#شرف
#مشوب
#رهزن
#اندیشه_و_انگیزه
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
📌 تعدیل قهر و مهر
🔹 در سوره مباركه «احزاب» خدای سبحان برای بشر شرف قائل شد، پس تنها برای پیغمبر و اولاد پیغمبر (علیهم الصلاة و علیهم السّلام) نیست؛ منتها آنها در قلّه هستند و پیروان آنها در دامنه آن هستند. این صلوات را هم برای او و هم برای مؤمنین فرستاد؛ در یك سوره هم برای پیغمبر و هم برای پیروان پیغمبر فرستاد؛ اگر این آیه معروف: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی﴾[1] در سوره مباركه «احزاب» است، در همان سوره فرمود: ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِیخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾؛[2] خدا بر شما صلوات می فرستد و ملائكه بر شما صلوات می فرستند تا شما را نورانی كنند؛ منتها صلواتی كه برای آن ذات مقدس است مرحله بالاتر است و صلواتی كه برای مؤمنین است، مراحل «وسطی» و «نازله» است. پس این شرف هست كه انسان به جایی برسد كه ملائكه آسمان بر او صلوات بفرستند!
🔹 مرحوم بحرالعلوم نقل می كند وقتی خواجه طوسی نام مبارك سید مرتضی را در درس می برد، می گفت: «صلوات الله علیه» که برای رفع تعجب شاگردانش می گفت: «كیفَ لایصَلَّی عَلی المُرتَضی».[3] خدا و فرشتههای خدا بر مؤمنین صلوات می فرستند تا اینها را نورانی كنند، پس می شود انسان به جایی برسد كه ملائكه بر او صلوات بفرستند و نورانی شود؛ او ﴿جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی بِهِ فِی النَّاسِ﴾،[4] كم نبودند عالمان دین كه كار یك امامزاده را در منطقه خودشان می كردند. ما برخی از علما را دیدیم كه از بس پاك بودند، مردم با آنها معامله یك امامزاده می كردند! هر چه می گفتند عمل می كردند و هر چه را که عمل می كردند می گفتند! این راه رفتنی است و ما هم این راه را باید بشناسیم و برویم؛ منتها یك معرفت و كوششی را می طلبد؛ این علاقه یك تعامل متقابلی با معرفت از یك سو و با عمل از سوی دیگر دارد.
🔹 ما قبل از اینكه به حوزه برویم، قبل از اینكه به دانشگاه برویم و قبل از اینكه با كتاب و كتیبه مأنوس باشیم، این قهر و مِهر خود را باید تعدیل كنیم! این علاقه گاهی كمك می كند به اندیشه که انسان خوب می فهمد و گاهی رهزن است، نه راهبر که انسان بد می فهمد. همه ما مسئله «قطع قطّاع» را در اصول شنیده ایم و همه ما «شكّ شكّاك» را در فقه شنیده ایم، اینها تقسیم شده است كه «شكّ شكاك» در فقه مطرح است و اعتبار ندارد، «قطع قطّاع» هم در اصول مطرح است كه اعتبار ندارد؛ این «قطع قطّاع» كه یك قطع روانی است، نه معرفت منطقی و آن «شكّ شكاك» هم كه یك شكّ روانی است، نه شكّ معرفت شناسی، هر دو آسیب می رسانند؛ حالا اگر كسی به «قطع قطّاع» مبتلا نبود كه در اصول مطرح است یا به «شك شكّاك» مبتلا نبود كه در فقه مطرح است، علاقه او به مطلبی هم می تواند راهنما باشد و هم می تواند راهزن باشد؛ اگر او به مطالب حقّ علاقهمند است در اندیشه مسائل حقّی، او كامیابتر از دیگران است، زیرا عقل عمل كه حقّ را دوست دارد، به یاری اندیشه و عقل نظر می شتابد، كمك اوست و او بهتر و و شیرین تر و شفاف تر می فهمد و اگر انسان علاقه به باطل داشت، علاقه به گناه داشت حق را دیرتر می فهمد، «مشوب» می فهمد، كم و ضعیف می فهمد. این «حُبُّكَ لِلشَّیءِ یعْمِی وَ یصِم»،[5] تأثیر متقابل اندیشه و انگیزه است. ما قبل از اینكه وارد درسهای حوزوی و دانشگاه شویم، باید ببینیم که به چه چیزی علاقه مندیم؛ این علاقه یا می تواند راهنمای خوبی باشد یا یك راهزن بدی باشد، برای ما! این یا جلوی دید را می گیرد یا به دید كمك می كند. گفتند به چیزی دل ببندید كه با شما باشد و شما را رها نكند. رفیق نیمه راه همواره رهزن است!
[1]. سوره احزاب، آیه56.
[2]. سوره احزاب، آیه43.
[3]. الفوائد الرجالیة(للسید بحر العلوم)، ج3، ص88؛ «و كان نصیر الدین الطوسی الفیلسوف الریاضی المشهور یقول اذا جری ذكر المرتضی فی درسه: (صلوات اللّه علیه) ثمّ یلتفت الى القضاة و المدرسین الحاضرین درسه و یقول: كیف لا یصلی علی المرتضی؟».
[4]. سوره انعام، آیه122.
[5]. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص380.
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1393/11/16
🆔 @rahighemakhtoom