*یک هفته قبل از وفات مرجع العارفین حضرت آیت الله بهجت رضوان الله تعالي عليه دور آقا نشسته بودند ؛*
*آقای بهجت فرمودند :*
*امسال برای من ، مشهد خانه اجاره نکنید من امسال حرم امام رضا نمیروم .*
*علی آقا ( پسر آقای بهجت ) گفت :*
*حاج آقا ما فرستادیم همان ساختمان سابق در کوچه باقری را اجاره کنند .*
*آقا فرمودند :*
*زنگ بزنید و بگویید برگردند ، من امسال مشهد نمی روم .*
*علی آقا از جا بلند شد و موضوع را به مادرش گفت ؛ مادرش گفت :*
*آشیخ محمد تقی چی گفتید ؟*
*آقای بهجت فرمود :*
*سر و صدا نکنید ، من این هفته یکشنبه ساعت پنج بعدازظهر می میرم ؛ عمرم دیگه تمام شده .*
*یک ربع مانده به ساعت پنج بیهوش شدند ؛ علی آقا ایشان را گذاشت داخل ماشین تا به دکتر ببرند ، یک لحظه آقا چشمانشان را باز کردند و آرام گفتند :*
*نبرید ! نبرید !*
*سر چهار راه بعدی که رسید*
*آقا بلند شدند و دستشان را روی سینه گذاشتند و گفتند :*
*" السلام علیک یا صاحب الزمان "*
*و دقیقاً راس ساعت پنج از دنیا رفتند.*
آقا این یک هفته آخر عمرشان را شبها تا صبح بیدار بودند ، یک لحظه نخوابیدند ؛ روزها که برایشان غذا می آوردند یک لقمه می خورد و می گفت :
*" بسم الله و بالله و الیک اعود " خدایا به سوی تو میام .*
خانم شان میگفت : آقا یک حال دیگری داشتند ، قرآن می خواند و گریه می کرد و می گفت :
خدایا خیلی قرآن را دوست دارم ، روز قیامت هم برام قرآن میاری ؟ بعد فرمود برام گریه نکنید .
آقا صبح دوشنبه می آمدند حرم حضرت معصومه (س).
علی آقا میگوید :
صبح دوشنبه بعد از زیارت قبر آیات عظام ،
آقا دست من را گرفتند و گفتند :
پسرم من را اینجا دفن می کنند .
من این مطلب را جایی نقل نکردم .
صبح روز دفن ، هنگامی که جنازه را آوردیم برای دفن ، دیدم همان جایی است که پدرم آدرس داد ،
به آقای مسعودی (تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها) گفتم:
چه شد اینجا دفن کردید ؟
آقای مسعودی گفت :
هر کجا داخل حرم دنبال قبر رفتیم پیدا نشد ، فقط همین جا را پیدا کردیم .
هديه به روح پاك آیت الله العظمی بهجت "قدّس سرّه" اللّهــم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهــم 🌹🌹🌹🌹
.
آیت الله بهجت میفرماید:
تکان می خوری بگو یا صاحب الزمان.
می نشینی بگو یا صاحب الزمان.
برمی خیزی بگو یاصاحب الزمان.
صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست، صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامنت،
خودت یاریم کن، شب که می خواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو السلام علیک یا صاحب الزمان بعد بخواب، شب و روز را به یاد محبوب سر کن. اگر اینطور شدی شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی نداره، دیگر
نمی توانی گناه کنی، دیگر تمام وقت بیمه امام زمان هستی.
وخود آقا امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است که: در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت می مانند که
با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشند.
🍁اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفرج 🍁
💌در صورت تمایل
حداقل برای یک نفر جهت شادی آقا و مولا، سید و سالار زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ارسال فرمایید.
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🔵خدا رحمت کند آقای مشکینی رو؛
یکبار قبل از انتخاباتی در خطبه هایش انتخابات را تشبیه می کرد به #کربلا و می فرمود:
🔴صحنه انتخابات #صحنه_کربلا است.
🔸کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را #یاری می کند.
🔹کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد.
🔸کسی که به غیر صالح رأی می دهد گویا دارد علیه امام حسین علیه السلام شمشیر می زند.
🔹کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین علیه السلام دفاع می کند.
✅رأی مسئولیت آور است. با دقت و بصیرت رأی دهیم.
#ما_همه_اثر_گذاریم
#انتخابات
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🔴 رهبر معظم انقلاب پیشنهاد سفر چندساعته به مشهد را هم نپذیرفتند
🔻تولیت آستان قدس رضوی:
🔹پارسال خدمت رهبر معظم رسیدم و از ایشان برای سفری چندساعته به مشهد دعوت کردم، فرمودند:«وقتی من مردم را به رعایت دستورات ستاد کرونا ملزم میکنم، چگونه میتوانم خود به آن عمل نکنم؟»
#کرونا
#رهبر_نمونه😍
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
🍀معجزه ها پس از ١٤ قرن كشف میشوند !
پيامبر اکرم(ص) به ما امر فرموده اند تا
(روزهاي ١٣و١٤و١٥)
هر ماه را روزه بگيریم.
به تازگی سازمان "ناسا" در امريكا
تائيد كرده كه "ماه" قدرت جذب آب مانده در بدن را هم دارد !
اما در اين ٣ روز ، ماه قمری قدرت جذب آب در آن ، کم میشود...
آب راکد مانده در بدن ؛آبی كه از راه عرق و ادرار دفع نميشود .
محققان امریکایی به نتیجه رسیده اند که مردم بايد در اين ٣روز كمتر غذا و آب بخورند
و
اين چيزي است كه بر پيامبر وحی نازل شده بود تا ما بهتر به فکر سلامتیمان باشیم...
بدن دارای چندين انبار:
(شادی،درد وناراحتی)
چشم مثل دوربين عكاسی ،مثبت و منفی را ضبط کرده در موقع خوابیدن شروع به
نمايش عملکرد فرد در طول روز که شامل دل نگرانی و استرس بوده مينماید !
پيامبر اكرم(ص)دستور فرمودند: وقت خواب زياد استغفار كنيد
اخیراً علم پزشکی ثابت كرده در هنگام استغفار شبانه ؛زبان بسمت بالا و آخر دندانهای فوقانی که جایگاه غده نخاعی
سر انسان است ، برخورد ميکندتا شروع به پاک كردن سلولها
از افكار منفی و وسوسه شود !
(جانم یا رسول الله ص)
*.*
*معاویه گوسفندان مردم کوفه رو می دزدید، فحشش را امیرالمومنین (علیه السلام) می شنید.*
🔹
*حالا مسولین اختلاس و کم کاری می کنند، مردم ناآگاه فحشش را به رهبری می دهند.*
✅
*می گویند که مملکت، مملکت آخوندهاست ...*
🔺
*اما من به تاریخ دویست ساله ی سرزمینم فکر می کنم ...*
▪
*من به آقا محمدخان قاجار فکر می کنم که برای قدرت چه بر سر مردممان آورد، مردهایی که کور کرد و زن هایی که ....*
▪️
*اما سید علی ... چهل سال است که تمام قدرتش را به مردم داده است ... چهل سال به پای صندوق های رأی می کشاند، تا خودشان تصمیم بگیرند، انتخاب کنند و تعیین کنند ...*
▪
*من به شاه هوسران قاجار یعنی فتحعلی شاه فکر می کنم که از هر کوه و برزنی که می گذشت اگر دختری باب میلش بود راهی حرم سرایش می کرد ...*
▪️
*اما سید علی ...، چهل سال است که مثل یک پدر گوشه تا گوشه ی سرزمینمان ایستاده تا کسی به زن و ناموس سرزمینمان جسارت نکند ...*
▪
*من به ناصرالدین شاه بیگانه پرست فکر می کنم که چطور 1،226،500 کیلومتر مربع از خاکمان را به تصاحب بیگانگان درآورد ...*
▪️
*اما سید علی ...، چهل سال در اوج تحریم ها و تهدید ها نگذاشت، حتی یک وجب از خاکمان به تصاحب بیگانگان دربیاید ...*
▪
*من به رضا شاه پهلوی فکر می کنم که به دستور دشمنانمان برای مردممان خط و نشان می کشید اما در زمان او متفقين در طى چند روز كشورمان رو اشغال كردند و در نهايت او را از كشور خودش به جزيره موريس تبعيد كردند !! و او چندين هزار نفر از مردم بی گناهمان را به شهادت رساند ...*
▪️
*اما سید علی ..؛ چهل سال است که مدافع جان مردممان شده و هر جا که به جان مردممان تجاوز شد به خونخواهی از مردمش بلند می شد و برای تمام دشمنانمان خط و نشان می کشید که انتقام می گیریم و انتقام هم می گرفت ...*
▪
*من باز به رضا شاه فکر می کنم که به مدت یک سال با تصاحب تمام روستاها و زمین های سرزمینمان به ثروتمندترین مرد تبدیل شد ....*
▪️
*اما این سید فرزند زهرای اطهر ...، چهل سال با چنان ساده زیستی زندگی می کند که حتی دشمنانش اعتراف می کنند که نه نقطه ی سیاه، حتی نقطه ی خاکستری در پرونده رهبر ایران پیدا نکرده اند ...*
▪
*من به محمدرضا شاه پهلوی فکر می کنم که سی و شش سال تمام منابع، ارگان های مالی؛ نظامی؛ تسلیحاتی؛ نفتی و ... سرزمینمان را به زیر سلطه ی آمریکا و اسرائیل درآورد و كشور بحرين را از ايران جدا كرد و...*
▪️
*اما این سیداولاد پیغمبر ...؛ چهل سال با اقتدار؛ جلوی تمام جهان خواران صهیونیستی ایستاده و می گوید که هیچ غلطی نمی کنید و هیچ غلطی هم نمی کنند....*
▪
*من باز به محمدرضا شاه فکر می کنم که بعد از فرارش از ایران گفت سی و شش سال مثل یک عروسک خیمه شب بازی بودم که بندهایم را آمریکا می چرخاند اما بعد از خروجم از ایران برای برگردانندنم کاری نکردند و مثل یک تفاله مرا از کشورم بیرون کردند...*
▪️
*اما این سیدعزیز ... چهل سال چنان استقلال کشورمان را حفظ کرد که امروز به فکر این هستیم که آمریکا را مثل یک تفاله از کل منطقه بیرون کنیم...*
❤
*امام خامنه ای از زبان سیاستمداران*
❤
🔸
*نتانیاهو رئیس رژیم صهیونیستی : به هرسو می نگرم خامنه ای را می بینم که پشت مرزهای اسرائیل خیمه زده است و ملت ها را به سوی خود جلب می کند، او از تنگه ی خیبر در عربستان تا تنگه ی جبل الطارق را به لرزه درآورده است.*
🔹
*کاندولیزا وزیر اسبق خارجه آمریکا : رهبر ایران می تواند، نقشه هایی را که بهترین ذهن ها، در طول بیشترین زمان و با صرف بیشترین زمان و بیشترین هزینه ها و توسط افراد ماهر کشیده شده است با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند.*
🔸
*پوتین رئیس جمهور روسیه : من مسیح را در رهبر ایران می بینم، رهبر ایران چهار ویژگی منحصر به فرد دارد :*
*1⃣ دروغ نمی گوید.*
*2⃣ حرف تکراری نمی زند.*
*3⃣ صحبت های ایشان کاملا علمی و آینده نگرانه است و حتما اتفاق می افتد.*
*4⃣ سخنان ایشان برای سیاستمداران جهان مهم و روی معادلات جهانی تاثیر می گذارد.*
🔹
*اردوغان رئیس جمهور ترکیه : به رهبری می گوید، من به عنوان یک مسئول کشور به دیدارتان نیامده ام بلکه به عنوان یک مریدی در پی مرادم آمده ام و همسرشان می گوید رهبر ایران مرا به یاد پیامبر (ص) می اندازد.*
🔸
*#کوفی عنان دبیر سازمان ملل : ایشان از همان ابتدا چنان قلب مرا تسخیر کرد، که تمام چهرههایی که تا به امروز مرا به خود جلب کرد، فراموش کردم، شخصیت معنوی ایشان چنان مرا تحت تاثیر قرار داد که با خودم گفتم چرا شخصیتی مثل من باید دبیر کل سازمان ملل باشد!*
🔹
*خانم بی نظیر بوتو سیاستمدار پاکستانی : چنان محو صحبت ها و نصایح رهبری شد که بی اختیار و با گریه از ایشان می خواهد که روز قیامت او را شفاعت کند.*
🔸
*جان کری وزیر امور خارجه آمریکا : ای کاش ما هم در آمریکا یک رهبر داشتیم.*
🔹
*سیدحسن نصرالله رئيس حزب الله لبنان : با شخصیتی عظیم و استثنائی مواجه
هستیم که بسیاری از امت چیزی در مورد او نمی دانند و کمتر کسی در مورد این شخصیت آگاه است، دشمنان او را محاصره کرده اند و دوستان هم طوری که باید حق او را ادا نمی کنند ...*
✳
*اگر دوست داشتین، به عشق رهبر شجاعمون منتشر کنید.*
*.*
دولت جوان انقلابی🇮🇷✌️
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠
باسلام..
قرارهفتگی..
🔹تلاوت جزء دو قرآن کریم
🔹دعای۲۸صحیفه سجادیه
🔹۱۰۰۰صلوات
هدیه به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
هدایت شده از پرسمان اعتقادی
پاسخ : وادی تفسیر مسیر آسانی نیست و برای پیمایش صحیح آن نیازمند یک پشتوانه علمی محکم جهت تدبر صحیح در آیات و اجتهاد علمی محکم برای استنباط معانی و مفاهیم بلند آیات کریمه قرآن هستیم. وصول به این مرحله نیازمند کسب علومی است که در بیان و بنان برخی بزرگان مانند راغب اصفهانی (در مقدمه تفسیر راغب، ص93 به بعد) بخوبی مطرح و توضیح داده شده است، علومی مانند: آشنایی با علم اللغة، نحو، اسباب النزول، قرائات، سیره، حدیث، فقه و کلام. تفاسیری که خارج از چارچوبهای پیشگفته باشد، به شهادت همان روایات همواره در معرض و خطر تفسیر به رأی خواهد بود و بدون شک برخی مطالب تفسیری به بیراهه تفسیر به رأی گرفتار شده اند. نمونه روشن این تفسیر به رأی ها را می توان در تفکرات وهابی دید که با افکاری جامد و پیشداوری های باطل، برای تقدس بخشی به آراء خود، به یک یا چند آیه تمسک جسته و تمام آیات مرتبط دیگر را نادیده گرفته و در مسائل روشنی چون عبادت و شرک، شفاعت و مانند آن به بیراهه های عجیبی گرفتار شده اند. آری، آیات کریمه قرآن همانگونه که برای اهلش شفابخش و مایه رحمت است، برای نااهلان وسیله خسارت و گمراهی است: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً (اسراء/82) و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است، نازل مى كنيم و ستمكاران را جز خسارت نمى افزايد
🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از پرسمان اعتقادی
با توجه به اينکه پيامبر اکرم صلوات الله عليه فرموده اند که هرکس قران را به راي خود تفسير کند براي خود جائي در دوزخ فراهم کرده است با توجه به اين روايت ٬ اينهمه کتب تفسيري گوناگون از علما که اکثرا با هم تضادها و تفاوتهايي هم دارند ايا مصداق تفسير به راي نيست ؟ چه راهي براي تشخيص تفسير به راي بودن يک کتاب تفسير وجود دارد ؟
👇👇👇👇
[۵/۲۸، ۱۰:۱۱] خ اذانی۱: 💞بسم رب الشهداء والصدیقین
🌷ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا
با سلام خدمت شما عزیزان که عاشقان و رهروان راه شهدا هستید
من دبیر زبان در یکی از مدارس تهران و فردی بسیااار شاداب و پرانرژی و سرشار از شور و شادی بودم.
حدودا شانزده یا هفده سال پیش بود که بطور ناگهانی احساس کردم موقع پیاده روی استخوانهام از داخل شروع به لرزیدن میکنن تا حدی که مجبور میشدم بنشینم و محکم خودم رو به آغوش بگیرم تا شاید کمی از شدت لرزش استخوانهام کمتر بشه. کسی از بیرون چیزی متوجه نمیشد ولی در درونم این رو حس میکردم. این مسئله ادامه پیدا کرد تا متوجه شدم میلم به غذا کاهش یافته و شروع کردم به کاهش وزن، به پزشک داخلی مراجعه کردم و سوال و جوابهایی کرد و منو ارجاع داد به پزشک متخصص اعصاب، با کمال تعجب متخصص اعصاب گفت که افسردگی شدید به میزان ۶۰ تا ۷۰ درصد دارید😳
با همسرم در مطب کلی خندیدیم و همسرم به پزشک گفت که ایشون بقدری شاداب و پرانرژی هست که اصلا صحبت شما قابل قبول نیست ولی پزشک گفت اگر داروها رو استفاده نکنه دچار مشکل جدی میشه.😔
یک نایلون بزرگ داروهای اعصاب که روز به روز حالمو بدتر میکرد.
کم کم خواب شدید و خواب رفتن ذهنم به علائم افسردگی اضافه شد.
شرایط بسیاااار سخت شده بود بخصوص اینکه دو فرزند کوچک هم داشتم که نیاز به رسیدگی داشتن و من هیچ توانی برای رسیدگی به فرزندانم نداشتم. حتی ساعتها بدون غذا و گرسنه می موندن ولی من نه تنها توان بلکه اصلا به فکرمم نمی رسید که باید بهشون غذا داده بشه.😔
چندین دکتر و آزمایشات مختلف و پزشکهای حاذق ولی.......... اصلا تاثیری در اوضاعم نداشت.
این شرایط بیش از شش ماه طول کشید و حدود سی و پنج کیلو وزن کم کردم و واقعا شرایط خسته ام کرده بود.
از آنجا که با آقا علی ابن موسی الرضاع💖 ارتباط قلبی خاصی داشتم از همسرم درخواست کردم که بریم پابوس امام رضاع برای متوسل شدن و انشاالله شفا گرفتن.
بارها شده بود که در سختیها با سفر به مشهد و توسل به آقا، مشکل برطرف شده بود ولی این بار با وجود اینکه هشت روز در مشهد بودیم و من تماما در حرم آقا بودم ولی با کمال تعجب هیج اتفاق خاصی نیفتاد و بسیاااار ناراحت و ناامید از همه جا برگشتیم تهران و بقدری بهم ریخته بودم و احوالم نامناسب بود که برای گلایه از اینکه چرا آقا امام رضاع این بار دست خالی منو از حرمش راهی منزل کرده، یک سفر کوتاه به قم و حرم خانمحضرت معصومه س رفتم. بسیااار گریه کردم و از برادرشون پیش خواهر عزیزشون گلایه کردم ولی باز هم هیچ فرجی اتفاق نیفتاد.
تا اینکه یک روز ظهر که خوابیده بودم،( تلویزیون همیشه خاموش بود چون بچه هام علاقه ای به دیدن برنامه های اون ساعت نداشتن و واقعا نمیدونم چه کسی تلویزیون رو روشن کرده بود و روی برنامه ی آفتاب شرقی بود که خانم دباغ داشتن صحبت میکردن و در مورد برآورده شدن حاجات میگفتن.)
ایشون گفتن که خیلی زمانها پیش میاد که بیماری یا مشکل خاصی براتون پیش میاد ولی هر چه توسل به ائمه اطهار دارید باز هم مشکل برطرف نمیشه. اینجاست که ائمه دارن شما رو ارجاع میدن به دعای شهدا.
باید چله ی شهدا بگیرید به این شکل که اسم چهل شهید رو روی کاغذی بنویسید و نیت کنید برای سلامتی و فرج امام زمان عج صلوات بفرستید و صوابش رو هدیه کنید به روح پاک و مطهر شهید همانروز .
روز اول شهید اول
روز دوم شهید دوم و الی آخر تا روز چهلم برای شهید چهلم صد صلوات بفرستید.
توان بلند شدن نداشتم ولی واقعا گویا کسی کمکم کرد که بلند شوم و کاغذ و خودکاری دستم گرفتم و گوشی تلفن رو برداشتم و از پدر و خواهرم کمک گرفتم و اسم چهل شهید رو نوشتم.
و شروع کردم به صلوات فرستادن.
چهار روز صلوات فرستادم و بقدری حالم بد بود که وسط صلوات فرستادن خوابم می برد و ساعتها میخوابیدم . وقتی بیدار میشدم میدیدم تسبیح از دستم افتاده.
روز چهارم ساعت دو بعد از ظهر وقتی روی تخت دراز کشیده بودم تسبیح رو برداشتم و نوبت شهید علی اصغر قلعه ای بود و نیت کردم و گفتم شهدا قربونتون برم این صلواتهای من چه به درد شما میخوره. من که چندتا بیشتر نمیتونم صلوات بفرستم و بعدش خوابم می بره. قربونتون برم که اینجوری دارم.......
خوابم برد و طولانی ترین خواب رو اون روز داشتم. در خواب یا شاید بیداری بوده واقعا نمیتونم بگم خواب بود.
دیدم که با همسرم همراه با کاروان داریم از مرز مهران میریم کربلا.
در مرز مهران جلوی اتوبوس مون رو چندتا بسیجی گرفتن که سربند (سبز رنگ ) یا فاطمه زهراس ، به سرشون بسته بودن، و اومدن بالا . به من اشاره کردن و اسمم رو گفتن و گفتن همراه همسرتون برای استراحت پیاده بشید.
بقیه ی همسفرها گفتن ما هم خسته هستیم پیاده بشیم . گفتن نه فقط ایشون و همسرشون
به همراه همسرم از اتوبوس پیاده شدیم و همراه بسیجیان به سمت سنگر حرکت کردیم در مقابل درب ورودی سنگر با کمال احترام ایستادند و به من و همسرم
که شده حس خوب سلامتی رو داشته باشم.
به سمت یخچا
[۵/۲۸، ۱۰:۱۱] خ اذانی۱: شویم. درب ورودی سنگر کمی شیب دار بود وقتی وارد سنگر شدیم چیزی که خیلی برایم جالب بود بزرگی بیش از حد آن سنگر بود که دست راست آن به صورت مسجد بسیار بزرگی بود البته بدون فرش که تعداد زیادی رزمنده با سربند یا فاطمه زهراس بر روی زمین نشسته بودند و به شدت مشغول کار بودند. پرونده های زیادی در دست داشتند و در حال رسیدگی به پروندهها بودند چند نفر از آنان نیز بی سیم به دست داشتند و مرتباً با بی سیم صحبت میکردند حال و هوای بسیجیان خیلی مانند شبهای عملیاتی بود که در تلویزیون دیده بودم. در سمت چپ سنگر یک دروازه ای وجود داشت که سراسر نور بود و شدت نور آن به گونه ای بود که قادر به دیدن آن طرف نور نبودم. نور بسیار عجیبی بود و این بسیجیان همگی در داخل این نور وارد می شدند و بعد از مدتی با تعداد زیادی پرونده خارج می شدند تمام آنان سربند یا فاطمه زهراس بسته بودند. به قدری کار و تلاش و زحمت آنان زیاد بود که پیش خودم فکر میکردم چقدر انرژی بالایی دارن در این هنگام از داخل دروازه سراسر نور آقایی بسیار رشید و خوشرو و پر انرژی به سمت ما آمدند و احوالپرسی گرمی کردند و نام مرا به زبان جاری کرده و خوش آمد گفتند و بعد من و همسرم را به سمت صندلی که از گونیهای شنی ساخته شده بود راهنمایی کردند(. بسیجیان ایشان را حاج آقا یاسینی صدا میکردند.) این گونی های شنی نزدیک آن دروازه نورانی روی هم چیده شده بودند و به عنوان صندلی از آن استفاده می شد در این هنگام نوجوان بسیار خوش چهره و چابک از داخل نور بیرون آمد . نامش علی اصغر قلعه ای بود که آقای یاسینی به علی اصغر گفت آقای قلعه ای برای میهمانان ما وسایل پذیرایی بیاورید علی اصغر که نوجوان ۱۶ ساله خوش چهره و نورانی بود به سمت من و همسرم آمد و بعد از احوالپرسی بسیار گرمی از من پرسید آیا شربت میل دارید من که در حالت بهت و تعجب به سر می بردم با کمال خجالت گفتم اگر امکان داشته باشد میخورم . آقای یاسینی به علی اصغر گفتند برای خانم............ و همسرشان شربت بیاورید من به همسرم نگاه کردم و به او گفتم این ها اسمم را از کجا می دانند همسرم اشاره کرد که هیچ صحبتی نکن و فقط سکوت کن و گوش کن. علی اصغر به داخل نور رفت تا شربت بیاورد. مدتی طول کشید تا علی اصغر برگردد و در این مدت من به رفتارها و فعالیت رزمندگان به دقت نگاه میکردم . بسیار برایم عجیب بود آنها مرتباً پرونده ها را بررسی میکردند و بیسیم میزدند و از احوال مردم می پرسیدند مثلاً آقای یاسینی در همان زمان که کنار ما ایستاده بود به بی سیم چی گفت بیسیم بزن بپرس که مشکل پیرمرد در روستای فلان جا بر طرف شده یا خیر یا در یک پیام دیگری گفت بپرسید فلان بچه در بیمارستان مشکلش برطرف شده یا خیر و وقتی متوجه شدند که مشکل آن بچه برطرف شده، همه با هم صلوات قرائت کردند. حتی در جایی هم آقای یاسینی به رزمندگانی که مشغول بررسی پروندهها بودند گفتند ببینید چرا مشکل فلان فرد در فلان جا برطرف نشده بررسی کنید ببینید ایراد کار کجاست؟؟؟؟ جملات برایم بسیار عجیب بود و من متحیر و شگفتزده فقط به مکالمات، نوع رفتار و گفتار آنان نگاه می کردم و حتی توان صحبت کردن هم نداشتم تا علی اصغر قلعه ای از داخل نور با یک سینی بسیار زیبا که دو لیوان شربت در داخل آن بود به سمت ما آمد آقای یاسینی گفتن اول به خانم.......... شربت را بدهید شربت را که به سمت من گرفت دیدم شربت آلبالویی رنگ است یک لحظه به همسرم گفتم نکند این شربت شهادت باشد؟ ولی همسرم اشاره کرد که سکوت کنم من هم شربت رو برداشتم و وقتی آن را میل کردم بسیار خوش عطر و خوش طعم بود و با شربت هایی که تا به حال خورده بودم بسیار متفاوت بود آقای یاسینی از من پرسیدند خانم ............ شربت به جانتان نشست؟؟؟؟؟ گفتم بله بسیار خوشمزه بود ایشان گفتند این شربت شفاست، نوش جانتان. تمایل دارید لیوان دیگری شربت برایتان بیاوریم با اشتیاق زیاد گفتم بله محبت می کنید آقای یاسینی به علی اصغر گفتند آقای قلعه ای سریع برای خانم ......... شربت دیگری بیاورید علیاصغر قلعه ای مانند فرفره رفت داخل نور و بعد از مدتی با سینی دیگری از شربت که دو لیوان در داخل آن بود به سمت ما آمد این بار شربت پرتقالی رنگ بود که آن را نیز تا ته میل کردم و بسیار گوارا بود در این موقع آقای یاسینی از ما عذرخواهی کرد و گفت کاری برایم پیش آمده الان خدمت میرسم و ما را ترک کرد و داخل دروازه پر از نور شد و به علی اصغر گفت در خدمت خانم ...........و همسرشان باشید تا من برگردم علی اصغر نوجوان بسیار شیرین زبانی بود. در این موقع به من گفت میخواهید برای اینکه سرتان گرم شود فیلم شهادت آقای یاسینی را برایتان بگذارم من اول متوجه صحبتش نشدم به او گفتم فیلم شهادت چه کسی؟؟؟؟ تکرار کرد شهید یاسینی. اشاره کردم به داخل نور ب