eitaa logo
ستاد مرکزی راهیان نور
29هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
157 فایل
.:کانال رسمی ستاد مرکزی راهیان نور کشور:. 🌐 www.Rahianenoor.com اینستاگرام instagram.com/masirenoor_ir سامانه ملی راهیان نور ۲۴ ساعته پشتیبان سفر و آماده پاسخگویی به سوالات شماست: ۰۹۶۳۱۳ فقط ارسال محتوا: @Rahianenoor_official
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🔻دکتر چمران با یک روز و دو روز شناخته نمی‌شود ، در دنیا خیلی کم داریم افرادی که این گونه باشند، آنهایی هم که پیدا شدند شرایط و جایگاه شهید چمران را نداشتند و این گونه شد که در انقلاب نیامدند، عوامل زیادی باعث شد که شهید بیاید در این میدان، اول خواست خدا بود. نبوغ ذاتی خود شهید چمران بود و آنچه باید بیش از هر چیزی به آن‌اشاره کرد، خلوص عرفان و همه چیز را برای خدا خواستن دکتر بود؛ چون هیچ وقت برای خودش، دوستان و گروهش فکر نمی‌کرد، فقط و فقط برای خدا بود، خدا هم استعداد خاصی را در وجود او قرار داده بود، یک نابغه در ریاضیات،در فیزیک، خیلی تیز و باهوش بود و خدا هم راهنمایی‌اش کرد تا چنین تصمیمات بزرگی را در زندگی‌اش بگیرد که نظیر آن وجود ندارد. 🌷شهید دکتر مصطفی چمران🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻نکته عمده در روش اخلاقی شهید بهشتی، التزام عملی ایشان نسبت به گفتارها و افکارشان بود، هرگز دوگانگی در گفتار و کردار ایشان دیده نمی شد و عمدتاً معتقد بودند که دوگانگی گفتار و رفتار موجب می شود که مردم از مدیران جامعه و اصل نظام دلسرد شوند. معتقد بودند ، محور جامعه اسلامی عدل است؛ آن هم نه فقط عدل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، بلکه عدل اقتصادی و عدل سیاسی بر پایه اعتدال بینشی و اخلاقی در جامعه اسلامی. زیرا زیربنای همه عدلها عدل اخلاقی است... توصیه همیشگی شهید بهشتی به همکاران و مخاطبان خود این بود که: همواره آنچه انجام می دهید با آنچه می گویید منطبق باشد، زیرا جامعه نمونه ای که در آن به معتقدات و مقررات عمل می شود بهترین وسیله دعوت دیگران به مکتب است..! 🌷شهیدسیدمحمدحسین‌بهشتی🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻 چهارده ساله بود که جبهه رفت . چون سنش کم بود برش گرداندن . دفعه بعد زیر صندلی قطار مخفی شده بود که دوباره برگشت. به فرماندهی گفته بود اگر صد بار هم مرا برگردانید دوباره میام ! به هر بهانه ای بود خودش را به خط رساند و آنجا کربلایی شد.... 📕 ستارگان خاکی ، ج۳ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻 السلام علیک یا اباصالح المهدی( عج) یا ➖ نهایت تواضع را با زیر دستش داشت با آنکه فرمانده بود آنقدر بی ریا و متواضع بود که می آمد و با بچه ‌بسیجی ها می نشست و گرم می گرفت که مبادا آن لحظه ای که فرمانده است خدای نکرده غرور اورا فرا گیرد..... 📕 امام سجاد و شهدا ، ص۴۳ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻 بعضی شب ‌ها که نیمه ‌های شب بیدار می ‌شدم می ‌دیدم ، محمدرضا با نـور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است. او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه ۳بار ختم قرآن می‌ کرد. با اینکه ۲۰ بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که برایش تنها ۵ روز روزه و ۲۰ نماز صبح قضا کنم..... 🌷 📕 مشرق ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻 یکی از عملیات ها در منطقه سابقیه انجام شد. بچه ها رفتند آنجا که ضربه بزنند موقع برگشتن.... شهید‌مدافع‌حرم 🌷 اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است... 👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝 خاطرات شهدا | گفت: آقای امينی جايگاه من توی سپاه چيه؟ سئوال عجيب و غريبی بود ولی می‌دانستم بدون حكمت نيست، گفتم: شما فرمانده‌ نيروی هوايی سپاه هستين سردار، به صندلی‌اش اشاره كرد، گفت: آقای امينی، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتی كه من الآن دارم، نرسید ولی مـن كه رسيدم، به شما ميگم كه اينجا خبری نيست. آن وقت‌ها محل خدمت من، لشكر هشـت نجف‌اشرف بود، با نيروهای سرباز زياد سر و كار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سـرباز رو  نمـازخون و قرآن.خون كردی، اين برات می‌مونه، از اين پست‌ها و درجه‌ها چيزی در نمـی‌آد. 🔻خاطرات شهید احمد کاظمی اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است...👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝خاطرات شهدا | اومد گفت: میشه ساعت 4 صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت 4 صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون، بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد، نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه، بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟ برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من 16 سالمه، چشام مریضه، چون توی این 16 سال امام زمان (عج) رو ندیده، دلم مریضه بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم، گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم. 🔻خاطرات ﺷﻬﯿﺪ عباس ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ *اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است...👇👇👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝خاطرات شهدا | تفنگ خیلی دوست داشت هر چه پول تو جیبی جمع می‌کرد تفنگ می خرید، تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه می‌رفتم و می‌ماندم تا مدرسه تمام شود و برگردانمش خانه، خیلی به من وابسته بود، بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی می‌رفت، اصلا دوست نداشت، به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند، در نهایت هم در پرند خدمت کرد، وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمی‌داد، به جای پوتین با دمپایی در پادگان می‌گشت که با این کارها فرمانده‌اش را ناراحت می‌کرد، اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ می‌زد خانه که من در برف نمی‌مانم، ما تماس می‌گرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد، همین چیزها بود که باعث تعجبمان می‌شد وقتی می خواست سوریه برود. 🔻خاطرات شهید مجید قربانخانی *اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است...👇👇👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝خاطرات شهدا | 🔻 اول اون! 🔅 ترکش توپ خوده به گلوشان ؛خودش و راننده اش. خون ریزیش شدید شده ، نمی گذارد زخمش را بندم. میگوید «اول اون! » راننده اش را می گوید. با خودش حرف میزند« اون زن و بچه داره امانته دست من..»بی هوش می شود. اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است...👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝خاطرات شهدا | می‌گفت: همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید، پرسیدیم چرا؟ گفت: اینا چشماشون معجزه میکنه، هر وقت خواستید گناه کنید فقط کافیه یه نگاهتون بهشون بخوره، میگفت: بنده‌ها فراموش کارن، یادشون میره یکی اون بالا هست که همه چیزو میبینه ولی این شهدا انگار انعکاس نگاه خدا هستن، انگار با نگاهشون بهت میگن ما رفتیم که تو با گناهات ظهور و عقب بندازی؟ ما رفتیم که تو یادت بره خدایی هست؟ میگی جوون،؛ منم جوون بودم شهیدشدم، بهتر نیست یه بهونه بهتر بیاری؟! میگفت: خیلی جاها جلوتونو میگیرن. 🔻خاطرات شهید سعید کمالی‌‌کفراتی *اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است...👇👇👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝خاطرات شهدا | می‌گفت: همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید، پرسیدیم چرا؟ گفت: اینا چشماشون معجزه میکنه، هر وقت خواستید گناه کنید فقط کافیه یه نگاهتون بهشون بخوره، میگفت: بنده‌ها فراموش کارن، یادشون میره یکی اون بالا هست که همه چیزو میبینه ولی این شهدا انگار انعکاس نگاه خدا هستن، انگار با نگاهشون بهت میگن ما رفتیم که تو با گناهات ظهور و عقب بندازی؟ ما رفتیم که تو یادت بره خدایی هست؟ میگی جوون،؛ منم جوون بودم شهیدشدم، بهتر نیست یه بهونه بهتر بیاری؟! میگفت: خیلی جاها جلوتونو میگیرن. 🔻خاطرات شهید سعید کمالی‌‌کفراتی اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است...👇👇👇 🆔 @Rahianenoor_News