اشڪاتوخرجڪنرفیق!
بروسرِسجادَتدوڪلمہبا
معبودتحرفبزن،بگومنازپسِ
گناهامبرنمیام،ازپسِنفسمبرنمیام
منوبِخرخدا
مۍدونملایـقنیستمولۍبخر'!💔
#تلنگر . . .🌱
@rahmatewasee | رحمت واسعه
حواس مون باشه...
اگر به خاطر اعمال ما
ظهور حتی یک دقیقه عقب بیفته؛
باید برای تک تک مظلومین
جهان و تمام منتظرین موعود و آدمایی
که بهشون ظلم میشه و ...
جواب پس بدیم !!!
@rahmatewasee | رحمت واسعه
#خودمونی🌱
میگم رفقا اینقدر که خونه تکونی واسمون مهمه
دلم برامون مهمه؟
با استغفار دلامونو از گناه پاک کردیم؟🥲
ماه مهمونی خدا داره میرسههاااا
واسش آمادهایم؟...🙂💔
ولی نگران نباش هنوز دیر نشده رفیق!!😇
ی جوری از این لحظات استفاده کن که بعدا پشیمون نشی😉
@rahmatewasee | رحمت واسعه
+ آقاجانم، سلطان، صاحبِ دلم...
- جانم؟
+ میگن روز قیامت گرسنگی و تشنگی داره...
گیرم گرسنگی و تشنگی روز قیامت رو بتونم تحمل کنم، شرمندگیش رو چیکار کنم؟
شرمندتم؛ به خودت قسم
- صد بار اگر توبه شکستی باز آی
این درگه ما درگه نومیدی نیست...
عموی ما عباس رو ناامید کردن و خجالتش دادن، هر کسی به ما رو بزنه نمیذاریم ناامید و خجالت زده برگرده
ما امام شمائیم...
😔
@rahmatewasee | رحمت واسعه
خدایا
ما تشنه ایم تشنه حضور
امامی که غایب است
تشنه ایم...مشک محبت کجاست؟
@rahmatewasee | رحمت واسعه
چرا به این معرفت نرسیده ایم که هر
حرفی میزنیم قبل از این که ما بشنویم
به گوش امام زمان میرسد.
اگر این مطلب را درک کردیم ،حضور و
غیاب حضرت برای ما فرقی نمیکند.
•آیتاللهبهجت
@rahmatewasee | رحمت واسعه
ولی آقا!
درسته مابدیم... قبول !
ولی بهمون گفتن که...
پسر فاطمه؛
خوب و بد رو درهم میخره :)♥️
@rahmatewasee | رحمت واسعه
به یاد داشته باشید که شکایت کردن،
فقط آمدن روز های بهتر را به تعویق
می اندازد. اما وقتی سپاسگزار باشید،
خداوند وارد میدان می شود و به جای
شما با مشکلاتتان می جنگد
@rahmatewasee | رحمت واسعه
شيطان براي #حضرت_موسي عليه السلام ظاهر شد و به ایشان فرمود: ای موسی من از عصا نمی ترسم اما از قلبی که در آن #صفا باشد می ترسم.
میخواهی به حقائق #ايمان برسي، اگر #شيطان برايت تجسم و تمثل پيدا كرد، آن قدر از او متنفر باش كه بي اختيار دست به سنگ شده و با شديدترين وسيله اي كه ميتواني تنفرت را اظهار كني...
حجت الاسلام و المسلمین ناصری
@rahmatewasee | رحمت واسعه
#داستان
ماجرای دختری که در قبر مادرش خوابید
علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت: در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَندیها سنیهای دولت عثمانی فوت کرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میکرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.
هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد: من از مادرم جدا نمیشوم. هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند و فقط روی قبر را با تختهای بپوشانند و دریچهای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.
دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است. دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.
پرسیدند چرا این طور شدهای؟
در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب میداد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمدبنعبدالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟
آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت: «لَستُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»
در این هنگام آن دو فرشته، چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه میکشید.
من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که میبینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
مرحوم قاضی میفرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق میکرد و آن شخصی که همراه با فرشتگان بوده و گفته بود، من امام آن زن نیستم، حضرت علی _علیهالسلام بوده و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا کرد.
به نقل از علامه سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، کتاب معادشناسی، ج۳
@rahmatewasee | رحمت واسعه