#اطلاعیه
▪️ششمین یادواره شهید مدافع حرم حاج #نادر_حمید
🗓جمعه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۰، #اهواز، اول ۲۴ متری مسجد توحید
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🍃🌸🍃🌸🍃
💠 آیت الله بهجت
🍃🔷 «اگر اهل #نماز_اول_وقت نیستی، پس چگونه از خداوند طلب توفیق داری، در حالی که حقّ او را بدرستی ادا نمی کنی⁉️
اذان مغرب بہ افق اهــواز
18:01
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
دوستواقعیخداست...:
🌺 آرزوی مادر محقق؛ و شهیدش فدایِ امام حسین(ع)شهید شد
#متن_خاطره
در حال شیردادن به مسعود که 6 ماهه بود، داشتم تعزیه میدیدم. یهو دلم شکست و اشکم جاری شد. گفتم: خدایا! کاش فرزندی داشتم که در راه امام حسین(ع) فدا شود... اشک چشمم ناخواسته به دهان مسعود چکید ...
سال ۶۶ مسعود شهید شد و بدنش مثل امام حسین(ع) تکه تکه گردید. آن شب خوابِ تعزیۀ سالها پیش را دیدم، در عالمِ خواب مسعود توی آغوشم بود که ناگهان پر کشید و به یاران امام حسین(ع) پیوست...
🌹خاطرهای از زندگی شهید مسعود اصلاحی
📚منبع: کتاب حدیث عشق، صفحه ۱۹
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از خُذْنیِ مَعَکْ 🕊 مرا با خودت ببر🇵🇸
سلام خدمت مهمانان آقا امام زمان «عج»
خوبین ان شاءالله؟ 🌱♥
امشب به مناسبت سالروز به امامت رسیدن آقامون صاحب الزمان «عج»چالش داریم
چالش از این قرار که...
شما نامه ای قشنگ به امام زمان «عج» مینوسید و به ایدی زیر میفرستید ♥🕊
بعد قشنگ ترین نامه هارو در کانال قرار میدیم
یه جایزه معنوی برا بهترین نامه هم داریم.
جایزه این هست که یکی از خادمان به نیابت از اون شخص در حرم امام رضا «ع» سلام میدن
+فیلم و عکس
زمان ارسال نامه ها تا ساعت 00:00😊ساعت عاشقی به عشق مولامون
ایدی جهت ارسال نامه👇🏻
@navsrii
____________
کانال خٌذْنیِ مَعَكْ🕊
@khodaaa112
#به_سبک_شهدا
✅ شهید مدافع حرم (شهید احمد اعطایی)
یک روز با احمد سوار موتور بودیم. خانمی پشت فرمون اتومبیل روسری نداشت. احمد گفت بریم نزدیک بهش تذکر بدم.
گفتم نه ولش کن اون مطمئناً درست نمیشه و یه حرفی بهت می زنه که خودت خجالت می کشی و داریم که امر به معروف جایی درسته که بدونی طرف تغییر می کنه!
گفت از کجا می دونی سرش نمیکنه؟
گفتم از قیافش معلومه.
خلاصه رفت کنار ماشین و سرش رو انداخت پایین و با احترام گفت آبجی ببخشید عذرخواهی می کنم میشه روسریتونو سرتون کنید...
اون خانوم هم روسری رو سرش کرد و گفت چشم.
بهم گفت: دیدی؟ شماها می ترسید امر به معروف کنید. اگر امر به معروف رو کنار نمی گذاشتیم اوضاع مملکت و شهرمون اینطوری نبود!
سرش درد می کرد برای #تبلیغ_دین و احیای ارزشهای فراموش شده.
اصلا نمی ترسید بلایی سرش بیارن و حتی اگر تو این راه صدمه ای می دید خوشحال می شد.
بسیار شجاع بود و استوار و خیلی دلش
می سوخت وقتی می دید حجاب رعایت نمی شه.
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🌸 آغاز ولایت و امامت آخرین حجت خدا، امام عاشقان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر منتظران آن حضرت مبارک باد.🌸
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
خلاصه ای از زندگی طلبه شهید علی سیفی جوانِ شوخ طبع اهل مراغه.
از همان نوجوانی تحت تربیت دوستان الهی بوده و عاشق امام زمان (عج) می شود. او در دفعات مختلف به ملاقات امام زمان(عج) نائل می شود.
✅ این ملاقات ها به حدی زیاد بود که گاهی واسطه ارسال پیام هایی به آیت الله شهید اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه بوده.
این طلبه چند بار سخنران پیش از خطبه های کرمانشاه شد.
شاید به خاطر همین ارتباط ها بود که نوعی اطلاع از امور مخفی برایش ایجاد می شد.
به حدی که بارها قبل از عملیات اسامی رزمنده های شهید، مجروح و... را بیان می کرد.
شیخ حسین انصاریان ایشان را سوار بر قطار عرفان و دیگران را پیاده معرفی می کند.
علی سیفی بعد از عملیات فتح المبین در بهار ۶۱ به علت مجروحیت مجبور به بازگشت می شود. پزشکان چاره کار را در قطع پا می بینند. اما امام زمان (عج) ایشان را دعوت به مشهد و مژده به شفای پا به شرط برگشت به جبهه می کند.
بعد از شفای پا وارد حوزه می شود و سه سال در حوزه درس می خواند.
او چند مدرسه را عوض می کند! چون مدیران مدارس چنین طلبه ای را که مدام به جبهه اعزام می شود و دیگران را هم با خود می برد، را باعث تعطیلی حوزه می دیدند.
او معتقد بود که انسان باید به آموخته هایش عمل کند.
علی سیفی در حالی که به تمام دوستان خبر شهادت خودش را داده بود، در نهایت در عملیات والفجر هشت جاودانه شد.
📙برگرفته از کتاب بیا مشهد. اثر گروه شهید هادی
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🌹🍃سلام بر ابراهیم 🍃🌹
🍃حاجاتمردمونعمتخدا🍃
"قسمتشصتودوم"
🔺راوی:جمعی از دوستان شهید
همراه ابراهيم بودم. با موتور از مسيری تقريباً دور به سمت خانه بر میگشتيم.
پيرمردی به همراه خانوادهاش كنار خيابان ايســتاده بود. جلوی ما دست تکان داد و من ايستادم.
آدرس جائی را پرســيد. بعد از شنيدن جواب، شــروع کرد از مشکلاتشگفت.
به قيافهاش نمیآمد که معتاد يا گدا باشد. ابراهيم هم پياده شد و جيبهای شلوارش را گشت ولی چيزي نداشت.
به من گفت: امير، چيزی همرات داری؟! من هم جيبهايم را گشــتم.
ولی به طور اتفاقی هيچ پولی همراهم نبود.
ابراهيم گفت: تو رو خدا باز هم ببين. من هم گشتم ولی چيزی همراهم نبود.
از آن پيرمــرد عذرخواهی کرديم و به راهمــان ادامه داديم. بين راه از آينه موتور، ابراهيم را می ديدم. اشک میريخت!
هوا ســرد نبود که به اين خاطر آب از چشــمانش جاری شود، برای همين آمدم کنار خيابان. با تعجب گفتم: ابرام جون، داری گريه میکنی؟!
صورتــش را پاک کرد. گفت: ما نتوانســتيم به يك انســان که محتاج بود
ُ کمک کنيم. گفتم: خب پول نداشتيم، اين که گناه نداره.
گفت: ميدانم، ولی دلم خيلي برايش سوخت. توفيق نداشتيم کمکش کنيم.
کمی مکث کردم و چيزی نگفتم. بعد به راه ادامه دادم. اما خيلی به صفای درون و حال ابراهيم غبطه میخوردم.
فردای آن روز ابراهيم را ديدم. میگفت: ديگر هيچوقت بدون پول از خانه بيرون نمیآيم.
تا شبيه ماجرای ديروز تکرار نشود. رســيدگی ابراهيــم به مشــکلات مردم، مرا يــاد حديث زيبــای حضرت سيدالشهداء انداخت كه میفرمايند: «حاجات مردم به سوی شما از نعمتهایخدا بر شماست، در ادای آن کوتاهی نکنيد که اين نعمت در معرض زوال و
نابودی است»
اواخر مجروحيت ابراهيم بود. زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: ماشينت رو امروز استفاده میکنی!؟
گفتــم: نه، همينطــور جلوی خانه افتاده. بعد هم آمد و ماشــين را گرفت و گفت: تا عصر بر میگردم.
عصر بود که ماشين را آورد. پرسيدم: کجا ميخواستی بری!؟ گفت: هيچي،
مسافرکشی کردم! با خنده گفتم: شوخی ميکنی!؟
گفت: نه، حالا هم اگه کاری نداری پاشو بريم، چند جا کار داريم.
خواســتم بروم داخل خانه. گفــت: اگر چيزي در خانه داريد که اســتفاده نمیکنی مثل برنج و روغن با خودت بياور.
رفتم مقداری برنج و روغن آوردم. بعد هم رفتيم جلوی يکفروشــگاه. و ابراهيم مقداری گوشــت و مرغ و... خريد و آمد سوار شد. از پول خردهائی که به فروشنده میداد فهميدم همان پولهای مسافرکشی است.
بعــد با هــم رفتيم جنوب شــهر، به خانه چند نفر ســر زديم. مــن آنها را نمیشناختم.
ابراهيم در میزد، وسائل را تحويل میداد و میگفت: ما از جبهه آمدهايم، اينها سهميه شماست! ابراهيم طوری حرف میزد که طرف مقابل اصلا احساس
شرمندگی نکند. اصلا هم خودش را مطرح نمیکرد.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
ادامه دارد...
#سلام_بر_ابراهیم
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
ان شاء الله به زودی از هر یادمان پخش زنده خواهیم داشت و زمان این پخش ها را از قبل به اطلاع مشتاقان خواهیم رساند .
منتظر ما باشید و همه علاقه مندان به راهیان نور را به کانال راهیان نور دعوت کنید .
همه دعوت شهدا هستید
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
اولین پخش زنده را از اروندی خواهیم داشت که یاد رشادت ها، پیروزی ها، گمنام ها، شیمیایی ها و... را در خود دارد.
زمان پخش زنده را اعلام خواهیم کرد.
با تشکر از برادران مفتاحی و غدیری
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
#نماز_اول_وقت
🔰قرآن که نازل شد
خداوند فرمود این کلامی سنگین است
اما ای پیامبر! نگران نباش
از نماز کمک بگیر: قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا
اذان صبح بہ افق اهــواز
4:59
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
1_937038773.mp3
1.82M
روز 178 ام
عزیزان شهدا ! 😊
🌹 دعای عهد فراموش نشه
اگه نخوندی تا قبل ظهر
وقت داری
________________
اگر چهل روز 0⃣4⃣خوندی
ان شاء الله از یاران امام زمان🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهی بود
و ان شاء الله حضرت رو زیارت😍 خواهی کرد
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
14.000.000 صلوات
نذر تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
برای شرکت در این نذر و ختم صلوات
بر روی لینک زیر کلیک کنید
و تعداد صلوات های خود را روزانه تا 14000 صلوات ثبت کنید.
اینجا کلیک کنید و ثبت کنید
در صورتی که امکان مشاهده ندارید
حداقل تعداد 500 عدد را به
خادم الشهید
@jamandehazsoada
اطلاع دهید.
لطفا به اشتراک بگذارید...
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
یا رب العالمین
100مرتبه
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شهید_گمنام | #گرایی
🔻 محمدرضا گرایی مدال طلای خود را به شهید گمنام اهدا کرد
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News