بسم الله الرحمن الرحیم
👈[نخستین پست این صفحه و پس از چهار سال به توفیق الهی همچنان بر این عهد و پیمان استواریم .]👉
🌿🌿🌿
به حول و قوه الهی مصمم هستیم نگاشته هایی مفید و کاربردی در باره قرآن شریف با استفاده از دیدگاههای بزرگان تفسیر و علوم قرآنی از متقدمین و معاصرین و حاضران ارائه دهیم.
چشم و دل دوخته ایم به لطف حضرت دوست
تا یار که را خواهد و چه پسندد
لطفا برای حمایت از فعالیت های قرآنی ما را در لینک زیر دنبال کنید
👇👇👇
Eitaa.com/rahighemakhtoom
💢قران در نهج البلاغه
خطبه 133 #نهج_البلاغه
«کتاب خدا قرآن، در میان شما سخنگویی است که هیچ گاه زبانش از حق گویی کُند و خسته نمی شود و همواره گویاست، خانه ای است که ستون های آن هرگز فرو نمی ریزد، و صاحب عزتی است که یارانش هرگز شکست ندارند». در بخش دیگری از این خطبه آمده است: «این قرآن است که با آن می توانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیله آن بشنوید. بعضی از قرآن از بعضی دیگر سخن می گوید و برخی بر برخی دیگر گواهی می دهد. آیاتش در شناساندن خدا اختلافی نداشته و کسی را که همراهش شد، از خدا جدا نمی سازد».
👇👇👇👇👇
Eitaa.com/rahighemakhtoom
قرآن در #نهج_البلاغه
🔅قرآن، #نور همیشه #تابان
ثُمَ انزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ نوُراً لا تُطفَأُ مَصابیحُهُ وَسِراجاً لا یَخبوُ تَوَقُّدُهُ. ( خطبه/198)
ترجمه:سپس قرآن را بر او نازل فرمود، قرآن نوری است که خاموشی ندارد چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد.
شرح: «اما اینکه قرآن نور است چون مردم به وسیله آن ازظلمات جهل هدایت می شوند. نور دنیا که در ظلمات شب مردم را هدایت می کند.»
«اما واژه ی مصابیح را یا برای دانش ها و حکمت هایی که قرآن پخش کرده و مردم از آن ها پیروی کرده اند و یا برای دانشمندان و آنانی که احکام قرآن را به کار بسته و به آن آراستگی یافته اند، استعاره فرموده است.چراغی است که فروغش قطع نمی شود؛ یعنی، به سبب تابش انوار قرآن، هدایت و راهنمایی مردم پایان نمی یابد و این معنای جمله نخست را دارد.» نور بودن قرآن در قسمت های دیگر نهج البلاغه نیز آورده شده است.
📚📚📚
#صفحه قرآنی #رحیق در ایتا
#کانال قرآن باوران قرآن پژوهان
👇👇👇
Eitaa.com.com/rahighemakhtoom
🔅قرآن در #نهج_البلاغه
📚قرآن #صراط_مستقیم📚
وَ مِنهاجاً لا یُضِلُّ نَهجُهُ. ( خطبه/198 )
ترجمه:راهی است که رونده ی آن گمراه نگردد.
شرح: «آشکار است که قرآن برای کسی که بخواهد در پرتو قرآن به سوی خدا گام بردارد،راهی روشن است وکسی که مقاصد آن را درک کند دچارگمراهی نمی شود.»
👇👇👇
Eitaa.com/rahighemakhtoom
🔅قرآن در #نهج_البلاغه
قرآن، #فرقان حق و باطل
وَ فُرقاناً لا یُخمَدبُرهانَهُ . ( خطبه/198)
ترجمه:جدا کننده ی حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد.
شرح:«یعنی قرآن مشتمل بر دلائلی است استوار و پایدار که حق وباطل را ازیکدیگر جدا و آشکارمی سازد.واژه ی #خمود(فرونشستن آتش)استعاره است زیرا ادله و براهین قرآنی از لحاظ تابندگی و روشنگری به آتش فروزانی شبیه است که شعله های روشنی بخش آن فرو نمی نشیند و امام(علیه السلام) این صفت آتش را که خمودی نمی پذیرد به قرآن نسبت داده است.»
📚📚📚📚📚
به صفحه قرآنی #رحیق #در ایتا ملحق شوید.
#مباحث جذاب و رشد دهنده قرآنی
👇👇👇
Eitaa.com/rahighemakhtoom
جامعيت قرآن از نگاه نهج البلاغه
جامعيت و جاودانگي قرآن كريم از مهمترين مباحث زير بنايي، جهت شناخت اين كتاب الهي و يكي از موضوعات بحث انگيز امروزي است. قطعا تشريح و بررسي دقيق و عميق اين موضوع ميتواند بر ادعاهاي پوچ در اين زمينه خط بطلان كشد.
در پرتو مساله جامعيت، موضوع وجود تمامي علوم مختلف در قرآن كه از نظريه هاي افراطي به شمار ميآيد حجيت قرآن كريم و نظريه اهل حديث در اين باره و نقد و بررسي اين ديدگاه مورد بحث قرار ميگيرد.
نهج البلاغه، اخوالقرآن و بهترين و نابترين منبعي است كه ميتواند ره پويان طريق را در شناخت صحيح و حقيقي قرآن مجيد ياري دهد.
در نگاه اميرمؤمنان علي عليه السلام، قرآن نسخهاي جامع و جاوداني است كه از نيازهاي بشر براي رسيدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است.
حضرت در موارد گوناگون و به شيوه هاي زيبا و حكيمانه به ترسيم اين ويژگي پرداخته است ;
در يكي از خطبه هاي #نهج_البلاغه[1] با استناد به آيات قرآن، جامعيت آن را بوضوح تشريح كرده است.
حضرت بعد از آنكه درباره دو راي مختلف صادر شده از دو قاضي سخن ميگويد، با استفهام انكاري ميپرسد: «آيا خداوند دين ناقصي فرو فرستاده و در تكميل آن از آنان مدد جسته است؟ آيا آنها شريك خدايند و بر خدا لازم است به گفته ايشان رضايت دهد؟ يا اينكه خداوند #دين را كامل نازل كرده، اما پيغمبرصلي الله عليه وآله در تبليغ و اداي آن كوتاهي ورزيده است؟»
آنگاه با استشهاد به آيات قرآن بصراحت به اين شبهه پاسخ ميدهد: والله سبحانه يقول:
«ما فرطنا في الكتاب من شيء»[2]
و قال:
«فيه تبيان لكل شيء»[3]
و ذكر ان الكتاب يصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فيه فقال سبحانه:
«و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا»[4]
خداوند ميفرمايد: «در قرآن از هيچ چيز فروگذار نكردهايم»و نيز ميفرمايد: «در قرآن بيان همه چيز آمده است»و ياد آور شده است كه آيات قرآن، يكديگر را تصديق ميكنند و اختلافي در آن وجود ندارد، چنانكه ميفرمايد: «اگر #قرآن از ناحيه غير خدا بود، اختلافات فراواني در آن مييافتند.»
مرحوم طبرسي رحمه الله در ذيل آيه 38 سوره انعام به ذكر يكي از اين اقوال پرداخته، مينويسد: «مراد از كتاب، قرآن است; چرا كه شامل جميع نيازهاي دنيوي و اخروي آدمي است; چه مفصل بيان شده باشد و چه مجمل; اما مجمل آن در لسان پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله تشريح شده و حق تعالي ما را مامور به تبعيت از او كرده است; چنانكه فرمود:
«و ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا [5]
و شما آنچه را رسول حق دستور ميدهد(منع يا عطا ميكند) بگيريد و هرچه را نهي ميكند، واگذاريد.»[6]
بنابراين، قرآن مجيد از بيان معارفي كه موجب سعادت حقيقي انسان در دنيا و آخرت ميباشد، فروگذار نكرده است. [7]
علامه طباطبايي در تفسير آيه 82 نساء پس از برشمردن مفاهيم آيه مينويسد: «از آنجا كه قرآن اختلاف قبول نميكند، تغيير و تحول، نسخ و باطل و غيره را هم نميپذيرد; از اين رو لازم ميآيد كه شريعت اسلامي تا روز واپسين استمرار داشته باشد.»[8]
حضرت در ادامه #خطبه 18 در چندين عبارت بسيار زيبا در حالي كه ظاهر و باطن قرآن را معرفي ميكند، تاييدي ديگر بر جامعيت قرآن ارائه ميدهد:
«ان القرآن ظاهره انيق [9] و باطنه عميق»
ظاهر قرآن زيبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمايه است، پس عموم و خواص مردم ميتوانند بهترين و بيشترين بهره را از اين كتاب ببرند.
#استاد_محمد_تقي_جعفري در اين خصوص مينويسد:
«مقصود از عمق معاني، دشوار بودن و حالت معمايي نيست، بلكه قرآن همه مسائل نهايي مربوط به انسان و جهان را در آياتي كه كلمات آن ساده و زيباست، مطرح كرده است. از طرفي، عبارت بعدي امام عليه السلام كه ميفرمايد: لا تفني عجائبه و لا تنقضي غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به; «نكات شگفت آور آن فاني نگردد و اسرار نهفته آن پايان نپذيرد و هرگز تاريكيهاي #جهل و ناداني جز به آن رفع نشود.»، حاكي از استمرار جاوداني محتويات قرآن است.»[10]
امام عليه السلام در يكي ديگر از سخنان حكيمانه خويش ميفرمايد: واعلموا انه ليس علي احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غني [11] ; «آگاه باشيد! هيچ كس پس از داشتن قرآن، فقر و بيچارگي ندارد و هيچ كس پيش از آن، غنا و بي نيازي نخواهد داشت.»
بيان كوتاه اما پر معناي حضرت متضمن اين معناست كه اين نسخه الهي از چنان غناي #فرهنگي برخوردار است كه پيروان خود را بي نياز از هرگونه مكتب و مسلكي ميكند; درحالي كه ديگر مكاتب فكري و كتب بشري قادر به پاسخگويي نيازهاي اخلاقي و معنوي بشر نيستند.
در وصف ديگري از قرآن بصورتي شيوا و دلنشين ميفرمايد: «ثم انزل عليه الكتاب نورا لا تطفا مصابيحه و سراجا لا يخبو توقده و بحرا لا يدرك قعره و منهاجا لا يضل نهجه و شعاعا لا يظلم ضوؤه و فرقانا لا يخمد برهانه و تبيانا لا تهدم اركانه.»[12]
41-42
[14] . التفسير، عياشى، ج 1، ص 10
[15] . جامعيت قرآن كريم نسبتبه علوم و معارف الهى و بشرى، محمد هادى معرفت، نامه مفيد (فصلنامه دارالعلم لمفيد)، ش 6، سال دوم، ص5; گفت و گوبا استاد معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، ش 11-12، ص 210-212
[16] . انعام، 59
[17] . بقره، 31
[18] . جامعيت قرآن كريم، همانجا
[19] . فرقان، 66
سپس كتاب آسماني يعني قرآن را بر او نازل فرمود; نوري كه خاموشي ندارد، چراغي كه افروختگي آن زوال نپذيرد، دريايي كه اعماقش را درك نتوان كرد، راهي كه گمراهي در آن وجود ندارد، شعاعي كه روشني آن تيرگي نگيرد، جداكننده حق از باطل كه درخشش دليلش به خاموشي نگرايد و بنياني كه اركان آن منهدم نگردد.»
هدف حضرت از بيان اين عبارات آن است كه دوران حقايق و مفاهيم قرآن محدود و موقت نيست و آيات و دستوراتش پيوسته نوين و جاوداني اند، تا آنجا كه مفهوم آياتي كه درباره گروه معيني نازل شده، عموميت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسين دربرميگيرد. [13]
از امام صادقعليه السلام روايتشده كه فرمود: «اگر چنين بود كه آيهاي درباره قومي نازل ميگشت و با از بين رفتن آن قوم، آيه هم از بين ميرفت، از قرآن چيزي باقي نميماند ولكن قرآن تا زماني كه آسمانها و زمين برپاست، اول تا آخر آن جريان و سريان دارد.»[14]
ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعيت قرآن، برخي اين مجموعه عظيم الهي را حاوي كليه علوم و مسائل مورد نياز بشر پنداشته و در پي ايجاد رابطه مابين كليه علوم نوين با قرآن برآمدهاند.
آيت الله معرفت اين پندار را افراطي ميداند و ميگويد: «اين ادعا كه هرآنچه بشر به آن رسيده يا ميرسد مانند دستاوردهاي علمي، فني، فرهنگي و... از قرآن بوده، و يا ريشه قرآني دارد، ادعايي گزاف و بي اساس است. مقصود از كمال و جامعيت قرآن، جامعيت در شؤون ديني، اعم از اصول و فروع آن است; يعني آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احكام و تشريعات، بطور كامل در دين مطرح گشته است; به عبارت ديگر هرآنچه كه در زمينه سلامت و سعادت معنوي، روحي و اخلاقي انسان است، در برنامهها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهاي اجرايي، ساختاري و اجتماعي براي پياده كردن اين برنامهها به عهده انسانهاست.
بايستي به اين نكته توجه داشت كه دليل ادعاي قرآن كريم به كمال، در
«اليوم اكملت لكم دينكم»
و يا
«تبيانا لكل شيء»
برعهده داشتن تشريع مطالب است; چنانچه از زاويه تكوين چنين ميگفت، بايد انتظار ميداشتيم كه هرآنچه بشر از علوم طبيعي، تجربي و... نياز دارد بطور كامل در قران آمده باشد و يا حداقل ريشهاش در قرآن باشد; ولي منظور قرآن از «بيان هرچيز»و «كامل بودن دين»آن است كه قرآن هرآنچه را در زمينه شريعت است،براي ما طرحو پايهريزيكردهاست. [15]
آيه
«و لا رطب و لا يابس الا في كتاب مبين»[16]
نيز كه برخي براي تاييد صحبتخود مبني بر اينكه در قرآن همه علوم بشري و طبيعي نهفته است، بدان تمسك جستهاند، زماني مورد قبول است كه «كتاب مبين»را «قرآن»فرض كنيم، حال آنكه مفسران آن را «لوح محفوظ»تفسير كردهاند; يعني هرآنچه در عالم وجود تحقق مييابد، در آن لوح محفوظ ثبت ميگردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از «كتاب مبين»در آيه فوق «قرآن»نيست.
آيةالله معرفت جايي ديگر در تاييد صحبتخود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبيعي را كه بشر خود بايستي بدان برسد، دور از شان قرآن كريم دانسته ميگويد: از طرفي شان قرآن و دين اقتضا نميكند در اموري كه مربوط به يافتههاي خود بشر است، دخالت كندو حتي راهنمايي كردن او هم معنا ندارد; زيرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزاني داشته و فرموده:«و علم ادم الاسماء كلها»[17] يعني به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقايق اشياست; يعني ما به انسان قدرت پي بردن به تمام حقايق هستي را دادهايم و براي آنكه جنبه جانشينياو در زمين به منصه ظهور برسد، بايد خود جوشيده و به فعليتبرسد.
خداوند انسان را توانمند و خردورز و كاوشگر آفريده است. از طرف ديگر ميدان تاثير پذيري را در طبيعتبازگذاشته است:
«و سخر لكم ما في السموات و الارض»
همين كافي است كه بشر بتواند با تصرف در طبيعتبه طرف سازندگي دنيوي حركت كند و لزومي ندارد كه خداوند فرمول شيمي يا مسائل رياضي را توضيح دهد. [18]
واضح است كه شارع در برخي موارد در مسائل غير شرعي نيز دستوراتي داده است، زيرا خدايي كه
«يعلم السر في السموات و الارض»[19]
است، به هنگام بيان مطالبي از اسرار طبيعتبه صورت اشاره و كنايه صحبت ميكند و اين تراوشاتي است كه به هنگام بيان مناسب شرعي عرضه ميشود.
__________________
[1] . نهجالبلاغه، خطبه 18
[2] . انعام، 38
[3] . نحل، 89
[4] . نساء، 82
[5] . حشر، 7
[6] . مجمع البيان، طبرسى، ج 4، ص 372
[7] . الميزان، علامه طباطبايى، ج 7، ص 83
[8] . همان منبع، ج 5، ص 21
[9] . انيق»به معناى «حسن معجب»مىباشد، يعنى از نظر انواع بيان داراى زيبايى شگفت آورى است. بنگريد به: نهج البلاغه امام على بن ابىطالب(ع)، تصحيح صبحى صالح، ج2، فهرس الالفاظ الغريبة.
[10] . ترجمه و تفسير نهجالبلاغه، محمد تقى جعفرى، ج 4، ص 266-269
[11] . خطبه 175
[12] . خطبه 189
[13] . بيان در علوم و مسائل كلى قرآن، سيد ابوالقاسم خويى، ج 1، ص
آثار#قرآن
قرآن مجيد با توجه به جامعيت و گستردگي عنايتش به تمامي ابعاد انسانها،آثار و ثمرات فراواني دارد که اين آثار را مي توان در انس با قرآن دريافت:
تفكر
اگرچه اسلام دين تسليم است اما اين به معناي تقليد كوكورانه نيست. بلكه تقليدي است همراه با آگاهي و تفكر در مورد دستورات اسلام و لذا قرآن نيز همواره به انديشيدن در مورد مسائل مختلف دعوت ميكند. براستي اگر قبل از هر كار، انسان، لحظاتي فكر ميكرد چه مشكلاتي كه از انسان و جوامع انساني حل نميشد.
«... كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ».[1]
... خدا آيات خود را بدين روشني براي شما بيان ميكند باشد كه عقل و انديشه بكار ببنديد. نيز آية:
«... بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[2]
... و بر تو قرآن را نازل كرديم تا بر امت آنچه فرستاده شد بيان كني، باشد كه خرد و انديشه بكار بندند. همچنين آية:
«... وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»[3]
... و اين امثال را در (قرآن) براي مردم بيان ميكنيم، باشد كه خرد و انديشه بكار بندند.
تعقل
قرآن در موارد متعددي بيان ميفرمايد كه اين آيات براي تعقل است و اين بدان معناست كه انسان با آگاهي درست از مطلبي، آن را به كار بندد. در تفسير الميزان ميخوانيم (تعقل در زمينهاي استعمال ميشود كه به دنبال درك و فهم، انسان وارد مرحلة عمل گردد.)[4] انديشة تنها در مورد احكام يا جهان هستي، نتيجهاي نخواهد داد بلكه بايد عمل را نيز به دنبال داشته باشد.
«كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ آياتهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلوُنَ»[5]
... خدا آيات خود را براي شما اينگونه روشن بيان سازد، باشد كه خردمند شويد. نيز ميفرمايد:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[6]
قرآن را به عربي فرستاديم، باشد كه خردمند شويد. و لذا كساني را كه به آيات آن ايراد گرفته و به آن عمل نميكنند مورد خطاب قرار داده و ميفرمايد: چرا در اين آيات روشنيبخش تعقل نميكنيد.
«لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[7]
ما بر شما كتابي نازل كرديم كه وسيله تذكر شما در آن است، آيا انديشه نميكنيد؟ و علاوه بر آن كساني را كه صرفاً قرآن را تلاوت ميكنند توبيخ كرده و ميفرمايد: چرا در آنها انديشه نميكنيد؟
«... وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[8]
... و كتاب (خدا را) كه ميخوانيد، چرا در آن انديشه و تعقل نميكنيد؟
تدبر
هدف از نزول اين كتاب اين نبوده كه تنها به تلاوت آن قناعت كنند بلكه هدف اين بوده كه آياتش سرچشمه فكر و انديشه گردد و آن نيز حركتي در جهت عمل به وجود آورد.
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ...»[9]
كتابي است پربركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبر كنند... و لذا به سرزنش كساني ميپردازد كه در آيات آن تدبر نميكنند.
«أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»[10]
آيا آنها در قرآن تدبر نميكنند يا بر دلهايشان قفل زدهاند؟ همچنين آية:
«أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ و ...»[11]
آيا آنها در قرآن تدبر نميكنند و ...
هدايت به استوارترين راه
قرآن از اين جهت كه از سرچشمه لايزال الهي نازل شده مطابق با نيازهاي روحي و جسمي انسانهاست و نيز چون از هر كژي و ناراستي مبري بوده و يكسره تعاليم انسانساز است، انسانها را به بهترين راه هدايت ميكند.
«يَهْدِي إِلَى الرُّشْد ِ...»[12]
(اين قرآن خلق را) به راه خير و صلاح هدايت ميكند... نيز ميفرمايد:
«... إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ»[13]
ما آيات كتابي را شنيديم كه پس از موسي نازل شده بود، درحالي كه كتب آسماني را كه در مقابل او بود تصديق ميكرد و خلق را به سوي حق و طريق راست هدايت ميفرمود. همچنين ميفرمايد:
«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم ُ...»[14]
همانا اين قرآن خلق را به استوارترين راه هدايت ميكند...
بشارت
در قرآن مردم بارها به پيروي از دستورات خدا و انجام اعمال نيكو دعوت شدهاند و در همين كتاب كساني كه به اين دستورات عمل ميكنند را به پاداش جاوداني بشارت ميدهد.
«فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ ...»[15]
ما حقايق قرآن را تنها به زبان تو آسان كرديم تا به آن اهل تقوي را بشارت دهي... و نيز آية:
«... هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنِينَ»[16]
... اين كتاب مصدق كتب آسماني پيشين به زبان عربي نازل شده تا ستمكاران عالم را بترساند و
نيكوكاران را #بشارت دهد.
#انذار
قرآن علاوه بر دعوت به كارهاي نيك و بشارت متقين، مردم را از انجام كارهاي ناپسند بازداشته و آنها را انذار ميكند.
«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ»[17]
و چنين قرآن عربي را بر تو نازل كرديم تا مردم (شهر مكه) ام القري و هركه را در اطراف اوست از خدا و از روز قيامت بترساني... و نيز آية:
«لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»[18]
(اين قرآن نازل شده) تا قومي را كه پدرانشان (به كتب آسماني پيشين) اندرز شدند (از قهر خدا) بترساني كه ايشان سخت غافلند. همچنين ميفرمايد:
«... وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ...»[19]
... و وحي ميكند به من آيات اين قرآن را تا بدان شما و هركس از افراد بشر را كه خبر اين قوم به او رسد بترسانم.
«تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً»[20]
بزرگوار آن خدايي است كه قرآن را بر بندة خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را خداترس گرداند.
تذكر
آخرين منشور آسماني، به گونههاي مختلف اجر و عذاب خداوند را براي نيكوكاران و بدكاران و نظم عالم و نعمتهايي را كه براي انسانها آفريده است متذكر ميشود تا شايد با يادآوري آنها #انسان فراموشكار خداترس شود.
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّروُنَ»[21]
و ما در اين قرآن براي مردم هرگونه مثلهاي روشن آورديم باشد كه متذكر شوند. همچنين ميفرمايد:
«ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشي»[22]
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به رنج افكني ـ تنها غرض اين است كه مردم #خداترس را متذكر سازي. و نيز آية:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا...»[23]
و ما اين قرآن را به سخنان فصيح و بليغ، نيكو بيان كرديم تا خلق متذكر شوند... نيز ميفرمايد:
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»[24]
كتابي مبارك بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كنند و صاحبان #عقل متذكر (حقايق آن) شوند.
#حكم در ميان مردم
«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِها أَراكَ اللَّهُ...»[25]
و ما قرآن را به سوي تو به حق فرستاديم تا به آنچه خدا به وحي خود بر تو پديد آرد ميان مردم حكم كني... همچنين ميفرمايد:
«فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...»[26]
پس حكم كن ميان آنها به آنچه خدا فرستاد... و نيز آية:
«وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ...»[27]
و تو بدانچه خدا به تو فرستاده ميان مردم حكم كن...
تفصيل مطالب
«وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»[28]
شايسته نيست كه اين قرآن بدون وحي الهي به خدا نسبت داده شود ولي تصديقي است براي آنچه بيش از آن است و كتاب و احكام الهي را به تفصيل بيان ميكند بيهيچ شك نازل از جانب خداي عالم است.
«... ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَرى وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْ...»[29]
... اين (قرآن) نه سخني است كه فراتوان بافت ليكن كتب آسماني پيش از خود را تصديق كرده و هر چيزي را مفصل بيان ميكند... همچنين آية:
«كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»[30]
كتابي كه آيات جامعش را به زبان عربي براي دانشمندان، مبين ساخته است.
براي #پرهيزكاري مردم
«قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ»[31]
قرآن عربي است كه در آن ناراستي و حكم ناصواب نيست باشد كه مردم پرهيزكار شوند.
همچنين آية:
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ»[32]
اين كتاب بيهيچ شك راهنماي پرهيزكاران است.
______________
[1] . بقره، 219.
[2] . نحل، 44.
[3] . حشر، 21 به اين مفهوم در سوره بقره، 266 و يونس، 24 نيز اشاره شده است.
[4] . ج 2، صص 249 و 250.
[5] . بقره، 242.
[6] . يوسف، 2 به اين مفهوم در سورههاي آل عمران، 118؛ نور، 61؛ زخرف، 3؛ حديد، 17 و روم، 28 نيز اشاره شده است.
[7] . انبيا، 10.
[8] . بقره، 44.
[9] . ص، 29.
[10] . محمد، 24.
[11] . نسا، 82.
[12] . جن، 2.
[13] . احقاف، 30 به اين مفهوم در سوره سبا، 6 نيز اشاره شده است.
[14] . اسرا، 9.
[15] . مريم، 97.
[16] . احقاف، 12 به اين مفهوم در سوره بقره، 97؛ نحل، 89 و 102 و نمل، 2 اشاره شده است.
[17] . شوري، 7 به اين مفهوم در سوره انعام، 92 نيز اشاره شده است.
[18] . يس، 6.
[19] . انعام،
19.
[20] . فرقان، 1 به اين مفهوم در سورههاي قصص، 46؛ سجده، 3؛ ابراهيم، 52؛ مريم، 97 و احقاف، 12 نيز اشاره شده است.
[21] . زمر، 27.
[22] . طه، 2 و 3.
[23] . اسرا، 17.
[24] . ص، 29 به اين مفهوم در سورة بقره، 221؛ نور، 1 و 27؛ رعد، 19؛ قصص، 43؛ اسرا، 41؛ انعام، 126؛ نحل، 13؛ ابراهيم، 52 و دخان، 58 نيز اشاره شده است.
[25] . نسا، 105.
[26] . مائده، 48.
[27] . مائده، 49.
[28] . يونس، 37.
[29] . يوسف، 111.
[30] . فصلت، 3.
[31] . زمر، 28.
[32] . بقره، 2.