eitaa logo
راه زلفا
68 دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
11.3هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴رسمی،روح‌الله زم اعدام شد ▫️«روح‌الله زم» موسس و سرشبکه سایت و کانال ضد انقلاب «آمدنیوز» به دار مجازات آویخته شد./تسنیم
❧🔆✧﷽✧🔆❧ ۳۳ 📝 "آمادگی پذیرش حکومت جهانی حضرت" 🔹 برای اینکه دنیا حکومتی را بپذیرد، باید از جهات مختلف آمادگی داشته باشد: الف) آمادگی فکری و فرهنگی: سطح افکار مردم دنیا چنان بالا رود که بدانند تفاوت رنگ (نژادپرستی)، زبان و سرزمین نمی‌تواند نوع بشر را از هم جدا سازد. ب) آمادگی اجتماعی: مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظام‌های طاغوتی خسته شوند و طالب یک مُصلِح برای نجات بشر شوند. ج) آمادگی تکنولوژی و ارتباطی: برخلاف آنچه بعضی می‌پندارند که حتماً باید قبل از شروع حکومت جهانی، تکنولوژی جدید نابود شود، وجود این صنایع نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانی نیست بلکه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد. زیرا برای ایجاد و کنترل نظام جهانی، وسایل مافوق مدرن لازم است.
🕊 مرا گر در تمنای تو آید صد بلا بر سر؛ ز سر بیرون نخواهم کرد هرگز این تمنا را... 
🌼راز عزتمندی «حاج قاسم سلیمانی» از زبان یک رزمنده ✍سردار «حسین معروفی» با بیان خاطره‌اش از اینکه مهمان خانه شهید «قاسم سلیمانی» شده بود، اظهار داشت: رفاقت من و حاج قاسم خیلی عمیق بود، هرچند وقت یک بار به خانه همدیگر رفت و آمد داشتیم. یک روز خسته و کوفته از اداره برگشتم. نگاهی به موبایلم انداختم تا ساعت را چک کنم که متوجه شدم از طرف حاج قاسم تماس داشتم. سریع تماس گرفتم و حاجی بدون معطلی گفت: «حاج حسین کجایی؟» سلام علیک کردم که حاجی ادامه داد: «امشب همراه خانواده تشریف بیاورید. سفره‌ای کوچک انداخته‌ایم تا دور هم باشیم.» بدون وقفه قبول کردم. نزدیک اذان مغرب رسیدیم منزل حاجی. نماز را به امامت حاج قاسم خواندیم و برای شام غذایی که همسرشان پخته بود را خوردیم. بعد از شام با ایشان نشستیم به خاطره‌بازی دوران جنگ؛ اندکی من می‌گفتم و اندکی حاج قاسم. دیر وقت شده بود که گفتم: «شرمنده، خیلی دیر وقته بیشتر از این مزاحمتان نمی‌شویم.» سردار نگاهی کرد و با لبخند گفت: «کجا این وقت شب؟ امشب را پیش ما باشید.» با گرفتن رضایت چشمی از همسرم به حاجی رو کردم و گفتم: «چه سعادتی بیشتر از این». حاج قاسم از جایش برخاست و از اتاقی برایمان پتو و تشک نو آورد و در اتاق دیگری برایمان جا انداخت. از بس روز خسته‌کننده‌ای داشتم، تا پلک روی هم گذاشتم خوابم برد. ناگهان با صدای گریه مردانه از خواب پریدم. سر در گم بودم. نمی‌دانستم این‌جا کجاست و ساعت چند است! فقط صدای گریه مردانه از دور به گوشم می‌رسید. دستم را به چشمانم کشیدم و بعد از اینکه کمی سرحال شدم، اطرافم را نگاه کردم و با خودم گفتم «یعنی کیست که این وقت شب اینطوری گریه می‌کند!» با دقت گوش کردم، صدای حاجی بود. با خدایش می‌گفت «الهی العفو الهی العفو الهی العفو» سرم را چرخاندم و ساعت را نگاه کردم، درست ۲۰ دقیقه مانده بود به اذان صبح...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولاےمهربان و تو اےعشق من سلام❤️ عجل ولیڪ الفرج آقاے من سلام❤️ بحق مادر و عمه سادات ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا