🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🔔 اعمال روز ۱۷ ربیع الاول
💐مصادف با سالروز ولادت پیامبر اکرم(ص)و امام جعفر صادق(ع)
1⃣ «غسـل»
2⃣ «روزه» :
بسیار فضیلت دارد و روایت شده هر که این روز را روزه بگیرد ثواب روزه ی یک سال را خدا برای او می نویسد و این روز یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است.👌
3⃣ «زیـارت» :
زیارت حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم و همچنین زیارت امام امیرالمؤمنین علیه السّلام .
4⃣ «نمـاز دورکعتی»:
دو رکعت نماز که در هر رکعتی یک مرتبه حمد و 10مرتبه سوره قدر و ده مرتبه سوره اخلاص است، بگزارد و پس از نماز در محلّ نماز بنشیند و دعائی که روایت شده است بخواند : اَللَّهُمَّ اَنتَ حَی لاَ تَمُوتُ ...(ادامه در مفاتیح)
5⃣ « صدقه دادن و خیرات»
6⃣ صلوات فرستادن
📚المراقبات ص ۸۱ و 84
📸 رهبرانقلاب:
امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) به اصحابش میفرمود: جوری عمل کنید در بین مردم که هر کس شما را میبیند، بگوید اینها یاران امام صادقند.
۹۲/۸/۲۹
🌹ولادت #امام_صادق (ع)🌹
🌸🍃شعر میلادحضرت پیامبر صلوات الله و سلامه علیه
( مهدی سهیلی )
زمين و آسمان مكه آن شب نورباران بود
و موج عطر گل در پرنيان باد مي پيچيد-
اميد زندگي در جان موجودات ميجوشيد -
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود...
شبي مرموز و رؤيايي
به شهر مكه مهد پاكجانان، دختر مهتاب ميخنديد
شبانگه ساحت "امالقري" در خواب ميخنديد
ز باغ آسمان نيلگون صاف و مهتابي-
دمادم بس ستاره ميشکفت و آسمان پولك نشان ميشد
صداي حمد و تهليل شباويزان خوش آهنگ-
به سوي كهكشان ميشد...
*
دل سيارهها در آسمان حال تپيدن داشت -
و دست باغبان آفرينش در چنان حالت -
سر "گل آفريدن" داشت
*
شگفتيخانه ي "امالقري" در انتظار رويدادي بود
شب جهل و ستمكاري -
به اميّد طلوع بامدادي بود
سراسر، دستگاه آفرينش اضطرابي داشت
و نبض كائنات از انتظاري دم به دم ميزد
همه سيارهها در گوش هم آهسته ميگفتند
كه: امشب نيمه شب، خورشيد ميتابد
ز شرق آفرينش اختر اميّد ميتابد
در آن حال " آمنه " در عالم سرگشتگي ميديد:
به بام خانهاش بس آبشار نور ميبارد
و هر دم يك ستاره در سرايش ميچكد رنگين و نوراني
و زين قدرت نماييها نصيب او-
شگفتي بود و حيراني
*
در آن دم مرغكي را ديد با پرهاي ياقوتي و منقاري زمرد فام
كه سويش پركشيد از بام
و در صحن سرا پر زد
و پرهاي پرندين را به پهلوي زن درد آشنا سائيد
به ناگه درد او آرام شد، آرام
به كوته لحظهاي گرداند سر را " آمنه " با هاله ي اميد
تنش نيرو گرفت و در دلش نور خدا تابيد
چو ديد آن حاصل كون و مكان و لطف سرمد را-
دو چشمش برق زد تا ديد رخشانچهر احمد را
شنيد از هر كران عطر دلاويز محمد را
سپس بشنيد اين گفتار وحيآميز :
الا اي " آمنه " ! اي مادر پيغمبر خاتم !
سرايت خانة توحيد ما باد و مشيّد باد
سعادت همره جان تو و جان محمد باد
*
بدو بخشيدهايم اي" آمنه " اي مادر تقوا !
صداي دلكش "داود" و حب "دانيال" و عصمت "يحيي"
به فرزند تو بخشيديم:
كردار "خليل" و قول "اسماعيل" و حسن چهره ي" يوسف "
شكيب "موسي عمران" و زهد و عفت "عيسي"
بدو داديم خُلق" آدم " و نيروي "نوح" و طاعت "يونس"
وقار و صولت "الياس" و صبر بيحد" ايوب"
بود فرزند تو يكتا
بود دلبند تو محبوب
سراسر پاك...
سراپا خوب...
*
دو گوش "آمنه" بر وحي ذات پاك سرمد بود
دو چشم آمنه در چشم رخشان "محمد" بود
كه ناگه ديد روي دختراني آسماني را -
به دست اين يكي ابريق سيمين ،در كف آن ديگري طشت زمرد بود
دگر حوري، پرندي چون گل مهتاب در كف داشت
"محمد"را چو مرواريد غلتان شست و شو دادند
به نام پاك يزدان بوسه ها بر روي او دادند
سپس از آستين كردند بيرون "دست قدرت" را
زدند از سوي درگاه خداوندي
ميان شانههاي حضرتش "مهر نبوت" را
سپس در پرنياني نقرهگون، آرام پيچيدند
وز آنجا آسماني دختران، بر عرش كوچيدند
*
همان شب قصه پردازان ايراني خبر دادند :
كه آمد تك سواري در" مدائن" سوي "نوشروان"
و گفت: اي پادشه! " آتشكده ي آذرگشسب" ما
كه صدها سال روشن بود
هم امشب ناگهان خاموش شد... خاموش...
به "يثرب" يك "يهودي" بر فراز قلعهاي فرياد را سر داد:
كه امشب اختري تابنده پيدا شد
و اين نجم درخشان، اختر فرزند عبدالله _
نوين پيغمبر پاك خداوند ست
و انساني كرامند ست.
يكي مرد عرب، اما بيابانگرد و صحرايي
قدم بگذاشت در "امالقري" وين شعر خوش برخواند:
"كه اي ياران مگر ديشب به خواب مرگ پيوستيد؟
چه كس ديد از شما آن روشنان آسماني را؟
كه ديد از "مكيان" آن ماهتاب پرنياني را؟
زمين و آسمان "مكه" ديشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود
بيابان بود و تنهايي و من ديدم
كه از هر سو ستاره در زمين ما فرود آمد
به چشم خويش ديدم ماه را از جاي خود كندند
ز هر سو در بيابان عطر مشك و بوي عود آمد
بيابان بود و من، اما چه مهتاب دلارايي !
بيابان بود و من، اما چه اخترهاي زيبايي !
بيابان رازها دارد، ولي در شهر ،آن اسرار، پيدا نيست
بيابان نقشها دارد كه در شهر آشكارا نيست
كجا بوديد اي ياران؟!
كه ديشب آسمانيها زمين "مكه" را كردند گلباران
ولي گل نه، ستاره بود جاي گل
زمين و آسمان "مكه" ديشب نورباران بود
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود "
*
روانت شادمان بادا !
كجايي اي عرب اي ساربان پير صحرايي؟
كجايي اي بيابانگرد روشن راي بطحايي؟
كه اينك بر فراز چرخ، يابي نام "احمد" را
و در هر موج بيني اوج گلبانگ "محمد" را
"محمد" زنده و جاويد خواهد ماند
"محمد" تا ابد تابنده چون خورشيد خواهد ماند
جهاني نيك ميداند
كه نامي همچو نام پاك "پيغمبر" مؤيد نيست
و مردي زير اين سبز آسمان، همتاي" احمد" نيست
زمين ويرانه باد و سرنگون باد آسمان پير
اگر بينيم روزي در جهان نام "محمد" نيست
🌸🍃#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم🌸🍃
#صاحبنا🌱
🕊 سردترین روزهای زندگیم وقتیست
که آتشِ مِهرت را در این قلبِ خزان زده
روشن نکنم...
باری فقط کافیست
اَخگری از نام و یادت را در خرمنِ فطرتمان
بیاندازیم تا هُرمِ آرامش
و امنیّت وجودمان را پر کند!
#سلام_امام_زمانم💚
عزیزان امروز یک مرتبه سوره فتح را بخوانید و به پیامبر اعظم هدیه کنید برای گشایش امور 🌸🌸🌸
🌿سلام ساکنان سماوات و زمین
بر پیامبر مهربانی که
مباهات آفرینش بودند
و راز خلقت کائنات....
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السِّراجُ الْمُنیر
#پیامبر_مهربانم❤•~°