◾️ نوکری امام حسین قهرمان جهان و المپیک هم نمی‌شناسد. این مدالی است که به هر کسی داده نمیشه ... حسین رضازاده، حسین شمس، جواد فروغی، اعظم بختی دیشب با حضور در موکب هیأت پیشکسوتان، ورزشکاران و قهرمانان به تکریم و پذیرایی از عزاداران حسینی پرداختند ... خ سئول | موکب هیأت ورزشکاران و قهرمانان ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]

🚩 هیئت عقیله بنی هاشم(س) برگزارمیکند: [موسسه فرهنگی ولایت عشق] 🌱دعوتید به ؛ مجلس روضه اباعبدالله الحسین(ع) ◾️با سخنرانی و مرثیه سرایی : حجت الاسلام و المسلمین شحیطاط در جوار شهدا ...🕊 📌زمان : چهارشنبه ، ۴ مرداد ماه ، ۸ محرم ساعت ۱۷ 📍مکان: گلزار شهدای اهواز، یادمان شهید علی هاشمی @sh_shahitat  ایتا @sh_shahitat2  تلگرام

ان شاء الله پخش زنده مراسم را خواهیم داشت در جوار سرلشکر شهید علی هاشمی

کسانی به امام زمانشان خواهند رسید که اهل سرعت باشند ، و اِلا تاریخ کربلا نشان داده قافله‌ی حسینی معطل کسی نمی‌ماند... شهید آوینی ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]

هستید یه داستان تعریف کنم ؟! اینجا بگید @shahid_mohamad_ghafarii

خب بسم الله الرحمن الرحیم

زمان قدیم تو یکی از شهرهای هندوستان یه تاجری بود که هر ساله برای محرم روضه می‌گرفت، یه سال یه فرمانداری برای اون شهر هندوستان انتخاب شد که ناصبی بود (دشمن اهل بیت علیهم السلام). فرماندار دستور داد که برید تمام اموال این تاجر رو مصادره کنید و زندگیش رو به هم بزنید دیگه کسی برای حسین بن علی روضه نگیره.

اول نماز بعدا داستان 😁 #نماز_اول_وقت خیر و برکتی و آرامشی که من از این نمازای اول وقت دیدم میشه گفت هیچ جا ندیدم ... یه مدت که شروع کنی، دیگه نمیتونی ولش کنی، یه عادت میشه از اون عادتای خوب و دوست داشتنی که دوست نداری اونا رو ترک کنی

رفتند همه اموالش رو گرفتند و زندگیش رو به هم زدند، محرم شد و و خیلی دلش شکست نشست یه گوشه و شروع کرد به گریه کردن ، همسرش بهش گفت چون چیزی نداری گریه می‌کنی ؟!

تاجر گفت: نه برای فقیر شدنم گریه نمیکنم فقط ناراحتم چون نمیتونم امسال برای ارباب روضه بگیرم 😭

همسرش گفت: من یه پیشنهادی دارم. تاجر گفت چیه ؟! همسرش گفت: این پسرمون رو بردار ببر به غلامی بفروش

تاجر به پسرش گفت که می‌خوام تو رو به غلامی بفروشم با پولش برای امام حسین روضه بگیرم تو راضی هستی ؟ پسرش گفت ؟! سر و جانم برای حسین😭

دست پسرش رو گرفت رفت چند تا شهر دور تر ، پسرش رو با قیمت خوبی فروخت پدر و پسر باهم خدا حافظی کردند و خیلی گریه کردند و از هم جدا شدند تاجر اومد شهر خودش هر چی لازم شد برای روضه خرید

به محض اینکه همه چیز روضه آماده شد تاجر دید که پسرش گریه کنان وارد شد از پسرش پرسید: بابا از دست خریدار فرار کردی؟! پسر گفت : نه، به محض اینکه شما رفتی من از اون آقای خریدار پرسیدم شما کی هستی؟ بهم جواب داد:( انا العَطشان ، انا الغَریب)😭 من اون آقای غریبی هستم که بابات برای من روضه میگیره مشتری خودِ حسین بود بابا 😭

آقا به من فرمودند برو پیش پدرت ، مقدار زیادی هم پول دادند که برات بیارم آقا فرمود به فرماندار هم گفتم‌ اموال تون رو بهتون برگردونه خوشا به حالتون که اینگونه برای من خدمت میکنید 😭

هنوز حرف پدر و پسر تمام نشده بود که صدای در بلند شد . در و باز کردند دیدند غلام فرماندار شهر دم در وایستاده و میگه فرماندار اینجاست. فرماندار وارد خانه شد و گفت : سید الشهدا منو تنبیه کردند و گفتند روضه منو به هم میزنی ! مجلس منو خراب می‌کنی ! بعد هم دستور دادند که این اموال رو به شما برگردونم، و هر سال هم چند هزار دینار به این روضه بهت بدم و به برکت این روضه، ما هم شیعه شدیم

این داستان رو حاج آقا هاشمی نژاد، استاد اخلاق نقل کردند 😊 التماس دعا

سخنرانی و مداحی حجت الاسلام و المسلمین شحیطاط مسجد ولایت 👇