#خاطره
#حاج_قاسم
#دعوتنامه🕊
از اون روزهایی بود که تازه رفیق شهید پیدا کرده بودم..
میشد گفت من مسیر زندگی ام تغییر کرد،
زندگی من را سر و سامان داد
انگاری که خانه پر از غبار بودم که
ایشان خانه تکانی اش کرد
گفت بودند به من شهدا زنده هستند..
صدایت را می شنوند..
یجایی خونده بودم شهدا شبه جمعه میرن وادی السلام به دیدار رفیق هاشون منم عادت داشتم هر پنجشنبه برای حاجی نامه می نوشتم
و خیلی دقیق میگفتم
سلام من را به فلان شهید برسان..
و ایمان قلبی داشتم که نامه من خوانده می شود
اسامی را لیست میکردم و می گفتم امشب من را کنار این شهید یاد کن..
بعدی مدتی گذشت من خیلی بی تابی میکردم..
می گفتم تو این همه منو اونجا یاد میکنی پیش رفیق هات نمیشه منو هم دعوت کنی اونجا دوست دارم ببینم چه شکلیه کیا هستن ؟!
مگه نامه های منو نمیخونی ؟!
بعد چند شب خوابش را دیدم داشتم از کنار حسینیه می گذشتم بالایش نوشته بودن
بیت الزهراء س
یک آن حاجی از آن حسینیه آمد بیرون لبخند زد و امد سمتم نگاهم کرد و با انگشت اشاره گفت: تو دعوتی بیا..
رفتم داخل حسینیه تو ذهنم می گفتم پس شب جمعه ها اینجا جمع میشین
همشان لباس جهبه پوشیده بودن هنوز بی ادعا صاف و ساده و پاک هرکه را نگاه میکردم من را میشناخت..
چمران را دیدم
آوینی
و خیلی از بچه های دیگه را همشانمن را می شناختند..
دقیقا حاج قاسم وادی السلام
یادم میکرد..
سفره را پهن کردن
حضرت امام خمینی ره نشست سر سفره چقد لبخندش سراسر آرامش داشت
اروم آروم بچه ها جمع شدن..
نشستن دور هم چقدررر حالشان خوب بود می خندیدند غذا اوردن گفتن این غذا را امروز مادرمان حضرت زهرا س پخته
به منم گفتن بیا بشین با ما بخور
منم سر سفره نشستم فقط صدای خنده هایشان می پیچید
باهم دیگه شوخی می کردند
غذا را که اوردند واقعا انگار غذا از بهشت بود همینقدر خوشبو و خوشمزه بود...
غذا را مادرمان حضرت زهرا س پخته...
از خوابم پریدم...
اولین چیزی که به ذهنم رسید
اینبود که: حاجی وادی السلام دعوتم کرد...
پس نامه های منو میخونه...
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ🕊
#در_راه_فتح_قله_ایم
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#پویش📍 #شهدا_زنده_اند🕊 سلام علیکم عزیزان شهدا ، اگر کسی خاطره ایی از #عنایت شهدا دارد تمیز و مرتب
#سفر_راهیان_نور
#دعوتنامه
#شهدا_زنده_اند
#خاطره
سال یازدهم برای راهیان نور ثبت نام کرده بودم، ولی وقتی تاریخش اعلام شد هم زمان بود با مراسم ازدواج یکی از اقوام و خانواده مخالف این بودن که تو مراسم نباشم
تاریخ راهیان رو هم به صورت استانی مشخص می کردن چون هر استان یک سوله اسکان داشت و جوری نبود که به خاطر من یک نفر تاریخ رو عوض کنند. یک مقدار بعد اون زمان هم یک مراسم ازدواج دیگه بود
از ذهنم گذشت که شهدا خودتون یک کاری کنید بتونم بیام چون قصد مخالفت با خانواده رو نداشتم
شاید یک یا دور روز بعد اعلام کردن تاریخش جا به جا شده و دقیقا بین دو مراسم ازدواج تعیین شده بود.
خدا رو شکر اون سفر رو رفتیم و واقعا خوش گذشت بهمون و حضورم لطف خود شهدا بود.🕊
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ🪴
#در_راه_فتح_قله_ایم
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |