قهر بودیم؛در حال نماز خواندن بود
نمازش که تموم شد؛نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم ؛کتاب شعرش را برداشت وبا یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن
ولی من باز باهاش قهر بودم!کتاب را گذاشت کنار…به من نگاه کرد و گفت:“غزل تمام”…نمازش تمام؛دنیا مات؛سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد
.
باز هم بهش نگاه نکردم؛این بار پرسید:عاشقمی؟؟؟سکوت کردم
گفت: عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند
زدم زیر خنده و روبروش نشستم
#عاشقانه_شهدایی😍
وقتي به خانه مي آمد ، من ديگر حق نداشتم كار كنم بچه را عوض مي كرد ، شير برايش درست مي كرد ؛سفره را مي انداخت و جمع مي كرد ، پابه پاي من مي نشست ، لباس ها را مي شست ، پهن مي كرد ، خشك مي كرد و جمع مي كرد
آن قدر محبت به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم : درسته كه كم مي آيي خانه ؛ ولي من تا محبت هاي تو را جمع كنم ، براي يك ماه ديگر وقت دارم ؛نگاهم مي كرد و مي گفت : تو بيش تر از اين ها به گردن من حق داري
يك بار هم گفت : من زودتر از جنگ تمام مي شوم و گرنه ، بعد از جنگ به تو نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور جبران مي كردم
همسر شهید حاج ابراهیم همت
#عاشقانه_شهدایی😍
روزی که مصطفی به خاستگاری من آمد مادرم به او گفت این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید؟
مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت :
من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت
تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت :من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم
همسر شهید مصطفی چمران
#عاشقانه_شهدایی😍
وقتی این مرد بزرگ از جبهه به خانه می آمد آن قدر کار کرده بود که شده بود یک پوست و استخوان و حتی روزها گرسنگی کشیده بود، جاده ها و بیابانها را برای شناسایی پشت سر گذاشته بود
اما در خانه اثری از این خستگی بروز نمی داد می نشست و به من می گفت در این چند روزی که نبودم چه کار کرده ای؛چه کتابی خوانده ای و همان حرفهایی که یک زن در نهایت به دنبالش هست؛ من واقعاً احساس خوشبختی می کردم
همسر شهید حسن باقری
#عاشقانه_شهدایی😍
دعوت شده بودیم به یک عروسی؛پارچه خریدیم و برش زدم که برای مراسم پیراهن بدوزم، امافرصت نمی شد بدوزمش
شبی که عروسی بود، بی حوصله بودم گفتم: منصور، دیدی آخرش نرسیدم اون لباس رو بدوزم؟ دیگه نمی تونم عروسی برم ؛منصور گفت:حالا برو اتاق رو ببین، شاید بتونی بری گفتم: اذیت نکن؛ آخه چه جوری می شه بدون لباس رفت؟
منصور دستم را گرفت و من را سمت اتاق برد در را که باز کردم، خشکم زد؛ لباس دوخته شده بود و کنار چرخ آویزان بود منصور را نگاه کردم که می خندید؛از طرز نگاه کردن و خنده اش فهمیدم کار خودش است گفت: نمی خوای امتحانش کنی؟
با ناباوری پوشیدمش؛ کاملا اندازه بود ؛کار منصور عالی بود؛ خوش دوخت و مرتب با خوش حالی دویدم جلوی آینه به نظرم قشنگ ترین لباس دنیا بود
همسر شهید ستاری
#عاشقانه_شهدایی😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹فیلمی از دیدار صمیمی #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی با مادر یک شهید
#شهدا🕊
به کانال شهید عباس دانشگر بپیوندید
@raheyan_nor
میدونیچیھ؟!
انگشترِحاجقاسم↓
بعدازاونانفجارسنگینسالمموند...!
-داداشآرمان؛
چجوࢪےزدنتڪہانگشترتشکست(:💔
#ارمان_علی_وردی
#حسین
#شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تابلو زن زندگی در تهران
چرندیات مجازی، این کلیپ با نرم افزار "motion tracking" ساخته شده است.
در فیلمهای هالیوودی نیز از این تکنیک استفاده میشود
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
#استوری
@raheyan_nor