#بسم_الله
مسجد پیامبر پر از همهمه بود و زمزمهی مؤمنان هر دم از آن به گوش میرسید؛ یکی قرآن میخواند و دیگری نماز میگزارد. سومی درس میگفت و چند نفر دیگر مشغول مباحثهی علمی بودند.😇
ناگهان برای لحظاتی، گویا نفس در سینه ها حبس شد؛ صدا از هیچکس درنیامد و سرها به سمت در چرخید: حسین به قصد زیارت رسول الله وارد مسجد جدّش شده بود.😍
در این هنگام جابر بن عبدالله انصاری بهپا خاست؛ نزدیک حسین رفت و او را در آغوش گرفت و بعد با صدای بلند گفت:
_ ای مردم...
حالا همه گوش شده بودند تا بشنوند جابد، صحابی بلندمرتبهی پیامبر، چه میخواهد برایشان نقل کند.
جابر نگاهی به جمع کرد و گفت:🌱
_ هرکس می خواهد به آقای جوانان بهشت بنگرد، به این مرد نگاه کند. من این سخن را، با دو گوش خود از رسول خدا شنیدم.❤️
#زینت_دوش_نبی
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
روزی هارون الرشید از بهلول خواست
که چهل نفر حرامزاده، برایش حاضر کند!
بهلول فوراً رفت و بعد از چند لحظه
به همراه چهل نفر برگشت!
هارون با تعجب پرسید:
چطور به این سرعت توانستی
اینها را جمع کنی؟!
و اصلا از کجا دانستی که اینها حرامزادهاند؟!
بهلول در جواب گفت:
کار آسانی بود!
به روی پل شهر ایستادم و صدا زدم:
چه کسی دشمنِ
#علیبنابیطالب است،
و بغض او را در دل دارد؟!
بیش از صد نفر آمدند،
و من فقط چهل نفر از آنها را آوردم!
همانطور که خواسته بودی.
هارون میخندید و بهلول گفت:
یاد حدیثی از پیامبراکرم افتادم که فرمود:
[یاعلی؛ ما یَغبَضکَ الا اِبن الزِّنا]
یاعلی؛
هیچ شخصی بغض تورا در دل ندارد
مگر اینکه حرامزاده باشد...
کشکولشیخبهایی📌
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
رحمت واسعه
خدا ((بهجت)) عارفان را غریق رحمت کند که میفرمود:🌱 ما اجیر هستیم، مزدمان را خیلی وقت است که به ما دا
#خادم همیشه با اربابش است.
اصلا خادمِ بیارباب نمیشود، برای همین به او میگویند: خادم ارباب...💔
همهٔ عزت و آبرویش در گرو اضافه شدن به نام سیدالشهدا است.
اینجاست که قشنگتر میشود نجوا کرد و درخواست نمود:
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است....💔😢
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
#بسم_الله
تازه صرف غذا تمام شده بود که به پیشنهاد حسین، برای استراحت، به حیاط خانهاش رفتیم. از اتاق مهمان که وارد حیاط شدیم، کنیزکی جلو آمد و دستهگلی را که معلوم بود از باغچه چیده و مرتب کرده، به نوهی پیامبر هدیه داد.😇
حسین گلها را گرفت، آنها را بویید و بیدرنگ فرمود:🌱
_ تو را به خاطر خدا آزاد کردم.😍
همهی ما و حتی خود آن دختر بُهتزده شدیم. من که به درختی تکیه داده بودم، بلند گفتم:
_ فقط بهخاطر چند گل؟ والله! کنیزک معاملهی شیرینی کرد؛ آزادی برای چند شاخه گل!‼️
یکی دیگر از یاران هم گفت:
_ آقا جان! مگر این گلهای باغچهی خودتان چه ارزشی دارد که بهخاطر آن آزادش کنید؟🤔
بقیه هم در تأیید سری تکان دادند، ولی حسین فرمود:🌱
_برادران! ما خاندان پیامبر را چنین تربیت کردهاند. مگر سخن خداوند را در قرآن کریم نخواندهاید که میفرماید:(( و اگر به شما درودی گویند، شما نیز با درودی بهتر پاسخ دهید.))
بعد به تکتک ما نگریست و ادامه داد:🌱
_ به نظر شما، امروز چه چیز برای این دختر، بهتر از آزادی میتوانست باشد؟💔
#زینت_دوش_نبی
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
توسل به اسم حیّ، ابعاد حيات قلب را فراهم میکند منتهی حد نصاب اشتغال به این ذکر خیلی بالاست و توسل به اسم قيوم حيات قلب را تثبیت می کند.
|حجت الاسلام و المسلمین ناصری🌱|
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
این خانه کوچک فاطمه (س)و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد، چهار- پنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب درآورده است.
|امام خمینی(ره)🌱|
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
#بسم_الله
خدا به حضرت عیسی(علیهالسلام)فرمود:
ای پسر مریم! اگر آنچه را که من برای بندگان صالحم مهیا کردم میدیدی، از خوبی و جمال این نعمتها قلب ذوب میشد و به شوق آن نعمتها جان میدادی.
الکافی/ج٨/ص١٣۵📌
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
#خادم گاه چنان به اوج میرسد که رنگ محبوب میگیرد و کمکم او هم میشود مظهرِ ناز، چرا که همرنگ و شبیه محبوب شده است، به یمن همجواری و همنفسی با محبوب.😍❤️
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
#بسم_الله
گفت:
_ ما هر دو از قریشیم، ولی قبول کن که در میان قریش، امویان از هاشمیان سخاوتمندترند.😏
گفتم:
_ ما هاشمیان، از خاندان پیامبریم و وجود و کَرَم بزرگانمان زبانزد همگان است.😇
_ اما امویان همیشه ثروتمندتر بودهاند.
_ ثروت یک حرف است و دستودلبازی، حرفی دیگر.😕
_ بیا نزد قبر پیامبر برویم و سوگند یاد کنیم بدون این که ماجرا را به کسی بگوییم، نزد بزرگانمان برویم و تقاضای پول کنیم و فردا ظهر با پولهای جمع شده، در بقیع همدیگر را ببینیم.
_ قبول است.👌
رفیق اموی خوشحال مینمود؛ چون توانسته بود از ده نفر از بزرگان بنیامیّه، نفری دههزار درهم بگیرید و با یکصدهزار درهم آمد و پولها را نشانم داد. من هم سیصدوشصتهزار درهمی را که گرفته بودم، نشانش دادم. دهانش از تعجب باز ماند و باحرص گفت:😁
_لابد همهی بنیهاشم را بسیج کردی و از دیشب مشغول این خانه و آن خانه رفتن بودی که این مبلغ زیاد را جمع کردهای.😕
گفتم:
_ فقط سه نفر.😊
_ مگر میشود؟🤔
_ آری، اگر طرفَت حسن و حسین، فرزندان علی باشند و عُبیداللهبنعباس، پسرعموی پیامبر، میشود.❤️
_ نفری چقدر دادند؟
_ حسن و حسین نفری صدوسی هزار سکّه و فرزند عبّاس صدهزار سکّه.
_ عجیب است.
_کجای کاری؛ حسین فرمود:(( اگر ابتدا نزد من آمده بودی، بسیار پیش از این به تو عطا میکردم، ولی میدانی که هیچگاه در هیچکاری بر برادر و سروَرم، حسن پیشی نمیگیرم.))🌱
بعد از اقامهی نماز در مسجدپیامبر، رفتیم تا ماجرا را بگوییم و پولها را به صاحبانشان پَس بدهیم. آن ده نفر بزرگ اموی یکییکی پولهایشان را با خوشحالی پَس گرفتند، ولی حسن و حسین و ابنعبّاس گفتند:
_ ما خاندانی هستیم که چون چیزی ببخشیم، هیچگاه آن را پَس نمیگیریم.❤️
#زینت_دوش_نبی
@rahmatewasee | رحمت واسعه🌿