eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
784 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 ▪نگاشت17:تفسیر آیات20 و21 الَّذِي‌ کَذَّبَ‌ وَ تَوَلَّى‌«16» وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى «17» الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى «18» وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‌ «19» إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‌ «20» وَ لَسَوْفَ يَرْضى‌ «21» همان کس که (آیات خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود! (آتشى كه) جز بدبخت‌ترين افراد در آن در نيايد. «16» همان كه (حق را) تكذيب كرد و روى بر تافت. «17» ولى با تقواترين مردم از آن آتش دور داشته خواهد شد. «18» همان كه مال خود را مى‌بخشد تا پاك شود. «19» در حالى كه براى احدى (از كسانى كه به آنان مال مى‌بخشد،) نعمت و منتى كه بايد جزا داده شود، نزد او نيست. «20» جز رضاى پروردگار بلند مرتبه‌اش، نمى‌طلبد. «21» و به زودى خشنود شود. 🔅🔅🔅 ▪ نکته نگاشت تفسیری: ✅ ۱ - برخورداران درجه والاى تقوا، تنها براى جلب توجّه و عنایت خداوند، اموال خود را انفاق مى کنند. (الأتقى ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه) 🔹 استثنا در این آیه، منقطع است; یعنى، حق نعمتى بر گردن او نیست; لکن «ابتغاء» وجود دارد; یعنى، شخص «أتقى» در انفاق خود، نمى خواهد پاسخ نعمت دیگران را داده باشد. او تنها به این انگیزه انفاق مى کند که خداوند، به او رو کرده و وى را مورد لطف خود قرار دهد. «وجه» به معناى «صورت و چهره» و کنایه از توجّه و عنایت است. ✅ ۲ - بذل مال در صورتى نشانه برترین تقوا و مایه تزکیه نفس و نجات از آتش است که تنها به نیت دستیابى به لطف خداوند باشد. (الأتقى . الذى یؤتى ماله ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه) ✅ ۳ - قصد قربت، شرط مقبول افتادن انفاق است. (إلاّ ابتغاء وجه ربّه) ✅ ۴ - ارجمندى انفاق گران، در گرو خداپسند بودن مصارف انفاق هاى آنان است. (إلاّ ابتغاء وجه ربّه) 🔹 عبارت «ابتغاء وجه ربه»، بیانگر دو ویژگى است; ۱. انفاق گر باید تنها به قصد تقرب به خداوند انفاق کند; ۲. موارد انفاق باید، راه هاى خداپسندانه باشد. برداشت یاد شده، ناظر به دومین ویژگى است. ✅ ۵ - نقش نیت (حسن فاعلى)، در ارزش مندى اعمال نیک (حسن فعلى) (إلاّ ابتغاء وجه ربّه) ✅ ۶ - تزکیه نفس، در گرو نیت خالص و قصد قربت است. (یتزکّى ... ابتغاء وجه ربّه) ✅ ۷ - دستیابى به «وجه اللّه»، در گرو تلاش و جدّیت جوینده آن است. (إلاّ ابتغاء وجه ربّه) 🔹 از واژه «ابتغاء» تنها در موردى استفاده مى شود که طلب همراه با کوشش و تلاش باشد. (مفردات) ✅ ۸ - توجّه به ربوبیت خداوند، وادارسازنده انسان به تلاش براى کسب رضایت و لطف او است. (ابتغاء وجه ربّه) ✅ ۹ - خداوند، والاترینِ موجودات و در اوج کمال است و همه چیز مقهور او مى باشد. (ربّه الأعلى) ✅ ۱۰ - توجّه به ناچیز بودن همه موجودات در برابر علوّ خداوند، زمینه ساز خلوص نیت و قصد تقرّب به او در انفاق ها است. (یؤتى ماله ... ابتغاء وجه ربّه الأعلى) ✅ ۱۱ - برخوردارى از لطف و توجّه خداوند، شایسته ترین پاداش براى انفاق گرانِ باتقوا است. (الأتقى . الذى یؤتى ماله ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى) ✅ ۱۲ - پاداش انفاق گرانِ باتقوا، مایه رشد و کمال آنان و برخاسته از ربوبیت و مقام والاى خداوند است. (ربّه الأعلى) ✅ ۱۳ - دل بستن به لطف خداوند، خود از نعمت هاى الهى و سزاوار پاسخ گویى و سپاس گزارى است. (و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى) ۱۴ - تقواپیشگان، با انفاق کردن اموال خود، نعمت علاقه مندى به لطف خدا را پاس داشته، از آن قدردانى مى کنند. (و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى) ادامه دارد.... 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ▪نگاشت18:تفسیر آیات20 و21 الَّذِي‌ کَذَّبَ‌ وَ تَوَلَّى‌«16» وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى «17» الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى «18» وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى‌ «19» إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى‌ «20» وَ لَسَوْفَ يَرْضى‌ «21» همان کس که (آیات خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود! (آتشى كه) جز بدبخت‌ترين افراد در آن در نيايد. «16» همان كه (حق را) تكذيب كرد و روى بر تافت. «17» ولى با تقواترين مردم از آن آتش دور داشته خواهد شد. «18» همان كه مال خود را مى‌بخشد تا پاك شود. «19» در حالى كه براى احدى (از كسانى كه به آنان مال مى‌بخشد،) نعمت و منتى كه بايد جزا داده شود، نزد او نيست. «20» جز رضاى پروردگار بلند مرتبه‌اش، نمى‌طلبد. «21» و به زودى خشنود شود. 🔅🔅🔅 ▪ نکته نگاشت تفسیری: ✅ ۱ - انفاق گران باتقوا و مخلص، آینده اى سرشار از رضایت خاطر خواهند داشت. (و لسوف یرضى) ✅ ۲ - انفاق همراه باتقوا و اخلاص، مایه رسیدن به تمام خواسته ها و آرزوها در قیامت است. (و لسوف یرضى) 🔹 رسیدن به مرحله رضایت، به معناى دست یافتن به تمام امورى است که شخص به آن رغبت دارد. ✅ ۳ - خداوند، تضمین کننده پاداش انفاق گرانِ باتقوا و برآورنده آرزوى آنان در رسیدن به مقام قرب الهى است. (إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى . و لسوف یرضى) ✅ ۴ - خداوند، بر وعده خود درباره رساندن انفاق گرانِ باتقوا به فرجامى رضایت بخش، سوگند یاد کرده است. * (و لسوف یرضى) 🔹 «لام» در «لسوف»، لام قسم و یا لام ابتدا است; برداشت یاد شده، براساس احتمال اول است. ✅ ۵ - برخوردارى از توجّهات و عنایت هاى خداوند، مایه خشنودى انسان و دست یافتن او به فرجامى پسندیده و رضایت بخش (ابتغاء وجه ربّه ... و لسوف یرضى) ✅ ۶ - رضایت خداوند از انسان، در گرو تقوا و اخلاص در انفاق است. (الأتقى . الذى یؤتى ماله ... ابتغاء وجه ربّه الأعلى . و لسوف یرضى) ✅ ۷ - «وجه اللّه»، رضایت او است. (ابتغاء وجه ربّه ... و لسوف یرضى) در صورتى که فاعل «یرضى» خداوند باشد، وعده «رضایت او» به کسانى که طالب «وجه اللّه» هستند، بیانگر اتحاد آن دو خواهد بود. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (75) 🔅🔅🔅 📌 ترويج فرهنگ شهادت و صيانت آثار ارزشمند آن ضمن تحيّت به ارواح تابناك شهدا به منظور ترويج فرهنگ شهادت و صيانت آثار ارزشمند آن، توجه شما برادران و خواهران ديني به نكات ذيل، معطوف مي گردد. 1⃣ يكم. همان طوري كه در بخش انديشه، ارزش علم به معلوم است، در بخش انگيزه نيز ارج حُبّ به محبوب است؛ يعني هر اندازه محبوبْ سامي و والا باشد، محَبَّت آن هم برين و بالا است. چنان كه اگر محبوبْ داني و رخيص باشد، محبّت آن نيز نازل و خسيس خواهد بود. 🔹 چون هيچ محبوبي همانند خداي سبحان نيست، هيچ محبّتي همتاي حُبِّ الاهي نخواهد بود و اين محبّت، همان حبّ حقيقي است كه ديگرمحبّت ها مَجاز و مَعْبَرِ وصولِ به آنند؛ و چون هيچ محبوبي همانند دنيا كه همان انقطاع از خداست رَذْل و فرومايه نيست، هيچ محبّتي همسان حُبِّ دنيا منشأ خطر نخواهد بود؛ «حُبّ الدنيا رأس كلّ خطيئة».[ نهج الفصاحة، ج 1، ص 345.] 🔹 كوشش شهيد آن است كه از حُبِّ دنيا برهد و به مَحَبّتِ خدا برسد و در اين راه، همه چيز را نثار محبوبِ حقيقي كند و با نيل به مقصد، از مقصود خود چيزي جز خود او را نخواهد؛ عاشقان سوي حضرتش سرمست عقلْ در آستين و جان بر دست [حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 109 ـ 110.] چون ترا بار داد بر درگاه آرزو زو مخواه او را خواه [حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 109 ـ 110.] ادامه دارد... 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (75) 🔅🔅🔅 📌 ترويج فرهنگ شهادت و صيانت آثار ارزشمند آن 2⃣ دوم. همان گونه كه كرامتِ محبَّت، اثر كرامتِ محبوب است، نيروي ادراك و تحريك حُبّ نيز به بركت علم و قدرت محبوب خواهد بود؛ چنان كه ضعف و عجز محبّت، محصول ناداني و ناتواني محبوب است؛ يعني اگر محبوبْ عليم و قدير بود، محبَّت آن مايه‌ي علم و قدرت مي شود و اگر سميع و بصير بود، حُبِّ او پايه‌ي شنيدن و ديدن مي گردد؛ ولي اگر محبوبْ غَبيّ و غَوِيّ بود، محبَّت آن سبب كودني و گمراهي مي شود و اگر جاهل و عاجز بود، حُبِّ او باعث ناداني و ناتواني مي گردد؛ و چون دنيا كه همان غفلت از خداست غَباوت، غَوايت، جَهالتْ و عجز را به همراه دارد، محبَّت او مايه‌ي كوري و كري خواهد بود. 🔹 لذا حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «حُبّك للشى ء يُعْمى و يُصمّ».[ نهج الفصاحة، ج 2، ص 866.]مقصود آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) از مَحبّتي كه عامل كوري و كري است، هماناحُبِّ هَوَسْ مدارانه است. زيرا در حديث ديگري كه از آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) مأثور است، چنين آمد: «إِيّاكم وَالْهوي فإِنّ الهَوي يُعْمى و يُصِمّ»؛[ نهج الفصاحة، ج 2، ص 1052.] يعني هوس پرستي است كه توان ادراك باطني را از بين مي برد. 🔹 شهيد، مُحبّ خداي جامعِ همه‌ي كمال هاي علمي و عملي است. لذا، آثار محبوبِ وي در مقام صفتِ فعل، نصيبِ حبيبِ او يعني شهيد مي شود. از اين منظر، شهيد داراي حياتِ ملكوتي است كه با آن، مظهر خداي سميع بصير است. 🔹 بنابراين، مي توان چنين گفت: محبّت خدا بينا و شنوا مي كند و محبت دنيا كور و كر مي نمايد؛ و رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «لَيْس الْا صعْمي مَنْ يَعْمي بَصَرُه ، إِنّما الا صعْمي مَنْ تَعْمي بَصيرَتُه»؛[ همان، ص 776.]كورْ كسي نيست كه چشم ظاهر او نبيند. كور واقعي كسي است كه چشم باطن او نبيند. ادامه دارد... 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
📌مباهله 🔹 رخدادهای اسلام گاهی مربوط به نبوّت است و زمانی مربوط به امامت و جامع مشترك بین این دو فضیلت الهی, ولایت است. جریان امامت علی ‌بن ‌ابی ‌طالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) هم در جریان غدیر مطرح است كه گذشت و هم در جریان مباهله مطرح است كه در آستانه این رخداد شیرین تاریخ هستیم. مباهله كه از بِهال و تضرّع است یك سنخ دعاست. انسانی كه مستجاب ‌الدعوه است از كرامت برخوردار است. 🔹 بِهال و ابتهال و تضرّع یك سنخ از دعاست، یک؛ دعا سلاح مؤمن است كه در روایات وارد شده است «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ»،[1] این دو مطلب؛ این سلاح قسمت مهمّ كاربردش سلاح دفاعی است؛ یعنی انسان دعا می ‌كند تا از آسیب و اُفت و آفت مصون بماند «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ»[2] دعا سفر است, دعا نفرین نیست، دعا برای از بین بردن دیگری نیست، دعا برای مصون بودن خود و كشور خود و جامعه خود و ملت خود و دین خود است «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ». بخش آخر این است كه اگر این دعا كه به منزله صیانت است اثر نكرد، آن‌گاه از این دعا كه سلاح مؤمن است تیر و نیزه و شمشیر ساخته می‌ شود این‌جا، جای لعنت است; لكن لعنت كردن دو قسم است: ـ لعنت یعنی بُعد از رحمت ـ یك وقت ما از ذات اقدس الهی می‌ خواهیم كه فلان شخص یا فلان گروه را از رحمت دور كن! این طلب لعن است, یك وقت از ذات اقدس الهی می ‌خواهیم آن قدرت را به ما بده كه ما لعنت تو را و بُعد از رحمت تو را بر آن‌ها قرار بدهیم، این عالی ‌ترین قلّه استجابت دعاست ﴿ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْكاذِبینَ﴾ ما قرار می ‌دهیم لعنت خدا را، نه از خدا می ‌خواهیم كه آن‌ها را لعنت كن. فضایل فراوانی در روز مباهله هست گذشته از اینكه مسئله خاتم ‌بخشی فضیلت خاصّ خودش را دارد و آیه مباركه ﴿إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ﴾[3] هم نازل شده است، اما عنصر محوری روز مباهله همان استجابت دعاست. 🔹 باور كنید كه دنیا جای جعل بدل و انكار حق است. مرحوم شیخ طوسی از مغنی قاضی عبدالجبّار، او می‌ گوید كه «و فی شیوخنا من ذکر ان اصحاب الآثار أن علیا علیه السلام لم یکن فی المباهله»[4] روز روشن یك حقیقت را دارند انكار می‌كنند و انكار كردند! گفتند بعضی از بزرگان ما می‌ گویند علی(سلام الله علیه) در مباهله نبود، با اینكه روز روشن همه دیدند! جهان از این انكار حق و ابطال حق و داعی باطل داشتن كم ندید. بنابراین روز مباهله, جریان بِهال و معنای ابتهال و حضور علی(سلام الله علیه) و معنای نفس را باید گرامی بداریم تا مبادا ـ خدای ناكرده ـآنچه صاحب المغنی قاضی عبدالجبّار از بعضی از مشایخ سوء نقل كرد كه علی ‌بن ‌ابی ‌طالب(سلام الله علیه) حاضر نبود، دگر بار چنین چیزی تكرار نشود و از طرفی فضیلت این روز در این است كه دعای مخصوصی دارد كه این دعای مباهله همان دعای سحرهای ماه مبارك رمضان است با یك تفاوت مخصوص و یك ترجیع ‌بند خاص، آغازش «اَللّهُمَّ اِنّی‏ اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِی اَللّهُمَّ اِنّی‏ اَسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ»[5] بعد جمال و جلال الهی را بازگو می‌ كند، این دعا چند جمله بیش از دعای سحر معهود معروف است، یك؛ یك ترجیع ‌بند دلمایه و دلپذیر و دلربا هم دارد، دو؛ كه این دو خصیصه این دعا را از دعای سحر جدا كرده است، سه؛ مستحب است كه این دعا را مؤمنان در روز 24 ماه پربركت ذی الحجّه قرائت و تلاوت كنند و ثواب این را هم به دوده طاها و اُسره یاسین اهدا كنند كه ذخیره دنیا و آخرت باشد. [1]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج2، ص468. [2]. همان. [3]. سوره مائده، آیه55. [4]. المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج20، ص142. [5]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص759. 📚 پیام به مناسبت روز مباهله تاریخ: 1394/07/13 @rahighemakhtoom
📌مباهله 🔹 رخدادهای اسلام گاهی مربوط به نبوّت است و زمانی مربوط به امامت و جامع مشترك بین این دو فضیلت الهی, ولایت است. جریان امامت علی ‌بن ‌ابی ‌طالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) هم در جریان غدیر مطرح است كه گذشت و هم در جریان مباهله مطرح است كه در آستانه این رخداد شیرین تاریخ هستیم. مباهله كه از بِهال و تضرّع است یك سنخ دعاست. انسانی كه مستجاب ‌الدعوه است از كرامت برخوردار است. 🔹 بِهال و ابتهال و تضرّع یك سنخ از دعاست، یک؛ دعا سلاح مؤمن است كه در روایات وارد شده است «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ»،[1] این دو مطلب؛ این سلاح قسمت مهمّ كاربردش سلاح دفاعی است؛ یعنی انسان دعا می ‌كند تا از آسیب و اُفت و آفت مصون بماند «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ»[2] دعا سفر است, دعا نفرین نیست، دعا برای از بین بردن دیگری نیست، دعا برای مصون بودن خود و كشور خود و جامعه خود و ملت خود و دین خود است «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ». بخش آخر این است كه اگر این دعا كه به منزله صیانت است اثر نكرد، آن‌گاه از این دعا كه سلاح مؤمن است تیر و نیزه و شمشیر ساخته می‌ شود این‌جا، جای لعنت است; لكن لعنت كردن دو قسم است: ـ لعنت یعنی بُعد از رحمت ـ یك وقت ما از ذات اقدس الهی می‌ خواهیم كه فلان شخص یا فلان گروه را از رحمت دور كن! این طلب لعن است, یك وقت از ذات اقدس الهی می ‌خواهیم آن قدرت را به ما بده كه ما لعنت تو را و بُعد از رحمت تو را بر آن‌ها قرار بدهیم، این عالی ‌ترین قلّه استجابت دعاست ﴿ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْكاذِبینَ﴾ ما قرار می ‌دهیم لعنت خدا را، نه از خدا می ‌خواهیم كه آن‌ها را لعنت كن. فضایل فراوانی در روز مباهله هست گذشته از اینكه مسئله خاتم ‌بخشی فضیلت خاصّ خودش را دارد و آیه مباركه ﴿إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ﴾[3] هم نازل شده است، اما عنصر محوری روز مباهله همان استجابت دعاست. 🔹 باور كنید كه دنیا جای جعل بدل و انكار حق است. مرحوم شیخ طوسی از مغنی قاضی عبدالجبّار، او می‌ گوید كه «و فی شیوخنا من ذکر ان اصحاب الآثار أن علیا علیه السلام لم یکن فی المباهله»[4] روز روشن یك حقیقت را دارند انكار می‌كنند و انكار كردند! گفتند بعضی از بزرگان ما می‌ گویند علی(سلام الله علیه) در مباهله نبود، با اینكه روز روشن همه دیدند! جهان از این انكار حق و ابطال حق و داعی باطل داشتن كم ندید. بنابراین روز مباهله, جریان بِهال و معنای ابتهال و حضور علی(سلام الله علیه) و معنای نفس را باید گرامی بداریم تا مبادا ـ خدای ناكرده ـآنچه صاحب المغنی قاضی عبدالجبّار از بعضی از مشایخ سوء نقل كرد كه علی ‌بن ‌ابی ‌طالب(سلام الله علیه) حاضر نبود، دگر بار چنین چیزی تكرار نشود و از طرفی فضیلت این روز در این است كه دعای مخصوصی دارد كه این دعای مباهله همان دعای سحرهای ماه مبارك رمضان است با یك تفاوت مخصوص و یك ترجیع ‌بند خاص، آغازش «اَللّهُمَّ اِنّی‏ اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِی اَللّهُمَّ اِنّی‏ اَسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ»[5] بعد جمال و جلال الهی را بازگو می‌ كند، این دعا چند جمله بیش از دعای سحر معهود معروف است، یك؛ یك ترجیع ‌بند دلمایه و دلپذیر و دلربا هم دارد، دو؛ كه این دو خصیصه این دعا را از دعای سحر جدا كرده است، سه؛ مستحب است كه این دعا را مؤمنان در روز 24 ماه پربركت ذی الحجّه قرائت و تلاوت كنند و ثواب این را هم به دوده طاها و اُسره یاسین اهدا كنند كه ذخیره دنیا و آخرت باشد. [1]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج2، ص468. [2]. همان. [3]. سوره مائده، آیه55. [4]. المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج20، ص142. [5]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص759. 📚 پیام به مناسبت روز مباهله تاریخ: 1394/07/13 @rahighemakhtoom
اسراء 22.mp3
12.63M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
اسراء 23.mp3
13.18M
🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی 🔹فرصت دارید گوش دادن سری این جلسات را از دست ندهید. 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببرید 🔹برای نشر فرهنگ دینی و آشنایی ژرف با آموزه ها ی قرآنی با پیوستن به کانال قرآنی رحیق ما را حمایت کنید. لینک زیر را دنبال فرمائید. 👇👇👇 @rahighemakhtoom
🍁🍁🍁 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🍁🍁🍁 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🍁🍁🍁 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🍁🍁🍁 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🍁🍁🍁 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 مثل های رایج قرآنی در محاورات و گفتگوهای فارسی-2- ✳ در پست پیش تعدادی از مثل های رایج در میان مردم که برگرفته از واژه ها و مفاهیم قرآنی است را نوشتیم .در این مجال نیز به برخی دیگر اشاره می کنیم. 10- الله اعلم ( انعام، 124)، 11- انکر الاصوات ( لقمان، 19)، 12- باقیات صالحات/ الصالحات [اصل قرآنی اش الباقیات الصالحات، ( کهف، 46)، 13- بوی الرحمن کسی بلند شدن ( اشاره به نزدیک شدن و نشانه های مرگ کسی دارد، چون غالباً برای درگذشتگان مجلس ختم گرفته می شود، و در مجلس ختم چنانکه اشاره شد، مداح و قاری پس از پایان دادن به کار خود در نیمه اول مجلس یا خواندن سوره الرحمن، مجلس را به خطیب یا واعظ می سپارد)، 14- بهانه های بنی اسرائیلی ( معادل لفظی قرآنی ندارد، ولی مصداق آن در رفتار قوم خود برگزیده انگار بنی اسرائیل بود که از انوع نعمت های الهی برخوردار بودند و همواره هوس و ادعای چیزهای تازه داشتند و در داستان قتل مرموزی که پیش آمده بود و قرار بود به امر و وحی الهی گاوی را ذبح کنند، مکرر در مکرر از نشانه ها و چون و چند آن سؤال می کردند، و مردم به اینگونه گفتار یا کردار بهانه جویانه و بهانه ها یا دلیل تراشی ها و طفره روی های واهی « بهانه های بنی اسرائیلی» می گویند. ر.ک. سوره بقره، از آیه 50 تا 61، نیز 67 تا 73). 15- به درک اسفل ( منشأ قرآنی اش الدرک الاسفل، نساء، 145) تعبیری است توبیخ آمیز و توهین آمیز که هنگام خشم و خروش برای بی اهمیت نشان دادن چیزی یا خوار شمردن آن گویند مانند: به جهنم، یا فی النار، 16- ثمن بخس ( یوسف، 20، یعنی بهای ناچیز و نظایر آن)، 17- خَسِرَ الدُّنیَا وَ الآخِرَهَ ( حج، 11) به کسی یا درباره رفتار کسی گویند که در کاری هم ضرر مادی و هم معنوی کرده است. لفظاً یعنی در دنیا و آخرت زیان دیده است. 18- ذرة المثقال [ صورت معکوس و محرف مثقال ذرة به معنای « همسنگ و هموزن ذره ای»] که در چند آیه قرآن -نساء، 40؛ یونس، 61؛ سبأ، 3؛ زلزله، 7-8 به کار رفته است. یعنی سر سوزنی به اندازه خردلی که اتفاقاً 19- به اندازه خردل هم منشأ قرآنی دارد: ( = مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ: انبیاء، 47؛ لقمان، 16)، 20- رطب و یابس. لغتاً یعنی تر و خشک، و کنایه از هر چیز یا همه چیز است. در قرآن مجید در سوره انعام، آیه 59 چنین آمده است: ... وَلَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ که در تداول مردم همانند کن فیکون از مفهومی مثبت، به مفهومی کاملاً منفی، تغییر و تحول معنایی یافته است. و تعبیر رطب و یابس بافتن/ گفتن یعنی چیزهای پریشان اعم از بد و خوب و بی ارتباط گفتن. اشتباه دیگر مردم در این است که « کتاب مبین» را در همان عبارت قرآنی که نقل شد، به معنای « قرآن» می گیرند. حال آنکه مراد از آن لوح محفوظ یا ام الکتاب است ( که بعضی از مفسران، به ویژه مفسران شیعه آن را کنایه از علم الهی می دانند.)، ادامه دارد... 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
📌 مقام مُقَرَّبین 🔹 در سوره مبارکه «انسان» که بر اهل بیت (علیهم السلام) تطبیق شده است، مستحضرید که اگر کمالی برای اَبرار باشد آن کمال حتماً برای مُقَرَّبین هست؛ ولی عکس آن نیست، چون ممکن است که کمالاتی برای مُقَرَّبین باشد و برای اَبرار نباشد. در سوره «انسان» که بخش وسیعی از آن بر اهل بیت (علیهم السلام) تطبیق شده است ـ البته به این معنا نیست که جمیع کمالات آنها در همین حدّ منحصر است ـ این کمالات را دارند؛ آیه پنج سوره «انسان» این است که ﴿إِنَّ الأبْرَارَ یشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً﴾، هر چه که برای اَبرار هست برای مُقَرَّبین هم هست «وَ لا عکسَ». در همان سوره، زمینه اینکه این اهل بیت (علیهم السلام) از مقام اَبرار بالاترند و به مقام مُقَرَّبین می رسند هم وجود دارد؛ آیه هشت همان سوره این است: ﴿وَ یطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ﴾، عدّه ای این ضمیر ﴿حُبِّهِ﴾ را به طعام برمی گردانند، این در حدّ اَبرار است؛ یعنی اینها در عین حال که خودشان گرسنه اند و به طعام علاقه ‎مندند، این طعام را به دیگران عطا می کنند؛ اما عدّه ای این ضمیر ﴿حُبِّهِ﴾ را به «الله» برمی گردانند، این دیگر مقام مُقَرَّبین است، نه مقام اَبرار ﴿وَ یطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ﴾. اینکه فرمودند ما «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» یا «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّة»[1] عبادت نمی کنیم، بلکه ﴿حُبًّا﴾[2] عبادت می کنیم، یعنی سیره ما در اطعام یتیم و مسکین و اسیر هم ﴿حُبًّا لِلَّهِ﴾ است، نه «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» یا «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّة». [1] . علل الشرائع، ج1، ص57. [2]. سوره بقره, آیه165. 📚 سوره محمد صل الله علیه و آله و سلّم جلسه 7 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳️همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
▪نگاشت1:معرفی کلی سوره والشمس یادآوری: ▫ با تلاوت سوره از ثواب قرآئت آن بهرخوردار شویم ▫ با مطالعه دقیق ترجمه آن ورود به تفسیر آسان تر می شود. ▪ ترجمه سوره والشمس: به نام خداوند رحمتگر مهربان سوگند به خورشيد و تابندگى‌اش، (۱) سوگند به مه چون پى [خورشيد] رود. (۲) سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند، (۳) سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد، (۴) سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت، (۵) سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد، (۶) سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد؛ (۷) سپس پليدكارى و پرهيزگارى‌اش را به آن الهام كرد، (۸) كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد، (۹) و هر كه آلوده‌اش ساخت، قطعاً درباخت. (۱۰) [قوم‌] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند. (۱۱) آنگاه كه شقى‌ترينشان بر[پا] خاست. (۱۲) پس فرستاده خدا به آنان گفت: «زنهار! ماده‌شتر خدا و [نوبت‌] آب‌خوردنش را [حرمت نهيد]». (۱۳) و[لى‌] دروغزنش خواندند و آن [ماده‌شتر] را پى كردند، و پروردگارشان به [سزاى‌] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد. (۱۴) و از پيامد كار خويش، بيمى به خود راه نداد. (۱۵) 🍀🍀🍀 از پیامبر(ص) روایت است: «هر کس سوره شمس را قرائت کند، مانند آن است که به‌اندازه آنچه خورشید و ماه بر آن تابیده، صدقه داده است». همچنین نقل است پیامبر(ص) به اصحابش سفارش می‌کرد در نمازهای مختلف سوره شمس را قرائت کنند. @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ▪نگاشت2:معرفی کلی سوره والشمس ▫ نامگذاری این سوره را به این دلیل شمس‌ می‌نامند که خداوند در آغاز آن به خورشید سوگند یاد کرده است: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا: سوگند به خورشید و تابندگی‌اش». نام دیگر این سوره ناقه صالح‌ است، به این جهت که در این سوره به داستان صالح(ع) و ناقه او اشاره شده است. ▫ محل و ترتیب نزول سوره شمس جزو سوره‌های مکی و در ترتیب نزول بیست و ششمین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مصحف نود و یکمین سوره قرآن است و در جزء سی‌ام قرار دارد. ▫ تعداد آیات و دیگر ویژگی‌ها سوره شمس ۱۵ آیه، ۵۴ کلمه و ۲۵۳ حرف دارد. این سوره جزو سوره‌های مُفَصَّلات (دارای آیات کوتاه) و از سوره‌هایی است که با سوگند آغاز می‌شوند. سوره شمس بیشترین سوگند (یازده سوگند) را در خود جای داده است. ▫ سوره‌ای با یازده سوگند در تفسیر سوره شمس گفته شده است سوگندهای پی در پی در آغاز این سوره که یازده سوگند می‌شود، بیشترین تعداد سوگندهای قرآن را در خود جای داده و به خوبی نشان می‌دهد که مطلب مهمی در اینجا مطرح است، مطلبی به عظمت آسمان‌ها و زمین و خورشید و ماه. در مورد سوگندهای قرآن گفته شده است این سوگندها عموماً دو هدف دارند: نخست نشان دادن اهمیت مطلبی که سوگند برای آن یاد شده (مثلاً تزکیه نفس در سوره حاضر) و دیگری اهمیت اموری که به آنها سوگند یاد شده است (مثلاً خورشید و ماه در این سوره). ▫ قرائت‌های خاص قرائت سوره شمس در رکعت دوم، و به قول برخى، در رکعت اول نماز عید فطر و عید قربان مستحب است. چنان که مستحب است در روز دَحوُ الاَرض (۲۵ ذیقعده)، فرد هنگام بالا آمدن خورشید دو رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت پس از حمد پنج بار سوره شمس را بخواند. ▫ آثار هنری سوره شمس از سوره‌هایی است که به صورت کاشیکاری بر بنای مساجد و امامزاده‌ها نقش بسته است؛ از جمله در کتیبه خارجی مسجد شیخ لطف‌الله (اصفهان) به خط ثلث با کاشی سفید و زمینه لاجوردی، این سوره به همراه سوره دهر و کوثر آمده است. همچنین بر صندوقچه مزارِ امامزاده اظهر بن علی، این سوره کنده‌کاری شده است 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 ▪نگاشت3:محتوای کلی سوره والشمس سوره شمس بر تزکیه و تهذیب نَفْس تأکید می‌کند و پاکیزگی نفس را مایه رستگاری و ناپاک بودن آن را موجب ناامیدی می‌داند و در پایان به داستان صالح(ع) و ناقه صالح و پِی شدن آن به دست قوم ثمود و سرنوشت این قوم شقی (ستمگر) اشاره می‌کند.(6) 📚 (6)خامه‌گر، محمد، ساختار سوره‌های قرآن کریم، تهیه مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نورالثقلین، قم، نشر نشرا، چ۱، ۱۳۹۲ش. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
📌برشی از کتاب (76) 🔅🔅🔅 📌 ترويج فرهنگ شهادت و صيانت آثار ارزشمند آن 3⃣ سوم. همان گونه كه ظرف مادّي، اگر پُر باشد، فاقد صلاحيّت براي مظروف ديگر است، ظرف معنوي يعني قلب نيز اگر به غير ياد خدا اشتغال داشت، واجد صلاحيّت براي اشتغالْ به ذكر الاهي نخواهد بود. اوّلين شرط صلاحيّت دل براي نوراني شدن به ياد خدايي كه نور آسمان ها و زمين است، همانا تخليه‌ي دل از مهر غير خداست. 🔹 برخي از امور، صفاي ضمير را به تيرگي تبديل مي نمايد؛ (كلّا بل رانَ عَلي قلوبِهم ما كانوا يكسبون).[ سوره ي مطفّفين، آيه ي 14.]شهيد، مهم ترين كوشش او غبار غَيْر را زدودن و غَيْرتِ دينيِ را شكوفا كردن است؛ (فَلْيُقاتِلْ في سبيل الله الَّذينَ يشْرونَ الحياة الدّنيا بالاخرة)؛[ سوره ي نساء، آيه ي 74.]يعني در راه خدا كسي مأمور به مبارزه است كه در فنِّ فروش دنيا به آخرتْ مُبرَّز باشد؛ وگرنه قلبِ مشغول به حُبِّ غيرخدا، توفيق اشتغال به ياد الاهي در صحنه‌ي جهاد را ندارد. 🔹 هرگاه كسي از قيدِ تعلّق يا بند تَعيّن آزاد باشد و در حقيقتْ حُرِّ واقعي باشد، دل او ظرف فيض خاص خداوند خواهد بود؛ وگرنه ظرف پُر را دگربار پُر نمي كنند و بنده را دگربار به بردگي نمي گيرند؛ بنده كي گردد، آن كه باشد حُرّ كِيْ توان كرد ظرف پُر را پُر [حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 110.] 🔹 سالك خالي از هوا و فارغ از هوس، كم گوي و گزيده گوي خواهد بود و جز به ضرورت، از بيان او مقال، و از بنان او مقالت، ترشّح نمي كند و در محفل ساكتان مي آرمد؛ رفتن از منزل سخن كوشان بر نشستن به صدر خاموشان [حكيم سنائي، حديقة الحقيقه، ص 113.] 🔹 كسي كه جَزْمِ علمي و عَزْمِ عملي او را شوق شهادت تشكيل مي دهد، كم تر مي گويد و بيش تر مي جويد. ادامه دارد 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
📌 حقيقت توبه 🔹 چون واقعاً معصيت آلودگي روح است، توبه بايد كه در انسان تحوّلي ايجاد بكند. يك بيان لطيفي را مرحوم شيخ بهايي (رضوان الله عليه) در كتاب شريف شرح اربعين حديث دارند، خلاصه آن بيان اين است اين نيّتي كه معمولاً در نمازها هست که كسي در نماز ظهر در قلبش مي ‌گذراند که چهار ركعت نماز ظهر به جا مي‌ آورم «قربة الي الله»، اينكه نيّت نيست! نيّت آن انبعاث و پَرِش روح است، ديديد مرغي وقتي از درختي پرواز مي ‌كند، بالأخره از آن درخت واقعاً فاصله گرفته، نيّت آن انبعاث است، آن پَرِش روح است[1] اين حالت را مي‌ گويند نيّت. اگر كسي اين مفاهيم ذهني را در ذهن بگذراند، اين نيّت است به حمل اوّلي و غفلت است به حمل شايع، توبه هم همين طور است! كسي ممكن است معناي توبه را در ذهن ترسيم بكند ولي آن جهش پيدا نشود، اين را نمي ‌گويند توبه، اين واقعاً بايد تحوّل بشود؛ لذا نوعاً آياتي كه درباره توبه هست دارد ﴿تَابَا وَأَصْلَحَا﴾[2] يا ﴿تَابُوا وَأَصْلَحُوا﴾[3] و امثال ذلك اين در حقيقت توبه است. [1] . الاربعون حدیثاً (شیخ بهایی)، ص 453 . [2] . سوره نساء ، آیه 16 [3] . سوره بقره ، آیه 160 📚 سوره مبارکه نساء جلسه 68 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🍁🍁🍁 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🍁🍁🍁 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 مثل های رایج قرآنی در محاورات و گفتگوهای فارسی-3- ✳ در پست پیش تعدادی از مثل های رایج در میان مردم که برگرفته از واژه ها و مفاهیم قرآنی است را نوشتیم .در این مجال نیز به برخی دیگر اشاره می کنیم. 21- فاتحه خوانی/ خواند را پیشتر معنی کردیم که عبارت است از برگزاری مجلسی که مجلس ختم هم گفته می شود. برای بزرگداشت درگذشته ای که دست کم، و به حداقل سوره کوتاه حمد یا فاتحه ( غالباً هم همراه با سوره اخلاص یا قل هو الله) به احترام درگذشته از روی قرآن یا از حفظ خوانده می شود و خواننده در دل نیت می کند که ثوابش به روح آن « مرحوم» برسد. اما فاتحه چیزی را خواند یعنی قطع امید کردن از آن. فاتحه چیزی خوانده است، یعنی دیگر امیدی به آن نیست. فاتحه خواندن به معنای اهمیت دادن هم هست و غالباً در جملات منفی به کار می رود: « پیشنهاد خوبی به هیئت مدیره دادم ولی هیچ کس فاتحه ای برای آن نخواند». همچنین فاتحه بی الحمد خواندن، تداول در محاورات عامه دارد. یعنی هیچ اهمیت ندادن، کمترین ارج و اعتباری برای کسی یا عملی قائل شدن. 22- و الذاریات. در جملاتی نظیر « نمی دانی آن شب که باران آمد/ تصادف شد به چه والذاریاتی افتادیم» یعنی به زاری و خواری و درد سر و زحمت بسیار دچار شدیم. ظاهراً تلفظ و آوای « ذاری» را در کلمه و الذاریات ( نام و کلمه اول سوره الذاریات) با « زاری» فارسی مشتبه گرفته اند. 23- شَدُرُشنَا / ستنا. در قرآن کریم عبارتی هست: شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا (فتح، 11). یعنی: [ رسیدگی به] اموالمان و [ کار و بار] خانواده هایمان ما را گرفتار کرد. گویند فرد کم سواد ساده دلی هنگام قرائت قرآن وقتی به این عبارت قرآنی رسید از تلفظ و آوای « غَلَت/ غَلَط» که در شَغَلتَنا هست، تکان خورد و گفت در قرآن کریم که غلط نداریم باید « شدرسنا/ ستنا» ( صیغه و ساختاری با استفاده از « درست» فارسی و ریختن آن در قالب و ساختار شغلتنا) باشد. از آن پس هر کس در مسئله ای اصلاح یا تصحیح قیاسی و سرخود و نادرست انجام دهد می گویند: « شدرسنا/ ستنا کرده است.»، 24- یأجوج و مأجوج. یأجوج و مأجوج نام قومی است که دو بار در قرآن کریم آمده است (کهف، 94؛ انبیا، 96) و چون اهل فتنه و فساد یا غوغاگری و شورشگری و مظهر بی نظمی و بی ترتیبی هستند، به چیزی یا جمعی که چنین حالت و هیئتی داشته باشند گویند. زبان یأجوج و مأجوج هم یعنی زبان و بیانی پریشان و درهم و برهم و نامفهوم که نقطه مقابل « زبان آدمیزاد» است، 25- عبوساً قَمطَرِیرًا ( سوره انسان/ هر، ایه 10) یعنی دژم و دشوار. و در فرهنگ عامه به معنای ترشرو و غصه خور یا غصه دار و نگران. و گاهی هم مترادف با « بخت النصر» ( کمابیش برابر با « برج زهرمار») به کار می رود، 26- مالک دوزخ ( البته از این ترکیب اضافی- دارای مضاف و مضاف الیه- فقط نمالک» به معنای خازن یا نگهبان دوزخ [ که قرینه مثبت آن درباره نگهبان بهشت که لفظاً در قرآن به کار نرفته است، « رضوان» است] در قرآن به کار رفته است ( زخرف، 7)، 27- هیزم جهنم. پیداست که این ترکیب فارسی است، اگر چه « جهنم» کلمه ای قرآنی است. این ترکیب از چند تعبیر قرآنی گرفته شده است ( بقره، 24؛ انبیاء، 98؛ جن، 15؛ تحریم، 6) و به ادم شریر و مردم آزار و نظیر آن گفته می شود. 28- حَمالَهَ الحَطَب: این ترکیب قید حالت، و در بعضی قراآت که حَمالَهَ الحَطَب خوانده می شود، در حکم صفت برای زن ابولهب ( مسد، 4) به کار رفته است. گویی سعدی در این بیت: میان دو کس جنگ چون آتش است/ سخن چین بدبخت هیزم کش است، در مصرع دوم به حَمالَهَ الحَطَب نظر داشته است. امروزه در تداول مردم دشنام گونه و با معنای موهن به کار می رود. یعنی دلال مظلمه، شرخر، آتش بیار معرکه و نظایر آن. 29 و 30- این عبارت قرآنی معروف در مقام تحسین و بیان شگفتی از کار و دستاورد مهم کسی گفته می شود: ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ ( از جمله: مائده، 54)، همچنین در زمینه مشابه این عبارت قرآنی را به زبان آورند: ... اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسَالَتَهُ ... ( انعام، 124) ادامه دارد... 🌿🌿🌿 ✅ قرآن هم راه است و نیز همراه ✳همواره با قرآن باشیم 👇 👇👇 @rahighemakhtoom
📌 پیام انسان آزاده در كنار این نهر فرات روستاهای فراوانی بود آباد بود، آبادی بود، مزرعه داشت، مرتع داشت، دامداری بود، كشاورزی بود، سِرجون مسیحی كه در اتاق جنگ شام نشسته بود به ابن زیاد دستور می ‌داد، ابن زیاد به حُر دستور داد ـ كه هنوز حضرت به كربلا نرسیده بود ـ گفت «فَجَعْجِعْ‏ بِالْحُسَین‏»؛[1] آن قدر فشار بیاور كه هیچ كمك مردمی به او نرسد، هیچ كمك طبیعی هم به او نرسد؛ لذا حسین ‌بن علی خواست به كوفه برود، نگذاشت؛ خواست به این روستاهای مجاوری سری بزند، نگذاشت؛ در وسط بیابان كه نه تلّی است، نه تپّه‌ای است، نه درختی است، نه آبی ‌است گفت باید اینجا چادر بزنی، دستت به آب نرسد، دستت به مردم نرسد. مردم هم مشتاق حسین‌‌ بن علی بودند. این سرزمین را معرفی كردند، اصرار حُر این بود كه به من گفتند جایی باید باشی كه نه دستت به آثار و مواهب طبیعی برسد، نه دستت به مردم برسد، وگرنه یك مسافر كنار نهر روان خیمه می‌ زند نه در بیابان! حضرت را مجبور كردند در وسط آفتاب سوزان از فرات فاصله بگیرد و چادر بزند. 🔹 این اصرار حُر نبود، حُر مأمور بود اجرا كند، دستور ابن زیاد بود، فرمان اتاق جنگ شام؛ الآن هم همان طور است. نهضت حسینی را زنده كردن حرف روز است، حرف تمام آزادی‌ خواهان عالم است، حرف هر انسان آزاده ‌ای است، با كسی كه ﴿لاَ أَیمَانَ لَهُمْ﴾[2] نمی ‌توان زندگی كرد و كنار آمد. [1] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 83. [2] . سوره توبه، آیه12. 📚 سخنرانی عمومی تاریخ: 1385/11/02
📌 حجّت الهی 🔹 چه انسان مسلمان باشد چه كافر، فهم برای او حجّت است. اگر كسی در داروشناسی، زیست ‌شناسی، گیاه ‌شناسی، جانور‌شناسی، زیردریا‌شناسی، صحراشناسی یا در ستاره‌ شناسی یك مطلبی را عالمانه فهمید، این عقل «حجة ‌الله» است «بینه و بین خالقه».[1] اگر مسلمان است و برابر این عقل «لله» عمل كرده است، ثواب می ‌برد؛ اگر برابر این دستور عقل عمل نكرد، در قیامت عذاب می ‌بیند؛ اگر كافر بود و برابر این عقل عمل كرد، تخفیف در عذاب است و اگر طبق این عقل عمل نكرد، عذابش مضاعف است. شما در مردم ‌سالاری دینی هم همین حرف را دارید، در تخصص و تعهد هم همین حرف را دارید، هرجا برهان عقلی هست «حجة الله» است. چون كفار مانند مسلمان ها همان طوری كه به اصول مكلف ‌اند به فروع هم مكلف ‌اند، حجّت خدا در دست آنهاست. اگر ملحد و كمونیست بود یك برهانی عقلی پیدا كرد كه مملكت را این طور اداره بكنند آزادی و استقلال مردم تأمین است، عالماً عامداً برابر آن رهنمود عقل عمل نكرد، چنین كافری در قیامت عذابش مضاعف است؛ اما اگر برابر این رهنمود عقلی عمل كرد، چنین كافری در جهنم عذاب او كمتر است. عقل حجّت خداست، می‌ شود دین خدا! چون توصلی[2] است كفر و ایمان در او یكسان است، چون توصلی است اگر كسی ترك بكند یقیناً كیفر دارد و اگر انجام بدهد «قربة الی الله» ثواب دارد. نباید گفت اگر یك مطلبی را عقل فهمید كمونیست بود می‌تواند بگوید دموكراسی اسلامی، خیر! این فتوای عقل فتوای دین است، منتها چون امر توصلی است كافر و مؤمن یكی است. 🔹 مبادا كسی توقع داشته باشد كه ما فیزیك اسلامی داریم و فیزیك غیر اسلامی، همان طوری كه فرش دستباف داریم و فرش ماشینی، این فكر را باید از ذهن ها دور كرد، این افسانه ‌ها را باید كنار گذاشت، هرچه را که عقل فهمید حجّت خداست یك چه مسلمان چه كافر! طب هم همین ‌طور است، در سراسر جهان فلان بیماری را با فلان دارو می‌ توان درمان كرد یا نه؟ چه مؤمن، چه مُلّحِد، چه موحّد، چه كافر و چه غیر كافر، اگر یك كافری فهمید كه دارویی شفابخش آن بیماری این كپسول است، برابر این عمل كرد عذابش در جهنم كمتر است، چون به حجّت خدا احترام گذاشته است، اگر به این تشخیص عمل نكرد عذابش در جهنم بیشتر است. فتوای عقل «حجّت الله» است «بین الخالق و الخلق»، دست هر كسی می ‌خواهد باشد! در مسائل سیاسی این ‌طور است، در مسائل اجتماعی این ‌طور است، در مسائل طبی این‌ طور است، در علوم انسانی با همه گستره ‌اش این ‌طور است، در علوم تجربی هم با همه دامنه ‌اش این طور است. [1] . امام صادق علیه السلام: خداوند دو حجت بر مردم دارد یکی ظاهری و دیگری باطنی. ظاهری پیامبران و ائمه (ص) هستند و باطنی عقل. کافی، ج1، ص15. [2] . توصلی: عملی است که قصد قربت در آن نیاز نیست و با هر نیتی شخص انجام دهد تکلیف از او ساقط می شود؛ به عنوان مثال پاک کردن لباس نجس برای ورود به نماز لازم است حال اگر شخص با هر نیتی هر چند «ریا» لباس خود را آب بکشد پاک شدن محقق شده است و می تواند با آن نماز بخواند اما خود نماز «تعبدی» است یعنی باید به قصد قربت انجام شود و اگر شخص نیت دیگری مانند ریا داشته باشد اصل عمل باطل می شود. 📚 سوره مبارکه ابراهیم جلسه 31 @rahighemakhtoom