eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
784 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
. بیایید در پناه قدرت خداوندى و اطاعت از او، هویت و استقلال خود را حفظ کنید. حتماً چنین كنید، وگرنه خداوند قدرت و عظمت اسلام را از شما مى‌گیرد و به دیگران منتقل مى‌کند. امیرالمؤمنین(ع) در وصیت به دو فرزند معصومش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) چنین فرموده است: «خدا را در نظر بگیرید، خدا را، در تمسک و عمل به قرآن. مبادا دیگران در عمل به آن بر شما سبقت بگیرند». دربارۀ علوم غیبى امیرالمؤمنین(ع)، مطالب و شواهد بسیارى گفته شده است، ولى متأسفانه دربارۀ جملۀ مذکور كه یک خبر غیبى را به طور هشدار فرموده است، كسى تحقیق لازم را نکرده است. به نظر مى‌رسد، آن حضرت رفتار منظم و متكى به علم و تلاش در اقتصاد و حقوق و نظم اجتماعى را كه در تعدادى از كشورهاى امروزه حاكم است، اعلام مى‌فرماید كه مى‌توان گفت از جهات بسیارى شباهت به اسلام دارند. امروزه نظم و قانون‌گرایى و پرهیز از دروغ و خیانت و نقشه‌كشى‌ها و ریشه‌كن شدن فقر و فلاكت و آینده‌نگرى هر یک از آن كشورها براى مردم جامعۀ خویش - نه دیگران - معمولاً مشابهت كامل به دین مقدس اسلام دارد. متأسفانه همین جریان، یعنی تنظیم تفكرات و رفتار اسلامى در زندگى دنیوى كه آن كشورها پیش گرفته‌اند، موجب احساس حقارت خود مردم جوامع اسلامى شده و در هنگام بررسى وضع زندگى اجتماعى خویشتن، هرگونه تحقیر را به خویشتن متوجه مى‌سازند! جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج ۲۷، ص ۵۰ و ۵۱ @rahighemakhtoom
📌 تعدیل قهر و مهر 🔹 در سوره مباركه «احزاب» خدای سبحان برای بشر شرف قائل شد، پس تنها برای پیغمبر و اولاد پیغمبر (علیهم الصلاة و علیهم السّلام) نیست؛ منتها آنها در قلّه هستند و پیروان آنها در دامنه آن هستند. این صلوات را هم برای او و هم برای مؤمنین فرستاد؛ در یك سوره هم برای پیغمبر و هم برای پیروان پیغمبر فرستاد؛ اگر این آیه معروف: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی﴾[1] در سوره مباركه «احزاب» است، در همان سوره فرمود: ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِیخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾؛[2] خدا بر شما صلوات می ‌فرستد و ملائكه بر شما صلوات می‌ فرستند تا شما را نورانی كنند؛ منتها صلواتی كه برای آن ذات مقدس است مرحله بالاتر است و صلواتی كه برای مؤمنین است، مراحل «وسطی» و «نازله» است. پس این شرف هست كه انسان به جایی برسد كه ملائكه آسمان بر او صلوات بفرستند! 🔹 مرحوم بحرالعلوم نقل می ‌كند وقتی خواجه طوسی نام مبارك سید مرتضی را در درس می ‌برد، می ‌گفت: «صلوات الله علیه» که برای رفع تعجب شاگردانش می ‌گفت: «كیفَ لایصَلَّی عَلی المُرتَضی».[3] خدا و فرشته‌های خدا بر مؤمنین صلوات می ‌فرستند تا اینها را نورانی كنند، پس می ‌شود انسان به جایی برسد كه ملائكه بر او صلوات بفرستند و نورانی شود؛ او ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی‏ بِهِ فِی النَّاسِ﴾،[4] كم نبودند عالمان دین كه كار یك امامزاده را در منطقه خودشان می ‌كردند. ما برخی از علما را دیدیم كه از بس پاك بودند، مردم با آنها معامله یك امامزاده می ‌كردند! هر چه می ‌گفتند عمل می‌ كردند و هر چه را که عمل می ‌كردند می ‌گفتند! این راه رفتنی است و ما هم این راه را باید بشناسیم و برویم؛ منتها یك معرفت و كوششی را می‌ طلبد؛ این علاقه یك تعامل متقابلی با معرفت از یك سو و با عمل از سوی دیگر دارد. 🔹 ما قبل از اینكه به حوزه برویم، قبل از اینكه به دانشگاه برویم و قبل از اینكه با كتاب و كتیبه مأنوس باشیم، این قهر و مِهر خود را باید تعدیل كنیم! این علاقه گاهی كمك می‌ كند به اندیشه که انسان خوب می ‌فهمد و گاهی رهزن است، نه راهبر که انسان بد می ‌فهمد. همه ما مسئله «قطع قطّاع» را در اصول شنیده ‌ایم و همه ما «شكّ شكّاك» را در فقه شنیده ‌ایم، اینها تقسیم شده است كه «شكّ شكاك» در فقه مطرح است و اعتبار ندارد، «قطع قطّاع» هم در اصول مطرح است كه اعتبار ندارد؛ این «قطع قطّاع» كه یك قطع روانی است، نه معرفت منطقی و آن «شكّ شكاك» هم كه یك شكّ روانی است، نه شكّ معرفت ‌شناسی، هر دو آسیب می‌ رسانند؛ حالا اگر كسی به «قطع قطّاع» مبتلا نبود كه در اصول مطرح است یا به «شك شكّاك» مبتلا نبود كه در فقه مطرح است، علاقه او به مطلبی هم می ‌تواند راهنما باشد و هم می ‌تواند راهزن باشد؛ اگر او به مطالب حقّ علاقه‌مند است در اندیشه مسائل حقّی، او كامیاب‌تر از دیگران است، زیرا عقل عمل كه حقّ را دوست دارد، به یاری اندیشه و عقل نظر می ‌شتابد، كمك اوست و او بهتر و و شیرین تر و شفاف ‌تر می ‌فهمد و اگر انسان علاقه‌ به باطل داشت، علاقه به گناه داشت حق را دیرتر می ‌فهمد، «مشوب» می‌ فهمد، كم و ضعیف می ‌فهمد. این «حُبُّكَ لِلشَّی‏ءِ یعْمِی وَ یصِم‏»،[5] تأثیر متقابل اندیشه و انگیزه است. ما قبل از اینكه وارد درس‌های حوزوی و دانشگاه شویم، باید ببینیم که به چه چیزی علاقه‌ مندیم؛ این علاقه یا می ‌تواند راهنمای خوبی باشد یا یك راهزن بدی باشد، برای ما! این یا جلوی دید را می‌ گیرد یا به دید كمك می ‌كند. گفتند به چیزی دل ببندید كه با شما باشد و شما را رها نكند. رفیق نیمه‌ راه همواره رهزن است! [1]. سوره احزاب، آیه56. [2]. سوره احزاب، آیه43. [3]. الفوائد الرجالیة(للسید بحر العلوم)، ج‌3، ص88؛ «و كان نصیر الدین الطوسی الفیلسوف الریاضی المشهور یقول اذا جری ذكر المرتضی فی درسه: (صلوات اللّه علیه) ثمّ یلتفت الى القضاة و المدرسین الحاضرین درسه و یقول: كیف لا یصلی علی المرتضی؟». [4]. سوره انعام، آیه122. [5]. من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص380. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1393/11/16 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (74) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) 📌 لطایف و اشارات ✅ 1 ـ رسالت نامهاي خدا در سومين آيه‌ي حمد چنانكه در بخش لطايف و اشارات آيه‌ي كريمه‌ي «بسم الله...» گذشت ، اسماي حسناي «الرحمن» و «الرحيم» كه سومين آيه‌ي سوره‌ي حمد را تشكيل مي دهد، تكرار همان نامها در اولين آيه‌ي اين سوره نيست؛ زيرا اين نامهاي شريف در اين آيه مقيد بوده، عهده دار اثبات حصر حمد در خداي سبحان و تبيين محمود بودن ربوبيّت آن ذات اقدس است، ولي در آيه‌ي اول سوره در فضايي باز قرار گرفته، چنين محدوديتي ندارد. ✅ 2 ـ اختلاف نطاق در براهين حصر حمد گرچه همه‌ي براهيني كه از اسماي حسناي «الله»، «ربّ»، «الرحمن»، و «الرّحيم» بر حصر حمد براي خداي سبحان استفاده مي شود، در پي اثبات محموديّت انحصاري ذات اقدس الهي است، ولي نطاق و مرز هر برهان متناسب با موضوع و حدّ وسط خاص همان برهان است؛ مثلاً برهاني كه حدّ وسط آن ربوبيّت مطلق خداي سبحان بر عوالم هستي است، انحصار حمد و مدحي را اثبات مي كند كه از ناحيه‌ي ربوبيّت خداوند است و برهاني كه حد وسط آن رحمت رحيميّه و فيض خاص الهي است، حصر ستايشهاي مربوط به چنين رحمتي را اثبات مي كند. پس محدوديت حد وسط هر برهاني، نطاق و قلمرو برهانِ مزبور را مشخص مي كند. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت1:معرفی اجمالی سوره همزه ⏪ سوره هُمَزه را به این مناسبت همزه می‌نامند که در اولین آیه آن این کلمه به‌ کار رفته است. نام دیگر این سوره، لُمَزة است. این کلمه نیز در همین آیه به کار رفته است. همزه و لمزه به معنای کسی است که عیب‌جویی و غیبت می‌کند. درباره معنای دقیق این دو واژه اختلاف است. مثلا برخی گفته‌اند همزه عیب‌جویی در روبرو و لمزه عیب‌جویی در پشت سر است یا برعکس. ⏪ سوره همزه جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول سی و دومین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، صد و چهارمین سوره است و در جزء سی‌ام قرآن جای دارد. ⏪ سوره هُمَزه ۹ آیه، ۳۳ کلمه و ۱۳۴ حرف دارد. این سوره جزو سوره‌های مفصلات (دارای آیات کوتاه) و از سوره‌های کوتاه قرآن است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت2:معرفی اجمالی سوره همزه ⏪ برخی از مفسران معتقدند این سوره درباره وَلید بن مُغِیرَه نازل شده که پشت سر پیامبر تهمت می‌زد و بدگویی می‌کرد و در پیش روی آن حضرت به طعنه و مسخره کردن می‌پرداخت. ◀ گروهی دیگر آن را درباره افراد دیگری مثل اُبیّ بن خَلَف، اَخنَس بن شَریق، جمیل بن عامر، و عاص بن وائل دانسته‌اند که سعی داشتند پیامبر را ترور شخصیت کنند. در اینجا بود که خداوند سوره همزه را نازل کرد.] ⏪ از امام صادق(ع) نقل شده است هر کس سوره همزه را در نماز‌های واجب قرائت کند، فقر او از بین می‌رود و روزی به سوی می‌آید و مرگ‌های بد از او دور می‌شود. یا به اندازه دنیا ثواب به او داده می‌شود. ◀ در برخی روایات برای تلاوت این سوره خواصی ذکر شده: ۱. دفع چشم زخم.[۱۲] ۲. دفع چشم درد. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت3:محتوای کلی سوره همزه بسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ﴿١﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿٢﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿٣﴾ كَلَّا ۖ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ﴿٤﴾ وَمَا أَدْرَ‌اكَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿٥﴾ نَارُ‌ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ ﴿٦﴾ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿٧﴾ إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ﴿٨﴾ فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ﴿٩﴾ به نام خداوند رحمتگر مهربان واى بر هر بدگوى عيبجويى، (۱) كه مالى گرد آورد و برشمردش. (۲) پندارد كه مالش او را جاويد كرده، (۳) ولى نه! قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد. (۴) و تو چه دانى كه آن آتش خردكننده چيست؟ (۵) آتش افروخته خدا[يى‌] است. (۶) [آتشى‌] كه به دلها مى‌رسد. (۷) آنان را در ميان فرامى‌گيرد. (۸) [آتشى كه‌] در ستونهايى دراز است. (۹) 🔅🔅🔅 ⏪ این سوره تهدید شدیدی برای کسانی است که عاشق جمع‌کردن مال‌اند و می‌خواهند با اموال بیشتر، بر سر و گردن مردم سوار شوند و بر آنان فخر بفروشند؛ به همین جهت از مردم عیب‌هایی می‌گیرند که عیب نیست. آنان گمان می‌کنند این مال، آنان را جاودانه می‌سازد؛ در حالی که چنین نیست و جایگاه آنان جهنم است. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
062.mp3
6.94M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
📌دعا برای شروع روز بسم الله الرحمن الرحیم اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة امين يا رب العالمین التماس دعا @rahighemakhtoom
📌 رهایی جامعه از جهالت و ضلالت 🔹 راز حرمت خون شهید, نشر معارف الهی است. سالار شهیدان حسین‌ بن‌ علی بن ابی ‌طالب (صلوات الله و سلامه علیه و علی آبائه و أبنائه و أهل بیته) طبق آنچه در زیارت «اربعین» آمده است خونش را در راه خدا داد «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ»،[1] انبیا (علیهم السلام) آمدند تا مردم را از جهل برهانند و از ضلالت آزاد كنند؛ همان دو هدف را سالار شهیدان تعقیب كرد، برابر زیارت «اربعین» خونش را در راه خدا اهدا كرد تا بندگان الهی را از جهالت و حیرت ضلالت برهاند. كسانی هم كه راهیان راه حسین ‌بن ‌علی بوده و هستند آنها هم همین هدف را داشته و دارند. درباره شهدایی كه در مسیر حسین ‌بن ‌علی (صلوات الله و سلامه علیهما) قدم برداشتند، مطابق آن سخنرانی رسمی حضرت در مكه كه فرمود: «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»[2] كسی كه خونش را در راه ما كه رهبران الهی هستیم و حرفی جز حرف خدا نداریم نثار كند پاداش ویژه‌ای خواهد داشت، پس دیگر شهدا خونشان را در راه امام صرف می ‌كنند, امام خونش را در راه ذات اقدس الهی صرف می ‌كند، راه امام جز راه خدای سبحان كه به او رهنمود داد نخواهد بود. از اینجا روشن می ‌شود كه شهیدان برای دو هدف خون دادند: یكی جهل ‌زدایی, یكی ضلالت ‌روبی; مردم عالِم و عاقل باشند، نه بیراهه بروند نه راه كسی را ببندند. 🔹 اگر هدف اصلی شهادت, بذل مهجه برای استنقاذ جامعه از جهالت و حیرت ضلالت است، عالِمان دین از دو منظر به این هدف نگاه كردند و می ‌كنند و از دو راه, این هدف را تحقیق می ‌كنند و احیا می ‌كنند یكی راه شهادت است, یكی راه فرهنگ علمی; آن مناظرات علمی, آن احتجاجات علمی, آن كتاب نوشتن ‌های عمیق, همه اینها برای آن است كه جامعه را از جهل استنقاذ كنند و از این حالت برهانند «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ»، اما دیگران كه در راه حسین ‌بن ‌علی شربت شهادت نوشیدند همین كار را انجام دادند «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ». عالِم دین هم از نظر بنان و بیان كاری كرده است برای استنقاذ جامعه از جهالت و حیرت ضلالت و هم خونش را; لذا هم در كفّه وزن صاحب ‌نظر است هم در كفّه موزون; هم در مسئله بذل مهجه برای استنقاذ مردم حضور دارد و هم در كفّه رهایی دادن جامعه از جهل و از ضلالت. [1] . تهذیب الأحكام, ج6, ص113. [2] . اللهوف, ص61. 📚 پیام به کنگره شهدای روحانی مازندران تاریخ: 1392/09/09 🔅🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 مجبور نیستیم1 ▪ بعضى از آیات قرآن به وجود بعضى از صفات در انسان تصریح کرده اند؛ مثل این که آیه مبارکه مى‌فرماید: «انسان حریص آفریده شده است» آیا این خود دلالت نمى‌کند که در وجود انسان عواملى هست که او را بى اختیار به جانب شر مى‌کشاند؟ ▪ درست است که بعضى آیات قرآن بر صفات منفى و به تعبیر دیگر وجود عامل شر در انسان تصریح مى‌کند و چنین عواملى اقتضاى گرایش به شر را ایجاد مى‌کند، اما در قرآن مجید عوامل دیگرى نیز ذکر شده است که مى‌توانند عوامل شر را کنترل کنند؛ مثلاً بعد از اینکه مى‌فرماید: «انسان حریص آفریده شده است» مى‌فرماید: «غیر از نمازگزاران»؛ یعنى، اینکه اگر چه انسان اقتضاى حریص بودن دارد، ولى کسانى که اهل نماز و اهل توجه به خدا هستند قدرت کنترل این عامل را دارند، پس عامل دیگرى هم در انسان هست که او را به نماز خواندن و توجه به خدا و عبادت و تعدیل و تهذیب اخلاق وادار مى‌کند که آن هم عاملى درونى و خدادادى است. ✅ نتیجه اینکه آیه مبارکه ناظر به وجود گرایش فطرى در انسان است و این اقتضا مى‌کند که در شرایط خاصى حریص و جزوع ... باشد، ولى در کنار آن عوامل دیگرى هم هست که موجب تعدیل او شود. ▪ آیه مبارکه صرفاً در پى تعیین یک قوه، استعداد و اقتضا در انسان است که ممکن است زمانى این (قوه) در اثر تقویت و گرایش به همان سو، به (فعل) تبدیل شود و ممکن است در اثر وجود عوامل کنترل هرگز به فعلیت نرسد؛ یعنى، اینکه فعلیت بخشیدن به این عوامل امرى اختیارى است. ▪ بنابراین همان گونه که (حرص) انگیزه درونى دارد، گرایش به جانب خدا نیز بر اساس (فطرت الله) صورت مى‌گیرد. پس هر دو عامل در نهاد انسان به طور فطرى وجود دارد که یکى از آنها انسان را به طرف مادیات و دیگرى به سوى معنویات مى‌کشاند هر دوى این عوامل موجود است، منتهى گاهى یکى از آنها ضعیف‌تر و دیگر قوى‌تر است. ▪ آیاتى که صفات شر را در انسان بیان مى‌کند، در مقام هشدار به آدمى است که چنین عوامل خطرناکى در او وجود دارد تا مواظب کنترل آنها باشد و آیاتى هم که از قبیل (فطرة الله) صفت خیر او را بیان مى‌کنند، در مقام توجه دادن او به عوامل فطرى خیر در اوست که هر دو دسته، عوامل خدادادى است و عواملى است که کسب آنها از محدوده اختیار آدمى خارج است، این گونه نیست که انسان براى آنکه خداجو شود احتیاج به کسب انگیزه خداجویى داشته باشد، بلکه انگیزه‌اى در نهاد انسان است که ممکن است شکفته شود یا نشود. شکفته کردن آنها ناشى از اختیار خود آدمى است و اگر بخواهیم از زاویه دیگرى به صفات شر در انسان بنگریم، باید بگوییم: اصولا حرص آدمى و تمایل شدید او به مال و منال، گرایشى اصیل نیست و انسان اصالتاً به دنبال آنها نیست. 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 مجبور نیستیم2 ▪ انسان اصالتاً به دنبال رسیدن به سعادت و کمال و خیر است و از روى اشتباه، مى‌پندارد که خیر و سعادت و کمال او در کسب مال نهفته است، لذا نسبت به کسب آن حریص مى‌شود. اگر او توجه داشت که خیر و کمالش در مال خلاصه نمى‌شود، بلکه مال وسیله‌اى است که مى‌تواند براى رسیدن به خیر او را کمک کند، چه بسا از حرص خود دست بر مى‌داشت و بخشیدن مال را موجب سعادت خود مى‌دانست. ▪ به هر حال در چنین مواردى یک عامل فطرى که طالب خیر و کمال خود است در شکل ناقصى ظهور مى‌کند و با جهل و پندار توأم مى‌شود وگرنه تمامى گرایش هاى آدمى (فى حد نفسه) خیر است؛ مثلاً (جاه طلبى) که صفتى مذموم تلقى مى‌شود در کمال جویى ریشه دارد آدمى طالب کمال خویش است، مى‌خواهد رشد کند و از دیگران جلو بیفتد. ▪ اصل این تمایل بد نیست، منتها بدى آن از این جهت است که آدمى راه رسیدن به آن را نمى‌داند و فکر مى‌کند که ارضاى این تمایل فقط از طریق خدعه و نیرنگ و... ممکن است او مى‌تواند به همین وسیله به والاترین مقام انسانى نایل شود و بدین طریق هر قدر که براى ارضاى این غریزه کوشش کند، کامل‌تر مى‌شود. مال دوستى و حرص هم غریزه‌اى فرعى، عارضى و غیر اصیل است، انسان در ابتدا مى‌خواهد از این طریق نیازهاى خود را برآورده کند، اما به تدریج با تقویت کردن آن، حالت غیر عادى و جنون آمیز پیدا مى‌کند. ▪ یکى از اساتید بزرگوار ما نقل مى‌کردند که شخصى به عنوان سؤال و گدایى نزد حضرت آیة الله شربیانى آمده بود و خیلى اصرار مى‌کرد که از ایشان پول بگیرد، اما ایشان از هرگونه کمکى به آن سائِل امتناع مى‌کردند. کار به جایى رسید که شب تا صبح در خانه ایشان ماند و گریه و زارى کرد تا اینکه در همان جا مُرد بعد از آنکه لباسهاى او را درآوردند، با کمال تعجب دیدند که سراسر لباس او لیره طلاى عثمانى دوخته شده است. آرى، با داشتن صدها لیره طلا گدایى کردن! در کوچه خوابیدن! و از گرسنگى جان دادن! این جنون نیست؟ پول که باید فقط وسیله‌اى براى ارضاى نیازهاى اساسى انسان باشد، خود، اصالت پیدا مى‌کند. پولى که باید در خدمت انسان قرار مى‌گیرد، انسان در خدمت آن قرار گیرد. آیا این انگیزه، فطرى و طبیعى است؟ روشن است که نیست و اصلا غرایزى را که ما از روى مسامحه آنها را عامل گناه مى‌دانیم واقعاً عامل گناه نیستند. ▪ این غرایز تنها به دنبال ارضاى خویشند، غرایز نیستند که ما را به گناه وادار مى‌کنند؛ این انسان است که با انتخاب بد خویش، راه گناه را براى ارضاى آنها انتخاب مى‌کند.راه ارضاى غرایز در گناه خلاصه نمى‌شود، اما از آنجا که ارضاى آنها از طریق مشروع، مشکل‌تر است انسانهاى دون همّت براى ارضاى آنها به گناه ـ که احیاناً راهى آسان‌تر است ـ روى مى‌آورند. ▪ تمامى عوامل و غرایزى که در وجود انسان نهفته است، براى رشد و کمال و بقاى انسان آفریده شده است، اما همین عوامل رشد در راه انحراف و سقوط به کار گرفته مى‌شوند؛ مثلاً، ارضاى غرایزى از قبیل خوردن، آشامیدن و ارضاى غریزه جنسى در صورتى که فاعل آنها قصد عبادت و تقرب داشته باشد عبادت است و برعکس، در صورتى که قصد فاعل، صرفاً ارضاى غرایز بدون توجه به حلال یا حرام بودن آنها باشد زمینه سقوط آدمى را فراهم مى‌کند. 📝 منبع:پیش نیازهای مدیریت اسلامی ، آیت الله محمدتقی مصباح ، قم : موسسه آموزشی امام خمینی 1367 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
آیت الله 📌 صادر اول 🔹 ذات اقدس الهی که قرآن را نازل کرده است یا تجلّی کرده است و وجود مبارک پیغمبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) در عبادت ها با خدای سبحان سخن می گویند و اینها که صادر اول هستند،[1] بین اینها و بین ذات اقدس الهی فاصله ای نیست، چگونه اینها مثلاً به ذات اقدس الهی؛ یعنی آن منطقه ممنوعه راه ندارند؟ با اینکه اینها صادر اول هستند، اینها نه برتر دارند و نه معادل دارند، اگر «اوّل مَا صَدَرَ الله نُورُ نَبِینَا»[2] شد، اگر چیزی «اوّل مَا خَلَقَ الله» شد، او چطور ذات را درک نکند؟ شبهه و سؤال این است. 🔹 به هر تقدیر اگر کسی «اوّل مَا خَلَقَ الله» شد، دیگر بالاتر ندارد! بین او و بین خدا فاصله ای نیست، او چرا خدا را درک نکند؟ پاسخ این است که او به هر حال موجودی است ممکن و مخلوق؛ حالا هر که باشد! صادر اوّل باشد یا غیر اوّل باشد، این یک؛ و هر مخلوقی هم متناهی است، نامتناهی که نیست، این دو. بین این صادر اوّل و بین خدای سبحان، آیا تفاوت به مقدار متناهی است یا غیر متناهی؟ اگر ـ مَعَاذَالله ـ بگوییم تفاوتِ بین صادر اوّل و خدا به قدر متناهی است، یعنی خدا به اندازهٴ متناهی و محدود از صادر اوّل بالاتر است ـ مَعَاذَالله ـ لازم می آید که خدا متناهی باشد، چرا؟ چون مجموع دو متناهی می شود متناهی؛ صادر اوّل که متناهی است، برتری و بزرگی خدا بر صادر اوّل، آن هم که متناهی است، مجموع دو متناهی می شود متناهی و این مستحیل است. پس خدا به اندازه نامتناهی از پیغمبر بالاتر است؛ اگر به اندازه نامتناهی از پیغمبر بالاتر است، الکلام الکلام! پیغمبر چه چیزی را می خواهد ببیند؟ جز ظهور او، جز فیض او و جز تجلّی او که چیزی را نمی تواند درک بکند! ذات او که در دسترس احدی نیست! قبلاً هم مشاهده کردید، اگر انسان بر فرض به مقام فنا برسد، چیزی که نصیب او می شود وحدت شهود است، نه وحدت وجود! در مقام فنا این شاهدِ فانی نه خود را می بیند و نه غیر خدا را، این درست است، این یک؛ اما فنا نابودی نیست، چون نابودی نقص است و فنا از درجات کمالِ شهود عرفان است، این دو. اگر کسی به مقام فنا رسید نابود نمی شود، هست ولی نه خود را می بیند و نه غیر خود را! حالا می خواهد خدا را مشاهده کند؛ یک موجود محدود اگر بخواهد خدا را مشاهده کند، به اندازهٴ خود خدا را مشاهده می کند و خدا اندازه ندارد، پس ظهور او را می بیند؛ این است که سیدنا الاستاد مرحوم امام فرمود محال است که هیچ پیغمبر و ولی ای به ذات خدا دسترسی پیدا کند! او یک حقیقت نامتناهی است! برهان تا این‌جا راه دارد، هر اندازه که برهان و علم حصولی و استدلال باشد، آدم جلو می رود و همان خدا را می پسندد و به همان اشاره می کند، می گوید این‎چنین حقیقتی در عالَم هست که من نمیتوانم درک کنم! «لَا یدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا ینَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن‏»،[3] ﴿یحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ﴾.[4] فرمود بالا بروید و حکیمانه بیندیشید فکرت نمی ‎رسد، پایین بروید و عارفانه غواصی کنید پیدا نمی کنید، این حرف ها بوسیدنی است! ادامه👇👇👇
📌 صادر اول 🔹 «لَا یدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا ینَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن‏»؛ فرمود اندیشهٴ بلند ابن‎سینا داشته باشید، پَرِ شما می سوزد؛ شهود انبیا و اولیا را داشته باشید که در اقیانوس ها بخواهید غواصی کنید، سرِ شما به سنگ می خورد، کجا می خواهید بروید؟ بالا بروید، تحت احاطه اوست؛ پایین بروید، تحت احاطه اوست؛ درون بروید و بخواهی عارفانه خدا را بشناسی، سرِ شما به سنگ می خورد؛ بالا بخواهی بلند پروازی کنی، پَرِ شما می سوزد: «لَا یدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ» أی «الهِمَمُ البَعیدَة»، «وَ لَا ینَالُهُ غَوْصُ الْفِطَن‏»؛ با فطانت و با فطرت بخواهی غواصی کنی، درون بروی و از راه درون «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»،[5] خدا را نمی توانی بشناسی! همین که فهمیدیم که نمی فهمیم برای ما کافی است! فهمیدیم حقیقتی است نامتناهی که برهان هم راه دارد؛ علم حصولی و راه حوزه و دانشگاه باز است، چون مفهوم است و استدلال است و ذهن است، این راه ها باز است؛ اما همه می بینید که متناهی هستیم! ما می گوییم خدا نامتناهی است و مفهوم نامتناهی را هم درک می کنیم، اما در کنار این مفهوم نامتناهی صدها مفهوم در ذهن ماست! نامتناهی که جا برای غیر نمی گذارد. اینکه ما مفهوم نامتناهی را درک می کنیم، مفهوم «أرض» و «سماء» و «شجر» و «حجر» و «زید» و «عمرو» را هم درک می کنیم، معلوم می شود که این نامتناهی، نامتناهی به حمل اوّلی است، نه نامتناهی به حمل شایع، نامتناهی به حمل شایع بیرون است و نه در درون ما، نامتناهی که در ذهن ما و نفس ما نمی گنجد. 🔹 البته راه برهان راه باز است، علم حصولی و استدلال «تا سر رود به سر رو تا پا به پا بپو»؛[6] ولی اگر کسی بخواهد از ذهن و استدلال و فکر و کتاب و کتیبه بیرون برود و بخواهد مشاهده بکند سَر او به سنگ می خورد؛ فقط با ظهورات حق! چه اینکه سَرِ کلیم حق به سنگ خورد، یک رُخی نشان داد: ﴿خَرَّ مُوسی صَعِقاً﴾[7] شد! یک رُخی! بنابراین به همان اندازه است. راه استدلال و مفهوم باز است تا دلتان بخواهد! اما اگر کسی به سراغ راه شهود بخواهد برود، فقط با فیض او رابطه دارد. مبادا ما بگوییم صادر اوّل چون از همه مخلوقات بالاتر است، او دسترسی دارد! خیر! از همه مخلوقات بالاتر است، یک؛ خودش محدود است، دو؛ برتری خدا بر او به مقدار نامتناهی است، نه مقدار متناهی، سه؛ اگر ـ مَعَاذَ الله ـ خدا به اندازهٴ محدود از پیغمبر بالاتر بود ـ مَعَاذَ الله ـ «لِلَزِمَ» تناهی حق تعالی، چون او مجموع دو متناهی است و مجموع دو متناهی محال می شود. [1]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص440؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلَامْ قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی یا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُكَ وَ عَلِیاً نُوراً یعْنِی رُوحاً بِلَا بَدَنٍ قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَ سَمَاوَاتِی وَ أَرْضِی وَ عَرْشِی وَ بَحْرِی فَلَمْ تَزَلْ تُهَلِّلُنِی وَ تُمَجِّدُنِی ثُمَّ جَمَعْتُ رُوحَیكُمَا فَجَعَلْتُهُمَا وَاحِدَةً فَكَانَتْ تُمَجِّدُنِی وَ تُقَدِّسُنِی وَ تُهَلِّلُنِی ثُمَّ قَسَمْتُهَا ثِنْتَینِ وَ قَسَمْتُ الثِّنْتَینِ ثِنْتَینِ فَصَارَتْ أَرْبَعَةً مُحَمَّدٌ وَاحِدٌ وَ عَلِی وَاحِدٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ثِنْتَانِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورٍ ابْتَدَأَهَا رُوحاً بِلَا بَدَنٍ ثُمَّ مَسَحَنَا بِیمِینِهِ فَأَفْضَی‏ نُورَهُ فِینَا». [2]. ر.ک: بحارالانوار، ج15، ص28؛ «فَأَوَّلُ‏ مَا خَلَقَ نُورُ حَبِیبِهِ مُحَمَّدٍ(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) ... خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَی نُورَ نَبِینَا مُحَمَّدٍ(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم)». [3]. نهج البلاغة(للصبحی صالح), خطبه1. [4]. سوره آل عمران، آیات28 و 30. [5]. مصباح الشریعة، ص13؛ متشابه القرآن و مختلفه(لابن شهر آشوب)، ج‏1، ص44؛ عوالی اللئالی, ج4, ص102. [6]. دیوان ملا هادی سبزواری, غزل150؛ «از باده مغز تر كن و آن یار نغز جو ٭٭٭ تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو». [7]. سوره اعراف، آیه143. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه دخان جلسه 5 تاریخ: 1394/11/14 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
حضرت آیت الله العظمی 📌 مديريت و درايت يك نعمت الهي است. 🔸اگر در سوره مباركه فجر فرمود آنها خيال مي‌كنند كه اين كرامت است و ما هم برابر خيال آنها تعبير به اكرام مي‌كنيم، اين‌چنين نيست! اينها مبتلا به ثروت‌اند. 🔸أمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ؛ كَلَّا!، نه اين اهانت است، نه آن اكرام! هر دو ابتلاست. 🔸برخي به فقر مبتلايند، بعضي به ثروت مبتلايند، اين مبتلا به ثروت است يعني ممتحَن. 🔸اگر رشد فكري ما و نظام ارزشي ما به اين باشد كه داشتن، كمال نيست آن وقت كسي كه خانه خوبي دارد، فرش خوبي دارد، اتومبيل خوبي دارد، ما او را حالا لازم نيست تحقير كنيم ولي به چشمِ احترام نگاه نمي‌كنيم. 🔸اگر جامعه ما اينها را با چشم احترام نگاه نكند او براي چه حالا با اين اتومبيل پُز بدهد؟ وقتي مي‌بيند هر كس مي‌آيد با روي تُرُش كرده او را نگاه مي‌كند، او حسابش را جمع مي‌كند، يا چنين اتومبيلي را وارد نمي‌كند، يا سوار نمي‌شود. 🔸جامعه بايد بداند اين كَرَم نيست ... فرمود كَلَّا! بعضي‌ها مبتلا به اتومبيل خوب‌اند، بعضي‌ها مبتلا به پياده‌روي‌اند؛ اين ابتلاست، آزمون است... اگر ما فهميديم كه اين است، تلاش و كوششمان را مي‌كنيم كه راحت زندگي كنيم. 🔸يك رفاه نسبي؛ هر چه شد به همان اندازه قانعيم، تلاشمان را مي‌كنيم و خدا هم وعده داد؛ به اين شرط كه آن كسي كه بِيَده عُقدة النظام است او هم عاقلانه تدبير بكند. 🔸«هِيت» منطقه‌اي است كه عده‌اي در آنجا زندگي مي‌كردند و وجود مبارك حضرت امير اين كميل را مسئول آن منطقه كرد؛ در دستگاه اموي يك عدّه آمدند و غارت كردند و بساط او را به هم زدند. 🔸وجود مبارك حضرت امير نامه‌اي نوشته -كه اين نامه در نهج‌البلاغه هست- به كميل گفت كه من اين مأموريت را دادم، امكانات دادم، مأمور نظامي دادم، نيروي مسلّح دادم، تو نتوانستي از آن منطقه دفاع بكني!(*) 🔸يعني برخي‌ها فقط به درد دعاي كميل مي‌خورند، به درد سِمت و شغل نمي‌خورند، با اينكه كميل از اصحاب خاصّ حضرت بود، حضرت دست او را گرفته از مسجد كوفه به بيرون برده آن مطالب عاليه را فرموده. مگر هر كسي مي‌تواند شهرش يا روستايش يا كشورش را اداره كند؟ مديريت و درايت يك نعمت الهي است. ↙️پی نوشت: *- نهج‌البلاغه، نامه ۶۱ 🔹برگرفته از درس تفسير قرآن /سوره احزاب، آيات28 الي 32/ 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
اگر خواستیم پیش خدا خجل نشویم چه کنیم؟! اینها که توبه می کنند، در بهشت اگر یادشان باشد که در دنیا گناه کرده اند شرمنده اند و این شرم عذاب است و در بهشت جا برای هیچ نحو عذاب نیست ... ذات اقدس اِله کاری می کند که از یاد خود ما می رود، از صحنه قلب ما برطرف می کند. هم پیش مَلَک می پوشاند و هم پیش فلک، هم پیش انبیا می پوشاند، هم پیش اولیاء... لذا تائب در قیامت وقتی وارد بهشت شد، اصلا یادش نیست که گناه کرده است تا خجل بشود، ماییم و این رحمت بی انتها .. 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت4:محتوای کلی سوره همزه ▪ «هُمَزَةٍ» از «همز» به معناى عيب جويى از طريق چشم و ابرو و اشاره است. ▪ «لمز» به معناى عيب جويى با زبان است. 🔹 حرف (ة) در پايان اين دو كلمه براى مبالغه است، نظير «ضحكة» به معناى كسى كه زياد مى‌خندد. ▪ «حطمة» به معناى خورد كردن و شكستن كامل است. ▪ «مُؤْصَدَةٌ» به حفره‌اى گفته مى‌شود كه در كوه ايجاد كنند و درب آن را محكم ببندند. ▪ منظور از «عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ» (ستون‌هاى بلند و كشيده)، يا ميخ‌هاى بلندى است كه اهل عذاب‌ را با آن ميخكوب و زندانى مى‌كنند و يا شعله‌هاى عظيم آتش كه همچون ستون‌هاى بلند، كشيده است. ▪ در لسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتيد ارزش است، قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا ... « جمعه، 10.» ولى اگر به جاى ياد خدا به سراغ مال رفتيد مورد انتقاد است. وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا ... « جمعه، 11.» ▪ عيب جويى و طعنه به هر نحو و شكل ممنوع و حرام است. غيابى يا حضورى، با زبان يا اشاره، شوخى يا جدى، كوچك يا بزرگ مربوط به كار و صنعت يا آفرينش طبيعت. ▪ برخى افراد از شمارش اموال خود، به رخ كشيدن آن و سرگرم شدن به آن لذت مى‌بردند و گمان مى‌كنند اين ثروت هميشگى است و آنها را براى هميشه در دنيا نگه مى‌دارد و ديگر بيمارى و مرگ به سراغ آنها نمى‌آيد. قرآن اين ديدگاه را مذمّت كرده و مى‌فرمايد: اين نگاه به دنيا، انسان را دوزخى مى‌كند. وگرنه داشتن مال دنيا و بهره بردن از آن مذمّتى ندارد. ▪ چون آخر اين سوره كيفر اهل‌نيش و زخم‌زبان را دوزخ سرپوشيده و در بسته دانسته و اين نوع عذاب براى كافران است، پس به نظر مى‌رسد كه سوره مربوط به كسانى است كه پيامبران الهى را مسخره مى‌كنند. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت5:پیام های کلی سوره همزه بسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ﴿١﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿٢﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿٣﴾ كَلَّا ۖ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ﴿٤﴾ وَمَا أَدْرَ‌اكَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿٥﴾ نَارُ‌ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ ﴿٦﴾ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿٧﴾ إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ﴿٨﴾ فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ﴿٩﴾ به نام خداوند رحمتگر مهربان واى بر هر بدگوى عيبجويى، (۱) كه مالى گرد آورد و برشمردش. (۲) پندارد كه مالش او را جاويد كرده، (۳) ولى نه! قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد. (۴) و تو چه دانى كه آن آتش خردكننده چيست؟ (۵) آتش افروخته خدا[يى‌] است. (۶) [آتشى‌] كه به دلها مى‌رسد. (۷) آنان را در ميان فرامى‌گيرد. (۸) [آتشى كه‌] در ستونهايى دراز است. (۹) 1- يكى از آفات و خطرات ثروت اندوزى، تحقير ديگران است. هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ‌ 2- مسائل اخلاقى جزء دين است و انسان مؤمن، بايد زبان و نگاه خود را كنترل كند. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» 3- مراقب باشيم فريب دنيا را نخوريم و به مال دنيا مغرور نشويم. «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ» 4- آنان كه به جاى انفاق مال، در فكر جمع و احتكار اموال هستند، منتظر عذاب‌ خورد كننده قيامت باشند. جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ‌ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ 5- نيش‌زبان و طعنه زدن، از گناهان كبيره است، زيرا درباره آن وعده عذاب آمده است. وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ 6- آتشى كه خدا بيفروزد، نه فقط بر جسم، بلكه بر جان و دل مجرمان نفوذ مى‌كند. «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» 7- فكر بشر از درك حقايق دوزخ و بهشت عاجز است. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ» 8- ستون‌هاى بلند آتش، راه فرار را بر دوزخيان مى‌بندد. «مُؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ» 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
104.Humaza.01-09.mp3
3.25M
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت6:تفسیر صوتی سوره همزه توسط استاد بزرگوار محسن بسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ ﴿١﴾ الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ ﴿٢﴾ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿٣﴾ كَلَّا ۖ لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ ﴿٤﴾ وَمَا أَدْرَ‌اكَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿٥﴾ نَارُ‌ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ ﴿٦﴾ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ﴿٧﴾ إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ ﴿٨﴾ فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍ ﴿٩﴾ به نام خداوند رحمتگر مهربان واى بر هر بدگوى عيبجويى، (۱) كه مالى گرد آورد و برشمردش. (۲) پندارد كه مالش او را جاويد كرده، (۳) ولى نه! قطعاً در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد. (۴) و تو چه دانى كه آن آتش خردكننده چيست؟ (۵) آتش افروخته خدا[يى‌] است. (۶) [آتشى‌] كه به دلها مى‌رسد. (۷) آنان را در ميان فرامى‌گيرد. (۸) [آتشى كه‌] در ستونهايى دراز است. (۹) 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (75) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) 📌 لطایف و اشارات ✅ 3 ـ استتار وصف غضب در «الله» و «الرحمن» چون رحمت خدا هم بيشتر از غضب اوست و هم پيشتر از آن: «سَبَقَت رحمته غضَبه» [مفاتيح الجنان، دعاي جوشن كبير.]، «تَسْعي رحمته أمام غضبه» [إقبال الأعمال، ص399؛ صحيفه‌ي سجّاديه، دعاي16.]، از اين رو وصف غضب الهي هم در نام شريف «الله» و هم در وصف جامع «الرّحمن» مستور شد، نه مشهور و همان استتار غضب باعث شد تا از غضب شدگان با فعل مجهول ياد شود نه به صورت معلوم؛ يعني گفته شود: (مغضوب عليهم)، نه «غَضَبْتَ عليهم» و اگر هيچ گونه قهر و غضبي در اسم «الله» يا در وصف «الرّحمن» نمي بود، هرگز مجالي براي طرح «مغضوب عليهم» نبود. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از (76) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) 📌 بحث روایی ▪ عن الرضا (عليه السلام) أنه قال بعد أن شرح ربّ العالمين: «الرّحمن الرّحيم استعطاف وذكر لآلائه ونعمائه علي جميع خلقه»[ نورالثقلين، ج1، ص19.]. 🔅 اشاره: گرچه واژه رحمان و رحيم در ترجمه هاي فارسي به بخشايشگر و بخشنده معنا مي شود، ليكن بخشش معادل فارسيِ رحمان و رحيم نيست، بلكه معادل هِبه، جود و سخاست و هيچ يك از اين الفاظ مفهوم رحمان را بيان نمي كند؛ زيرا در كلمه‌ي رحمان، غير از اِعطا چيز ديگري كه از مبادي رحمت است اشراب شده است كه حديث مزبور به آن اشاره مي كند و آن انعطاف و مهر است. خداوند كه خود را رحمان و رحيم معرفي مي كند بدين معناست كه بخشش من با عاطفه و مهر همراه است و اگر بنده‌ي خداوند خود را به اين اسماي حسني مي خواند، گذشته از جذب جود و عطا در صدد جلب انعطاف و گرايش مهربانانه‌ي اوست. در حقيقت، رحمان دو چيز مي دهد: يكي اصل خواسته‌ي انسان، مانند شفاي بيماري يا مال و ديگري مهر و عاطفه، كه امري معنوي است و بسياري از كمبودهاي رواني با آن جبران مي شود. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ✳همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
📌 فرشته خوی 🔹 این كار كه انسان برای دیگران استغفار بكند، مشكل دیگران را حل بكند و از ذات اقدس الهی حل مشكل دیگران را مسئلت بكند، این كار فرشته‌ های حامل عرش است. 🔹 شما وقتی در قرآن كریم اوصاف حاملان عرش را تلاوت می ‌كنید، می ‌بینید ﴿الَّذینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ﴾ اینها ﴿یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ یسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾،[1] ذات اقدس الهی وقتی فرشته ‌های حامل عرش را معرفی می ‌كند آنها كه بار مسئولیت سنگین به دوش آنهاست آنها به فكر بندگان مؤمن ‌اند و برای آنها استغفار می ‌كنند. 🔹 اگر كسی بتواند رابطه ‌اش را با فرشته‌ ها حفظ بكند آنها برای آدم طلب مغفرت می ‌كنند ﴿الَّذینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ﴾ و آنچه در كنار عرش است اینها ﴿یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ﴾ ﴿وَ یسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾. 🔹 خب ما چه كار بكنیم كه حاملان عرش برای ما طلب مغفرت كنند؟ یك رابطه‌ای لااقل باید با اینها برقرار بكنیم، بهترین رابطه این است كه آنها از ما نرنجند! آنها از بعضی می‌ رنجند و از بعضی نمی‌ رنجند. وقتی از معصوم (سلام الله علیه) سؤال كردند فرشته‌ ها از كجا اعمال انسان را ثبت می‌ كنند خب می ‌بینند! نیت ها خاطرات تصمیم ها آنها را از كجا می ‌فهمند كه ثبت بكنند؟ مگر نه آن است كه نیت ها را ملائكه می ‌نویسند؟ خاطرات را می ‌نویسند؟ تصمیم ها را می ‌نویسند؟ انسان یك قصدی كرده در دلش به كسی نگفته هنوز و اظهار نكرده، چگونه فرشته ‌ها آن نیت ها را می ‌نویسند؟ 🔹 از امام (سلام الله علیه) سؤال كردند حضرت فرمود بوی بوستان و بوی كنیف و چاه فاضلاب یكی است؟ عرض كرد نه، فرمود اگر بوی خوبی به مشام انسان برسد معلوم می ‌شود از كنار بوستان و گلستان می‌ گذرد، بوی بدی به بینی و شامه او برسد معلوم می ‌شود از كنار فاضلاب و چاه زباله می‌ گذرد، فرمود آنها از بوی درون می ‌فهمند كه درون این شخص زباله ‌دان است یا بوستان،[2] فرمود شما با نیت هایتان با افكارتان با اراده‌ هایتان با تصمیم ‌هایتان بالأخره درونتان را یا گلستان می ‌كنید یا چاه زباله، خب او كه بو می‌ كشد متأذی می ‌شود، او وقتی بوی بد به مشامش می ‌رسد رنج می ‌برد و با بو می‌ نویسند كه در درون این شخص چه تصمیمی اخذ شده است. 🔹 اگر كسی بخواهد مشمول استغفار فرشته‌ ها بشود بهترین راه این است كه آنها را نرنجاند، یك سطل زباله كه مورد قبول فرشته نیست! ﴿الَّذینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ﴾ اینها ﴿یسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا﴾ یا ﴿وَ یسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی اْلأَرْضِ﴾،[3] اینها برای مؤمنان طلب مغفرت می ‌كنند. [1]. سوره غافر، آیه7. [2]. الکافی(ط_الاسلامیه)، ج2، ص429؛ «...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَكَینِ هَلْ یعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ یفْعَلَهُ أَوِ الْحَسَنَةِ فَقَالَ رِیحُ الْكَنِیفِ وَ رِیحُ الطِّیبِ سَوَاءٌ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ طَیبَ الرِّیحِ فَقَالَ صَاحِبُ الْیمِینِ لِصَاحِبِ الشِّمَالِ قُمْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالْحَسَنَةِ فَإِذَا فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِیقُهُ مِدَادَهُ فَأَثْبَتَهَا لَهُ وَ إِذَا هَمَّ بِالسَّیئَةِ خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ الرِّیحِ فَیقُولُ صَاحِبُ الشِّمَالِ لِصَاحِبِ الْیمِینِ قِفْ فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّیئَةِ فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا كَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِیقُهُ مِدَادَهُ وَ أَثْبَتَهَا عَلَیهِ». [3]. سوره شوری، آیه5. 📚 دیدار مسئولان آموزش و پرورش و امور تربیتی با حضرت استاد تاریخ: 1385/03/11 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom