eitaa logo
رحمت واسعه
318 دنبال‌کننده
684 عکس
133 ویدیو
3 فایل
خدایا مرا بسوزان، استخوان هایم را خورد کن ،اما...اما..لحظه ای مرا از خودت دور نکن قبل از کپی یه صلوات بفرست برای شهدا حرفی سخنی انتقاد پیشنهاد https://harfeto.timefriend.net/17336573776511
مشاهده در ایتا
دانلود
مسجد پیامبر پر از همهمه بود و زمزمه‌ی مؤمنان هر دم از آن به گوش می‌رسید؛ یکی قرآن می‌خواند و دیگری نماز می‌گزارد. سومی درس می‌گفت و چند نفر دیگر مشغول مباحثه‌ی علمی بودند.😇 ناگهان برای لحظاتی، گویا نفس در سینه ها حبس شد؛ صدا از هیچ‌کس در‌نیامد و سرها به سمت در چرخید: حسین به قصد زیارت رسول الله وارد مسجد جدّش شده بود.😍 در این هنگام جابر بن عبدالله انصاری به‌پا خاست؛ نزدیک حسین رفت و او را در آغوش گرفت و بعد با صدای بلند گفت: _ ای مردم... حالا همه گوش شده بودند تا بشنوند جابد، صحابی بلند‌مرتبه‌ی پیامبر، چه می‌خواهد برایشان نقل کند. جابر نگاهی به جمع کرد و گفت:🌱 _ هرکس می خواهد به آقای جوانان بهشت بنگرد، به این مرد نگاه کند. من این سخن را، با دو گوش خود از رسول خدا شنیدم.❤️ @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
خب خدمتتون که: در میدان باش ولی تو دید نه! @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
روزی هارون الرشید از بهلول خواست که چهل نفر حرامزاده، برایش حاضر کند! بهلول فوراً رفت و بعد از چند لحظه به همراه چهل نفر برگشت! هارون با تعجب پرسید: چطور به این سرعت توانستی اینها را جمع کنی؟! و اصلا از کجا دانستی که اینها حرامزاده‌اند؟! بهلول در جواب گفت: کار آسانی بود! به روی پل شهر ایستادم و صدا زدم: چه کسی دشمنِ است، و بغض او را در دل دارد؟! بیش از صد نفر آمدند، و من فقط چهل نفر از آنها را آوردم! همانطور که خواسته بودی. هارون می‌خندید و بهلول گفت: یاد حدیثی از پیامبراکرم افتادم که فرمود: [یاعلی؛ ما یَغبَضکَ الا اِبن الزِّنا] یاعلی؛ هیچ شخصی بغض تورا در دل ندارد مگر اینکه حرامزاده باشد... کشکول‌شیخ‌بهایی📌 @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
رحمت واسعه
خدا ((بهجت)) عارفان را غریق رحمت کند که می‌فرمود:🌱 ما اجیر هستیم، مزدمان را خیلی وقت است که به ما دا
همیشه با اربابش است. اصلا خادمِ بی‌ارباب نمی‌شود، برای همین به او می‌گویند: خادم ارباب...💔 همهٔ عزت و آبرویش در گرو اضافه شدن به نام سیدالشهدا است. این‌جاست که قشنگ‌تر می‌شود نجوا کرد و درخواست نمود: نوکر رخ ارباب نبیند سخت است....💔😢 @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
تازه صرف غذا تمام شده‌ بود که به پیشنهاد حسین، برای استراحت، به حیاط خانه‌اش رفتیم. از اتاق مهمان که وارد حیاط شدیم، کنیزکی جلو آمد و دسته‌گلی را که معلوم بود از باغچه چیده و مرتب کرده، به نوه‌ی پیامبر هدیه داد.😇 حسین گل‌ها را گرفت، آن‌ها را بویید و بی‌درنگ فرمود:🌱 _ تو را به خاطر خدا آزاد کردم.😍 همه‌ی ما و حتی خود آن دختر بُهت‌زده شدیم. من که به درختی تکیه داده بودم، بلند گفتم: _ فقط به‌خاطر چند گل؟ والله! کنیزک معامله‌ی شیرینی کرد؛ آزادی برای چند شاخه گل!‼️ یکی دیگر از یاران هم گفت: _ آقا جان! مگر این گل‌های باغچه‌ی خودتان چه ارزشی دارد که به‌خاطر آن آزادش کنید؟🤔 بقیه هم در تأیید سری تکان دادند، ولی حسین فرمود:🌱 _برادران! ما خاندان پیامبر را چنین تربیت کرده‌اند. مگر سخن خداوند را در قرآن کریم نخوانده‌اید که می‌فرماید:(( و اگر به شما درودی گویند، شما نیز با درودی بهتر پاسخ دهید.)) بعد به تک‌تک ما نگریست و ادامه داد:🌱 _ به نظر شما، امروز چه چیز برای این دختر، بهتر از آزادی می‌توانست باشد؟💔 @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
توسل به اسم حیّ، ابعاد حيات قلب را فراهم می‌کند منتهی حد نصاب اشتغال به این ذکر خیلی بالاست و توسل به اسم قيوم حيات قلب را تثبیت می کند. |حجت الاسلام و المسلمین ناصری🌱| @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
این خانه کوچک فاطمه (س)و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد، چهار- پنج نفر بودند و به حسب واقع، تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمت‌هایی کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب درآورده است. |امام‌ خمینی(ره)🌱| @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
خدا به حضرت عیسی(علیه‌السلام)فرمود: ای پسر مریم! اگر آنچه را که من برای بندگان صالحم مهیا کردم می‌دیدی، از خوبی و جمال این نعمت‌ها قلب ذوب می‌شد و به شوق آن نعمت‌ها جان می‌دادی. الکافی/ج٨/ص١٣۵📌 @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
گاه چنان به اوج می‌رسد که رنگ محبوب می‌گیرد و کم‌کم او هم می‌شود مظهرِ ناز، چرا که هم‌رنگ و شبیه محبوب شده است، به یمن هم‌جواری و هم‌نفسی با محبوب.😍❤️ @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
گفت: _ ما هر دو از قریشیم، ولی قبول کن که در میان قریش، امویان از هاشمیان سخاوتمندترند.😏 گفتم: _ ما هاشمیان، از خاندان پیامبریم و وجود و کَرَم بزرگانمان زبانزد همگان است.😇 _ اما امویان همیشه ثروتمندتر بوده‌اند. _ ثروت یک حرف است و دست‌و‌دل‌بازی، حرفی دیگر.😕 _ بیا نزد قبر پیامبر برویم و سوگند یاد کنیم بدون این که ماجرا را به کسی بگوییم، نزد بزرگانمان برویم و تقاضای پول کنیم و فردا ظهر با پول‌های جمع شده، در بقیع همدیگر را ببینیم. _ قبول است.👌 رفیق اموی خوش‌حال می‌نمود؛ چون توانسته بود از ده نفر از بزرگان بنی‌امیّه، نفری ده‌هزار درهم بگیرید و با یکصدهزار درهم آمد و پول‌ها را نشانم داد. من هم سیصدوشصت‌هزار درهمی را که گرفته بودم، نشانش دادم. دهانش از تعجب باز ماند و باحرص گفت:😁 _لابد همه‌ی بنی‌هاشم را بسیج کردی و از دیشب مشغول این خانه و آن خانه رفتن بودی که این مبلغ زیاد را جمع کرده‌ای.😕 گفتم: _ فقط سه نفر.😊 _ مگر می‌شود؟🤔 _ آری، اگر طرفَت حسن و حسین، فرزندان علی باشند و عُبیدالله‌بن‌عباس، پسرعموی پیامبر، می‌شود.❤️ _ نفری چقدر دادند؟ _ حسن و حسین نفری صدوسی هزار سکّه و فرزند عبّاس صدهزار سکّه. _ عجیب است. _کجای کاری؛ حسین فرمود:(( اگر ابتدا نزد من آمده بودی، بسیار پیش از این به تو عطا می‌کردم، ولی می‌دانی که هیچ‌گاه در هیچ‌کاری بر برادر و سروَرم، حسن پیشی نمی‌گیرم.))🌱 بعد از اقامه‌ی نماز در مسجدپیامبر، رفتیم تا ماجرا را بگوییم و پول‌ها را به صاحبانشان پَس بدهیم. آن ده نفر بزرگ اموی یکی‌یکی پول‌هایشان را با خوش‌حالی پَس گرفتند، ولی حسن و حسین و ابن‌عبّاس گفتند: _ ما خاندانی هستیم که چون چیزی ببخشیم، هیچ‌گاه آن را پَس نمی‌گیریم.❤️ @rahmatewasee | رحمت واسعه🌿
هیچ قلبی نیست که به دنبال آرزوهایش باشد، ولی رنج نکشد...🍂