eitaa logo
انجوی نژاد. رهپویان وصال شیراز
15.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
89 فایل
تنها کانال رسمی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد و کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز ادمین کانال: @rahpouyan_vesal 📩 تلگرام : https://t.me/rahpouyancom ‎📩اینستاگرام: https://www.instagram.com/rahpouyan_vesal
مشاهده در ایتا
دانلود
انجوی نژاد. رهپویان وصال شیراز
✅ نشر کتاب اینترنتی #لخته_های_دل دست نوشته های حجت الاسلام #انجوی_نژاد از سال 1369 تا 1396 جهت مطالع
🙏 این روزها استاد اخلاق، در بستر بیماری است. حرف دلم درباره ایشان بماند... 📚 این مطلب را از کتاب لخته‌های دل برای این ایام انتخاب کردم تا بهانه‌ای باشد کنیم برای استاد... 📆 دست‌نوشته‌ام در تاریخ چهارم تیرماه سال 1370 . 😢 نوار بیست‌و‌یکم مرداد ماه 1364 - عجب نواري بود. دمت گرم. از اين نوارا بازم داشتي التماس دعا. + کدوم نوار؛ نوار توبه شيخ حسين رو مي‌گي؟ - آره، راستي! گفتي سه تا نواره، اينا که فقط دو تاست، پس کو يکي ديگه؟ + دادم دست مهدي، برو ازش بگير. ☑️ دو روز از صحبتهاي من و محمود گذشته بود، حال محمود کاملا تغيير کرده بود، فکر نمي‌کردم اينقدر نوارا روش تاثير بذارن. ⬅️ يه روز گفت: محمد بيا بريم يه سر دور و بر خط. ميخوام باهات صحبت کنم. + پياده؟ بابا جون مادرت خيلي راهه‌ها! - عيبي نداره. بيا کارت دارم. 😞 کارت دارم را يه طور خاصي گفت، با بغض و کمي التماس در لحنش. تعجب کردم، گفتم: خيلي‌خوب، بريم. . 🔻 دو سه ساعتي طول کشيد تا به خط رسيديم. تو راه همش حرف زد و کرد. برام گفت که فاميلاش آدماي خوبي نيستند؛ از دست دخترعمه‌هاش که همسايشون بودند کلي شکايت کرد. برام گفت که اونجا زياد وضعش خوب نبوده. + گفتم: حالا واسه چي اين حرفا رو به من مي‌زني؟! - نوارت خيلي خوب بود. خدا تو رو سر راهم گذاشته. ديگه توبه کردم؛ . همان‌طور که حاجي گفت. ولي محمد جون، اون جاي نوار رو يادته؟ اون جايي که اون غلامه از حضرت رسول پرسيد: حالا که ما توبه کرديم بگو ببينم، خدا ما رو وقت گناه کردن مي‌ديده؟ حضرت هم جواب مثبت داده بودند ... + آره يادمه. - خوب منم دوست دارم مثل همون سياهه، داد بزنم بميرم. ولي نمي‌تونم...💔 (ديگه هق هقش بلند و شديد شده بود) ميگي چکار کنم. معلومه هنوزم آدم نشدم! 😭 + نه داداش، هر کس يه طوريه، تو هم الان بهترين موقعيته. خودتو بِکَن. - از کجا بفهمم آمرزيده؟😓 + بهت نشون ميده. نمي‌دونم. بابا من خودمم پرتم! 💟 از آن روز محمود چسبيد. ول هم نکرد. خدا هم نشونش داد. کارنامه‌اش را هم ديدم؛ بدني پاره پاره. جنازه‌اي بي‌سر با جگري پاره پاره و دست و پايي قلم شده. مثل عباس (ع)، مثل حسين (ع)، مثل فاطمه (س). 😞 📆 نوزدهم آبان‌ماه 1364: روز سومش بود، گفتند مادرش دنبال تو مي‌گرده! + دنبال من؟! منو از کجا مي‌شناسه؟! 🔆 رفتم، چادري بود، شايد هم چادري شده بود. گفت: محمد آقا، اون نوارهاي توبه حاج‌آقا انصاريان را لطف کنيد بديد. مي‌خواهيم از روش بزنيم... بله محمود تو وصيت نامه‌اش نوشته بود. هم از نوارها، هم از صاحب نوارها. 💡 «محمد جان، از اينکه راهي پيش پايم نهادي تا آدم بشوم متشکرم، فکر مي‌کنم الان که داري اين وصيت‌نامه را مي‌خواني خدا به من آمرزيدنش را نشان داده باشد، ان‌شاءالله در آن دنيا تلافي مي‌کنم.» 👈 آتيش گرفتم، 6 سال برگشتم عقب. 7 سال پيش من اين نوارا رو گوش کردم. شايد تا حالا پنجاه بار هم دوباره. يکي پريد! يکي آدم شد! يکي هم مثل من نه پريد و نه آدم شد !!😔 خانواده‌اي براه راست آمدند و يکي هم مثل من بسرعت در بيراهه جلو رفت !! همين! 4/4/1370 🆔 @rahpouyan