#فدای_مولایم_امام_هادی_ع
هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جلد غم سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما
#شهادت_امام_هادی_ع
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 حاج قاسم سلیمانی:
چهلسالگی در واقع دورهای بوده است که همهی پیامبران به نبوت میرسیدند. تازه #انقلاب ما به نبوتِ خودش رسیده است؛ شروع #ولایت و کارش است. خیلی آمادگی میخواهد و این آمادگی را ما باید تا لحظهای که واقعا در دنیا هستیم، حفظ بکنیم. ۹۷/۱۲/۲
#مکتب_سلیمانی
#سلام_امام_زمانم 💚
غمی به وسعت
دریای بیکران دارم
هوای گنبد زیبای
جمکران دارم...
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
〰❁🍃❁🌺❁🍃❁〰
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸یک غواصی کوتاه🔸
زندگی ما یک غواصی کوتاه است تا ته دریای وجود. هر دُرّ و گوهری که بخواهی آنجاست. موقعی که نطفه انسان منعقد میشود، مثل آن است که غواص داخل آب میپرد. وقتی میرسد به کف دریا و دُرّ و مروارید کف دریا را میبیند، همان پانزده سالگی و فصل بلوغ است و البته اول امتحان.
موقع مرگ، وقتی است که جمع کرده یا نکرده، دیگر باید برود بالا، روی دریا.
این بدن همچون قطعه سنگی است که به غواص وصل میکنند تا برود به زیر آب، بعد که رفت زیر آب این قطعه سنگ را از او جدا میکنند تا سریع بیاید بالا.
میگوییم: «انّاللّه و انا الیه راجعون»؛ یعنی: برگشت، قطعی است. کسی که از دنیا می رود، مثل غواصی است که به روی آب برگشته. نگاه کن ببین مروارید دارد یا نه؟ اگر مروارید همراهش بود جشن بگیر، اگر دست خالی بود، عزا بگیر.
✹ ✿ ﷽ ✿✹
🍃 #حدیث_روز
🔔 امام علی (ع) :
☘نیکوترین ادب آن است که
تو را از گناهان باز دارد❗️
👈 #میزان_الحکمه/ج 1/ص 101
🔸🔹 🍃 🌸 🍃 🔹 🔸
وقتي مادربزرگ زنگ مي زد و با خبر آمدنش ما را ذوق زده مي كرد حتما سؤال مي كرد: چه مي خواهيد؟ بس كه دوستمان داشت، بس كه براي لبخندها و بالا پريدن ها و خوشحالي مان دلتنگ بود. مادر ابرو بالا مي انداخت و اشاره مي كرد كه بگوييد: خودتان را مي خواهيم! اما دل توي دلمان نبود كه مادر بزرگ وقتي قربان صدقه مان مي رود دوباره بپرسد: چي مي خواهيد؟ و ما همه فكر و ذكرمان سوغاتي هاي رنگارنگ بود.
وقتي هم كه يكي دو روز بعد بابا مي رفت ترمينال يا فرودگاه دنبالشان باز فقط چشممان دنبال سوغاتي ها بود و حتى وقتي مادربزرگ ما را بغل كرده بود و به سينه مي چسباند باز هم از گوشه چشممان به چمدان و ساكش نگاه مي كرديم كه بابا كجا مي گذاردشان و باز هم وقتي دور هم مي نشستيم و مادر چاي مي آورد بيتاب بوديم كه مادر بزرگ احوالپرسي هايش را بكند و چايش را بنوشد و حرفهايش با بزرگترها تمام شود و زودتر برود سراغ سوغاتي ها و مادربزرگ هم كه خوب اين را مي فهميد نشسته و ننشسته استكان چاي را نصفه رها مي كرد و مي رفت مي نشست كنار چمدانش و هر چي مامان حرص مي خورد با محبت نگاهمان مي كرد و مي گفت من خسته نيستم، چاي من ديدن اين بچه هاست! و وقتي از سروكولش بالا مي رفتيم و مامان ناراحت مي شد و دعوايمان مي كرد مادربزرگ اخم مي كرد و مي گفت: چه كارشان داري ؟ "نوه هاي خودم هستند"! آه كه چه قدر توي اين يك جمله آرامش بود و چه قدر اين عتاب و خطاب مادربزرگ براي ما امنيت داشت كه مي گفت: "به كسي ربطي ندارد ! نوه هاي خودم هستند"!
آن وقت با مهرباني و لبخند سوغاتي ها را تقسيم مي كرد، و آن چند روز كه مادربزرگ پيش ما بود سخت گيري هاي مادر و پدر هم قدري كم مي شد چون يك بزرگتر قوي و مهربان بود كه مي گفت: نوه هاي خودم هستند! و ما مي دانستيم هر وقت بخواهيم خودمان را لوس كنيم مي توانيم به آغوشش پناه ببريم. مي گفت: اين چند روز كه من اينجا هستم با اين بچه ها كاري نداشته باشيد!
مادربزرگ را دوست داشتيم به خاطر مهرباني هايش ، به خاطر قصه هايش، به خاطر تحمل و مدارايش، به خاطر سوغاتي هايش و او خوب مي فهميد كه گرچه خودش را دوست داريم ولي قد وقواره ما عمق مفهوم خودتان را مي خواهيم نيست! اين حرف گرچه از عمق جان مامان و بابا در مي آمد اما براي ما تعارف بود، چون بچه بوديم!
...حالا حكايت ماست و پدري كه مي گويد "ما عبدتك خوفا من نارك/ خدايا به خاطر ترس از آتش عبادت نمي كنم" و ما بچه هايي كه گرچه به تعارف مي گوييم:"و لا طمعا في جنتك/ به طمع بهشت عبادت نمي كنيم" اما چشممان دنبال چمدان سوغاتي هايي است كه قرار بوده با رسيدن ماه رجب گشوده شود و خدايي كه آغوش مهر و محبتش را باز كرده و براي همه ابرو بالا مي اندازد و اخم مي كند كه فضولي موقوف! چه كار داريد ؟ "الشهر شهري والعبد عبدي و الرحمة رحمتي/ ماه ماه من است و بنده هم بنده من و رحمت هم رحمت من است"!
هر كه را بخواهم - هر چه گنهكار و بدكار- مي بخشم !
ما قد وقواره مان قد و قواره پدر امت امير المؤمنين نيست كه بگوييم: خدا را براي خودش مي خواهيم !
ما كودكان معرفت و ايمان، يكسال چشم به راه بوده ايم تا ماه رجب برسد و خودمان را براي خدا لوس كنيم و خستگي ها و دلتنگي هايمان را در آغوش محبت و لطفش بياندازيم. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خرابكاري ها و بدرفتاري هايمان را درست كند و ببخشايد. يكسال منتظر ماه رجب بوده ايم تا خدا با چمدان سوغاتي هايش برسد و مغفرت و رحمت و رضوان و غفرانش را بر سر و رويمان بريزد و بگويد: " بنده هاي خودم هستند، به كسي هم ربطي ندارد"!
#رجب #بارش_رحمت #شهر_رجب #ريزش_بى_امان_باران_مغفرت
در ماه رجب از همه دوستان ملتمسانه طلب و تمناي دعا دارم.💕