منتظر من بودند. در این هنگام پدر (ابن جدعان) راهش را گم کرد و نتوانست از چاه بیرون بیاید، پسران سه روز پی‌درپی منتظر ماندند و سپس با خود گفتند: حتما او زیر زمین گم شده و تا به حال مرده است. آنها منتظر مرگ پدرشان بودند تا به اموال و دارایی او دست یابند. پس با سرعت به خانه بازگشتند و ثروت پدر را میان خود تقسیم کردند. در این لحظه به خاطرشان آمد که روزی پدرشان ماده شتری را به همسایه داده است. سه پسر نزد همسایه رفتند و به او گفتند: ماده شتر را به ما پس بده و این شتر نر را به جای آن بگیر و گر نه آن را به زور از تو می‌گیریم و در مقابلش هم چیزی به تو نمی‌دهیم. همسایه مسکین گفت: من شکایت شما را نزد پدرتان می‌برم. پسران گفتند: او مرده است. مرد فقیر گفت: مرده؛ چطور و کجا؟. پسران گفتند: در صحرا به داخل چاهی رفت و دیگر از آن چاه بیرون نیامد. مرد همسایه گفت: ماده شتر را بگیرید و این شترتان را هم نمی‌خواهم، ولی می‌خواهم که جای آن چاه را به من نشان دهید. پسران مرد همسایه را سر همان چاه بردند و خودشان از آنجا رفتند. مرد همسایه طنابی را برداشت و آن را در بیرون از چاه به جایی محکم بست و مشعلی به دست گرفت و پایین رفت و شروع کرد به خزیدن، گاهی با چهار دست و پا می‌رفت و گاهی سینه خیز، سپس بوی رطوبت آب به مشامش رسبد، ناگهان صدای ناله‌ای به گوشش رسید، او خود را به صدا نزدیک کرد و با دستش به جست و جو پرداخت، در این هنگام دستش به گل رسید و مدتی بعد دستش به ابن جدعان برخورد کرد. دستش را جلوی دهان او گرفت و فهمید که او زنده است و نفس می‌کشد. مرد همسایه بلند شد و چشمان ابن جدعان را بست تا نور خورشید به آنها آسیبی نرساند، سپس او را کشان کشان از چاه خارج کرد و چند خرما به او داد تا بخورد، سپس او را بر پشتش حمل کرد و به خانه‌اش برد. ابن جدعان کم کم جان گرفت. همسایه فقیر از ابن جدعان پرسید: به من بگو چطور یک هفته تمام زیر زمین دوام آوردی و نمردی؟ ابن جدعان گفت: همه چیز را می‌گویم. وقتی وارد آن چاه تنگ و باریک شدم، گم شدم و نمی‌دانستم که به کدام طرف بروم، به ناچار نزدیک آب آمدم و از آن می‌نوشیدم، ولی آب به تنهایی برایم کافی نبود، بعد از سه روز، گرسنگی مرا از پای درآورد، ولی چاره چه بود؟ خودم را به پشت انداختم و همه چیز را به خدا سپردم. که ناگهان احساس کردم شیر گرمی به داخل دهانم ریخته می‌شود، سپس نشستم ولی به علت تاریکی زیاد چیزی نمی‌دیدم، ولی احساس می‌کردم ظرفی پر از شیر به دهانم نزدیک می‌شود، من هم از آن می‌نوشیدم تا این که سیر می‌شدم، سپس آن ظرف ناپدید می‌شد. این ظرف سه بار در روز به طرفم می‌آمد و من از آن شیر می‌نوشیدم، ولی دو روز است که این ظرف شیر دیگر به سراغم نیامده و من دلیل آن را نمی‌دانم. مرد همسایه گفت: من دلیلش را می‌دانم. پسرانت گمان ‌کردند که تو مرده‌ای، نزد من آمدند و ماده شتری را که خداوند شیرش را به تو می‌نوشانید، از من گرفتند، چون مسلمان در سایه و پناه صدقه‌اش است. «وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا(۲) وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَایَحْتَسِبُ.» [الطلاق/۲،۳] ( و هرکس تقوای خدا را پیشه کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می‌دهد(۲) و از جایی که حسابش را نمی‌کند، به او روزی می‌رساند.) ✍🏻 محمد احمد هلالي مترجم: دکتر ابراهيم ساعدي رودي/ 🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir ایتا 🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org سروش
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ| ببینید 👈تقدیم به مادران منتظر شهدای گمنام 🎤🎤 #صابر #خراسانی 🍃🌹🍃🌹
هدایت شده از این الفاطمیون
✅چگونه دعا کنیم ✍امام صادق(ع)فرمودند: خداوند دعایی را که از روی غفلت و بی توجهی واز قلب غافل باشد؛ اجابت نمی‌فرماید پس وقتی دعا میکنی دل بده و با توجه دعا کن و آنگاه یقین کن که خدای تعالی خواهد اجابت کرد. 🙏{ اوقات دعا کردن } 1) هنگام باریدن باران 2)هنگام قرائت قرآن 3) هنگام وزیدن باد ها 4) هنگام نماز وتر (قنوت‌نماز) 5)بعد از دمیدن سپیده صبح 6) بعد از اذان ظهر و مغرب 📚نصایح ص۴۶۵۳و همان۲۷۲۲۶ 🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir ایتا 🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org سروش 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
✨﷽✨ 🔴حکایت دنیا ✍قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید. باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد. مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ... اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ... در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ... دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود ... این است حکایت دنیا ... ✅‌‌کانال راه خدا ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @rahekhoda
مادر استرالیایی هستم. بیست سالم هست و همه عمر را در استرالیا زندگی کرده‌ام. از بچگی دید خوبی نسبت به مسلمانها نداشتم. همه می‌گفتند آنها تروریست هستند و من هم همین عقیده را داشتم‌ من یک مسیحی‌زاده بودم البته مسیحیتی که درآن من می‌توانستم مشروب بخورم و گناه کنم و باور داشته باشم که عیسی مسیح گناهان من را پاک خواهد کرد. من خیلی مذهبی نبودم. به مدت دوسال در یک مشروب فروشی کار می‌کردم یک شب کسی رو دیدم که مسلمان بود . او مشروب نمی‌خورد. ما باهم دوست شدیم. توسط او من دوستش را ملاقات کردم که الان شوهر من است. او سعی می‌کرد درمورد اسلام بامن صحبت کند اما من می‌گفتم نمی‌خواهم مسلمان شوم. این احمقانه است! به‌من گفت حداقل در مورد اسلام مطالعه کن اما من باز هم مخالفت کردم و او باز هم اصرار کرد. نهایتا من قبول کردم کتابی گرفتم و شروع به خواندن کردم. بعد فیلم هایی در این زمینه دیدم و بیشتر تحقیق کردم و متوجه شدم اسلام آنطور که رسانه‌ها می‌گویند تروریست و احمق نیستن. آنها آرام و شاد هستند. او شماره تلفن یک دوست را به من داد من او را در همان هفته ملاقات کردم. او خیلی خوش اخلاق بود. همینطور خانواده‌اش. او در مورد اسلام با من صحبت کرد. در نهایت بعد از سه ساعت صحبت کردن من گریه کردم. او فکر کرد ناراحت شدم اما من گفتم حالم خوب است. انگار تمام عمرم دنبال چیزی می‌گشتم و حالا پیدایش کردم. آنچه من پیدا کرده بودم اسلام بود. پس اسلام آوردم و شهادتین رو عید امسال گفتم. از آن به‌بعد حجابم را همیشه رعایت کردم. @rahekhoda