🔴 چگونه از شما جاسوسی میکنند؟!
جدیدترین شیوه جاسوسی در جهان، #جاسوسی از طریق جمع آوری اطلاعات از «منابع آشکار یا عمومی» است. اینترنت، پایگاههای جستجو، پیام رسانها و خصوصا شبکه های اجتماعی. به این شیوه جاسوسی محترمانه از منابع قابل دسترس برای عموم، اوسینت ( Open-source intelligence (OSINT)) میگویند.
از پستها و پیج شخصی شما در شبکه های اجتماعی، به راحتی اطلاعاتی همچون اطلاعات شخصی (از نام تا اطلاعات تحصیلی، عکس، محل کار و موقعیت مکانی)، حلقه دوستان و خانواده، شبکه ارتباطات شخصی و شغلی، زمینه فعالیت، علایق و عقاید، سطح کنش پذیری و.. قابل کشف و دسترسی است.
🔰 دوهفته پیش روزنامه انگلیسی تایمز گزارش داد، نزدیک به ۸۰ درصد از اطلاعات سازمانهای اطلاعاتی مانند سیا از "OSINT" تامین میشود. بعنوان مثال مینویسد: "پستهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شد و حاوی اطلاعات حساسی درباره استقرار نیروهای روس در اوکراین بود، تأثیر سریعتر و قویتری نسبت به تصاویر منتشر شده توسط شرکتهای ماهوارهای از تحرکات نیروهای روسی داشت".
🔰تایمز مینویسد: آمریکا سالانه 90 میلیارد دلار برای جاسوسی از افراد و کشورها هزینه میکند. به این رقم دقت کنید. کل بودجه سالانه ایران حدود 39 میلیارد دلار است. و آمریکا سالانه بیش از دو برابر کل بودجه کشور 80 میلیونی ایران فقط صرف "جاسوسی" میکند. همچنین چین در حال حاضر حدود ۱۰۰ هزار نفر را در اختیار دارد که در زمینه این نوع جاسوسی (اوسینت) کار میکنند و حتی شرکتهای خصوصی واحدهای خود را برای نظارت بر وبسایتهایی مانند توییتر، فیسبوک و یوتیوب راهاندازی کردهاند تا از اولین کسانی باشند که از تغییرات مورد انتظار در وضعیت" امنیت جهانی" مطلع میشوند.
🔰در اینجا اهمیت فضای مجازی خصوصا شبکه های اجتماعی در «امنیت» و «ناامنی» کشورها آشکارتر میشود. هر کشوری که صاحب و مالک یک شبکه اجتماعی و پیام رسان است، به راحتی میتواند کاربران کشورهای هدف را جاسوسی و آنالیز کند. از طریق شبکه های اجتماعی، سرویسهای جاسوسی، به راحتی میتوانند نوسانات رفتاری و فکری جوامع را ارزیابی، کنترل و دستکاری کنند.
🔰 به عنوان مثال، سرویس جاسوسی آمریکا از طریق اینستاگرام تحلیل میکند که مردم ایران، مردم ترکیه، مردم عراق و..، با چه اخبار و حوادثی، عصبانی میشوند؟ از چه طریقی خشم اجتماعی فراگیر میشود یا فروکش میکند؟ چگونه و به چه چیز میخندند؟ چگونه و با چه سوژه هایی متحد میشوند و حالت دفاعی از کشورشان میگیرند؟ با چه مکانیسم تبلیغاتی، لایک میکنند؟ کامنت میگذارند؟ خرید میکنند؟ با چه سوژه ای دیوانه میشوند و شورش میکنند؟‼️ چگونه و با چه اخباری، میتوان سطح خودکشی، سطح افسردگی، سطح خشونتهای خانگی و.. را در یک کشور بالا برد. تمامی این اطلاعات، علاوه بر شناخت میدانی از روحیه اجتماعی یک ملت، از طریق شبکه های اجتماعی قابل کشف و کنترل است.
🔴 دقیقا به همین دلیل است که در شورشهای یک دهه اخیر در ایران و کشورهای مقابل آمریکا، نقش شبکه های اجتماعی پررنگ است. فتنه 88 فتنه #توییتر بود. فتنه 98 فتنه #تلگرام و کانال آمدنیوز بود که با ساپورت ویژه این پیام رسان اسرائیلی به رشد عجیبی در حدود یک سال رسیده بود. فتنه 1401 فتنه #اینستاگرام بود. شبکه سلبریتیها و اینفلوئنسرها و شبکه های ماهواره، به شکل کاملا سازمان یافته حتی آرایشگر و میکاپ آرتیست ها را بعنوان لیدر آشوب به میدان فرستادند. افرادی که طی سه سال با پشتیبانی یکطرفه و انحصارگرای اینستاگرام، فالور به هم زده و در شرایط حذف تمامی حساب های حامی جمهوری اسلامی و تروریسم رسانه ای علیه هر کس که حتی یک تصویر و یک خط از مقاومت از شهید سلیمانی و کلا از شهدا سخن بگوید بالا آمده بودند دقیقا برای چنین روزی تعبیه شده بودند. جالب آنکه در این پروژه فالورسازی، سلبریتیها، بازیگران و فوتبالیستهای سفارتخانه ای، به شکل عجیب و کاملا هدایت شده ولی ظاهرا عادی به صورت تصاعدی رشد می یابند و سایرین، رشد عادی یا منفی کسب میکنند. نگاهی به کامنتها، کامنتهای ترولی و رباتی، بین پیجهای سفارتخانه ای و سازمانی با سایر پیج ها گویای این حقیقت است.
نقش این شبکه تروریستی چنان در طراحی و اجرای کنش های جمعی در ایران و کشورهای هدف پررنگ است که به محض بالا رفتن کاربران پیام رسانهای داخلی (ایتا، روبیکا، بله و..) احساس خطر کردند و در یک دیکتاتوری علنی اقدام به حذف این اپ ها از گوگل پلی کردند. و سپس با برنامه «فیلترینگ ناقص» که دام نفوذی های لانه کرده در دستگاههای مرتبط با مدیریت فضای مجازی ماست، عصبانیت اولیه آنها فروکش کرد.
دشمن به خوبی، «سوراخ دعا» برای فریب مردم ما را یافته است: رسانه.
✍ متن کامل این مقاله: mshrgh.ir/1451118
☑️ @abdollahy_moh
✍️کارنامه راهبردی️ امیر کبیر ( یادنامه ۱۱۳۷ روز حیات سیاسی امیر کبیر در سالروز شهادت)
💠 مقدمه: صدرات کوتاه، مانایی تاریخی
میرزا محمد تقیخان فراهانی (۱۲۲۲-۱۲۶۸ه.ق) مشهور به امیرکبیر در ۳ سال و ۱ ماه و ۲۷ روز صدارت خود توانست؛
از یک سو با تکیه بر معارف اسلامی - انسانی و هویت بومی- ایرانی، فضائل و کرامات اخلاقی و درایت اجتماعی - سیاسی خود اثبات کند و از سوی دیگر با تکیه بر مؤلفههای توحید مداری، استبداد گریزی، استعمار ستیزی، استحمار زدایی، خرافه زدایی، مردم گرایی، دولت سازی و خوداتکایی، توانست مجموعهای از اقدامات بنیادین و اصلاحی را در جامعه ایرانی عملیاتی کند. به مدد همین فضائل انسانی و فعالیتهای اجتماعی بود که امیر کبیر به الگوی فاخر و فاضل برای چندین نسل بعد از خود تبدیل شد.
با مرور کارنامه مدیریتی امیر کبیر میتوان ادعا نمود که او بیش از یک قرن قبل از آنکه واژه راهبرد (Strategy)، در ادبیات مدیریت باب شود، از سبک مدیریت راهبردی برای اداره جامعه، بهره هوشمندانه برده است.
🔸 کارنامه راهبردی
برخی از اقدامات راهبردی امیر کبیر که نشان از درایت فکری و مدیریت مدبرانه او دارد، عبارتاند از:
🔅۱. تاسیس دارالفنون به جای تاسیس دانشگاه با هدف توانمندسازی مهارتی در کنار غنی سازی دانشی جوانان؛
🔅۲. تلاش فراگیر جهت پیشرفت چند بعدی (فراتر و جامع تر از توسعه اقتصادی) به منظور تکثیر قدرت ملی و تولید ثروت ملی؛
🔅۳. جلوگیری از بکارگیری متخصصان علمی و فنآوری کشورهای دارای سابقه استعماری به دلیل کاهش نفوذ پذیری مراکز علمی داخلی؛
🔅۴. افزایش توانمندیهای بومی در عرصه نظامی، با هدف کاهش تاثیرپذیری امنیت ملی از نفوذ خارجی؛
🔅۵. ایجاد شبکه اداری پویا، روزآمد و مفسده ستیز، از طریق اشراف بر مراکز تصمیمگیر فسادزا؛
🔅۶. مقابله با نفوذ و هژمون کشورهای دارای سابقه استعماری، از طریق تلاش برای بکارگیری اساتید نظامی از کشورهای فاقد سابقه استعماری (مثل اتریش) در دارالفنون؛
🔅۷. اجرایی سیاست «موازنهٔ منفی» در سیاست خارجی و پرهیز از دادن هر نوع امتیازی به قدرتهای استعماری؛
🔅۸. اشراف کامل بر فعالیتهای مخرب دولتهای استعمارگر و کنترل نفوذ آنها در امور داخلی ایران؛
🔅۹. مدیریت استبداد حکمرانان و محدودسازی دخالت اشراف زادگان در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی؛
🔅۱۰. مقابله قاطع با فرقه سازی استعمارگران، انحراف معنوی و خرافهگرایی اعتقادی مانند: فرقه بابیت.
در مجموع سبک مدیریتی امیر کبیر در ساماندهی زیست اجتماعی و اقتصادی داخلی و تعامل سیاسی و تعارضهای امنیتی خارجی، مبتنی بر تفکر و مدیریت راهبردی بوده است.
🔘 توصیه راهبردی
وجود ویژگیهایی همچون: پاک اندیشی، پاک دلی، پاک منشی، پاک دامنی و پاک دستی در انسانهای فاضل مانند امیر کبیر است که جامعه و تاریخ را وادار میکند تا در ایستگاه حیات (هرچند کوتاه) کنشگر نمونهای همچون او، توقفی ژرف و معنادار داشته باشد. این توقف بگونهای است که سرانجام گذشتگان به آنان ختم میشود و سرنوشتی نو برای آیندگان از او آغاز میشود. بر این اساس میتوان از کرامت نفسانی و تدابیر اجتماعی امیر کبیر، حداقل دو درس گرفت:
🔅یکم. تکیه بر مبانی نظری ایرانی - اسلامی به عنوان زیربنایی تصمیمسازی و تصمیم گیری موتور محرک انگیزشی و رفتاری برای تحول فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تمدنی است.
🔅دوم. تدابیر راهبردی و اقدامات هوشمندانه و مؤمنانه امیرکبیر بهترین الگوهای فاخر و فاضل ایرانی - اسلامی برای سیاست ورزی و حکمرانی است.
✍️احمد باقری مزینانی استادیار دانشگاه/ بازنویسی ۲۰ دی ماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎 کانال تلگرامی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، سروش، روبیکا و واتس آپ
🔅 @Rahnegar
#راه_نگار rahnegar@
✍️راهبردهای سیاسی حضرت فاطمه زهرا (س) در منظومه معرفتی ولایت و امامت متن حاضر گزیدهای از پایاننا
✍️ گفتار پایانی. کنش و کنشگری منعف به هدف متعالی
💠 وجود معارف بنیادین دینی در محتوای خطبه فدکیه حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیه مانند: فلسفه توحید و خلقت، فلسفه نبوت و امامت، فلسفه حیات و ممات، فلسفه احکام و افعال و... حاکی از عمق دانش علمی همراه با مجموعهای از گزارههای خلاقانه و هوشمندانه است که حضرت از آنها برای پرورش حکیمانه و پرهیزکارانه انسان مسلمان و حیات بخشی به جامعه اسلامی، ایراد کردند.
🔸علاوه بر شأن تبیینی مذکور؛ فاطمه به عنوان مظهر "ام ابیها" با اتخاذ راهبردهای پنجگانه برای نسلهای آینده - از فردای شهادت تا افق ظهور - مصداق کامل ایفای نقش مادری است. به گونهای که فرزندان او "از حسن تا حسین و از حسین تا رضا و از رضا تا مهدی علیهم السلام" در تمام شئون عقلانی، انسانی و اجتماعی و سیاسی؛ "حق رهبری، سیادت، هدایت" و به تعبیر بهتر "حق ولایت و امامت" بر نسل بشر و به ویژه جامعه ایرانی - اسلامی دارند.
🔸نقش آفرینی اجتماعی حضرت فاطمه (س) متأثر از شرایط زمان، مکان و زمینه تحولات دینی، اجتماعی و سیاسی در حال وقوع بود. این تحولات خبر از یک دوره گذار انحرافی میداد که در آن غاصبان در حال طراحی مدل "مدینة السقیفه و مدینة الخلیفه" به عنوان جایگزین الگوی "مدینة النبی و مدینة الولی" بودند. مهمترین جلوههای کنشگری حضرت زهرا (س) در چنین دورهای عبارتاند از:
🔅 اولا. کنش گفتمانی مبتنی بر جداسازی روایت جامعه نبوی از روایت جامعه خلافتی بود. به گونهای که غاصبان قدرت و شیوههای غصب حکومت را تا پایان تاریخ با چالش مشروعیت مواجه نمود.
🔅ثانیا. کنش اجتماعی مبتنی بر وجاهت علمی و معنوی بود. به گونهای که الگوی نهضتهای روشنگرانه در جامعه اسلامی شد. اوج تجلی این نقش در نهضت عاشورا به تصویر کشیده شد.
🔅ثالثا. کنش سیاسی او مبتنی بر راهبردهای بدیع مانند؛ مطالبه، مجاهده، مخاطبه، محاکمه و مخاتفه بود که علاوه بر مقابله با سیاستهای اعمالی صاحبان قدرت، مبدأ مقاومت فعال و پایدار برای آیندگان شد.
♻️ یافته راهبردی
مهمترین دستاورد "اندیشه سیاسی حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیه در منظومهای ولایت و امامت" ارائه "الگوی جهاد تبیین" در دوره گذار جامعه اسلامی است.
حضرت توانست با تکیه بر نظریه قرآنی "مدیریت کوثری" که مبتنی است بر مؤلفههای "دین دانی"، "دین داری" و "دین بانی" در برابر دیدگاه "مدیریت تکاثری" که مبتنی است بر مؤلفههای "وهمیه"، "غضبیه" و "شهویه"، گفتمان مستحکمی در عرصه نظر و الگوی مقاومت پایداری در صحنه عمل را به نمایش بگذارد. والسلام
✍️احمد باقری مزینانی استادیار دانشگاه/بازنویسی شده؛ ۲۳ دیماه ۱۴۰۱ه.ش و ۲۰ جمادیالثانی ۱۴۴۴ه.ق روز میلاد حضرت فاطمه الزهرا (س)/.
💎 کانال ایتا، سروش، روبیکا واتس آپ #راه_نگار
🔅 @Rahnegar
💎 کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
#منظومه_ولایت_امامت
#مدیریت_کوثری_فاطمی
#دیندانی_دینداری_دینبانی
#مدیریت_تکاثری_سقیفی
#وهمیه_غضبیه_شهویه
✍ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
دهه پایانی دیماه یاد آور ایام حماسه عملیاتی کربلای پنج در منطقه شلمچه و شرق بصره است. عملیات کربلای پنج یکی از مهمترین عملیاتهای دفاع مقدس و شلمچه حساسترین و پیچیدهترین و در عین حال پر تلفاتترین مناطق درگیر در جنگ تحمیلی بود. به همین مناسبت حقیر به دلیل توفیق حضور در عملیات کربلای پنج و منطقه شلمچه، خاطرات آن مقطع تاریخی را طی چند گفتار را تقدیم عزیزان مخاطب میکنم. البته این خاطرات بازنویسی مجدد و تکمیل شده متنی است که چند سال قبل تدوین و بارگذاری شده
✍️احمد باقری مزینانی استادیار دانشگاه/ ۲۷ دی ماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎 کانال تلگرامی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar
#شلمچه_شرق_بصره
#خاطرات_عملیات_کربلای_پنج
✍ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار اول: تأویل یک رؤيا در دژ خرمشهر
🔸مشارکت و حضور میدانی در صحنه خطر و خون دفاع مقدس و فضای آکنده از حماسه، انگیزههای معنوی و الهی در اوج دوران نوجوانی و یا آستانه جوانی، پدیدهای کمیاب و تجربه نادر است که ممکن است، قرنها با نمونه تاریخی خود فاصله زمانی و مکانی داشته باشد ولی قطعا در زمینههای بروز و ظهور دارای وجوه تشابه و هم آوایی با نمونه قبلی است.
🔹حقیر در آستانه ۱۷ سالگی به عنوان رزمنده بسیجی، به همراه تعدادی از دوستان در عملیات کربلای پنج و در منطقه عملیاتی شلمچه به عنوان یکی از پیچیدهترین و عین حال سختترین عرصههای جنگ در تاریخ معاصر، توفیق حضور پیدا کردم. البته حقیر برای اولین بار، دو سال قبل از این یعنی تابستان سال ۱۳۶۳ در جبهه حضور یافتم، که شرح آن حضور و چگونگی رفتن به جبهه در سن ۱۵ سالگی شرح جذاب دیگری دارد، که روایتش نیازمند فرصتی دیگر است.
🔸 دی ماه سال ۱۳۶۵ بعد از چند ماه آموزش رزمی در پادگان شهید عبدالحسین برونسی به عنوان مقر پشتیبانی لشگر پنج نصر خراسان، واقع در جاده اهواز - اندیمشک، مطلع شدیم که به منظور جبران ناکامی عملیات کربلایی ۴ که منجر به جاماندن ما از کاروان رهیافتگان کوی وصال و متنعمان از سفره احسان الهی شد، ظاهرا فرماندهان برای استفاده از اصل غافلگیری و در همان منطقه عملیاتی شلمچه، مجددا طرح عملیاتی جدیدی در دستور کار قرار داده بودند.
🔸 مدت کوتاهی از عملیات کربلای چهار نگذشته بود که با آغاز عملیات کربلای پنج، گردان ما به عنوان یکی از یگانهای مرحله دوم عملیات و در روز ۱۸ دیماه ۱۳۶۵ آماده حرکت به سمت منطقه عملیاتی شلمچه شد. روز ۱۹ دی ماه وارد شهرکی مسکونی در حومه خرمشهر شدیم که به دلیل زیرساختهای مستحکم و سایر ویژگیها به دژ خرمشهر معروف شده بود. دژ خرمشهر عقبه لشگر پنج نصر و میعادگاه لشگر قبل از ورود به منطقه اصلی عملیات در شلمچه محسوب میشد.
🌚 شب ۲۰ دیماه، قبل از حرکت گردان به سمت خط مقدم عملیات بود که برای دیدن شهید علی اکبر هاشمی مزینانی به گردان ایشان سری زدم، ایشان در آن مقطع از ارکان گردان، احتمالا معاون گروهان و مسئول آموزش مقابله با ش.م.ه - مسئول و مربی آمادهسازی برای مقابله با بمبهای شیمیایی - بود. وقتی به اقامتگاه گردان محل خدمت ایشان وارد شدم، شهید هاشمی در تاریکی شب در کورسوی نورماه، گروهان خود را آماده اعزام به منطقه عملیاتی میکرد. در طول سالهای پس از شهادت او - که شرح نحوه مواجه با پیکر بیجانش در ادامه خواهد آمد - تصویر آن شب خاطره انگیز، پژواک صدای رسا و چهره چون ماه او که در برکه شب آن دژ اسرارآمیز میدرخشید، همچنان ترسیم کننده رؤياهای بنده در طول سالیان بعد شد. در همان حال که نیروهایش را آماده میکرد، به او نزدیک شدم و پس از خوش و بش معمولی، مقداری با یکدیگر در خصوص موضوعات مختلف از جمله زمان، محور و منطقه عملیاتی گفتگو کردیم. معلوم شد گردان آنها یک شب زودتر از گردان ما به خط مقدم و لجمن درگیری در شلمچه اعزام خواهد شد.
🌻 از انجا که شهید هاشمی به شدت مشغول سرو سامان دادن به امور گروهان تحت فرمانش بود خیلی زود با او وداع کردم. وداعی که در آن شب اتفاق افتاد با تمام جزئیات برای همیشه در خاطرم ماند. به گونهای که چهره گندم گون او با سایه روشنهای آن شب نیمه مهتابی، صلابت یک مجاهده و لطافت یک عابد زاهد را به خود گرفته بود. آن شمائل خوشترنم، طرح وارهای ماندگار برای روایت ذهن و زینت محتوای دلم شده است. هم اکنون پس از سی و شش سال، همچنان آن وصال دلانگیز و این جدایی دل ریش کننده را با تمام وجود احساس میکنم.
ادامه دارد...
احمد باقری مزینانی استادیار دانشگاه/۲۹ دیماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار دوم: خالکوبی زمین با خون و خاکستر
🔸بعد از ظهر روز بعد یعنی ۲۰ دیماه، رزمندگان گروهان ما که به نام شهید شجیعی مزین شده بود، سوار بر کامیونهای بنز مایلر، از دژ خرمشهر خارج و رهسپار شلمچه شدیم. کمپرسی بنز به خاطر اینکه از آهن فولادی با قطر زخیم و مستحکم ساخته شده بود وسیله نسبتا امنی برای انتقال شبانه رزمنده تا چندصد متری منطقه عملیاتی بود.
🔹️کامیونها تا حد امکان، ما را به نزدیکی منطقه عملیاتی بردند. هنگام حرکت کامیون از روند رو به رشد حجم آتش، حس نزدیک شدن به خط مقدم مرتبا قابل لمستر میشد. چندی قبل که به اتفاق اعضای خانواده برای دیدن فیلم سینمایی تنگه ابوقریب به سینما فلسطین رفته بودیم، وقتی صحنههای پر آشوب ورود هنرپیشههای این فیلم را دیدم که سوار بر کامیون کمپرسی به سوی منطقه عملیاتی تنگه ابوقریب میروند به همراهانم گفتم من تصاویر واقعی این صحنههای آتش و خون را در منطقه عملیاتی شلمچه با تمام وجودم تجربه کردم.
🔸هنگام ورود ما به منطقه درگیری شلمچه در تاریکی ساعات اولیه شب، به خاطر شلوغی رفت و آمدها، حجم بالای انفجار پیدرپی ناشی از آتشباری توپخانه، گلولههای کاتیوشا و خمپارههای سنگین که زوزه کشان از بالای سر میگذشتند و یا در باتلاقهای منطقه فرو میرفتند، بوی خاصی و بیبدیلی از امتزاج باروت، لجن، مواد قابل اشتعال و بعضا گوشت و خون را در فضای شلمچه پراکنده میکرد. به محض توقف کامیونها به سرعت از کمپرسی پیاده شدیم و سوار بر وانتهای سرتراشیده تویوتا - سقف اتاق این تویوتاها را برای اینکه از آن سوی خاکریز دیده نشوند برش زده و برداشته بودند - به سوی خاک ریز دوم رفتیم. هر چه به خط مقدم نزدیکتر میشدیم بر حجم آتش دشمن افزود میشد.
🔹️نشستن بر صفحه آهنین باربند وانتبارها و حرکت این وانتها در زمین سخت و پر چاله باعث شد تا وسایل و تجهیزات نظامی همراه مانند: سلاح، خشاب، نارنجک، کلاه آهنی و کولهپشتی، اختیارشان از کنترل ما خارج شود و با بالا و پایین پریدن گروه را وادار کند بیاختیار یا بااختیار موسیقی نابهنجاری از تلق و تلوق بنوازنند. همین نوازندگی سبب میشد که ذوق خواندن قطعه شعری و یا سرایدن مدحی در میان بچهها گل کند. در این میان، سر صدای خوردوهای تویوتاهای سقفتراشیده و سربریده که دائما در سیاه چالههای زمین زخم خورده شلمچه میافتادند به گروه نوازنده و خواننده کمک شایان توجهی میکرد. شرایط طنزگونه و در عین حال اضطرابآور به گونهای بود که انسان احساس میکرد این سرو صداهای خشن محصول، رمیدن گله بزرگی از شتران زنگوله دار است که از چنگ گرگهای وحشی گریختهاند.
🔸به جرات میتوان ادعا کرد که در آن شبها، پیکر دردمند زمین منطقه عملیاتی شلمچه با گلولههای خمپاره، توپ (به ویژه توپ ۱۵۵ فرانسوی که گلولههایش شبها چون شهاب سنگ قابل رصد بودند)، موشک کاتیوشا یا بمباران هواپیما یا شلیک موشک هلیکوپتر، به رنگ خون و خاکستر خالکوبی شده بودند و به موازات آن هیچ قطعهای از عرصه آسمان بر فراز سرمان نبود که به صورت پیدرپی و خط ممتد به نور منور روشن نشود و یا به زوزههای تیرهای آتشین رسام بودند، مبهوتمان نکند. صحنههای که در عین دلهرهآور بودن، هنرمندان آسمان را میشکاف، چشم را مسحور و دل را میربود.
🔹️شدت آتش دشمن در قلمرو محدود شلمچه و تعداد شهدا در این عملیات به حدی بود که میتوان ادعا کرد که احتملا به جزء تربت پاک کربلا، هیچ نقطه در سراسر کره زمین یافت نمیشود که خاکش به اندازه شلمچه با قطعهای از بدن مطهر شهداء آشنا نباشد و یا خاطرات سرخگون آن با دوات خون بهترین بندگان خالص خدا بر سطح و سطر آن نوشته نشده باشد. هنگامی که نزدیک خط که رسیدیم سریعا از خودروها پیاده شدیم. محل فرود ما از خودروها پشت خاکریزی بود که قبل از شروع عملیات آخرین خط لجمن - آخرین خط حد و لبه دفاعی- رزمندگان ایرانی و خط پدافندی ارتش بعث بود.
ادامه دارد...
احمد باقری مزینانی استادیار دانشگاه/۲۹ دیماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار سوم: استرس مضاعف در اوج خطر
🔹️با ساعتی پیاده روی از یک جاده خاکی که از وسط باتلاق مصنوعی به سمت کانال ماهی کشیده شده بود و به خط اول پدافندی ارتش بعث عراق رسیدیم. این خط حدود دو شب قبل توسط گردان قواص شکسته شده بود. در بین راه به طور مسلسل وار انفجارهای پیدرپی رخ میداد. وقتی صدای سوت خمپاره به گوشمان میرسید، همه فورا به زمین میچسبیدیم ولی در همان لحظه حاج هادی طالعی جانشین فرماندهی گردان - که چند سال پیش به رحمت خدا رفت - به راحتی سرپا ایستاده بود و در هنگام اصابت خمپاره بر زمین، فقط صورتش را از سمت انفجار به سمت مقابل بر میگرداند. تصویر این صحنه سالها طولانی برایم به معما تبدیل شده بود و دائما برای یافتن پاسخ به آن میاندیشیدم و تا مدتها برای این حرکت هیچ توجیهی به جزء واژه ترکیبی شجاعت و تدبیر نیافتم. زیرا این صحنه در آن شرایط برای رزمندگان گردان که در حال عزیمت به خط مقدم بودند بسیار روحیه بخش بود. بعدها متوجه شدم علاوه بر شجاعت و تدبیر، تجربه او کمک میکرد که طی یک محاسبه ذهنی فاصله محل اثابت گلولهها و نوع گلوله را بسنجد و بداند که این انفجارها آسیبی متوجه او و ما نمیکند.
🔸در هنگام حرکت به سوی خط مقدم، علاوه بر نگرانی ناشی از انفجارها، نگرانی دیگر هم دائما ذهنم را درگیر خود میکرد و خاطرم را میآزرد. این نگرانی بیشتر از پست سر و از سوی نفر خودی بود. ماجرا از این قرار است که چون من در این عملیات کمک اول تیربارچی بودم و پست سر تیربارچی حرکت میکردم، کمک دومی هم پشت سر بنده حرکت میکرد ولی این کمک دوم یک ویژگی عجیب داشت که باعث شد حتی در آن عرصه خطر، بنده را دائما در استرس مضاعف قرار دهد. ویژگی که در دوره آموزشی و در پادگان شهید برونسی هم همواره باعث نگرانی من بود.
🔹️این کمک تیربارچی دوم، نوجوانی تقریبا هم سن بنده بود که از نظر قد حداکثر ۱۰ سانتی متری از بنده کوتاهتر و از نظر وزنی هم حدود ۲۰ کیلو گرمی بیشتر از بنده وزن داشت. هیکل تپل و صورت گوشتی و گردی داشت و تقریبا هنوز هیچ موی بر پشت لب همیشه خندانش نرویده بود و ممکن است هرگز هم نرویده باشد چون احساسم این بود که او مادر زادی صورتش بیمو خواهد ماند. البته مشخصات او را (نام و فامیلش) به خاطر ندارم و از سرنوشتاش در جنگ و پس از آن بیخبرم، ولی از ویژگیهای عجیب او این بود که هنگام راه رفتن و در حال حرکت، عمیقا چرت میزد و چون سرش پایین بود تا ستون افراد در حال حرکت توقف میکرد او با همان سرعت و در حال حرکت (کند یا تند) چون سرش پایین بود با کلاه آهنی محکم به کمر من برخورد میکرد. به همین دليل یکی از دغدغههای من در آن صحنه پر استرس این بود که به محض توقف ستون در حال حرکت، برگردم و دستانم را حائل کنم که کلاه آهنی کمک دوم به ستون فقرات کمرم برخورد نکند. به هر حال بازگشت دائمی به پشت سر و مراقبت از کلاه آهنی، به وظیفه دائمی من در طول این دوره تبدیل شده بود.
🔸با ورود ستون گردانها از جاده باتلاقی به خط پدافندی ارتش بعث عراق، که شبهای قبل باز شده بود، هر یگانی بر اساس خط حد منطقه عملیاتی لشگر خود، توسط مسئولین محور تقسیم میشدند و به سمت منطقه عملیاتی لشکر میرفت تا با رسیدن به خط اول و پس از ورود به آخرین نقطه رهایی، خط منازعه را از گردان قبلی که در حال جنگ بود، تحویل بگیرد. البته این تغییر و تحول یکی از حساسترین لحظات تعیین کننده در فرآیند جنگ و گریز بود که به محض اطلاع دشمن، میتوانست به نقطه خطر تبدیل شود و سرنوشت جنگ در همان محور را تغییر دهد. اتفاقی که برای گردان ما رخ داد و مبدا حوادث بعدی شد.
ادامه دارد...
✍️ احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۳۰ دیماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار چهارم: راهگشایی شهدای غواص
🔹️لشگر پنج نصر که تحت امر قرارگاه نجف بود، ماموریت داشت که پس از ورود به خط اول و به موازات خط پدافندی ارتش صدام، با حرکت به سمت جزایر بوارین و در ادامه به سوی اروند رود پیش برود. گردان ما ماموریت داشت در سمت چپ سه راه شهادت و در داخل کانال خط پدافندی ارتش صدام به سوی تاسیسات ساختمانی و تجهیزاتی مجتمع پتروشیمی بصره که در آن سوی اروندرود بود - که به یک دژ نظامی تبدیل شده بود - حرکت کند و خود را به لجمن درگیری برساند و جایگزین گردان قبلی شود.
🔸در تاریکی شب که حالا به لطف حجم آتش سنگین ارتش بعث و منورهای رنگارنگ که به صورت پیدرپی در آسمان روشن میشد، هر چه به منطقه درگیری نزدیکتر میشدیم دژ عظیم و مجتمع پتروشیمی بصره، بیشتر قابل رؤیت میشد. از تقاطع جاده به خط پدافندی و سه راه شهادت تا اروندرود، حداکثر ۵ کیلومتر فاصله بيشتر نبود اما مسیر با موانع متعدد مسدود شده و هر چند متر مربع خاکریزهای پرشمار و متقاطع وجود داشت. حرکت در چنین مسیر پر از خاکریز متواتر و مملو از تجهیزات انهدام شده همراه با ترکیبی از بوی باروت، انفجار و تعفن ناشی از مواد متنوع در حال اشتعال، خون و جنازه به جای مانده از پیاده نظام لشگر دشمن، اضطراب و انتظار ناشی از نزدیک شدن و لحظه تقابل با دشمن را به اوج خود نزدیکتر میکرد.
🔹️کانالی که در آن به سمت جلو حرکت میکردیم تا خودمان را به کانون درگیریها برسانیم، شبیه یک کانال آب ساخته از بتن بود که حدود یک و نیم متر عرض و دو متر ارتفاع داشت که با استفاده از بلوکهای سیمانی ساخته شده بود. به طوری که وقتی داخل آن حرکت میکردیم نه از اطراف دیده میشدیم و نه اطراف را میدیدیم و به رغم آنکه بیرون از کانال غوغا و معرکه سختی برپا بود، داخل کانال بسیار تاریک و امن به نظر میرسید.
🔸کانال بسیار مجهز و با طراحی دقیق و جامع مهندسی بود که توسط مهندسی ارتش بعث و به احتمال زیاد با مشاوره ارتش سرخ شوروی، برای جلوگیری از عملیاتهای غافلگیری رزمندگان ایران در منطقه شرق بصره ساخته شده بود. این کانال سنگرهای بتنی متعدد برای نگهبانی و روبروی خط پدافندی نیروهای خودی داشت که از طریق دریچه های کوچک فولادی (بسیار قطور) دید خوبی به سمت جلو پیدا میکرد. در سوی دیگر کانال که به سمت نیروهای عراقی بود، حدودا هر ۳۰ متر یک سنگر بتنی مستحکم جمعی ساخته بودند که محل استراحت نیروهای عراقی یا انبار سلاح و مهمات سبک و نیمه سنگین آنها بود.
🔹️سنگرهای داخل کانال با حجم زیادی از تجهیزات نظامی و امکانات رفاهی روز دنیا انباشته شده بودند. یکی از دوستان خوب و همراه در آن ایام، جناب حسن دستمرداد مزینانی که از فعالان خوب عرصه فرهنگی است، ایشان در آن ایام حدود ۱۵ سال بیشتر سن نداشت و از قد و قامت بسیار ریزی هم برخوردار بود. او در یک دسته دیگر از گروهان شهید شجیعی (گروهان ما) مشغول حرکت به سمت اروند رود بود. ایشان نقل میکردند: "با شهید حاج حسین اسماعیل آبادی به یکی از سنگرهای کانال مذکور وارد شدم، که بعد از مدت کوتاهی هم برادرمان علی آقای عسکری مزینانی - فعال عرصه فرهنگی و مدیر کانال شاهدان کویر - هم به ما ملحق شد. این سنگر زیر زمینی که شبیه یک آپارتمان ۶۰ متری بسیار مجهز ساخته شده و به تجهیزات یک منزل مسکونی و آشپزخانه مجهز شده بود. وقتی وارد این سنگر شدیم چای دم کرده گرم، شیر خشک و خرمای آماده مصرف داخل سنگ وجود داشت."
🔸شکستن آن خط پدافندی و تسخیر این کانال مجهز در شب عملیات، خودش از عجایب جنگ بود که فقط از قدرت ایمان و اخلاص غواصان بر میآمد. در حقیقت بازگشت عزتمندانه بقایای اجساد شهدای غواص که نزدیک به ۳۰ سال بعد یعنی در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ به میهن اسلامی بازگشت و تجلیل قدرشناسانه مردم از آنها را باید در همین اخلاص مومنانه و شهادت سخت و مظلومانه آنها جستجو کرد. به تعبیر دیگر این راه خاکی و آسمانی را شهدای غواص به روی ما گشودند.
ادامه دارد....
✍️ احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۱ بهمن ماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار پنجم: زوزههای مرموز زنجیروار
🔸️روز ۲۱ دی ماه ۱۳۶۵ و در تاریکی قبل از نیمه شب، به سوی لجمن درگیری حرکت کردیم داخل کانال به گونهای تاریک و استرسزا بود که اصلا فضای مسلط و شرایط اجازه دقت در آنچه از روی آنها میگذشتیم و جستجو در باره دلیل فرو رفتن پوتین در اجسام نرم زیر پا را به نمیداد. ولی برفراز سرمان به جای سوسوی ستارهها، آنقدر تیر رسام و منور در رفت و آمد بود که ستارهها در میان نور آنها گم شده بودند. تیرهای رسام که با زوزههای مرموز و به صورت زنجیروار و همانند دانههای تسبیح شب نما، گاهی در یک خط مستقیم و گاهی به شکل نیم دایره در بالای سرمان رقص مرگ میکردند و در دور دست کم سو و خاموش میشدند و یا با صدای مشابه قطرهای بزرگ باران در دل خاکریز فرو میرفتند. از حق نگذریم حوادث در حال وقوع؛ فضای اضطراب آفرین و در عین حال چشم نواز، خاطره انگیز و افسانهگون را ترسیم میکرد، به گونهای که در اوج استرس ذوق اهل هنر، ماجراجویی اهل خطر و دل اهل نظر را برمیانگیخت.
🔹️هنگامی که پس از حرکتهای پیاپی و خیز و نشستهای مکرر، فرصت کوتاهی برای استراحت فراهم میشد، با تمام تشویش و ترس پیدا و پنهانی که بود به محض آنکه سر را بلند میکردی و چشمت به مرواریدهای بلورین در حال حرکت (تیرهای رسام) و رقص قارچهای در حال فرود (منورها در حال سقوط) میافتاد که در آسمان پر از خشم و آتش سلاح های سبک و سنگین در حال فراز و فرود بودند، حال و هوای دوران کودکی در فکر و دلت زنده میشد و ذوق هنریت گل میکرد.️ (تلخند: به رغم آنکه هنوز ریش آنچنانی بر صورتم و آن کمک دوم شب رو همیشه خواب، نرویده بود؛ ولی الحق در آن ایام دلمان از دلهره ریش ریش شد؟!).☺️
🔸من با چنین احساسی، گو اینکه در تهران برای دیدن شهرفرنگ با آن جعبه جادویی پررنگ و لعاب رفته باشم و یا اینکه شب هنگام و در روستای کویریمان روی پشت بام خانه، میان شیار دو گنبد کاه گلی خوابیده و در حال چرتکه انداختن برای محاسبه ستارههای پرشمار و چشم نواز آسمان کویر بودم و از داشتن این همه ستاره بهوجد میآمدم. ولی حیف که در آن دوران هنوز شمارش ستارههایم به اعداد سه رقمی نرسیده، پلکهایم چون پرده قطور سیاه کعبه بر روی سنگهای نیمه روشن دیوارهای خانه خدا کشیده میشد و مرا همانند سفر حج تمتع در سال ۱۳۷۲ ه.ش در آرزوی دقت نظر در آنچه دوست داشتم و درک ضرافتکاری خانه خدا ببینم و محاسبه کنم، ناامید میکرد و آرزوهایی را که یک عمر در انتظار دیدنش بودم با این پرده سیاه پنهان میکردند و یا با نعره برچسب شرک و مشرک، شرطههای تندخوی سعودی به دلیل احتمال متبرک شدن به آنچه مبارک بود، دلم را میآزردند.
🔹️بازخوانی حوادث کانال عمیق و تاریک و سوسوی تیرهای رسام و رقص منورها، انسان را به همان حال و هوا خاص دوران کودکی میبرد ولی تفاوتاش با گذشته در این بود که روایتگر آن دوران، متصدی شهرفرنگ و یا خیال بافیهای کودکانهام بود. ولی در این صحنه به جزء نعرههای خشن گلوله توپ و خمپاره، غرش پیدرپی موشک کاتیوشا و زوزه زنجیروار تیرهای دوشکا و قناصه، کس دیگری فرصت و یا جرات روایتگری نداشت. البته در دوران کودکی فقط گاهگاهی شهاب سنگی دنبالهدار، شیاطین خیالم را پی میکردند و مانند تیرهای رسام در دور دست خاموش میشدند، ولی در اینجا لحظه به لحظه صدای انفجاری مهیب و یا روشن شدن رنگی نو از منورها و صدای ناله انسان مجروحی در گوش جانم شیپور رزم مینواخت.
ادامه دارد....
✍️ احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار ششم: پنجرهای رو به خیال؟!
🔸دیدن تیرهای رسام، تابدانجا با هیجان و انگیزه درونی و استرس حوادث خوفآور پیرامونی درهم آمیخته شده بود که برای لحظاتی کوتاه، از محیط به شدت آشوبناک و درهم و برهم اطراف غافل شدم و در تاریخ و تصویر اوهام و خیالات غرق بودم که فرمانده ساده دل و کم رو و ریزنقش دسته! صدا زد برادر احمد کجایی؟! برخیز عزیزم همه رفتند، دیر بجنبی تنها میمونیها.
🔹️آن قدر این جوان روستایی ساده و محجوب بود که در آن موقع از دست کسانی که منصب فرماندهی را به او داده بودند، دندان قروچه میکردم و در دلم کلی ناسزا نثارشان میکردم که این آدم نصف و نیمه که از من نوجوان هم، ریزتر و کم حرفتر است در صحنه خطر با جان من و رفقایم بازی خواهد کرد.؟! ولی حالا با گذشت زمان به خاطر آنچه پس از این ساعت بر او گذشته، از خیالات پریشان و از گمانههای مشکوک آن وقتم، شرمسار و خجل میشوم و در دل آرزو دارم که در لحظهای واقعی یا مجازی، دوباره او را ببینم و در برزخ خیالم بازهم صدای دلنوازش را با آن لهجه ترک زبان و مسلک روستایی بشنوم که برادر احمد کجا سیر میکنی؟ این دفعه دیگه حتما جا ماندی!... 😓
بگذریم؛ ماجرای آن احساس لطیفم و این آرزوی خوش باشد به وقت و روایتی نو که در گفتارهای بعدی خواهد آمد.
🔸القصه تنها چشمانداز ما در هنگام حرکت در داخل کانال به غایت تاریک، همان شکاف آسمان بالای کانال بود که ستارههای شهابگون و با گردنبند مرواریدهای مصنوعی، در بالای سرمان روان بودند. این پنجره گشوده بر آسمان شلمچه، برای مدت کوتاه، ولی مکرر توسط کرمهای شب تاب (تیرهای رسام) در حال عبور و عروسهای دریایی در حال سقوط (منورها چتردار)، روشنی بخش محفل خیالاتم و بهانه فرار ذهنم از خوف و خطر پیرامونم میشدند.
🔸در هنگام حرکت به سوی لبه منطقه درگیری (لجمن)، گاهی میدویدیم، گاهی میخزیدیم، گاهی میرمیدیم و گاهی هم به خاطر شدت آتش دشمن، خودمان را مانند سفره ماهی بر روی هرآنچه روی زمین بود از جمله بر روی گلولای کف کانال پهن میکردیم. بگونهای به زمین میچسبیدیم که موقع درخواست فرماندهان برای بلند شدند، با وجود شرایط سخت کف کانال از جمله لجنهای راکد و متعفن، اما دوست داشتیم حتی روی همین لجنها هم برای چند دقیقه بخوابیم و الحق و الانصاف هم زیر این آتش و در میان خون، آنقدر این خواب چند لحظهای دوست داشتنی بود که مثل خواب زیر کرسی در شبهای برفی لذت بخش و دلچسب بود.
ادامه دارد...
✍️ احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۳ بهمن ماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar
✍️ امام هادی؛ از دلالت شناختی تا هدایت عاطفی
💠 امام هادی «علی بن محمد» مشهور به علی النقی، فرزند امام جواد (ع) و مادرش سَمانه مشهور به اُمّ ولد بود. آن حضرت در ۱۵ ذیالحجه سال ۲۱۲ یا ۲۱۳ ه.ق در روستايى به نام صريّ نزديك مدينه دیده به جهان گشود و در سال ۲۲۰ ه.ق منصب امامت یافت و حدود ۳۴ سال هادی امت بود و در سال ۲۵۴ ه.ق به دستور معتز عباسی در سامرا به شهادت رسیدند.
🔸 بخشی از مهمترین دستاوردهای زیست فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی امام هادی (ع) عبارتاند از:
۱. تبیین معارف مکتب ولایت و امامت در شرایط تغییر رویکردهای سیاسی و معنوی بنی عباس، برای جایگزین اخباری گرایی اشعری به جای عقلگرایی معتزلی؛
۲. شبه زدایی از مبانی و معارف توحیدی و اسلامی در مواجهه با اندیشههای وارداتی از فلسفه یونانی، تا ادیان تحریفی و خرافهگرایی فرق انحرافی؛
۳. جامعیت بخشی و نهادینهسازی نظام ارتباطی منسجم و معتبر امام و مردم، از طریق واسطههای فاضل و صالح همچون: عبدالعظیم حسنی(س)؛
۴. عمق بخشی به معرفت مردم از ماهیت و کارکردهای متنوع ولایت و امامت و توسعه مودت دوسویه امامت و امت، از طریق تدوین و ترویج زیارت جامعه کبیره و زیارت غدیریه؛
۵. توصیه و توسعه به افزایش کمی و کیفی زیارت حضرت امام حسین(ع)، به دنبال اقدام خبیثانه متوکل عباسی در تخریب قبر مطهر سید الشهدا (س)؛
۶. آمادهسازی فرهنگی و اعتقادی جامعه اسلامی، برای دوران کاهش دسترسی مردم به امامین عسکرین و غیبت آخرین حجت الهی (عج).
♻️ یافتههای راهبردی
برخی از گزارههای که حکایت از اثرگذاری عمیق تدابیر امام هادی (ع) در شرایط زمانی حیات و زمینههای مورد انتظار پیشرو بود، عبارتاند از:
🔅 یکم. فراخوان اجباری امام از مدینه به سامرا و نظارت سخت خانگی و حصر پادگانی ایشان توسط دولت متوکل عباسی، بازتاب دهنده این واقعیت است که؛ اهداف راهبردی و سیاستهای عملیاتی امام هادی (ع) ناشناخته و در عین حال مؤثر بوده است. به همین سبب است که تدابیر و شبکه ارتباطی امام، برای ساختار حکمرانی و خلافت عباسی تهدید وجودی محسوب میشده است.
🔅 دوم. تلاش امام هادی (ع) برای تضمین اصالت و حقانیت معارف اسلام ناب و مدیریت و رهایی بخشی مردم و محبان از شبهات مرتبط با تعامل فلسفی، عقلانی و مذهبی در دوره گذار از اندیشه معتزلی مأمونی به وارثان اشعری عباسی، منجر به حفظ استقلال فکری و ماهیت اعتدالی مکتب اهلبیت شد.
🔅 سوم. زیارت جامعه کبیره یکی از مهمترین یادگارهای امام هادی (ع) است که از یک سو دارای فصاحت بیانی و بلاغت گفتمانی و از سوی دیگر دارای استحکام نظری و اصالت محتوایی است. متنی که "دلالت شناختی امام و هدایت عاطفی امت در عصر غیبت" محسوب میشود.
✍️احمد باقری مزینانی استادیار دانشگاه/۴ بهمن ماه ۱۴۰۱ ه.ق/ ۳ رجب ۱۴۴۴ه.ق مصادف با شهادت امام هادی (ع)/.
💎کانال تلگرامی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال سروش، ای گپ و واتس آپ #راه_نگار
🔅 @Rahnegar
#امام_هادی_راهبردها_سیاستها
#زیارت_جامعه_کبیره
#فصاحت_بیانی_بلاغت_گفتمانی
#دلالت_شناختی_هدایت_عاطفی
✍️ از دژ خرمشهر تا دژ بصره (یادمان عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه)
❇️ گفتار هفتم. معاشرت سخت با اجسام نرم؟!
🔹چون کانال کوچک و رفت و آمد در داخل آن زیاد بود، هنگام توقف - که مکرر اتفاق میافتاد بعضا سرم را روی دیوار کانال یا روی کوله پشتی نفر جلو میگذاشتم و پلکها را به یاد بالین نرم هدیه مادر روی هم فرود میآورد، - مادر هماکنون بیماری سخت دارد و محتاج دعای شما عزیزان است - ولی تا میآمد پلکهایم گرم شود دو باره همان صدا و فریادها که بلند شید برادرها صبح شد. ️تا آمدم از جای خودم بلند شوم، روی لبه خاک ریز چند صدای زوزه و بعد هم صدای تپ و تپ پیدرپی آمد از شکلات پیچ (ماجرای شکلات پیچ باشد برای گفتارهای بعدی) پرسیدم این صدای چیه، با همان زبان طنز همیشگی گفت: "قال دوشکا علیه لعنه؛ انا تپ تپ و لازم انت کپ کپ." جمله ساده و به ظاهر عربی بود که اسرار درونی آدمهای حاضر در صحنههای سخت را بر ملا می کرد.
🔸فردا صبح که هوا روشن شد، شکل و قیافه گرد و غبار گرفته و پوتینها و لباسهای پر از گل و لای ما دیدنی بود. البته از شما چه پنهان وقتی روی زمین میخوابیدم بعد از مدت کوتاهی، ارادهها برای برخاستن از روی زمین سست میشد ولی همان فرمانده دسته ریزنقش و یا فرماندهان گروهان با بانگهای خود به این مضمون که؛ برادر نمونی روی زمین گرم، ننوشی چای گرم، نپیچی لای پتوی نرم، نترسی از دشمن بیشرم، دوباره یا روحیه و جان تازه در کالبدمان میدمیدند یا اینکه خجالت را نصیبمان میکردند و باعث میشد سریش چسبناک خستگی و با طمع ترس وجودمان کمی سست شود و امکان مجددی برای کنده شدن از زمین را پیدا کنیم.
🔹️پس از برخواستن از سجده وحشت؛ ابتدا با پامرغی هراس، سپس با رکوع دلهره و در ادامه با قیام متصل به اضطراب حرکت را آغاز می کردیم ولی با دیدن فرماندهانی که با قامت افراخته حرکت میکردند همچون حاج هادی طالعی و فرمانده دسته نصف و نیمه، آرام آرام مجبور میشدیم قامت کمان کمر را راست کنیم و مثل تیر از چله کمان دررفته، داخل کانال بدویم و هر آنچه زیر پا بود را نادیده بگیریم.
از همان لحظه ورود و حرکت در داخل کانال، هرازگاهی پاهایم چند سانتی متری در یک جسم نرم و لطیف فرو می رفت، حس من در این لحظه مانند حرکت میان شوره زارهای ساحل کویر، در هنگام چیدن قارچ بود. فرصتی که در اوایل فصل بهار پس از بارانهای موسمی فراهم میشد. در این فصل زمین شوره زار ساحل کویر دارای تنوع خاک شده و زمین در بستر جوی بارها، سفت و سخت و در دو سوی خارج از آن بسیار نرم است. دقیقا در فاصله میان این دو و در کناره خارهای خودرو، قارچهای وحشی میرویند. هنگام جستجو در این فصل، بوی قارچ تازهی وحشی و عطر خاک رس و نمکین ساحل کویر در هم میآمیزند و حس خوش حیات را در کالبد انسان میدمند.
🔸با این احساس در فضای کانال، مانده بودم که پایم را روی چه چیزی می گذارم که یادآور خاک نرم ساحل کویر است.؟! اما تاریکی هوا، شدت آتش و دغدغه عقب نیفتادن از گردان و جانماندن از همراهان حاضر در آن معرکه تاریخی، اجازه نمیداد جستجوگر پاسخ سئوالم و پیجوی علت نرمی اجسام زیر پاهایم باشم.
🔹️صبح فردا که هوا روشن شد فهمیدم آن اجسام نرم، اجساد نیروهای ارتش بعث بوده است که دیشب هرازگاهی قدمهایم را روی آنها میگذاشتم و یا وقتی روی زمین میخیزیدم، احتملا سرم را روی بخشی از بدنشان میگذاشتم. این در حالی بود که فکر میکردم همواره کنار همرزمان خودی هستم، ولی در حقیقت بعضی وقتها در کنار و یا در لابهلای جنازههای سربازان ارتش بعث روی زمین بیخیال آرميده بودم.
🔸بعدها آن شب پر استرس و حساس و در عین حال پر ماجرا را در چند جای دیگر تجربه کردم:
اول. مدت کوتاهی بعد از این در عملیات کربلای ۸ و در همین منطقه؛
دوم. فروردین سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک و هنگام آزادسازی شهر مهران؛
سوم. در حج تمتع سال ۱۳۷۲ و در هنگام حرکت پیاده روی شبانه و مضطربانه از مشعر به منی؛
چهارم. در سفر مکرر زیارت اربعین طی چند سال اخیر و در هنگام پیاده روی از نجف به کربلا.
ادامه دارد...
✍️ احمد_باقری_مزینانی استادیار دانشگاه/۵ بهمن ماه ۱۴۰۱ه.ش/.
💎کانال تلگرامی طلایی #راه_نگار
🔅 @Rahnegar96
💎 کانال ایتا، روبیکا، سروش و واتسآپ
🔅 @Rahnegar