eitaa logo
سایت راه راه
76 دنبال‌کننده
383 عکس
19 ویدیو
0 فایل
کانال سایت طنز و کاریکاتور راه راه
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 گلوله ارگانیک 🔘 مصاحبه سناتور جو درباره اعتراضات مردم آمریکا ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 80 ثانیه | معادل زمان لازم برای وارد شدن پلیس آمریکا به هر مسئله‌ای! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/035569 جو دونالد فرانکلین پلوسی را همه می شناسند. او علاوه بر معاونت ریاست جمهوری آمریکا در امور نژادی، ریاست مجمع نمایندگان ایالات غربی، سرپرستی نمایندگی های FBI ، مدیریت عامل شرکت باتوم و سرپرستی ارشد سازمان جاسوسی آمریکا(سیا) را نیز برعهده دارد. وی همچنین سناتور انتصابی از ایالت شرقی است. مصاحبه پیش رو، چکیده شصت ساعت گفتگوی ما با جو، درباره حوادث این روزهای آمریکا است. – هی جو! کاروبار چطوره؟ + خُب این منم که باید جواب شِرلی رو بدم نه تو! – هارهارهار… این روزها تو ایالات متحده چه خبره؟ + خبری که برای تو پول دربیاره نیست جک – منظورم این شلوغی ها و مردم و اینهاست + خَر که نیستم جک! منظورتو فهمیدم. واقعاً اونطوری که رسانه های بیگانه میگن نیست. – پس چطوریه؟ + یه تعداد کمی از سیاه پوستهای خارجی، توی یکی از خیابونهای یکی از شهرهای یکی از ایالتها، موقع رفتن به کلیسا، دسته جمعی سرود می خوندن – توی خیابون؟ + مشکل همینجاست. ظاهراً توی همون خیابون یه پیرزنی بوده که قبلاً مشکل قلبی داشته و با شنیدن سرود این سیاه پوستها دوباره دچار مشکل قبلی شده. – اوهوم! پس پلیس اینجا وارد شده؟ + دقیقاً! پلیس درجواب درخواست مکرر بینندگان و مردم خداجو وارد اون خیابون شده – ببین جو! بعضی ها میگن بیشتر از هزارتا کشته و زخمی داشتیم، تو چی میگی؟ + میگم خاک بر سرت! پلیس ما بعد از برجام کاملاً بدون اسلحه وارد خیابون میشه و حتی من گفتم توی میدون تیر هم از اسلحه استفاده نکنه! – پس وات ایز یور استوری جو؟ + مای استوری اینه که پلیس مقداری گاز اشک آور و گلوله پلاستیکی استفاده کرده که به من اطمینان دادن کاملاً ارگانیک بوده و از مواد نگهدارنده یا شیمیایی استفاده نشده. – گاز اشک آور لازم بوده؟ + بله! به درخواست خود همون گروه اندک سیاه پوستها، بعد از خوندن سرود دسته جمعی، گریه میچسبه! – پس اصلاً قضیه زیر زانو و گردن و ترکیدن سَر و اینها نبوده؟ + البته چندتا اعتراض به جنس شلوار پلیس داشتیم که پارچه اش طبیعی نیست و گردن مردم رو اذیت می کنه، برای همین قرارشد چندتا مزرعه بزرگ پنبه به نام من بشه تا با کشت و برداشت پنبه در راستای بافت، تولید و انتشار پارچه نرم برای شلوار پلیس اقدام کنیم. جک چرا نمیای مزرعه وسطی، یه سری به من بزنی تا با هم جوج و نوشابه بزنیم؟ – مرسی از دعوتت جو و باهات خداحافظی می کنم. 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 پاتو از سیم بردار 🔘 مصاحبه‌ با یک سلبریتی همیشه در حال اظهارنظر ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 50 ثانیه | معادل زمان لازم برای اظهار نظر سلبریتی همیشه در صحنه! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/509819 + شما همیشه در مورد موضوعات مختلف اظهارنظر می‌کنید، درسته؟ – قطعا، اگه ما سلبریتی‌ها امور رو در دستمون نگیریم که جامعه دچار هرج‌ومرج میشه! + نظرتون درباره‌ی ادعای سران کشورهای غربی در مورد دفاع از حقوق بشر به خصوص ایرانی‌ها چیه؟ – این فقط یک ادعا نیست، اون‌ها همیشه مدافع حقوق بشر به ویژه ما ایرانی‌ها هستند. ما در یک دهکده‌ی جهانی زندگی می‌کنیم، ما و آمریکا نداریم، وقتی به انسانی ظلم بشه خب اون‌ها ازش دفاع می‌کنند. + نظرتون در مورد وقایع اخیر آمریکا چیه؟ – نظر خاصی ندارم. + کشته شدن یک مرد سیاه‌پوست زیر فشار زانوی پلیس آمریکا هیچ اهمیتی نداره؟ – اهمیت که داره، چون چندتا پلیس احمق که حواسشون به فیلم‌بردار نبوده، باعث خراب شدن چهره‌ی دولت آمریکا شدند. + نظرتون در مورد قطع اینترنت و کلیه‌ی سرویس‌های ارتباطی در واشنگتن چیه؟ – این انگ‌ها به آمریکا نمی‌چسبه، حتماً یه سیاه‌پوست پاشو گذاشته روی سیم اصلی! + خبر دارید که مردم آمریکا پرچم این کشور رو آتش زدند؟ – اون‌ تصاویر رو مزدورهای ایرانیِ از جای خاص تغذیه شو، با استفاده از ترفندهای کامپیوتری، تحریف، برش و همگام‌سازی حرکات، درست کردند و ربطی به آمریکایی‌ها نداره. + نظرتون … – تموم کنید این سوال‌ها رو، خودمون هزارتا بدبختی داریم، تا کشور خودمون هست چیکار به بقیه‌ی کشورها دارید! 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 اسم آبکی 🔘 صورتجلسه شورای شهر ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 60 ثانیه | معادل زمان لازم برای خشک شدن جوهر خودنویس متن صورتجلسه! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/097852 صورتجلسه شماره هزار و دویست و خرده‌ای مورخ روزهای یکی مانده به پایانی دوره چندین و چندم شورای شهر و روستای یکی از شهرهای گنده کشور که خواست نامش فاش نشود بدین شرح است: حاضران جلسه: همه کسانی که حاضر بودند؛ حتی آقای هـ که وسط جلسه بر اثر چلق چلق کردن پلاستیک صندلی‌اش ناراحت شد و جلسه را قهر کرد و خانم فـ که بلند شدند تا بروند و دل آقای هـ را به دست بیاورند ولی آقا کـ مجبور شدند برای برگرداندن ایشان بروند و کذا یتسلسل تا اینکه دبیر جلسه ماند و خودکارش. غایبان جلسه: دبیر و خودکارش که در وقت انعقاد تصمیم‌های مهم نبودند و به محض رسیدن به جلسه با فاصله هفتاد ثانیه از زمان آغاز، شروع به نوشتن کردند. شرح جلسه: مقرر شد خیابان آب هرچه سریع‌تر و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به خیابان مهندس بازرگان تغییر نام پیدا کند و مناسبت این تغییر نیز، مهندس بودن جناب بازرگان و نیاز آب و لوله‌کشی به مهندس خبره عنوان شد. مصوب گردید کارگروه تحقیق و توسعه هرچه سریع‌تر فهرستی از مشاهیر و خیابان‌های اسم آبکی تهیه کنند تا در جلسات آتی نسبت به تغییر نام آن‌ها اقدام گردد. ختم جلسه با فوت کردن دبیر به امضای اعضا بود چراکه با خودنویس انجام شده و نیاز به خشک شدن داشت. 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 زیر زانوی بابا لنگ دراز 🔘 نامه ی جودی در جون 2020 به بابا لنگ دراز ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 120 ثانیه | معادل زمان لازم برای شناسایی پلیس جنتلمن آمریکایی! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/014342 بابا لنگ دراز عزیز سلام دیروز من تو تختخوابم نشسته بودم و بیرون رو نگاه می کردم، تو این حال بودم که یه سیاه پوست خودش رو زیر زانو های پلیس وظیفه شناس هل داد. قلبم درد گرفت.به زانو های اون پلیس خیلی فشار اومد. با خودم فکر کردم کاش تو یک پلیس بودی. یک پلیس واقعی و جنتلمن. فکر کنم تا سه سیاهپوست هم زیر زانو های لنگِ درازت جا می­شدن. حتی به این هم فکر کردم که لنگ های درازت کار رو زودتر تموم می­کرد و اون سیاه­پوست هم اینقدر سروصدا راه نمی­نداخت. اگه می­خوای بدونی که چقدر بچه ام باید بدونی که دراز کشیدم و گریه کردم، آخه خیلی خوشحال شدم. مخصوصا وقتی دیدم که هنوز هم جنتلمن های زیادی مثل تو وجود دارنداونها چه می­دونند یک جنتلمن آمریکایی یعنی چه؟ مثلا همون پلیس وظیفه شناس، بین خطوط رانندگی می­کرد، سر پیچ ها چرا غ راهنما می­زد و برای رد شدن ماشین­های اورژانس کنار می­کشید و حتی شنیدم توی فروشگاه منتظر موند یک پیرزن تنها دستمال توالت توی قفسه رو برداره. به نظر من هر کسی در این دنیا می­مره و نباید مرگ اون سیاهپوست باعث بشه ویژگی های خوب اون پلیس رو نبینیم. اون سیاهپوست اگه الان زیر زانوی یک پلیس وظیفه شناس نمی­مرد حتما چند ماه دیگه زیر دست و پای یکی دیگه تو بلک فرایدی می­مرد. بابا لنگ دراز خوبم من تو رو به عنوان یک جنتلمن آمریکایی واقعی به همه ی دنیا معرفی کردم. همه دوست دارن یک بابا لنگ دراز مثل تو داشته باشند. می دونم که پدر تو و جنتلمن های دیگه چقدر برای این سیاه پوست ها زحمت کشیدند و اونها رو از سرزمین های عقب مونده­ی دور تا اینجا به زور آوردند. اما هنوز قدر نشناس هستند. حتی وقتی به جایی مثل زیر زانوی یک پلیس آمریکایی می­رسند اعتراض میکنند. فکرکنم باید پدر شما همه شون رو مثل اون چند هزار تای دیگه برای آبتنی توی اقیانوس می­ریخت. اما حتی لیاقت خواص اون آب­های معدنی رو هم نداشتند. داشتم به این فکر می­کردم که اگر پدر جنتلمن ساز شما نبود تا این شغل سخت و پردردسر رو داشته باشه دیگه اینقدر پولدار نبودید تا بتونید ما یتیم ها رو به سرپرستی قبول کنید و مدرسه و خیریه بسازید. بابا لنگ درازعزیز  ایندفعه در جواب نامه­م برام یه عکس واقعی از خودت بفرست. آخه من فقط سایه­ی تو رو دیدم و فکر می­کنم واقعا خیلی بزرگ و درازی. امیدوارم عکس واقعیت یه بابا لنگ کوتاه نباشه. قربانت برای همیشه: جودیییییی ابوت 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 جزوه‌ها را درون پستو پنهان کنید 🔘 گودبای دانشگاه ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 50 ثانیه | معادل زمان لازم جهت مهیا شدن برای آن‌چه بوده‌اید. متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/909477 امتحانات تمام شد… به خانه‌هایتان بروید. مهیا شوید برای همه آن‌چه بوده‌اید. جزوه‌ها را هم درون پستو پنهان کنید تا ترم دیگر… همانند کتاب و عکس‌هایی که از خلاصه‌نویسیِ دوستانتان گرفته‌اید. خودکار و مداد و ماژیک هایلایت را هم! خودکار را نه! لوله‌اش به کارتان می آید. برای فوت کردن کاغذ مچاله شده و خیس، بر سر و گردن دوستانتان هنگام بی‌حوصلگی، زمانی که می‌خواهید گوشی‌تان شارژ شود برای گِیم در کلاسِ ساعتِ بعد. فردا صبح هم کرکره لپ‌تاپ‌هایتان را بالا بدهید برای تماشای فصل جدیدِ سریال‌‌ِ مورد علاقه‌تان… از گروه‌های کلاسی‌تان لفت دهید. درِ اینِستاگرام هایتان را باز و یک لایکتان را چهارتا کنید. استوری‌های مسخره تان را آماده و مردم را ترغیب کنید “بِکِشن بالا” برای اینکه دوباره کلاهتان را تا خرخره بر سر مردم بگذارید… آن‌چه را که روزهای امتحان خرج کپی کردن جزوه و شب‌های امتحان خرج چای و قهوه کردید را به یک‌باره جبران کنید. بروید و دانشگاه و استاد و مراقب و تصحیح اوراق امتحانی را به حال خود بگذارید… منتظر درج نمرات در سامانه باشید. بیخیالِ پیدا کردنِ شماره اساتید شوید… راه چاره را اول گفتم: “جزوه‌ها را هم درون پستو پنهان کنید، تا ترم دیگر”. 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 گلو و خرخره 🔘 پلیس و سیاه ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۵۰ ثانیه | معادل زمان لازم برای غرق شدن در حقوق بشر! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/230299 زانو و خرخره  زانوی تو و خرخره‌ی خلق فضول البته که دیدنی است کارت، هرکول!    صد حیف که در مهد دموکراسی تو برخاسته از هر طرفی گند افول   طاهره ابراهیم نژاد   ————————————-   بیمار سیاه بعد از هالیوود و گُلدن و لاتاری این چکمه شده نماد مردم‌داری   از زیر سُمش گردن خود را بردار  ای مرد سیاه رو، مگر بیماری!؟ محمود حسنی مقدس  ————————-   قرعه کشی بهر تیغیدن ما مکر حکیمانه زدند  تا گرانتر بفروشند بسی چانه زدند   هر چه کردند که ماشین بفروشند نشد عاقبت قرعه به نام من دیوانه زدند  محمود حسنی مقدس   ——————————   نایسی و ابرقدرتی و تاج‌سری دارای تمدنی و صاحب نظری مامور تو با چکمه و زانویش گفت: تا خرخره ات غرق حقوق بشری  طاهره ابراهیم نژاد 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 موی دماغ 🔘 اقدامات فوری جهت جلوگیری از خودکشی  ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۷۰ ثانیه | معادل زمان لازم برای جمع‌آوری ادوات خودکشی از دم دست! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/250553 از: مسئول بالای شرکت                                                                              تاریخ: ۲۹/۰۳/۹۹ به: مسئول پایین شرکت                                                                             شماره: ۹۹۱۰۲ موضوع: اقدامات فوری جهت جلوگیری از خودکشی کارگران                         پیوست: چند سگ‌هار   با سلام با عنایت به اتفاق رخ داده مبنی بر خودکشی احدی از کارگران زحمت‌کش کشور، لازم است اقدامات زیر در زمان‌هایی که شرکت تمایل بر پرداخت حقوق ندارد انجام گیرد تا دیگر شاهد چنین اتفاقات ناگواری نباشیم. طناب، اشیای برنده، بنزین و تمام  اشیایی که به صورتی می‌توان جهت خودکشی و خودزنی از آن استفاده کرد را از مجموعه خارج کنید.  با توجه به آمار بالای بیکاران در کشور، سعی گردد هر مدت یک‌بار آماری از تعداد بیکاران داده شود و این جمله را هم مکررا خطاب به آن‌ها بگویید: «همین که الان کار داری از سرت زیادی است، بدبخت!» هرچه سریعتر نسبت به جمع‌آوری نردبان، سطل، بشکه و بطری‌های نوشابه و آب معدنی خالی از مجموعه اقدام و از دادن نوشابه و دوغ در وعده‌های ناهار و شام خودداری گردد سعی گردد بیشتر از افراد مجرد و غیربومی در این مجموعه استفاده گردد چراکه تاب‌آوری این افراد بالا بوده و در زمان‌های مثلا بی‌حقوقی(!) با یک کارت شارژ و مرخصی موضوع مرتفع گردد. به پیوست چند سگ‌هار ارسال گردید تا در مکان‌های حادثه‌خیز و بالقوه خودکشی بسته و هر مدت یک‌بار به آن‌ها خون مرغ داده شود تا از خوی درندگی‌اشان کم نگردد. اگر کارگری خیلی موی دماغ شد او را به اداره کار حواله دهید چون همان‌طور که می‌دانید تا چندین ماه ول‌معطل خواهد بود و بگویید سلام بنده را به آن‌ها برسانند.                                        باتشکر 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 نه گفتن از پشت آیفون 🔘 بیچاره‌هایی که نمی‌توانند در نعمت‌آباد و تورنتو ملک بخرند  ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 90 ثانیه | معادل زمان لازم برای حذف فواصل طبقاتی توسط مسئولان! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/953073 چند وقتی مسئولین تلاش کردند با دستور «حذف قیمت از فایل‌های مجازی» موقعیت اجاره‌دهندگان را در تعیین قیمت‌ها، از «ادب از که آموختی…» به «حالا بیاموز ببینم میخوای از کی بیاموزی» تغییر دهند. متأسفانه قشر «صاب‌ملک» تنها به وضعیت «لازم هم نیست از کسی بیاموزم، مگه خودم این‌جوری‌ام؟!» بسنده کردند و اوضاع بدتر شد. داشت می‌رفت که خود مسئول خادم نجومی‌بگیر هم آلاخون والاخون شود که به ناچار با بازگشت غرورآفرین قیمت‌ها به «دیوار»، آشفتگی سابق به آشفتگی اسبق تغییر وضعیت داد. حالا؛ دلایل برتری این «بی‌دروپیکری» بر چیز نامأنوسی مثل «ساماندهی» بازار مسکن: ۱- حذف فواصل طبقاتی: اجاره‌های سرسام‌آور در روستای گل‌حصار در جنوب تهران و برابری آن با قیمت برج‌های رو به دریاچه خلیج همیشگی فارس در غرب این شهر، بالاخره فاصله طبقاتی را از میان برداشت. در جامعه بی‌طبقه فعلی؛ کسی که امکان تهیه سرپناه در روستای خارج شهر را ندارد، با برج‌نشینی که دیگر پولش به رهن برج‌ نمی‌رسد، هر دو بصورت برابری دارند به کلیه سمت چپ‌شان فکر می‌کنند. پس ادا و قیف تهرانی‌ها برای خارج تهرانی‌ها «کلّا کأن لم یکن» تلقی می‌گردد و هورا به این برابری. ۲- مقابله با پیری جمعیت: کارتن‌خوابی اجاره‌نشین‌ها و درنتیجه حذف مرحله‌ی مراجعه‌ به بنگاه، باعث نجات مردم از وراجی، سرخوری و «برنج شمال، چای لاهیجان، بامبو و پنیر محلی» فروختن برخی مشاورین املاک شده و ملت سی‌سال کمتر پیر می‌شوند. ۳- جابجایی شاخص سواد: نیاز مستأجرها به فراگیری «فنون ارتباط مؤثر» و مخ‌زنی برای ماندن در خانه فعلی با قیمت منطقی، باعث افزایش فروش آثار دکتر آزمندیان و باقی دکترهای مؤثر می‌شود و آمار مطالعه از این هم فراتر خواهدرفت. تازه اگر یک‌جوری بشود که صاب‌ملک‌ها جلسات «مهارت نه گفتن از همان پشت آیفون»شان را نروند، مستأجران پیروز جنگ اراده‌ها نیز شده‌اند. ۴- خودافشایی از طریق ظرفیت هشتگ‌ها: با صف‌آرایی تیم موجرها و مستأجرها در اشتراک‌گذاری هشتگ «  » در برابر هشتگ «  » علاوه‌بر خودافشایی در زمینه‌ی «سطح ادب و کلا تقصیر کیه»، توان یارگیری و جبهه‌سازی طرفین هم آزمایش شد. ۵- ورود به باشگاه تریلیاردی‌ها: با یک مقایسه در سطح بین‌المللی متوجه هضم بی‌دردسر ایران در جامعه کشورهای پولدار می‌شویم. مثلاً ایرانیانی که توان خرید یا اجاره خانه در پاسگاه نعمت‌آباد ندارند، با ایرانیانی که نتوانسته‌اند در تونتو و استانبول خانه بگیرند و اقامت‌شان روی هواست، به یک اندازه نمی‌توانند و بیچاره‌ها! 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 سلطان قرعه‌کشی 🔘 زنگ انشا  ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 100 ثانیه | معادل زمان لازم برای حذف جای پای فامیل از روی موهای سر! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/389370  موضوع: هرچه درباره قرعه‌کشی می‌دانید بنویسید. و اینک قلم به دست می‌گیرم و انشای خویش را آغاز می‌کنم. قرعه‌کشی چیز خوبی می‌باشد. این را من نمی‌گویم، مادرم می‌گوید. چون او هر ماه، به دور از چشم پدر، پول‌هایی را که زیر موکتِ زیر فرش آشپزخانه و یا لای آن پتو گل‌گلی‌ای که خاله اقدس اینا برای تولدم آوردند، قایم کرده می‌باشد را به اکرم خانوم همسایه‌مان می‌دهد تا قرعه‌کشی شود. البته ما نمی‌دانیم جای پول‌ها کجاست و به پدرمان هم نگفتیم که کجاست. اما وقتی در قرعه‌کشی همان ماه دوم برنده شدیم، پدرم برای تشکر از مادرم، نامش را برای خرید ماشین نوشت. البته چون ماشین پرایدمان به اسم پدرم بود هم بی‌تاثیر نبود. حالا قرعه‌کشی در قرعه‌کشی شده بودیم. کارمان کشیده بود به اسفند و گوسفند. اسفند دود می‌کردیم که چشم نخوریم و گوسفند هم نذر کرده بودیم تا برنده ماشین شویم. چندسال پیش بود که هر بانکی یک ماشین جایزه می‌داد، الان باید منتظر این بودیم که اسم‌مان دربیاید تا ماشین بتوانیم بخریم. اسم‌ها که اعلام شد، نام مادرم نبود. پدرم می‌گفت که همه این برندگان، فامیل خودشان هستند. مگر می‌شود؟؟ البته اشکالی ندارد آدم ۳۰، ۴۰ هزارتا فامیل داشته باشد، اما مگر دست فامیل می‌شود ماشین داد؟! هنوز جای دست‌فرمان فامیل روی بدنه پرایدمان و جای پایش روی موهای سرم معلوم می‌باشد. شانس دیگری برای قرعه‌کشی نداشتیم که ناگهان در تلویزیون قرعه‌کشی «زاترین» را دیدیم. باید قابلمه می‌خریدیم تا سرویس قاشق و چنگال برنده شویم، شروع کردیم به قابلمه خریدن. قابلمه ۳۹۹ هزار تومان بود که چون ما همان موقع تماس می‌گرفتیم یک و نیم درصد هم تخفیف داده بودند. تا به خودمان آمدیم، خانه مان شده بود مرکز قابلمه و خبری از قاشق چنگال نبود. برنده نشدیم که برنده نشدیم… زاترین روی دستمان مانده بود… با یک تفکر اقتصادی توانستم بفروشم‌شان اما دیگر آن آدم سابق نشدم. خدایی خیلی سخت بود که جلوی مردم را در پیاده‌رو بگیری و با یک قابلمه بزنی توی سر خودت تا بقیه قابلمه‌ها فروش رود. ما از این انشا نتیجه می‌گیریم که باید به پدرومادرمان احترام بگذاریم و بعدش هم این‌همه صف خرید وجود دارد؛ دیگر الکی وارد صف قرعه‌کشی خرید چیزی نشویم. 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 در رفته از زیر نظر 🔘 نگاهی به فیلم سینمایی زیر نظر ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۱۵۰ ثانیه | معادل زمان لازم برای ساخت یک فیلم سینمایی آپارتمانی دورِهم! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/027470  میخواهید مبتذل بسازید، حداقل مبتذل باشعور بسازید! آثار مبتذل در سینمای کمدی ایران دارد دسته‌بندی می‌شود؛ این‌بار نه از طریق رده‌بندی سنی بلکه براساس میزان اهمیت به شعور مخاطب. با ورود برخی فیلم‌ها، این خط‌کشی در سینما‌ی مبتذل بیشتر خودش را نشان می‌دهد. فیلم‌هایی که یک خطی داستانش از جوک‌های تکراری دهه ۵۰ هم بی محتواتر است و هیچ هوش و ظرافتی به خرج نداده است. بعد از رکوردزنی فروش فیلم‌های مبتذل کمدی، عده‌ای فاتحه‌ی سینمای ایران را خواندند اما هرچه پیش می‌رویم انگار باید مجدد این سینما را نبش قبر کرد و محترمانه‌تر جنازه اش را دفن کرد و بر سر جنازه‌ی جدیدش این‌بار به جای فاتحه، بلند یاسین خواند. گرچه آن هم فایده‌ای ندارد! در دسته‌بندی جدید، مبتذل باشعور چه دسته‌ای است؟ مبتذل باشعور آن دسته از فیلم هایی است که گرچه در معنا و ارزش‌گذاری مبتذل هستند اما حداقل به شعور مخاطب توهین نمی کنند و ایده و یک خطی نسبتا متفاوتی دارند. مطرب و هزارپا که پرفروش ترین فیلم های این دهه‌ی سینمای ایران هستند در دسته ی این فیلم‌ها جای می‌گیرند. این دو فیلم مبتذل درحد یک داستان متفاوت ولو نامحترم و درهم زننده‌ی ارزش‌ها به شعور مخاطب احترام گذاشتند؛ چیزی که سایر فیلم‌های مبتذل فاقد آن است و هیچ آورده‌ی تازه ای برای مخاطب ندارد. آثاری که ببینده را صرفا اسیر یک کلیشه جنسیتی لوس با موضوعات تکراری بدون اندکی ظرافت در پرداختن به همان میزان ابتذال می‌کند. البته باز هم باید تاکید کرد، این توضیحات و باشعور لقب دادن به این جنس کمدی به معنی تایید و یا تطهیر دو اثر مطرب و هزارپا برای سینمای کمدی نیست. دسته‌ی دوم فیلم های مبتذل چیست؟ این دسته فیلم‌های مبتذل فاقد شعور با اکران فیلم زیرنظر شکل میگیرد. فیلمی که یک خطی تکراری و پایانی دم دستی دارد و هیچ میزان هوش و ظرافتی در اثر به کار نرفته است. داستان این کمدی از آن‌جا شروع می‌شود که محسن(رضا عطاران) پس از خرید به خانه برمیگردد و متوجه می‌شود مبلی که امید(امیر جعفری) بر روی آن نشسته سوراخ شده، محسن مقصر این اتفاق را امید می‌داند. مهشید، همسر محسن که به این مبل علاقه خاصی دارد، در حال برگشتن از سفر است و… . باقی ماجرا و بخش عمده شوخی‌ها و داستان حول همین کاناپه می‌گذرد.   زیر نظر فیلمی آپارتمانی است که تعدد لوکیشن ندارد و از این بابت برایش هزینه‌ی چندانی نشده است. تقریبا نود درصد اتفاقات فیلم در یک آپارتمان می‌گذرد که از همان نود درصد هم بخش عمده اش داخل یک خانه است و حول سوراخ یک کاناپه! در نگاه کلی، فیلم زیر نظر یک فیلم کمدی است و نه طنز. البته تلاش هایی برای نقد و رساندن برخی مفاهیم شده است اما بیشتر به نظر می رسد که این معانی زورچپان شده اند چرا که اکثر قسمت های فیلم نقض همان نقد هاست. جنس کمدی این فیلم، شوخی‌های کلامی بوده و کمتر از کمدی موقعیت استفاده کرده است. در برخی صحنه ها هم که پای کمدی موقعیت به داستان باز میشود، جز یک نمایش عریان از صحنه های رکیک چیزی دستگیر مخاطب نمی شود. در زمینه شوخی های کلامی هم کلیدواژه دیالوگ و ماجرای این فیلم سوراخ است و تمام شوخی‌ها دور این واژه می‌گردد. وقتی از هوش و ظرافت در پرداخت سخن گفته می‌شود یعنی این‌بار از شوخی‌های سفید هم استفاده نشده و چیدمان صحنه‌ها، حرکات بازیگران، دیالوگ‌ها و… کاملا مخاطب را با یک کمدی جنسی مبتذل و عریان مواجه می‌کند. به بیان ساده‌تر در این کمدی، شوخی ها و موقعیت‌ها طوری رک و صریح است که حتی نمی‌توان گفت ” ایشالا گربه است”. همچنین فیلم انقدر درگیر شوخی‌های جنسی و بی محتوا است که انتخاب اسم «نظر» برای یکی از شخصیت‌ها و سخنیت آن با اسم فیلم و پایانش را نیز به دور از منظور نمی‌توان تلقی کرد و بدان خوش‌بین بود. البته ناگفته نماند که این فیلم از زیر نظر ارشاد در نرفته و حاصل ۲۰ دقیقه سانسور و ۶۵ مورد اصلاحیه است. به لحاظ فیلمنامه، گره‌ی اصلی فیلم، پیش پاافتاده و کم ظرفیت برای یک اثر سینمایی دهه ۹۰ محسوب می شود که ریتم کندی برای فیلم ایجاد کرده است. نویسنده‌ی این فیلم ابوالفضل کاهانی برادر کوچک عبدالرضا کاهانی، کارگردان حاشیه ساز است. او سابقه ی نویسندگی سینمایی ندارد و بیشتر کارگردانی تئاتر و مستندسازی پشت صحنه انجام داده است. نابلدی و خالی بودن دست نویسنده در خلق اثر کمدی سینمایی، از پنهان کردن ضعف‌هایش پشت دیالوگ‌ها و شوخی های جنسی و رکیک نمایان است. شخصیت پردازی در فیلم به درستی صورت نگرفته است و در کلِ فیلم بیشتر با دسته ای از بیماران دچار به انحراف اخلاقی مواجه هستیم. ادامه 👇👇
اوج ابتذال در شخصیت‌پردازی نیز به شخصیت نظر یعنی کارگر افغانستانی ساختمان بر میگردد. همچنین گره اصلی فیلم به قدری کم جان است که از یک جایی به بعد نفس فیلم به شمارش می‌افتد و دیگر تکرار شوخی با همان کلیدواژه و وارد کردن بازیگران مشهور مختلف به صحنه هم راه به جایی نمی‌برد. بنابراین کاهانی برای جان دادن به فیلم، یک چالش دیگر را وارد داستان میکند. چالشی که گره‌گشایی نمی‌شود و بی سرانجام باقی می‌ماند و بیشتر به یک تنفس مصنوعی غیراصولی شباهت دارد که همان هم به ابتذال و نگاه سیاه جنسی فیلم به مردان و تحقیر زنان دامن می‌زند.   به لحاظ کارگردانی، «زیر نظر» اولین اثر مجید صالحی است که در آن کارگردانی سینمایی را به عهده داشته است. عده‌ای از مخاطبان با این قید که چون اثر اول وی است باید آن را قابل‌قبول شمرد از این اثر دفاع می‌کنند. زیر نظر اما اثری غیرقابل دفاع است و وقتی پای بازیگر باتجربه‌ی آثار کمدی وسط کشیده می‌شود غیرقابل دفاع تر است. مجید صالحی آدم بی تجربه‌ای نیست و با کمدی آشنایی دارد و اتفاقا همین باعث می‌شود که اثر او دقیق‌تر بررسی شود. او کسی است که به اندازه ربع قرن در سریال‌های کمدی و طنز تلویزیون بازی کرده و با شوخی‌های تمیز آشنایی دارد. لذا باید با مجید صالحی سخت گیرانه‌تر برخورد کرد. هرچند سطح این کمدی به قدری نازل است که با سهل انگاری هم نمی توان در دسته‌ی آثار سینمایی جایش داد.  فیلم زیر نظر، بازیگران شناخته شده و کاربلدی دارد از جمله رضا عطاران، امیرجعفری، بنفشه صمدی، سروش جمشیدی، مهران احمدی و حتی از ریما رامین فر در حد صدای پشت تلفن بهره گرفته اند. شاید ابتدا به نظر برسد قوت و قدرت فیلمنامه باعث حضور این بازیگران شده اما بعد از تماشای فیلم میتوان حدس زد که دلیل استفاده از این بازیگران مطرح فقط پوشاندن ضعف فیلمنامه و فروش بیشتر در گیشه است. فیلم زیر نظر که به زعم برخی سینماگران امید گیشه برای اکران زمستان بود، با تحریم حوزه هنری کار اکران را شروع کرد و از تبلیغات تلویزیونی محروم شد. تحریم فرصت خوبی برای جنجال رسانه‌ای و مخاطب جمع کردن بود که تا حدی هم برای اول کار موفق عمل شد اما این فیلم انقدر تهی بود که حتی به اندازه مطرب و هزارپا هم نتوانست با نقل سینه به سینه فروش کند. در نهایت این فیلم با شیوع کرونا راهی اکران آنلاین شد. بعد از اکران آنلاین، صفحات نظرات مخاطبان نوعی نقل سینه به سینه است. در صفحه‌ی اکران آنلاین را اگر این نظرات را بخوانید با عبارت‌هایی چون ارزش یکبار دیدن را دارد مواجه می‌شوید. اما این فیلم حتی ارزش یکبار دیدن هم ندارد مگر اینکه کسی دلش بخواهد ۹۰ دقیقه از عمر و ۱۵ هزار تومن از پولش را آتش بزند در غیر اینصورت برای نجات سینمای کمدی، زیرنظر را باید از نظر دور نگه داشت. 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 فکر و خلاقیت بسته 🔘 درباره فیلم چشم و گوش بسته ✍ ⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 100 ثانیه | معادل زمان لازم برای ساخت فیلم ایرانی جدید! متن کامل را از اینجا بخوانید👇 آدرس: https://b2n.ir/758991  یکی از پر فروش‌ترین فیلم‌های سال ۹۸ فیلم چشم و گوش بسته آخرین اثر فرزاد موتمن می‌باشد. فرزاد موتمن که فیلمسازی رو از سال ۱۳۷۹ آغاز کرده‌است و پیش از این در دو دوره متوالی جشنواره فجر با فیلم‌های «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» و «خداحافظی طولانی» نامزد دریافت بهترین فیلم و بهترین کارگردانی همزمان شده‌بود این فیلم را به تهیه کنندگی امیرحسین آشتیانی پور و نویسندگی هما بذرافشان که هر دو اولین تجربه کاریشان در این زمینه است، ساخته است. البته آشتیانی پور در پشت صحنه فیلم‌ها سابقه تصویربرداری، کارگردانی و جلوه‌های ویژه دارد و خیلی با فضای سینما ناآشنا نیست. فیلمی کمدی با ایده‌ای بسیار ناب که متاسفانه برای خنداندن مخاطب از ایده اصلی خودش استفاده نکرده و با الگو گرفتن از سایر کارهای مشابه برای فروش بیشتر دست به شوخی‌های سخیف و جنسی زده است. این اولین جمله‌ای بود که بعد از دیدن فیلم  چشم و گوش بسته در ذهنم نقش بست. اما پس از کمی جستجو در فضای مجازی متوجه شدم همان ایده ناب نیز کپی فیلم آمریکایی See No Evil, Hear No Evil آرتور هیل محصول سال ۱۹۸۹ سینمای هالیوود می‌باشد. البته این کپی فقط در سطح ایده و داستان نمانده‌است و صحنه‌های فرعی فیلم که در پیشبرد داستان نقشی ندارند و حتی دیالوگ‌های آن نیز از کپی بی بهره نماندند و به جز صحنه فرار دو شخصیت اصلی از زندان سایر اتفاقات فیلم همان اتفاقات نسخه اصلی فیلم می‌باشد. البته اگر نخواهم بی انصافی کنم سکانس آخر فیلم نیز عوض شده‌بود و به جای الگو گرفتن از این فیلم مجددا از کمدی‌های زرد ایرانی الگو گرفته‌است و یک ازدواج را به نمایش می‌گذارد. به طور خلاصه می‌توان گفت عوامل فیلم برخلاف اسم فیلم چشم و گوششان کامل باز بوده و چیزی که موقع ساخت فیلم بستند ذهن و فکرشان بوده است. کاش نویسنده و دیالوگ نویس فیلم اگر به رسانه‌ها نمی‌خواهند پاسخ بدهند حداقل نزد وجدان خودشان به این سوال بتوانند پاسخ دهند که دقیقا برای چه چیزی دستمزد دریافت کردند و به نظر خودشان ایا این دستمزد حلال است؟ البته کپی به خودی خود ایرادی ندارد اما به شرطی که چیزی به آن اضافه شود تا جذابیت را بیشتر کند نه اینکه یک کپی مطلق یا به عبارت دیگر بازسازی صورت گیرد. در کنار این نقطه ضعف بزرگ، نقطه قوت اصلی فیلم نیز بازی بازیگرانش می‌باشد. امین حیایی که از بازیگران باسابقه و سوپراستار سینمای ایران می‌باشد و نیاز به تعریفی ندارد. در کنار این بازیگر بزرگ نیز بهرام افشاری قرار دارد که در چند سال اخیر تواناییش را با بازی در نقش‌هایی کاملا متفاوت از هم، چون فاراب سریال «دل» و قدم فیلم «به کارگر ساده نیازمندیم» نشان داده‌است و ترکیب این دو نفر زوجی دوست داشتنی ساخته‌است. به عنوان جمع‌بندی می‌توان گفت اگر فیلم شر نبین شر نشنو رو ندیدید احتمالا از دیدن چشم و گوش بسته لذت خواهیدبرد چون فیلمی خوش ساخت است که از ایده‌ای جذاب نیز بهره می‌برد و بازیگران نیز به درستی سر جای خودشان قرار گرفتند اما کاش هما بذرافشان کمی خلاقیت به خرج می‌داد و به جای اینکه شوخی‌های غیراخلاقی فیلم اصلی تا حدودی تعدیل و بومی سازی کند تا فیلم با مشکل مجوز مواجه نشود برای تولید طنز در فیلم از ایده خود فیلمنامه که کنار هم قرار گرفتن یک فرد نابینا و ناشنوا در کنار هم است استفاده می‌کرد. 📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir