جماع که در رديف سنّت نيست، اجماع مثل خبر است.
هندسه اصول اين است: ذات اقدس الهي که فوق بحث است، ديني هست،يک؛ تنها راه کشف دين، وحي الهي است، دو؛ اين وحي وقتي به صورت قرآن و سنّت درآمده، ميشود منبع، اين منبع را ما يا با خبر ميفهميم يا با اجماع ميفهميم يا با شهرت. خبر يا متواتر است يا غير متواتر، غير متواتر يا مستفيض است يا غير مستفيض. اجماع يا محصّل است يا منقول. شهرت يا روايي است يا اجماعي، در اين زمينه بحث ميکنيم، قبول و نکولِ ما مربوط به ما اصوليهاست، کدام شهرت حجّت است، کدام اجماع حجّت است، در اين مجموعه است، عقل در رديف چراغهاست که بايد وصف کنيم، عقل با آن مبادي خاصّه حجّت است؛ وگرنه منبع غير از کتاب و سنّت چيز ديگري نيست. چون اصول از آنجا آمده، دستنخورده آمده؛ چه کسي ميتواند جلوي اين قاچاق را بگيرد، فقه که آن هنر را ندارد، اصول آن هنر را ندارد، آن کسي که گمرک را مواظب است، صادرات و واردات را مواظب است، کلام است، اجازه نميدهد که اجماع به جاي کتاب و سنّت قرار بگيرد.
بنابراين شما اين سلسله نظم قرآن کريم را حساب کنيد، اهل بيت(سلام الله عليهم اجمعين) آمدند، گفتند اين «عهدالله» است، وجود مبارک امام رضا(صلوات الله و سلامه عليه) سهم مهمّي در اين علم کلام دارد، وقتي آمد ايران، ايران مُرده را زنده کرد. مرحوم کليني(رضوان الله عليه) از وجود مبارک امام رضا(سلام الله عليه) نقل ميکند که حضرت فرمود: اينجا چه خبر است؟ خبرِ روز چيست؟ به حضرت عرض کردند اينها درباره امامت بحث ميکنند، نشستي دارند ميگويند امامت، «امرالناس» است، مردم تصميم ميگيرند، انتخاب ميکنند، رأي اکثر، فرمود همين! امامت، امرالناس است؟! فرمود: «الامام واحد دهره لا يناديه أحد و هو بحيث النجم من عقول المتأخرين أين العقول من هذا؟ أين الاختيار من هذا؟» امام، مثل ستاره آسمان است، دست احدي به ستاره نميرسد با نشست و با سقفيه امامشناسي نيست، «أين العقول من هذا أين الاختيار من هذا»؛ مگر عقل ميتواند عصمت بشناسد، عصمت يک امر دروني است، کسي ابدا اشتباه نکند، چه کسي ميتواند بفهمد؟ اينها آمدند عصمت را کنار زدند، بعد عصمت را دادند به مردم، تنها کلام است که ميتواند، آبروي حوزه را حفظ کند، کلام است که حيثيت اصول را حفظ ميکند، وقتي اصول حيثيت آن حفظ شود، اجماع هم حفظ ميشود.
خدا مرحوم ملاّ محمد نراقي پسر ملاّ احمد را ـ غريق رحمت کند ـ اين دو فقيه کاشاني، غالب فقهاي ما اينطور بودند، شما از مقنعه مرحوم مفيد گرفته تا کشف الغطاء مرحوم کاشفالغطاء، غالب اين فقها يک رسالهاي نوشتند يا مفصّل يا مجمل، مرحوم مفيد در اول مقنعه يک رساله چند صفحهاي درباره کلام دارد، آن بخش فقهي مقنعه را مرحوم شيخ طوسي به عنوان تهذيب طرح کرد؛ شيخ طوسي هم يک فحْلي است؛ امّا همين شيخ طوسي با همه ملاّيي خود! در طليعه تهذيب ميگويد: کتاب شيخناالاستاد يک بخشي اصولي دارد، يک بخشي فقهي؛ من آن جرأت را نميکنم که اين رساله او که درباره کلام است شرح کنم. اول تهذيب را بنگريد، بحثهاي کلامي آن نفسگير است. شما درباره کسي ميخواهيد بحث کنيد که ازليّت او يک طرف، ابديّت او يک طرف، سرمديّت او يک طرف، انسان ميلرزد که وارد آن صحنه شود. اين اظهار عجز شيخ طوسي است، ميگويد تهذيب را من ميسازم، شرح آن بخشهاي فقهي مقنعه است؛ امّا اين چند رساله براي من مشکل است، اين شيخ طوسي است. از مقنعه مرحوم مفيد گرفته تا کشفالغطاء مرحوم کاشفالغطاء همه آنها اين کلام را دارند؛ منتها بعضي بيشتر بعضي کمتر. خدا مرحوم علامه را ـ غريق رحمت کند ـ مرحوم علامه، يد طولايي دارد، فحلي و يلي در تأليف است. او تأليفات فراوان فقه و اصولي دارد، آن نهايةالمرام در علم کلام چند جلد است، در اوّل آن، فضايل علم کلام، عظمت علم کلام، شرف علم کلام، موضوع علم کلام را ذکر کرده؛ اما اين شرف، شرف ارزشي نيست، مرحوم علامه که در طليعه نهايه ميفرمايد، شرفِ علم به شرف معلوم است؛ آن معلوم اگر يک معلوم ارزشي بود، مثل عدالت، شجاعت، فضيلت، سخاوت، زهد و تقوا، کذا و کذا، علمِ به آنها هم چون معلوم، ارزش اخلاقي و حقوقي دارد، اين علم هم به تبع معلوم ارزشِ اخلاقي پيدا ميکند اما «الله» که ارزش آن اخلاقي نيست، معاد که ارزش آن اخلاقي نيست. ميفرمايد شرف علم به شرف معلوم است، اين شرف گوهري و تکويني است، نه شرف ارزشي. اين بيانات نوراني مرحوم علامه در طليعه نهايه است؛ بعد فاضل مقداد، خواجه نصير آن کار را کرده، بعد علامه اين کار را کرده، بعد فاضل مقداد(رضوان الله عليهم) اين کار را کرده. شما بزرگواران که لجنهاي تشکيل بدهيد، براي اينکه کتاب کلام رسمي بشود، شما میدانيد که اول، کتاب کلام را نميشود، مثل کتاب جواهر تدريس کنيد، يک کلام از همين آقايان که دو قسمت داشته باشد، يکي اينکه متقن باشد، يکي اينکه منسوب به يک شخص معقولِ مقبول باشد. اگر کتاب، کتاب هر کسي باشد، در جامعه
جا نميافتد، کم نبودند از مفيد تا اينها کتابهاي نوشتند شما لجنهاي تشکيل ميدهيد، کتابي انتخاب ميکنيد مختصر براي سطح اول، بعد دوم و سوم، چون اين هم مثل فقه و اصول است، بايد چندين مرحله باشد. نهايه مرحوم علامه را خلاصه ميکنيد، نوشته فاضل مقداد را خلاصه ميکنيد يا اين رسالههاي مختصري که مثل کاشفالغطاء در اوّلش نوشته و مرحوم مفيد نوشته اينها را خلاصه کنيد که طلبهها اول از اينها شروع کنند، ياد بگيرند، بعد سراغ مسائل ديگر بروند.
حالا برويم به سراغ نظم هندسي که مرحوم ملاّ محمد، پسر ملاّ احمد نراقي که اين دو هم فقيه بودند، هم متکلّم. اين چقدر مهندسي حرف ميزند. ميگويد شما اين آيه را با اين روايت هماهنگ کنيد، خدا در قرآن فرمود: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾ چرا؟ براي اينکه «رسول بما أنّه رسول» حرف ديگري ندارد ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ﴾ با «فاء» تفريع ﴿فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾ چون ﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحي﴾ «رسول بما أنّه رسول» حرفي ندارد؛ پس هر کسي مطيع رسول بود، مطيع «الله» است اين شد. اين روايت را هم که از آيه قرآن گرفته شده، کنار اين قرار بدهيد، وجود مبارک رسول خدا در جريان غدير فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهَذَا عَلِيّ مَولاهُ» فرمود اين حديث به منزله آن آيه است، خدا ميفرمايد هر کسي از پيغمبر اطاعت کند، از من اطاعت کرده چون علي(سلام الله عليه) حرفي ندارد غير از وحيِ ما، اين را ميگويند نظم هندسي. فرمود شما اين حديث را کنار آن آيه بگذاريد ميبينيد همين نتيجه را ميدهد يا نميدهد چرا «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه»[2] چون او غير از ما حرفي ندارد «کَفِّي وَ کَفُّ عَلِيٍ فِي الْعَدْلِ سَوَاءٌ»[3] لذا ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ﴾[4] «من أطاع عليّ فقد أطاع الرسول» اين حرفها را کلام ميگويد. بنابراين علم کلام آن قدرت را دارد که عصمت را ثابت کند، عقل را سر جايش بنشاند، عقل را از زندان در بياورد دست و بال عقل را باز کند که بتواند حرف بزند اوّلين حرفي که عقل ميزند اين است که امامت لازم است، دومين حرفي که ميزند ميگويد امام بايد معصوم باشد، سومين حرفي که ميزند ميگويد عصمت و امامت «عهدالله» است حرف خدا را تصديق ميکند براي اينکه مردم از عصمت خبري ندارند، چهارمين حرفي که ميزند ميگويد با تواتر بايد ثابت بشود چه اينکه ثابت شده است غير از اين خاندان کسي معصوم نيست، اين حرفهاي عقل است آن وقت هم کلام حيثيّتش را پيدا ميکند، هم اصول زنده ميشود اگر ما حُسن و قبح عقلي را انکار کنيم مسئله «قُبح عِقاب بلا بيان» که از ادله متقن ماست در مسئله برائت در اصول از دست ما گرفته ميشود فقط بايد به «رُفِعَ عَن أُمَّتِي»[5] تمسّک کنيم، به نقل تمسّک کنيم، نقل هم که بازار آشفته دارد اگر خداي ناکرده عقل زنداني شود هر حادثهاي که آن روز به نام سقيفه پيدا شد، امروز به نام داعش پيدا ميشود؛ يعني همانطوري که در آن جلسه در حضور اساتيد عرض کرديم هر جا تعصّب جاهلي به علاوه قدرت کاذب باشد مساوي شمشير است. الآن داعش همينطور است گرچه بعضيها مزدورند اما بعضي فريبخوردهاند به عقيده شهادت ميآيند جهاد که دارند همين است چون کلام راکد است، عقل زنداني است کلام اين قدرت را دارد آن وقت هم خودش را زنده ميکند، هم اصول را زنده ميکند، هم فقه را زنده ميکند، هم غدير را زنده ميکند، هم حرف مرحوم شهريار زنده ميشود.
يک روحاني بزرگواري که پدر دو شهيد بود، براي من نقل ميکرد، وقتي بنا شد که به وضع علماي سالمند رسيدگي بشود، من مأمور شدم به منطقهاي بروم که روحانيون سالمند در آنجا هستند و وضع آنها رسيدگي کنم. اين را عرض ميکنم که آقايان شما قدرتان را بدانيد ـ البته تعريف و تمجيدِ شما که براي شما اثري ندارد ذات اقدس الهي ميداند که مقام شما چقدر است ما فقط دعا ميکنيم؛ ولي در جمع شما که ما هم ـ انشاءالله ـ اميدواريم به حساب شما بياييم، بزرگان و بزرگمنشاني هستندـ اين عالِم بزرگوار که پدر دو شهيد بود گفت، من رفتم منزل يکي از اين روحانيون سالمند که ببينم، وضع او چطور است ديدم او ميگويد، حيف آن غزل شهريار که يک بيت آن درست نيست، گفتم چطور؟ کدام غزل؟ گفت آن غزلي که ميگويد: «علي اي هماي رحمت» گفتم اين از غزلهاي لطيف شهريار است کجاي آن مشکل دارد؟ گفت آن بيتي که ميگويد:
برو اي گداي مسکين در خانه علي زن ٭٭٭ که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را
اين شعر، شعر بدي است، گفتم اين شعر، شعر بدي است؟! گفتم پس چطور ميخواست بگويد؟ گفت ميخواست بگويد:
مرو اي گداي مسکين تو درِ سراي مولا ٭٭٭ که علي هميشه ميزد در خانه گدا را
ما چنين کسي را داريم، الآن وجود مبارک وليّ عصر است. در ماها هم چنين همّتي هست «مرو اي گداي مسکين» احتياج داري، به در خانه علي هم نرو، با اين کرامت، حوزه زنده است.
مرو ا
ي گداي مسکين تو درِ سراي مولا ٭٭٭ که علي هميشه ميزد در خانه گدا را
امروز وجود مبارک وليّ عصر است؛ يعني حتماً بايد امام حاضر باشد، امام که حاضر هست؛ منتها ما غايب هستيم اين غيبت از ماست. در آستانه عيد هستيم نميخواهم شما را متأثّر کنم؛ ولي ما چنين کسي را داريم حوزه به اين زنده است و خدا را شاکر باشيد که در کمال جلال و جمال و شکوه، حوزه بالندگي خود را دارد و علماي فراوان، فقهاي فراوان، اصوليين فراوان، محدّثان فراوان، مفسّران فراوان، مدرّس شدند ـ انشاءالله ـ متکلّمان فراواني هم تربيت شوند. من از همه بزرگواران و از همه اساتيد، از همه بزرگواراني که سخنراني فرمودند، مقالهاي داشتند، زحمتي کشيدند تا اين مجلس با عظمت و جلال و شکوه برگزار بشود، حقشناسي ميکنم و همين دعاي معروف و متعَهَّد هر روزمان را عرض ميکنم شما هم آمين بفرماييد.
پروردگارا امر فرج وليّات را تسريع بفرما! نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سايه وليّات حفظ بفرما! روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرما! خطر تکفيري و سلفي و داعشيها را به خود آنها برگردان! خطر استکبار و صهيونيسم را به خود آنها برگردان! مشکلات دولت و ملت و مملکت مخصوصاً در بخش مسکن و اقتصاد مقاومتي حل بفرما! خطر بيگانگان را دامنگير خود آنها بفرما! جوانان ما و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت قرار بده! اين حوزه وليّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر گزندي محافظت بفرما! از بزرگواراني که زحمت کشيدند سعي آنها را مشکور، و خير دنيا و آخرت مرحمت بفرما! باران رحمت را نازل بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
----------------------------------
1- غديردر شعر فارسی، ص 185و 186.
2- تفسیر قمی، ج1، ص176.
3- امالی(للمفید)، النص، ص293.
4- سوره نساء، آیه80.
5- توحید(للصدوق)، ص353.
کلمات کليدي:
کلام
علم کلام
امام
عصمت
سنت
عقل
سقیفه
امامت
موارد مرتبط
غدیر اتصال رسالت به امامت است
جایگاه خاص کمک کنندگان به سیل زده ها در کلام اهل بیت
ارتش تا آخرین قطره خون خود مسیر امام و رهبری را ادامه می دهد
سطح چهار امامت راه اندازی می شود
همایش ملی حوزهی علمیه سنتهای کارآمد برگزارمیشود
حضرت آیت الله سبحانی; برخی کلام ها و نوشته های طلاب برخلاف قرآن است
ارسال نظر
نویسنده
ایمیل
متن (1000)
پربازدیدترین خبرها
آغاز ثبت نام چهارمین آزمون استخدام بخش خصوصی
اسلام شیعی، عامل وحدت ایرانیان
واکنش ها به هتاکی رسانه سعودی به مرجعیت عالی شیعیان
جدیدترین اخبار
مجادلات مردم را ناراحت می کند همه باید در مقابل دشمن یکصدا باشیم
پیام بصیرت را به دیگران ابلاغ کنید و سفیر الهی باشید
دولت و مجلس هرچه سریعتر به وضعیت معیشت مردم رسیدگی کنند
پربحث ترین ها
دریافت دعوتنامه مهمانسرای امام رضا علیه السلام از سامانه رضوان
ارایه مشاوره دینی و روانشناسی آنلاین از سوی آستان قدس رضوی
خاطره خادم حرم حضرت ابوالفضل(ع)

حقوق مادی و معنوی اين پايگاه متعلق به مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی است و نشر غیرمجاز محتوای آن پیگرد قانونی دارد.
وبلاگ
یادداشت مدیر
صفحه اصلی
تماس با ما
درباره ما
پایگاه های ما
دیگر پایگاهها
هدایت شده از تَهذیبِ نَفْس
»
✍امـام علی علیه السلام:
شفاى دردهاى خود را از قــــرآن
بجوييد و در سختیها و گــــرفتاری
هايتان از آن كمك بخواهيد؛ چرا كه
در آن، درمان بزرگترين دردهاست و
آن درد ڪفر و نفاق و انحـــراف و
گـــمراهى است.
هر ڪس ڪه قرآن در روز قـــيامت
برايش شفاعت كند، شفاعت میشود
و هر كس كه قرآن در روز قيـامت از
او شڪايت ڪند محڪوم میگردد.
📚از خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه
⇝ @Tahzibe_Nafs
هدایت شده از کانال تخصصی نماز
#احکام_نماز
📋 #مقدمه
📌نماز بهترین اعمال دینی ما مسلموناست، اگه قبول درگاه خداوند عالم بشه، عبادتهای دیگه هم قبول میشه ، و اگه پذیرفته نشه اعمال دیگه هم پذیرفته نیست!!!
🔺همونطور که اگه انسان شبانهروزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو کنه، چرک در بدنش نمیمونه، نمازهای پنجگانه هم انسان رو از گناهان شستشو میدن.
🔸سزاوار هست که انسان نماز رو در اوّل وقت بخونه، و کسی که نماز را سبک شمارد مانند کسی است که نماز نمیخونه، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است».
🔹روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند، مردی وارد و مشغول نماز شد، و رکوع و سجودش رو خوب بجا نیاورد، حضرت فرمودند: «اگر این مرد در حالی که نمازش اینطور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است».
🔻پس انسان باید مواظب باشه که به عجله و شتابزدگی نماز نخونه، و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشه، و متوجه باشه که با چه کسی سخن میگه، و خودش رو در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببینه، و اگه انسان در موقع نماز کاملاً به این مطلب توجه کنه، از خود بیخبر میشه، چنانکه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیر المؤمنین علی علیه السلام بیرون کشیدند و حضرت متوجه نشدند.
☘و همینطور باید نمازگزار توبه و استغفار کنه و گناهانی رو که مانع قبول شدن نماز هستند، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات، ندادن خمس و زکات، و بلکه هر معصیتی رو ترک کنه. و همچنین سزاوار هست کارهایی که ثواب نماز رو کم میکنه بجا نیاره، مثلاً در حال خوابآلودگی، و خودداری از بول به نماز نایسته، و در موقع نماز به آسمان نگاه نکنه، و کارهایی که ثواب نماز رو زیاد میکنن بجا بیاره، مثلاً انگشتر عقیق به دست کنه، و لباس پاکیزه بپوشه، و شانه و مسواک کنه، و خودش رو خوشبو کنه.
🦋 @takhasosi_namaz
محفل انس
مبانی حکمت متعالیه به زبان ساده
بصورت خيلي مختصر و كلي مباني حكمت متعاليه را در چند سطر مي نويسم. گرچه حق مطلب ادا نمي شود و براهين بسيار عالي بزرگان ما آورده نمي شود اما صرفا به منظور آشنايي خواننده با اين كلمات و اينكه در صورت برخورد با آنها احساس غربت و نا آشنايي نكند و مطالب را راحت تر متوجه شود اين بيان مختصر آورده شد. ادامه دادن اين بيان در صورتي خواهد بود كه ان شاء الله از بازخورد نظرات خوانندگان اين برداشت شود كه مطالب، قابل فهم و مفيد بوده و ادامه دادن آن مفيد است.توكل بر خدا
تعاریف
وجود : یعنی هستی هر چیزی. اینکه می گویید این درخت وجود دارد. من هستم. هستی همان وجود است و وجود هستی است و هستی هر چیزی به وجود اوست.
ماهیت: یعنی چیستی. یعنی این چیزی که هست چیست؟ می گویید اینها همه هستند اما این درخت است، این آب است، این ابر است، این انسان است. به اینها می گویند ماهیت یا چیستی. یعنی در وجود می گوییم آیا این وجود دارد؟ در ماهیت می گوییم این چیزی که وجود دارد چیست؟
مفاهیم
۱ - بداهت وجود : یعنی بدیهی است که چیزی وجود دارد. یعنی کسی نمی تواند منکر شود که اصلا چیزی وجود ندارد. اگر بگوید اینها همه خیال است می گوییم این خیال که خودش وجود دارد. اگر بگوید حس در دریافت از محیط اشتباه می کند و اینهایی که ما می فهمیم اوهام است می گوییم بالاخره چیزی هست که ما از آن چیزی می فهمیم حتی اگر وهما و اشتباه و بعلاوه خود ما که می فهمیم که هستیم. پس بداهت وجود می گوید بدیهی است که چیزی هست. بیش از این حرفی ندارد.
۲ - اشتراک معنايي مفهوم وجود : می گوید که وقتی می گویم این درخت وجود دارد، این ماشین وجود دارد، من وجود دارم ، من موجودم ، از کلمه ی وجود در همه ي اين موارد یک معنا برداشت می کنم و آن همانا ، بودن است. هستی است. وجود است. همینطور وقتی می گویم خدا هست یا می گویم خدا وجود دارد، از کلمه وجود دارد و از کلمه موجود است یک معنا که همان بودن و موجود بودن است را برداشت می کنم.
۳ - زیادت وجود بر ماهیت: یعنی اینکه بودن و وجود داشتن هر چیزی غیر از چگونگی بودن اوست. یعنی می گویم این موجود است. این یک مطلب است. اینکه می گویم این موجودی است که رشد می کند، تغذیه می کند، برگ میدهد، میوه می دهد، در زمستان خشک است و در تابستان سرسبز، یعنی ماهیت و چیستی آن را مشخص می کنم غیر از خود بودن آن است. یعنی شیء وجود دارد و از نحوه و چگونگی وجود او ، ماهیت آن برداشت می شود و این معنای زیادت وجود بر ماهیت است. یعنی درخت را می دانیم چیست. اما بعضی وقت ها وجود ندارد. می گوییم وسیله ای که الان من در ذهنم ترسیم کردم در خارج وجود ندارد. وقتی که آن را ساختم می گویم الان وجود دارد. پس ماهیت و چگونگی آن غیر �