شرطی که همسر یک مدافع حرم برای حضرت زینب (س) گذاشت!
آخرین باری که همسرم را دیدم، ۶ مهر ماه سال ۹۵ بود. آن روز زیارت حضرت زینب (س) رفتیم. آنجا با حضرت زینب (س) خیلی درد دل کردم. توی حیاط حرم نشسته بودم و آقا مهدی داشت با تلفن صحبت میکرد. در آنجا با انگشت دست، همسرم را به حضرت (س) نشان دادم و گفتم: خانم جان! این تمام دارایی من است.
هر چیزی که فکر میکنی یا میخواهی پیش خودت ببری، من راضی هستم. همسرم فدای شما.
فقط یک شرط دارد؛ اینکه زود برگردد، من طاقت مفقودالاثری و دوری او را ندارم، چهرهاش هم آسیب نبیند. این حرفها را لحظات آخر زدم. دیگر آنجا از آقا مهدی دل بریدم. وقتی این طوری رضایت دادم، آرامش عجیبی را حس کردم. همان روز هم به ایران برگشتیم.
➕ در ایتا به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [https://eitaa.com/rahiankhuz ] [🌹]
➕در روبیکابهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [https://rubika.ir/rahiankhuz ] [🌹]
➕درسروشبهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [http://splus.ir/rahiankhuz] [🌹]
#طنزجبهه😂
سیلی زدم تو گوشش 😁🙆♂
صدای داد و بیداد آمد. یک نفر با لهجه یزدی میگفت: «نَزَنِد وِلُم کُنِد چیشی از جونُم مِخِد؟ خودم مِرُم.»
با شنیدن لهجه یزدی انگار که همه چیز یادم رفت. جان تازه ای گرفتم. براتعلی گفت: «یزدی دیدی، راه افتادی.» و خندید.
دیدم یک نفر با لباس های خونی خاکی رنگ و سر و وضعی بدتر از خودم و با پای زخمی وارد اتاق شد و افتان و خیزان تا نزدیک ما آمد. عراقی ها با چوب و یک تکه تخته کتکش می زدند. وقتی رهایش کردند و رفتند. خودش را سید محمد حسینی معرفی کرد. اهل شهرستان بافق یزد بود. کلی خوشحال بودم که همشهری پیدا کردم. زبانم بازشد.
حال و احوال و خوش و بشی کردیم. گفتم: «چرا کتکت می زدند؟» گفت: «عراقیها داشتند من را می آوردند. یکی شان پای تیر خورده من را ول کرد و روی زمین افتادم. از دردکنترل خودم را از دست دادم و یک سیلی زدم تو گوشش. بعدش چند نفری افتادند به جانم و تا می خوردم کتکم زدند. به هر مکافاتی بود تا اتاق آمدم
سید حسین سالاری
➕ در ایتا به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [https://eitaa.com/rahiankhuz ] [🌹]
➕در روبیکابهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [https://rubika.ir/rahiankhuz ] [🌹]
➕درسروشبهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [http://splus.ir/rahiankhuz] [🌹]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور فرمانده شهید مدافع حرم خوزستان، عادل سعد
در مراسم میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها
در میان رزمندگان حیدریون عراق
در شهر الحاضر سوریه
➕ در ایتا به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [https://eitaa.com/rahiankhuz ] [🌹]
➕در روبیکابهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [https://rubika.ir/rahiankhuz ] [🌹]
➕درسروشبهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [http://splus.ir/rahiankhuz] [🌹]
#عطرنماز
« وَ خُذْ بِنَاصِیتِی إِلَی مَرْضَاتِک »
اصلا از غفلت میشه چیزی گفت
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ؛
از رگ گردن به من
نزدیکتر بودی ولی
درهمین اندازه کوتاه گم کردم تو را
الْعَفْوَ یَا اَمَلَ الْمُشْتاقینَ
+ خدای خوبم ..
اذان صبح به افق اهواز
5:39
➕ در ایتا به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [https://eitaa.com/rahiankhuz ] [🌹]
➕در روبیکابهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [https://rubika.ir/rahiankhuz ] [🌹]
➕درسروشبهراهیاننوربپیوندید👇
[🌹] [http://splus.ir/rahiankhuz] [🌹]
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
1_937038773.mp3
1.82M
روز 233 ام
عزیزان شهدا ! 😊
🌹 دعای عهد فراموش نشه
اگه نخوندی تا قبل ظهر
وقت داری
________________
اگر چهل روز 0⃣4⃣خوندی
ان شاء الله از یاران امام زمان🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهی بود
و ان شاء الله حضرت رو زیارت😍 خواهی کرد
➕ در ایتا به راهیاننور بپیوندید👇
[🌹] [https://eitaa.com/rahiankhuz ] [🌹]
➕ در روبیکا به راهیاننور بپیوندید👇
[🌹] [https://rubika.ir/rahiankhuz ] [🌹]
➕ در سروش به راهیاننور بپیوندید👇
[🌹] [http://splus.ir/rahiankhuz] [🌹]