eitaa logo
راه زلفا
68 دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حاجی به حضرت مسلم (ع) ارادت زیادی داشت و از این‌‌رو نام مستعارش را مسلم علوی گذاشته بود. می‌گفت : «ما همه مسلم رهبریم، هر جا فرمان دهد حاضریم.» حاجی بسیاری از اوقات عبا و عمامه نمی‌گذاشت که بتواند در هر جایی راحت‌تر خدمت کند. حاجی خوب آشپزی می‌کرد. وقتی می‌شنید هیئتی آشپز ندارد، می‌گفت: «من غذای هیئت را می‌پزم.» می‌گفتیم: «حاجی شما روحانی هستیدنباید پای دیگ بایستید.» می‌گفت: «در مجلس عزای سیدالشهدا (ع) هر خدمتی افتخار است.» بعد لباسش را درمی‌آورد و با خنده می‌گفت: «عمامه و عبا را هم درمی آورم که دیگران ناراحت نباشند.‌» 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نافع بن هلال بن جمل بن سهد العشیره بن مذحج المذحجی الجملی دارای اصالت یمنی و ساکن کوفه او از عشریه جمل بود که منسوب به جمل بن کنانه ، شاخه ای از قبیله مذحج از اعراب قحطالنی بود. در عذیب الهجانات به امام پیوست و با امام همراه شد . وی همراه با طرّماح و چند تن دیگر از کوفه بیرون آمده بود.
از شهدای کربلا ست. نافع، بزرگواری دلاور، قاری قرآن، کاتب و از حاملان حدیث و از اصحاب امیرالمومنین )ع( بود و در سه جنگ جمل، صفین و نهروان در رکاب آن حضرت بود. وی از شخصیت های بارز کوفه به شمار می رفت و پیش از شهادت مسلم بن عقیل مخفیانه از کوفه بیرون آمده به استقبال امام شتافته بود، سپس همراه امام حسین ع به کربلا آمد. در کربلا همراه عباس ع در آوردن آب به خیمه ها مشارکت داشت. از جمله کسانی بود که در سخنرانی پر شوری وفاداری خویش را نسبت به سید الشهدا ابراز داشت.
پس از آن‌که «عمر سعد» برای فشار بیشتر بر امام حسین(علیه‌السلام) به «عمر بن حجاج زبیدی» دستور داد تا آب را بر اهل‌بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ببندد، امام حسین(علیه‌السلام) به برادر خود حضرت عباس دستور داد تا شب‌هنگام برای تهیه آب به شریعه فرات برود. نافع بن هلال نیز یکی از افرادی بود که همراه با حضرت عباس برای آوردن آب حرکت کرد. عمرو بن حجاج، فرمانده نگهبانان شریعه، نافع را در تاریکی شب دید و از او پرسید: «تو کیستی؟». او جواب داد: «نافع بن هلال هستم».        عمرو بن حجاج پرسید: «برای چه آمده‌ای؟». نافع گفت: «آمده‌ام تا از این آبی که به روی ما بسته‌اید بنوشم». عمرو بن حجاج گفت: «مانعی ندارد از این آب بنوش، گوارایت باشد». در این لحظه نافع خطاب به عمرو بن حجاج گفت: «نه، به خدا سوگند در حالی که می‌بینی حسین و یارانش تشنه‌اند، قطره‌ای از این آب نخواهم نوشید». بلافاصله پس از این گفت‌وگو قمر بنی‌هاشم و یارانش از راه رسیدند و نیروهای عمرو بن حجاج با آنان درگیر شدند، ولی پس از برداشتن آب و کنار زدن نگهبانان به سلامت به خیمه‌ها بازگشتند.
ابومخنف درباره نبرد او می‌نویسد: «نافع بن هلال تیرانداز ماهری بود و با تیرهای خود، دوازده نفر از سپاه دشمن را به هلاکت رساند و جمع زیادی را مجروح کرد». وقتی‌که تیرهای او تمام شد، دست به شمشیر برد و به مصاف دشمن رفت و با رشادت جنگید. در نبرد تن‌به‌تن چند نفر از نیروهای عمر سعد را به خاک انداخت و در میان جنگ، عمرو بن حجاج زبیدی که چند شب قبل کنار شریعه فرات هم نبرد نافع را دیده بود فریاد زد: «آیا می‌دانید با چه کسانی می‌جنگید؟ مبادا کسی از شما به تنهایی به مصاف اصحاب حسین برود». پس از مدتی گروهی از لشکریان به همراه شمر بن ذی الجوشن، نافع را سنگ‌باران و نیزه باران کردند که نافع مجروح شد و بازوانش شکست. سپس او را به اسارت گرفتند و نزد عمر سعد بردند. عمر سعد با دیدن او گفت: «وای بر تو ای نافع، چرا با خود چنین کردی؟». نافع درحالی‌که خون از محاسن مبارکش جاری بود گفت: «پروردگارم از نیت من آگاه است». به او گفتند: «مگر نمی‌بینی با خود چه کرده‌ای؟». نافع با شجاعت تمام در پاسخ به آنان گفت: «دوازده نفر از شما را کشته و شماری را مجروح کرده‌ام و خود را برای کارم سرزنش نمی‌کنم و اگر بازوانم سالم بود، نمی‌توانستید من‌را اسیر کنید». عمر سعد که از شجاعت نافع درمانده شده بود به شمر دستور داد تا سر از بدنش جدا کنند. همین که شمر خواست سر او را جدا کند. نافع گفت: «به خدا سوگند اگر مسلمان بودی برایت دشوار بود که خدا را در حالی ملاقات کنی که خون ما بر گردنت باشد، خدا را سپاس می‌گویم که پایان کار و قتل ما را به دست بدترین آفریدگان خود سپرد»
هلال شب های کربلا: نافع بن هلال نیمه شب عاشورا نافع، زیر نوه ماه، اطراف خیمه ها را می پایید. سیاهی مردی از دور دیده می شد که می نشست و بر می خاست. نزدیکتر رفت. و پرسید:« کیستی ای مرد؟» صدای امام به گوشش رسید:« نافع منم، خدایت رحمت کند.» نافع گفت: « مولای من در این سیاهی شب، نزدیک  دشمن گزندی به شما نرسد! مولای من! چرا می نشستی و بر می خاستی؟» حضرت در پاسخ فرمودند: « نافع، فردا وقتی در غربت این دشت، کودکان و زنان خسته و تشنه و بی پناه می گریزند، خارها پایشان ر ا خواهد آزرد. آنها را بر می دارم تا پای کودکان کمتر آسیب ببیند. نافع، تو یار وفادار بودی. من بیعت خود را برداشتم. از تاریکی شب استفاده کن و برو.» سخن سیدالشهدا (علیه السلام) نافع را به  التماس انداخت: « ای فرزند پیامبر، مرا  به  رفتن می خوانی؟ جان برگیرم و بروم؟! جان بی شما هیمه دوزخ است. زندگی بی شما ذلت و خواری است. مرگم باد که در پای شما نمیرم» نک: محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب ، ج2، ص 725  و 726 منبع:  کاری از  آستان قدس رضوی
درزیارت ناحیه آمده است: السلام علی نافع بن هلال بن نافع الجبلی المرادی. درزیارت رجبیّه نیز نام وی ذکر شده است. در منابع و مقاتل مانند: تاریخ طبری: ج5 ص 441 و 442، مناقب آل ابی طالب: ج 4 ص113 مقتل الحسین خوارزمی: ج 2 ص 18، مقتل الحسین ابو مخنف: ص 70، وسیله الدّارین: ص 196 تنقیح المقال: ج 2، ص266 ناسح التواریخ: ج 2، ص 278. ارشاد مفید: ص 237، بحارالانوار: 45 ص 19. منتهی الامال: ج 1 ص364 و از وی یاد شده است.
رجز خوانی👇 انا علی دین علی                 ابن هلال الجملی   اضربکم بمنصلی                  تحت عجاج القسطلی
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🎬 💢 «نافع بن هلال» صحابیِ با بصیرت امام حسین صلوات الله علیه 📌 برگرفته از برنامه سمت خدا روز سه شنبه 11 شهریور 99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 📓 🖊 🎴 🔻ادامه چرا به شناخت اهل بیت نیازمندیم ⬅️ فطرى بودن دين و روح تشيّع 🔸.. به شهادت و گزارش قرآن كريم،(سوره روم/۳۰) بين ساختار همه انسان ها و دين اسلام كه دين اعتدال و دين خدا است و رهبران آن، چهارده معصوم «علیهم السلام» هستند، سنخيت و هماهنگى وجود دارد. 🔹هر كس كه به دستور اين دين عمل كند،و آن مايه فطرى و آن نفخه الهى را در خود تقويت كند تا پيامبر و آل ايشانﷺ در وجود او بيدار و زنده شوند و پرتو آنها در وجودشان تجلى كند ،به تشيع يعنى حاكميت روح الهى و فطرت بر روح حيوانى و طبيعت می رسد؛ 🔸يعنى موفق به تحمل آيين اهل بيت «علیهم السلام» و پذيرش ولايت و رهبرى آنها میشوند و الگوهاى باطل و غيرمتخصص را كنار میگذارند 🔻پس همه انسان ها با داشتن پرتو اهل بيت «علیهم السلام» و نفخه و فطرت الهى راه ورودشان به دين حق باز است و اينكه آيا به دين حق وارد میشوند يا نه، بستگى به اين دارد كه پس از دريافت اطلاعات لازم از اسلام ناب محمدى تا چه حد تعصب را كنار بگذارند و حق‏گرايى را پيشه خود كنند. ⬅️ اهل بيت «علیهم السلام» پدران حقيقى ما هستند 🔹والدين ما اصل و ريشه جسمانى و بُعد حيوانى و مادى و دنيايى ما هستند، در حالى كه اصل ما و حقيقت روح و ذات ما و ريشه اهل بیت علیهم السلام بعد انسانى و الهى و ابدى ما هستند و به همين دليل پس از خداوند از همه كس حتى از والدين و تمام عزيزان ما، در دنيا براى ما عزيزتر و مهم‏تر هستند. 🔸 آنها واسطه عشق ما به خداوند و رساننده ما به حق تعالى هستند. كه بدون پيوند با آنها و بدون شروع از آنها پيوند ما و اتصال حقيقى ما با خداوند محال است. چنانكه در كبيره اين حقيقت را اين‏گونه میخوانيم: ▫️«مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِكُمْ هر كسى كه اراده رسيدن به خدا را كرد، از شما شروع مى كند». 🔹آنها صراط مستقيم الهى و باب الله هستند. براى همين است كه حاضريم در صورت نياز همه چيزمان را فداى رسيدن به آنها و پيمودن راهشان كنيم تا جايى كه خطاب به آنها میگوييم: ▫️ «بِأَبى أَنْتُمْ وَ اُمّى» يعنى حاضريم آنچه مربوط به جنبه زمينى و طبيعى ما مى شود، فدا كنيم تا به حقيقت قدسى و الهى و آسمانى خود برسيم؛ 🔸يعنى دل‏بستگى و داشتن رابطه عاطفى با موجودات و قوم و خويش در دنيا هرگز مانع پرواز به سوى اصل ابدى و والدين حقيقى و خويش اصلى و وطن حقيقى ما نمى شود. ⬅️ اهل بيت «علیهم السلام» بزرگترين خويشاوند ما هستند 🔹میدانيم كه در اسلام صله ارحام و پيوند با خويشان از واجبات الهى و ترك آن از گناهان كبيره است و خداوند به كسى كه پيوند خود را با خويشان قطع كند وعده عذاب داده و در قرآن كريم نيز آياتى را به اين موضوع اختصاص داده است. در سوره رعد در توصيف صاحبان خرد چنين میفرمايد: 📖«وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما اَمَرَ اللَّهُ بِهِ اَن يُوصَلَ.. كسانى كه با آنچه كه خداوند به پيوستن با آن، امر كرده، پيوند برقرار میكنند.» 🌟امام صادق « علیه السلام» درباره اين آيه میفرمايند: «مِنْ ذلِكَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ غايَةُ تَأْويلِها صِلَتُكَ اِيَّانا يكى از مصاديق پيوند، صله رحم است و غايت تأويلِ آيه، پيوند تو با ماست». 🔻يعنى ما اهل بيت بالاترين خويش تو هستيم كه بر تو واجب است با ما پيوند داشته باشى. 🔺 به عبارت ديگر «ما هيچ كسى نزديك‏تر، بالاتر و مهربان‏تر از اهل بيت «علیهم السلام» در دنيا نداريم». ┅═✧❁🔆❁✧═┅