💠 تولید علم
🔹 ما یک محقق داریم و یک دلال؛ آن که حرف دیگران را نقل می کند و تحویل شاگرد می دهد او دلال علم است، او که تولید نکرده است! اگر بخواهید عالم باشید و اگر آن حرمت علمی عالمان را ببرید، باید بفهمید که چه آوردید! نه بفهمی چه چیزی دیگران بار کردند! بین دلالِ علم و بین فقیه فرق است، بین دلال علم و حکیم فرق است، بین دلال علم و متکلم فرق است، بین دلال علم و مفسّر فرق است. حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در عصر دلالی محقق بود، او موحّد بود، او قبل از اینکه وجود مبارک حضرت به مقام بعثت برسد، موحّدانه خدا را عبادت می کرد، هرگز نمی گفت: ﴿إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّة﴾،[1] هرگز نمی گفت: ﴿ما سَمِعْنا﴾، اگر می گفت: ﴿آبائِنَا﴾؛[2] یعنی ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و اسحاق، این ارزش ندارد كه ما چنین مادری را بشناسیم؟! ما فرزند این مادر هستیم.
🔹 وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) فرمود شما اگر بخواهید عالمانه زندگی کنید، دو طرف بسته است؛ هم ورود ممنوع است و هم خروج ممنوع است. بخواهید سر تکان بدهید، بالا ببرید و نفی کنید، باید برهان دستت باشد؛ بخواهید سر خم کنید، تصدیق کنید و فتوا بدهید، باید برهان دستت باشد. این از غرر روایات امام صادق (سلام الله علیه) که مرحوم کلینی نقل کرد فرمود: «إِنَّ اللَّهَ (سُبْحَانَهُ وَ تَعَالی) «حَصَّنَ»،[3] «حَضَّ»،[4] «خَصَّ»، به سه نسخه «عِبَادَهُ بِآیتَینِ مِنْ كِتَابِهِ»؛[5] فرمود ذات أقدس الهی راه را باز نگذاشت که هر طوری بخواهی حرف بزنی، هر طوری بخواهی بنویسی، هر جایی بخواهی بروی، دو طرف بسته است، کجا می خواهی بروی؟! اگر بخواهی تصدیق کنی، باید برهان دستت باشد، نه دلال باشی! اگر بخواهی تکذیب کنی، باید برهان دستت باشد، نه دلال باشی، نه چون «گفتند»، چون «می گویم»!
🔹 «إِنَّ اللَّهَ (سُبْحَانَهُ وَ تَعَالی) حَصَّنَ عِبَادَهُ بِآیتَینِ مِنْ كِتَابِهِ أو خَصَّ أو حَضَّ»، فرمود دو قلعه و دژ است، هر دو هم دژبان دارند، دو طرف «حصن» است، بسته است، کجا می خواهی بروی؟! می خواهی تصدیق کنی، چیزی را بگویی «آری»، باید برهان دستت باشد، ﴿عَلَی اللَّهِ إِلاَّ الْحَق﴾،[6] بخواهی تکذیب کنی و چیزی را نفی کنی، باید برهان دستت باشد، چون ذات أقدس الهی فرمود: ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ یحیطُوا بِعِلْمِه﴾،[7] این اوصاف کفار است، کافر نه برهان دستش است که با این وضع سر پایین می آورد و می گوید «آری»، نه برهان دستش است که سر بالا می آورد و می گوید «نه». مؤمن دو طرفش بسته است، بخواهد تصدیق کند، یک حصنی، یک قلعهای است، یک دژبانی دارد و آن دژبان این آیه است، ﴿إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ﴾،[8] این ﴿مَسْؤُلا﴾، همین است، این ﴿عَلَی اللَّهِ إِلاَّ الْحَق﴾، همین است. بخواهی تکذیب کنی و بگویی نه! باید برهان دستت باشد، وگرنه مشمول آن كریمه هستی، ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِما لَم﴾ هر دو در وصف کفار است: ﴿بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ یحیطُوا بِعِلْمِه﴾.
🔹 این عصر، عصر جاهلیت است که فرهنگ، فرهنگ تقلید است، دلالی است، نه تحقیق و نه استدلال! در چنین عصری خدیجه کبریٰ عالمه، عابده، زاهده، موحده ای بود، مادرمان این است. ما فخر می کنیم که چنین مادری داریم!
[1]. سوره زخرف، آیه22.
[2]. سوره مؤمنون، آیه24.
[3]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج2، ص186.
[4]. صافی در شرح کافی(مولی خلیل قزوینی)، ج1، ص340.
[5]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص43.
[6]. سوره نساء، آیه171.
[7]. سوره یونس، آیه39.
[8]. سوره اسراء، آیه36.
#وفات_حضرت_خدیجه_بنا_به_قولی
#دلالی_علم
#عصر_جاهلی
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 سخنرانی در همایش ملی صدف کوثر
تاریخ: 1395/10/02
🆔 t.me/esratvtelegram
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ .
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ....
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ
ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ
ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ
ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ
ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ
ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ
ﺁﻭﺭﻧﺪ . ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه
شهید گمنام سلام... خوش اومدی...😔
به احترام شهدای گمنام این روایت رو برای دوستانتان ارسال کنید و برای شادی روح تمامی شهدای گمنام صلوات🌷
همه شهیدان بر گردن ما حق دارند ،آیا حق آنها را ادا کرده ایم،یا اینکه هنوز باید بگوییم ،شهدا شرمنده ایم.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
📚 @Dastan 📚
یا صاحب الزمان، ای ابوالایتام ...
به خانهی دلِ ما یتیمانِ آخرالزمان هم سری بزن و دستی به سرمان بِکش که سخت تشنهی محبت پدرانهی توئیم!
و برایمان دعا کن که مدتهاست از پدر دوریم و هنوز فرزندانی صالح، و لایقِ دیدار نشدهایم ...
🍁تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
اللهم عجل لولیک الفرج
💠 نظام الهی
🔹 یكی از مستمعین كه پای سخنان حضرت [امام صادق (سلام الله علیه)] نشسته بود گفت عجب درّ و جواهری ما امروز از شما استفاده كردیم، [حضرت] فرمود حیف نیامد كه این سخنان را به طلا تشبیه كردی؟! «هَلِ الْجَوْهَرُ إِلَّا حَجَر»،[1] حیف نیامد كه گفتی این كلمات مثل طلاست؟! طلا یك سنگ زردی است، چون كمیاب است معیار تبادل قرار گرفته است، وگرنه ارزش ندارد! با سنگ های دیگر فرقی ندارد! بعضی از سنگ های معدنی ممكن است از آن سخت تر هم باشند! فرمود: حیف نیامد كه این حرف ها را به طلا تشبیه كردی؟! «هَلِ الْجَوْهَرُ إِلَّا حَجَر»؟
🔹 بعد هم فرمود: «بَلِیةُ النَّاسِ عَلَینَا عَظِیمَة إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ یهْتَدُوا بِغَیرِنَا»؛[2] آزمون ما با این مردم بسیار دشوار است، برای اینكه ما اینها را دعوت كنیم نمی آیند، رها كنیم كه راه غیر از این نیست! ما که نمیتوانیم بگوییم «بگذار تا بیفتد و ببیند جزای خویش»،[3] این حرف ما نیست! چرا كیفر تلخ كار خودش را ببیند؟! «بَلِیةُ النَّاسِ عَلَینَا عَظِیمَة ٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ یهْتَدُوا بِغَیرِنَا»، راه غیر از این نیست! این است كه ما خیلی برایمان سخت و دشوار است، ما نمی توانیم بگوییم ما به وظیفه خود عمل كردیم و تمام شد و رفت، ما غُصه می خوریم! بسیاری از حالات خود وجود مبارك پیغمبر (صل الله علیه و آله و سلّم), امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به حال ما غُصّه می خوردند! الآن هم وجود مبارك حضرت به حال ما غُصّه می خورد! آدم یك فرزندی داشته باشد و بیراهه برود كه نمی تواند بگوید «بگذار تا بیفتد و بیند جزای خویش».
🔹 فرمود شما فرزندان مایید: «أَنَا وَ عَلی أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة».[4] ما كه وقتی تشیع را قبول كردیم، اینها را به عظمت و امامت قبول كردیم، اینها را به عصمت قبول كردیم و اینها را به حجّت قبول كردیم، فرزند اینها شدیم! اگر فرمود: «أَنَا وَ عَلی أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة» و ما هم اینها را به عنوان امامت قبول كردیم، فرزندان آنهاییم! آنگاه اگر بیراهه برویم، حضرت فرمود: برای ما خیلی غُصّه است، «بَلِیةُ النَّاسِ عَلَینَا عَظِیمَة إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یجِیبُونَا وَ إِنْ تَرَكْنَاهُمْ لَمْ یهْتَدُوا بِغَیرِنَا». هیچ پدری حاضر نیست كه بگوید «بگذار تا بیفتد و بیند جزای خویش»، اینچنین نیست! هیچ پدری و هیچ مادری حاضر نیست! الآن وجود مبارك حضرت هم همین طور است! اگر خدای ناكرده بیراهه برویم برای ما غُصّه می خورند، رنج می برند كه چرا ما به این صورتیم. ما می توانیم طرزی زندگی كنیم كه مورد رضای اینها باشد؛ ما این جاهلیتمان را به عقلانیت تبدیل كنیم، این راه دارد.
🔹 نظام جاهلی دو نشانه دارد: یكی اینكه در بخش اندیشه که دستشان از برهان و عقل خالی است، به گمان زندگی می كنند و در بخش انگیزه که دستشان از عدل خالی است، به هوا و هوس عمل می كنند. این را در سوره مباركه «نجم» فرمود که نظام جاهلی این دو علامت و دو عنصر را دارد؛ در بخش اندیشه به جای اینكه عالمانه تصمیم بگیرند براساس گمان ـ مخصوصاً سوء ظن ـ حركت می كنند: ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ و در بخش انگیزه و عمل به جای عدل و عقل با میل حركت می كنند: ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس﴾.[5] انسان به هر حال یا در حوزه و دانشگاه است و كارهای علمی انجام می دهد یا در متن جامعه است و كارهای عملی دارد؛ اگر فضا, فضای فرهنگی است باید برهان و عقل و علم باشد؛ اگر فضا، فضای كار و عمل است باید عدل باشد، نه هوا! ﴿إِنْ یتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ﴾ برای بخش اندیشه, ﴿وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس﴾ برای بخش انگیزه است. اگر این دو عنصر حل شود؛ یعنی ما عالمانه زندگی كنیم و عادلانه به سر ببریم، نه بیراهه می رویم و نه راه كسی را می بندیم، می توانیم یك نظامی بهشت گونه بسازیم و راحت باشیم.
[1] . مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص248.
[2] . من لا یحضره الفقیه، ج4، ص405.
[3] . دیوان سعدی، مواعظ، غزل شماره38؛ «چندین چراغ دارد و بیراه میرود *** بگذار تا بیفتد و ببیند جزای خویش».
[4] . معانی الاخبار، ص52.
[5] . سوره نجم، آیه23.
#غصه_ائمه_علیهم_السلام
#فرزندان_ائمه_علیهم_السلام
#شاخص_نظام_جاهلی
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1396/01/10
🆔 t.me/esratvtelegram