eitaa logo
شهید عباس دانشگر۴۷(ابرکوه)
65 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
121 فایل
﷽ کانال۴۷ کانون شهیدعباس دانشگر مشخصات‌شهید: 🍃تولد:۱۸/ ۰۲ /۱۳۷٢ 🍂شهادت:۲٠/ ۰۳ /۱۳۹۵ 🌹محل تولد:سمنان 🥀محل شهادت:سوریه لقب: جوان مومن انقلابی نام جهادی:کمیل خادم کانال: @H_rastegar83 برای آشنایی بیشتردرکانال زیرعضوشوید: @kanoon_shahiddaneshgar
مشاهده در ایتا
دانلود
حفظ حجاب اصلا چه لزومیتی داره رفقا تا حالا بهش فکر کردین؟!!
- میتونی بشماری چندتا چفیہ‌ خونی شد تا چادر تو خاکی نشہ‌؟💔
-این دختࢪهایۍڪه هۍ از خودشون عڪس میزارن و یه عده قࢪبون صدقشون میࢪن..😐 میخوام ببینم اینهمه بهت گفتن خوشگلۍ... نازۍ... جیگرۍ👀 تا حالا یڪیشون بهت گفته: خیلۍ خانومۍ با فهمۍ ، با ادبۍ ، با شعوࢪۍ ، با حيايي؟؟؟!🙂❗
شهید عباس دانشگر۴۷(ابرکوه)
این روزها حجابت را محڪم به سر بگیر که آخرین نگاهِ امام حسین علیه‌السلام به خیمه ها بود رفقا !💔
یڪیودیدم ! باافتخارمیگفت‌بہ‌زنم‌اجازه‌دادم‌روسریشودراره:) دمتـون‌گرم💔 یہ‌خانم‌توۍصحراےڪربلاهم‌بود:)) روسریش‌حڪم‌جونشوداشت!! حالاشماافتخاربر‌دیدن‌ناموستونم‌میکنید؟! ؟
باافتخارم میگید روسریشو دراورد؟! خیلی لذت میبرید که یکی نگاه همسرتون کنه؟! چرا به چه قیمت؟! چی به شما میرسه؟! اینکه بگن افرین عجب شوهر روشن فکری؟! یا بگن افرین عجب شوهری که به زنش ازادی میده؟! باشه حاجی اما ازادی به قیمت اینکه زنت ویترین نگاه گرگا بشه؟!
⛔️زن والاست،کالا نیست قدر خودمون رو بدونیم‼️
چی میفهمی از اینکه خبر زدن مادرمو به باباعلی دادن؟! تو چی مفهمی از اینکه بابا علی زمین خورد بابام قلبش شکست کمرش شکست اینکه یه نامحرم بیاد به زنت جسارت کنه چی میفهمی که علی چی کشید؟! چه میفهمی که مادرمو عذاب دادن که میخواستن چادرشو از سرش بردارن؟!💔
خواهرم مادرمو زدن مادرمو شهید کردن اما نزاشت چادرش بیفته نزاشت حجابش کنار بره چطور دلت میاد بدون حجاب میری تو خیابون خواهرم بانو زینبو تو صحرای کربلا به اسارت گرفتن اما نزاشت چادرش کنار بره چطور دلت میاد راحت خودتو در معرض نگاه نامحرم قرار میدی
چه حالی میشی وقتی سر برادرتو جلوت بزارن؟! چه حالی میشی وقتی جسم بی سر برادرتو جلوت میزارن؟! چه حالی میشی وقتی جسم اربا اربا برادرتو جلوت میزارن؟! حاضری حجابتو کنار بزاری؟! عمه زینب جان جسم اربا اربا اقام حسینو جلوش گذاشتن اما بازم حجابشو نگه داشت قلبش اتیش گرفته بود اما بازم گفت این همون حجابی که مادرم سفارش میکرده همون حجابی که بابام سفارش کرده همون حجابی که حسین سفارش کرده پس نزاشت چادرش از سرش بیفته
بابا یکی که اصلا براش مهم نیست میگه به من چه میگه قبولشون ندارم اونوقت همون مادر یه جاهایی زندگیت در خطر بوده ابروت در خطر بوده اما نزاشته ابروت بره چون دخترشی چون قبولت داره بابا به‌والله به خودت بیا