فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ|#راهیان_نور
🔻دل میزنم به دریا،پا میزارم تو جاده،
راهی میشم دوباره با پاهای پیاده...
📍مرکز فضای مجازی راهیان نور
➕به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
🔰 #سیره_شهدا | #فدای_امام
💠 هر وقت می خواستند از انجام کاری که به او سپرده اند مطمئن شوند ، می گفتند : سید ! انجام این مأموریت قلب امام رو شاد میکنه ؛ وقتی خبرش به ایشون برسه لبخند روی لب هاشون میشینه...
سید هم میخندید و می گفت: ما همه فدای یک تبسم امام...
آن وقت تا پای جان می ایستاد و کار را به نتیجه میرساند.
#شهید_سید_کاظم_کاظمی
📚 شمیم جماران ، ص ۳۲
➕ به راهیان نور بپیوندید👇🏻
🆔️@Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری|#وفات
🔻مائیم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون می گرییم
در روز عزای حضرت معصومه
📍مرکز فضای مجازی راهیان نور
➕به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
📸 #گزارش_تصویری | #خادمین
دوره #آموزش و #توانمندسازی مسئولين استانی و شهرستانی کمیته های خادمین شهدا
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
✨بدرقه ستارهها | #پوستر
🔻 رهبرانقلاباسلامی: این دختر جوان تربیتشده دامان اهلبیت، با پاشیدن بذر معرفت در طول مسیر و بعد رسیدن به قم، موجب شد که قم به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت بدرخشد.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
📷 گزارش تصویری | #یادمان_هویزه
👈 حضور دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) تهران در یادمان شهدای هویزه
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
هدایت شده از رادیو پلاک
1_1290173871.mp3
5.51M
📻 رادیوپلاک
بیسیم چی
(( کریمه اهل بیت))
⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️
°•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور﴾•°
به مناسبت:
وفات حضرت فاطمه معصومه
〰〰🖊نگارنده: خانم کشافی
••💻 تدوین: خانم بابایی
••🎙گوینده: خانم حیدری -خانم نصیری
📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال
✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت:
[سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷]
🖇به رادیو پلاک بپیوندید...
🎙【 @radiopelak 】🎧
#کریمه_اهل_بیت
#راهیان_نور
#حضرت_معصومه
🔰 #معرفیشهید | #سالروز_ولادت
#شهید_هادی_شجاع
🔅 تاریخ تولد: ۲۳ آبان ۱۳۶۸
📆 تاریخ شهادت: ۲۸ مهر ۱۳۹۴
📌مزار شهید: امام زاده عباس
🕊محل شهادت : سوریه
🔻 چیزی درباره اش نمیدانستم، تنها گه گداری نامش راشنیده بودم میان جستجوهایم چشمم به نامِ کتابش خورد «وهب زمان»!
➖ دروغ چرا؟! ترسیدم! قلمم لرزید و تا آخَر ماجرا را خواندم. دیگر دست و دلم به نوشتن نمیرفت اما دلِ کنار گذاشتنش را نداشتم. حیف میشد اگر شناختن هادی شجاع را از دیگران منع میکردم.
🔅 کم کم کلمات را کنار هم جای دادم شروع به نوشتن کردم؛ از بچگی گفتم، همان وقتی که با دست هایی پر از تیله به خانه آمده بود و مردانه گفته بود میخواهد بچه مثبت شود.
📍 کم کم هادی قد کشید و مادر سر و جان را فدای قامت جوانش میکرد! دانه های اسپند بر روی ذغال بالا و پایین میپریدند تا هر چه بدی هست از هادی دور کنند؛ مبادا چشم و چراغ خانه چشم بخورد!
◽️ دلم نمیخواهد داستانش را به آخر برسانم، طولش میدهم اما دلم جایی میان دامادی و شهادتش پرسه میزند. پر میکشم به شب خواستگاری، فاطمه هنوز هم نمیدانست پسر همسایه که تا به حال یکبار هم اورا ندیده چگونه اینجا آمده است؟!
🚩 اما خدا رباب هارا خود برای حسین هایش انتخاب میکند، فاطمه رباب میشود برای هادی؛ و هادی همان وهب نصرانی که عشق به حرم، خیال داماد بودن را از سرش پرانده و راهی معرکه کرده بود...
✍🏻 نویسنده: #اسما_همت
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News