💢 نه گفتن از پشت آیفون
🔘 بیچارههایی که نمیتوانند در نعمتآباد و تورنتو ملک بخرند
✍ #سمیرا_قرهداغی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 90 ثانیه | معادل زمان لازم برای حذف فواصل طبقاتی توسط مسئولان!
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
آدرس: https://b2n.ir/953073
چند وقتی مسئولین تلاش کردند با دستور «حذف قیمت از فایلهای مجازی» موقعیت اجارهدهندگان را در تعیین قیمتها، از «ادب از که آموختی…» به «حالا بیاموز ببینم میخوای از کی بیاموزی» تغییر دهند. متأسفانه قشر «صابملک» تنها به وضعیت «لازم هم نیست از کسی بیاموزم، مگه خودم اینجوریام؟!» بسنده کردند و اوضاع بدتر شد. داشت میرفت که خود مسئول خادم نجومیبگیر هم آلاخون والاخون شود که به ناچار با بازگشت غرورآفرین قیمتها به «دیوار»، آشفتگی سابق به آشفتگی اسبق تغییر وضعیت داد. حالا؛ دلایل برتری این «بیدروپیکری» بر چیز نامأنوسی مثل «ساماندهی» بازار مسکن:
۱- حذف فواصل طبقاتی: اجارههای سرسامآور در روستای گلحصار در جنوب تهران و برابری آن با قیمت برجهای رو به دریاچه خلیج همیشگی فارس در غرب این شهر، بالاخره فاصله طبقاتی را از میان برداشت. در جامعه بیطبقه فعلی؛ کسی که امکان تهیه سرپناه در روستای خارج شهر را ندارد، با برجنشینی که دیگر پولش به رهن برج نمیرسد، هر دو بصورت برابری دارند به کلیه سمت چپشان فکر میکنند. پس ادا و قیف تهرانیها برای خارج تهرانیها «کلّا کأن لم یکن» تلقی میگردد و هورا به این برابری.
۲- مقابله با پیری جمعیت: کارتنخوابی اجارهنشینها و درنتیجه حذف مرحلهی مراجعه به بنگاه، باعث نجات مردم از وراجی، سرخوری و «برنج شمال، چای لاهیجان، بامبو و پنیر محلی» فروختن برخی مشاورین املاک شده و ملت سیسال کمتر پیر میشوند.
۳- جابجایی شاخص سواد: نیاز مستأجرها به فراگیری «فنون ارتباط مؤثر» و مخزنی برای ماندن در خانه فعلی با قیمت منطقی، باعث افزایش فروش آثار دکتر آزمندیان و باقی دکترهای مؤثر میشود و آمار مطالعه از این هم فراتر خواهدرفت. تازه اگر یکجوری بشود که صابملکها جلسات «مهارت نه گفتن از همان پشت آیفون»شان را نروند، مستأجران پیروز جنگ ارادهها نیز شدهاند.
۴- خودافشایی از طریق ظرفیت هشتگها: با صفآرایی تیم موجرها و مستأجرها در اشتراکگذاری هشتگ « #بیشین_بینیم_باع » در برابر هشتگ « #نه_به_اجاره_نامتعارف » علاوهبر خودافشایی در زمینهی «سطح ادب و کلا تقصیر کیه»، توان یارگیری و جبههسازی طرفین هم آزمایش شد.
۵- ورود به باشگاه تریلیاردیها: با یک مقایسه در سطح بینالمللی متوجه هضم بیدردسر ایران در جامعه کشورهای پولدار میشویم. مثلاً ایرانیانی که توان خرید یا اجاره خانه در پاسگاه نعمتآباد ندارند، با ایرانیانی که نتوانستهاند در تونتو و استانبول خانه بگیرند و اقامتشان روی هواست، به یک اندازه نمیتوانند و بیچارهها!
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 سلطان قرعهکشی
🔘 زنگ انشا
✍ #علیرضا_عبدی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 100 ثانیه | معادل زمان لازم برای حذف جای پای فامیل از روی موهای سر!
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
آدرس: https://b2n.ir/389370
موضوع: هرچه درباره قرعهکشی میدانید بنویسید.
و اینک قلم به دست میگیرم و انشای خویش را آغاز میکنم. قرعهکشی چیز خوبی میباشد. این را من نمیگویم، مادرم میگوید. چون او هر ماه، به دور از چشم پدر، پولهایی را که زیر موکتِ زیر فرش آشپزخانه و یا لای آن پتو گلگلیای که خاله اقدس اینا برای تولدم آوردند، قایم کرده میباشد را به اکرم خانوم همسایهمان میدهد تا قرعهکشی شود. البته ما نمیدانیم جای پولها کجاست و به پدرمان هم نگفتیم که کجاست. اما وقتی در قرعهکشی همان ماه دوم برنده شدیم، پدرم برای تشکر از مادرم، نامش را برای خرید ماشین نوشت. البته چون ماشین پرایدمان به اسم پدرم بود هم بیتاثیر نبود.
حالا قرعهکشی در قرعهکشی شده بودیم. کارمان کشیده بود به اسفند و گوسفند. اسفند دود میکردیم که چشم نخوریم و گوسفند هم نذر کرده بودیم تا برنده ماشین شویم. چندسال پیش بود که هر بانکی یک ماشین جایزه میداد، الان باید منتظر این بودیم که اسممان دربیاید تا ماشین بتوانیم بخریم. اسمها که اعلام شد، نام مادرم نبود. پدرم میگفت که همه این برندگان، فامیل خودشان هستند. مگر میشود؟؟ البته اشکالی ندارد آدم ۳۰، ۴۰ هزارتا فامیل داشته باشد، اما مگر دست فامیل میشود ماشین داد؟! هنوز جای دستفرمان فامیل روی بدنه پرایدمان و جای پایش روی موهای سرم معلوم میباشد.
شانس دیگری برای قرعهکشی نداشتیم که ناگهان در تلویزیون قرعهکشی «زاترین» را دیدیم. باید قابلمه میخریدیم تا سرویس قاشق و چنگال برنده شویم، شروع کردیم به قابلمه خریدن. قابلمه ۳۹۹ هزار تومان بود که چون ما همان موقع تماس میگرفتیم یک و نیم درصد هم تخفیف داده بودند. تا به خودمان آمدیم، خانه مان شده بود مرکز قابلمه و خبری از قاشق چنگال نبود. برنده نشدیم که برنده نشدیم… زاترین روی دستمان مانده بود… با یک تفکر اقتصادی توانستم بفروشمشان اما دیگر آن آدم سابق نشدم. خدایی خیلی سخت بود که جلوی مردم را در پیادهرو بگیری و با یک قابلمه بزنی توی سر خودت تا بقیه قابلمهها فروش رود.
ما از این انشا نتیجه میگیریم که باید به پدرومادرمان احترام بگذاریم و بعدش هم اینهمه صف خرید وجود دارد؛ دیگر الکی وارد صف قرعهکشی خرید چیزی نشویم.
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 در رفته از زیر نظر
🔘 نگاهی به فیلم سینمایی زیر نظر
✍ #فاطمهسادات_رضویعلوی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۱۵۰ ثانیه | معادل زمان لازم برای ساخت یک فیلم سینمایی آپارتمانی دورِهم!
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
آدرس: https://b2n.ir/027470
میخواهید مبتذل بسازید، حداقل مبتذل باشعور بسازید! آثار مبتذل در سینمای کمدی ایران دارد دستهبندی میشود؛ اینبار نه از طریق ردهبندی سنی بلکه براساس میزان اهمیت به شعور مخاطب. با ورود برخی فیلمها، این خطکشی در سینمای مبتذل بیشتر خودش را نشان میدهد. فیلمهایی که یک خطی داستانش از جوکهای تکراری دهه ۵۰ هم بی محتواتر است و هیچ هوش و ظرافتی به خرج نداده است. بعد از رکوردزنی فروش فیلمهای مبتذل کمدی، عدهای فاتحهی سینمای ایران را خواندند اما هرچه پیش میرویم انگار باید مجدد این سینما را نبش قبر کرد و محترمانهتر جنازه اش را دفن کرد و بر سر جنازهی جدیدش اینبار به جای فاتحه، بلند یاسین خواند. گرچه آن هم فایدهای ندارد!
در دستهبندی جدید، مبتذل باشعور چه دستهای است؟ مبتذل باشعور آن دسته از فیلم هایی است که گرچه در معنا و ارزشگذاری مبتذل هستند اما حداقل به شعور مخاطب توهین نمی کنند و ایده و یک خطی نسبتا متفاوتی دارند. مطرب و هزارپا که پرفروش ترین فیلم های این دههی سینمای ایران هستند در دسته ی این فیلمها جای میگیرند. این دو فیلم مبتذل درحد یک داستان متفاوت ولو نامحترم و درهم زنندهی ارزشها به شعور مخاطب احترام گذاشتند؛ چیزی که سایر فیلمهای مبتذل فاقد آن است و هیچ آوردهی تازه ای برای مخاطب ندارد. آثاری که ببینده را صرفا اسیر یک کلیشه جنسیتی لوس با موضوعات تکراری بدون اندکی ظرافت در پرداختن به همان میزان ابتذال میکند. البته باز هم باید تاکید کرد، این توضیحات و باشعور لقب دادن به این جنس کمدی به معنی تایید و یا تطهیر دو اثر مطرب و هزارپا برای سینمای کمدی نیست.
دستهی دوم فیلم های مبتذل چیست؟ این دسته فیلمهای مبتذل فاقد شعور با اکران فیلم زیرنظر شکل میگیرد. فیلمی که یک خطی تکراری و پایانی دم دستی دارد و هیچ میزان هوش و ظرافتی در اثر به کار نرفته است. داستان این کمدی از آنجا شروع میشود که محسن(رضا عطاران) پس از خرید به خانه برمیگردد و متوجه میشود مبلی که امید(امیر جعفری) بر روی آن نشسته سوراخ شده، محسن مقصر این اتفاق را امید میداند. مهشید، همسر محسن که به این مبل علاقه خاصی دارد، در حال برگشتن از سفر است و… . باقی ماجرا و بخش عمده شوخیها و داستان حول همین کاناپه میگذرد.
زیر نظر فیلمی آپارتمانی است که تعدد لوکیشن ندارد و از این بابت برایش هزینهی چندانی نشده است. تقریبا نود درصد اتفاقات فیلم در یک آپارتمان میگذرد که از همان نود درصد هم بخش عمده اش داخل یک خانه است و حول سوراخ یک کاناپه! در نگاه کلی، فیلم زیر نظر یک فیلم کمدی است و نه طنز. البته تلاش هایی برای نقد و رساندن برخی مفاهیم شده است اما بیشتر به نظر می رسد که این معانی زورچپان شده اند چرا که اکثر قسمت های فیلم نقض همان نقد هاست. جنس کمدی این فیلم، شوخیهای کلامی بوده و کمتر از کمدی موقعیت استفاده کرده است. در برخی صحنه ها هم که پای کمدی موقعیت به داستان باز میشود، جز یک نمایش عریان از صحنه های رکیک چیزی دستگیر مخاطب نمی شود. در زمینه شوخی های کلامی هم کلیدواژه دیالوگ و ماجرای این فیلم سوراخ است و تمام شوخیها دور این واژه میگردد. وقتی از هوش و ظرافت در پرداخت سخن گفته میشود یعنی اینبار از شوخیهای سفید هم استفاده نشده و چیدمان صحنهها، حرکات بازیگران، دیالوگها و… کاملا مخاطب را با یک کمدی جنسی مبتذل و عریان مواجه میکند. به بیان سادهتر در این کمدی، شوخی ها و موقعیتها طوری رک و صریح است که حتی نمیتوان گفت ” ایشالا گربه است”.
همچنین فیلم انقدر درگیر شوخیهای جنسی و بی محتوا است که انتخاب اسم «نظر» برای یکی از شخصیتها و سخنیت آن با اسم فیلم و پایانش را نیز به دور از منظور نمیتوان تلقی کرد و بدان خوشبین بود. البته ناگفته نماند که این فیلم از زیر نظر ارشاد در نرفته و حاصل ۲۰ دقیقه سانسور و ۶۵ مورد اصلاحیه است.
به لحاظ فیلمنامه، گرهی اصلی فیلم، پیش پاافتاده و کم ظرفیت برای یک اثر سینمایی دهه ۹۰ محسوب می شود که ریتم کندی برای فیلم ایجاد کرده است. نویسندهی این فیلم ابوالفضل کاهانی برادر کوچک عبدالرضا کاهانی، کارگردان حاشیه ساز است. او سابقه ی نویسندگی سینمایی ندارد و بیشتر کارگردانی تئاتر و مستندسازی پشت صحنه انجام داده است. نابلدی و خالی بودن دست نویسنده در خلق اثر کمدی سینمایی، از پنهان کردن ضعفهایش پشت دیالوگها و شوخی های جنسی و رکیک نمایان است. شخصیت پردازی در فیلم به درستی صورت نگرفته است و در کلِ فیلم بیشتر با دسته ای از بیماران دچار به انحراف اخلاقی مواجه هستیم.
ادامه 👇👇
اوج ابتذال در شخصیتپردازی نیز به شخصیت نظر یعنی کارگر افغانستانی ساختمان بر میگردد. همچنین گره اصلی فیلم به قدری کم جان است که از یک جایی به بعد نفس فیلم به شمارش میافتد و دیگر تکرار شوخی با همان کلیدواژه و وارد کردن بازیگران مشهور مختلف به صحنه هم راه به جایی نمیبرد. بنابراین کاهانی برای جان دادن به فیلم، یک چالش دیگر را وارد داستان میکند. چالشی که گرهگشایی نمیشود و بی سرانجام باقی میماند و بیشتر به یک تنفس مصنوعی غیراصولی شباهت دارد که همان هم به ابتذال و نگاه سیاه جنسی فیلم به مردان و تحقیر زنان دامن میزند.
به لحاظ کارگردانی، «زیر نظر» اولین اثر مجید صالحی است که در آن کارگردانی سینمایی را به عهده داشته است. عدهای از مخاطبان با این قید که چون اثر اول وی است باید آن را قابلقبول شمرد از این اثر دفاع میکنند. زیر نظر اما اثری غیرقابل دفاع است و وقتی پای بازیگر باتجربهی آثار کمدی وسط کشیده میشود غیرقابل دفاع تر است. مجید صالحی آدم بی تجربهای نیست و با کمدی آشنایی دارد و اتفاقا همین باعث میشود که اثر او دقیقتر بررسی شود. او کسی است که به اندازه ربع قرن در سریالهای کمدی و طنز تلویزیون بازی کرده و با شوخیهای تمیز آشنایی دارد. لذا باید با مجید صالحی سخت گیرانهتر برخورد کرد. هرچند سطح این کمدی به قدری نازل است که با سهل انگاری هم نمی توان در دستهی آثار سینمایی جایش داد.
فیلم زیر نظر، بازیگران شناخته شده و کاربلدی دارد از جمله رضا عطاران، امیرجعفری، بنفشه صمدی، سروش جمشیدی، مهران احمدی و حتی از ریما رامین فر در حد صدای پشت تلفن بهره گرفته اند. شاید ابتدا به نظر برسد قوت و قدرت فیلمنامه باعث حضور این بازیگران شده اما بعد از تماشای فیلم میتوان حدس زد که دلیل استفاده از این بازیگران مطرح فقط پوشاندن ضعف فیلمنامه و فروش بیشتر در گیشه است.
فیلم زیر نظر که به زعم برخی سینماگران امید گیشه برای اکران زمستان بود، با تحریم حوزه هنری کار اکران را شروع کرد و از تبلیغات تلویزیونی محروم شد. تحریم فرصت خوبی برای جنجال رسانهای و مخاطب جمع کردن بود که تا حدی هم برای اول کار موفق عمل شد اما این فیلم انقدر تهی بود که حتی به اندازه مطرب و هزارپا هم نتوانست با نقل سینه به سینه فروش کند.
در نهایت این فیلم با شیوع کرونا راهی اکران آنلاین شد. بعد از اکران آنلاین، صفحات نظرات مخاطبان نوعی نقل سینه به سینه است. در صفحهی اکران آنلاین را اگر این نظرات را بخوانید با عبارتهایی چون ارزش یکبار دیدن را دارد مواجه میشوید. اما این فیلم حتی ارزش یکبار دیدن هم ندارد مگر اینکه کسی دلش بخواهد ۹۰ دقیقه از عمر و ۱۵ هزار تومن از پولش را آتش بزند در غیر اینصورت برای نجات سینمای کمدی، زیرنظر را باید از نظر دور نگه داشت.
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 فکر و خلاقیت بسته
🔘 درباره فیلم چشم و گوش بسته
✍ #سیدمحمدجواد_کیشبافان
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 100 ثانیه | معادل زمان لازم برای ساخت فیلم ایرانی جدید!
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
آدرس: https://b2n.ir/758991
یکی از پر فروشترین فیلمهای سال ۹۸ فیلم چشم و گوش بسته آخرین اثر فرزاد موتمن میباشد.
فرزاد موتمن که فیلمسازی رو از سال ۱۳۷۹ آغاز کردهاست و پیش از این در دو دوره متوالی جشنواره فجر با فیلمهای «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» و «خداحافظی طولانی» نامزد دریافت بهترین فیلم و بهترین کارگردانی همزمان شدهبود این فیلم را به تهیه کنندگی امیرحسین آشتیانی پور و نویسندگی هما بذرافشان که هر دو اولین تجربه کاریشان در این زمینه است، ساخته است. البته آشتیانی پور در پشت صحنه فیلمها سابقه تصویربرداری، کارگردانی و جلوههای ویژه دارد و خیلی با فضای سینما ناآشنا نیست.
فیلمی کمدی با ایدهای بسیار ناب که متاسفانه برای خنداندن مخاطب از ایده اصلی خودش استفاده نکرده و با الگو گرفتن از سایر کارهای مشابه برای فروش بیشتر دست به شوخیهای سخیف و جنسی زده است.
این اولین جملهای بود که بعد از دیدن فیلم چشم و گوش بسته در ذهنم نقش بست. اما پس از کمی جستجو در فضای مجازی متوجه شدم همان ایده ناب نیز کپی فیلم آمریکایی See No Evil, Hear No Evil آرتور هیل محصول سال ۱۹۸۹ سینمای هالیوود میباشد. البته این کپی فقط در سطح ایده و داستان نماندهاست و صحنههای فرعی فیلم که در پیشبرد داستان نقشی ندارند و حتی دیالوگهای آن نیز از کپی بی بهره نماندند و به جز صحنه فرار دو شخصیت اصلی از زندان سایر اتفاقات فیلم همان اتفاقات نسخه اصلی فیلم میباشد. البته اگر نخواهم بی انصافی کنم سکانس آخر فیلم نیز عوض شدهبود و به جای الگو گرفتن از این فیلم مجددا از کمدیهای زرد ایرانی الگو گرفتهاست و یک ازدواج را به نمایش میگذارد.
به طور خلاصه میتوان گفت عوامل فیلم برخلاف اسم فیلم چشم و گوششان کامل باز بوده و چیزی که موقع ساخت فیلم بستند ذهن و فکرشان بوده است. کاش نویسنده و دیالوگ نویس فیلم اگر به رسانهها نمیخواهند پاسخ بدهند حداقل نزد وجدان خودشان به این سوال بتوانند پاسخ دهند که دقیقا برای چه چیزی دستمزد دریافت کردند و به نظر خودشان ایا این دستمزد حلال است؟
البته کپی به خودی خود ایرادی ندارد اما به شرطی که چیزی به آن اضافه شود تا جذابیت را بیشتر کند نه اینکه یک کپی مطلق یا به عبارت دیگر بازسازی صورت گیرد.
در کنار این نقطه ضعف بزرگ، نقطه قوت اصلی فیلم نیز بازی بازیگرانش میباشد. امین حیایی که از بازیگران باسابقه و سوپراستار سینمای ایران میباشد و نیاز به تعریفی ندارد. در کنار این بازیگر بزرگ نیز بهرام افشاری قرار دارد که در چند سال اخیر تواناییش را با بازی در نقشهایی کاملا متفاوت از هم، چون فاراب سریال «دل» و قدم فیلم «به کارگر ساده نیازمندیم» نشان دادهاست و ترکیب این دو نفر زوجی دوست داشتنی ساختهاست.
به عنوان جمعبندی میتوان گفت اگر فیلم شر نبین شر نشنو رو ندیدید احتمالا از دیدن چشم و گوش بسته لذت خواهیدبرد چون فیلمی خوش ساخت است که از ایدهای جذاب نیز بهره میبرد و بازیگران نیز به درستی سر جای خودشان قرار گرفتند اما کاش هما بذرافشان کمی خلاقیت به خرج میداد و به جای اینکه شوخیهای غیراخلاقی فیلم اصلی تا حدودی تعدیل و بومی سازی کند تا فیلم با مشکل مجوز مواجه نشود برای تولید طنز در فیلم از ایده خود فیلمنامه که کنار هم قرار گرفتن یک فرد نابینا و ناشنوا در کنار هم است استفاده میکرد.
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
🔴 #فوری | رئیس جمهور بالاخره به قطعنامه جدید واکنش نشان داد.
آنچه در این شماره می خوانید:
🔸 ما هم که خراب رفیق
🔸هرگز رهایم نکن
🔸 درحال سقوط
🔸خاطرات یک مذاکراتچی
🔸رفاقت تا پای طناب دار
🔸 آهای خونه دار و ندار!
و… کاریکاتورها و استریپ های جذاب و دیدنی
صد و بیست و سومین شماره ضمیمه طنز راه راه در روزنامه وطن امروز، در تاریخ پنجشنبه پنجم تیر ۱۳۹۹ منتشر شد.
این ضمیمه طنز را ازینجا باز کنید😁👇
b2n.ir/043626
💢 پیس پیسِ الکل است کنون ریتم زندگی
🔘 شعر طنز کرونایی
✍ #مینا_گودرزی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۴۰ ثانیه | معادل زمان لازم برای دعا کردن با دست استریل🖐😁
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
🌐آدرس: https://b2n.ir/459449
ویرووس، مثل بمب صدا کرده مدتیست
خود را میان معرکه جا کرده مدتیست
این چیزِ ریز و ذرهی میکروسکوپی ببین
با قلدریش فیل هوا کرده مدتیست
یکدست آبژاول و یکدست جام ژل
ما را اسیر گندزدا کرده مدتیست
پیسپیسِ الکل است کنون ریتم زندگی
حالا هوا، هوای فضا کرده مدتیست
بوسیده بوسه را و کنارش گذاشتیم
لب هم در این میانه حیا کرده مدتیست
دیگر سطوح هم به ستوه آمدند، آه
ما را زِ عمقِ سطح جدا کرده مدتیست
رَمسوز و وقف ما شده سلطانِ غم موبایل!
خود را علیل عزلت ما کرده مدتیست
با لایو، زندهاند مجازیزیَندگان
نِت را شدید، شاخسرا کرده مدتیست
دزدان کارکشتهی پرطمطراق را
خوار و ذلیل و ماسکربا کرده مدتیست
وحشیگریِ غرب، جهان را دوباره پُر
از صحنههای رازبقا کرده مدتیست
کوویدنوزده تو چه کردی که زندگی
با مرگ، بحث و چونوچرا کرده مدتیست؟!
اینکه کِی از زمین و زمان کوچ میکنی
دل را دچار خوفورجا کرده مدتیست
یارب، جهان غمزده را پاککن! بشر
با دست استریل دعا کرده مدتیست
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 در رفته از زیرِ نظرها!
🔘 نقد فیلم
✍ #فاطمهسادات_رضویعلوی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۵ دقیقه | معادل زمان لازم برای مطالعه ی یک نقد خوب👌
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
🌐 آدرس: https://b2n.ir/027470
میخواهید مبتذل بسازید، حداقل مبتذل باشعور بسازید! آثار مبتذل در سینمای کمدی ایران دارد دستهبندی میشود؛ اینبار نه از طریق ردهبندی سنی بلکه براساس میزان اهمیت به شعور مخاطب. با ورود برخی فیلمها، این خطکشی در سینمای مبتذل بیشتر خودش را نشان میدهد. فیلمهایی که یک خطی داستانش از جوکهای تکراری دهه ۵۰ هم بی محتواتر است و هیچ هوش و ظرافتی به خرج نداده است. بعد از رکوردزنی فروش فیلمهای مبتذل کمدی، عدهای فاتحهی سینمای ایران را خواندند اما هرچه پیش میرویم انگار باید مجدد این سینما را نبش قبر کرد و محترمانهتر جنازه اش را دفن کرد و بر سر جنازهی جدیدش اینبار به جای فاتحه، بلند یاسین خواند. گرچه آن هم فایدهای ندارد!
در دستهبندی جدید، مبتذل باشعور چه دستهای است؟ مبتذل باشعور آن دسته از فیلم هایی است که گرچه در معنا و ارزشگذاری مبتذل هستند اما حداقل به شعور مخاطب توهین نمی کنند و ایده و یک خطی نسبتا متفاوتی دارند. مطرب و هزارپا که پرفروش ترین فیلم های این دههی سینمای ایران هستند در دسته ی این فیلمها جای میگیرند. این دو فیلم مبتذل درحد یک داستان متفاوت ولو نامحترم و درهم زنندهی ارزشها به شعور مخاطب احترام گذاشتند؛ چیزی که سایر فیلمهای مبتذل فاقد آن است و هیچ آوردهی تازه ای برای مخاطب ندارد. آثاری که ببینده را صرفا اسیر یک کلیشه جنسیتی لوس با موضوعات تکراری بدون اندکی ظرافت در پرداختن به همان میزان ابتذال میکند. البته باز هم باید تاکید کرد، این توضیحات و باشعور لقب دادن به این جنس کمدی به معنی تایید و یا تطهیر دو اثر مطرب و هزارپا برای سینمای کمدی نیست.
دستهی دوم فیلم های مبتذل چیست؟ این دسته فیلمهای مبتذل فاقد شعور با اکران فیلم زیرنظر شکل میگیرد. فیلمی که یک خطی تکراری و پایانی دم دستی دارد و هیچ میزان هوش و ظرافتی در اثر به کار نرفته است. داستان این کمدی از آنجا شروع میشود که محسن(رضا عطاران) پس از خرید به خانه برمیگردد و متوجه میشود مبلی که امید(امیر جعفری) بر روی آن نشسته سوراخ شده، محسن مقصر این اتفاق را امید میداند. مهشید، همسر محسن که به این مبل علاقه خاصی دارد، در حال برگشتن از سفر است و… . باقی ماجرا و بخش عمده شوخیها و داستان حول همین کاناپه میگذرد.
زیر نظر فیلمی آپارتمانی است که تعدد لوکیشن ندارد و از این بابت برایش هزینهی چندانی نشده است. تقریبا نود درصد اتفاقات فیلم در یک آپارتمان میگذرد که از همان نود درصد هم بخش عمده اش داخل یک خانه است و حول سوراخ یک کاناپه! در نگاه کلی، فیلم زیر نظر یک فیلم کمدی است و نه طنز. البته تلاش هایی برای نقد و رساندن برخی مفاهیم شده است اما بیشتر به نظر می رسد که این معانی زورچپان شده اند چرا که اکثر قسمت های فیلم نقض همان نقد هاست. جنس کمدی این فیلم، شوخیهای کلامی بوده و کمتر از کمدی موقعیت استفاده کرده است. در برخی صحنه ها هم که پای کمدی موقعیت به داستان باز میشود، جز یک نمایش عریان از صحنه های رکیک چیزی دستگیر مخاطب نمی شود. در زمینه شوخی های کلامی هم کلیدواژه دیالوگ و ماجرای این فیلم سوراخ است و تمام شوخیها دور این واژه میگردد. وقتی از هوش و ظرافت در پرداخت سخن گفته میشود یعنی اینبار از شوخیهای سفید هم استفاده نشده و چیدمان صحنهها، حرکات بازیگران، دیالوگها و… کاملا مخاطب را با یک کمدی جنسی مبتذل و عریان مواجه میکند. به بیان سادهتر در این کمدی، شوخی ها و موقعیتها طوری رک و صریح است که حتی نمیتوان گفت ” ایشالا گربه است”.
همچنین فیلم انقدر درگیر شوخیهای جنسی و بی محتوا است که انتخاب اسم «نظر» برای یکی از شخصیتها و سخنیت آن با اسم فیلم و پایانش را نیز به دور از منظور نمیتوان تلقی کرد و بدان خوشبین بود. البته ناگفته نماند که این فیلم از زیر نظر ارشاد در نرفته و حاصل ۲۰ دقیقه سانسور و ۶۵ مورد اصلاحیه است.
به لحاظ فیلمنامه، گرهی اصلی فیلم، پیش پاافتاده و کم ظرفیت برای یک اثر سینمایی دهه ۹۰ محسوب می شود که ریتم کندی برای فیلم ایجاد کرده است. نویسندهی این فیلم ابوالفضل کاهانی برادر کوچک عبدالرضا کاهانی، کارگردان حاشیه ساز است. او سابقه ی نویسندگی سینمایی ندارد و بیشتر کارگردانی تئاتر و مستندسازی پشت صحنه انجام داده است. نابلدی و خالی بودن دست نویسنده در خلق اثر کمدی سینمایی، از پنهان کردن ضعفهایش پشت دیالوگها و شوخی های جنسی و رکیک نمایان است. شخصیت پردازی در فیلم به درستی صورت نگرفته است و در کلِ فیلم بیشتر با دسته ای از بیماران دچار به انحراف اخلاقی مواجه هستیم. اوج ابتذال در شخصیت پردازی نیز به شخصیت نظر یعنی کارگر افغانستانی ساختمان
بر میگردد. همچنین گره اصلی فیلم به قدری کم جان است که از یک جایی به بعد نفس فیلم به شمارش میافتد و دیگر تکرار شوخی با همان کلیدواژه و وارد کردن بازیگران مشهور مختلف به صحنه هم راه به جایی نمیبرد. بنابراین کاهانی برای جان دادن به فیلم، یک چالش دیگر را وارد داستان میکند. چالشی که گرهگشایی نمیشود و بی سرانجام باقی میماند و بیشتر به یک تنفس مصنوعی غیراصولی شباهت دارد که همان هم به ابتذال و نگاه سیاه جنسی فیلم به مردان و تحقیر زنان دامن میزند.
به لحاظ کارگردانی، «زیر نظر» اولین اثر مجید صالحی است که در آن کارگردانی سینمایی را به عهده داشته است. عدهای از مخاطبان با این قید که چون اثر اول وی است باید آن را قابلقبول شمرد از این اثر دفاع میکنند. زیر نظر اما اثری غیرقابل دفاع است و وقتی پای بازیگر باتجربهی آثار کمدی وسط کشیده میشود غیرقابل دفاع تر است. مجید صالحی آدم بی تجربهای نیست و با کمدی آشنایی دارد و اتفاقا همین باعث میشود که اثر او دقیقتر بررسی شود. او کسی است که به اندازه ربع قرن در سریالهای کمدی و طنز تلویزیون بازی کرده و با شوخیهای تمیز آشنایی دارد. لذا باید با مجید صالحی سخت گیرانهتر برخورد کرد. هرچند سطح این کمدی به قدری نازل است که با سهل انگاری هم نمی توان در دستهی آثار سینمایی جایش داد.
فیلم زیر نظر، بازیگران شناخته شده و کاربلدی دارد از جمله رضا عطاران، امیرجعفری، بنفشه صمدی، سروش جمشیدی، مهران احمدی و حتی از ریما رامین فر در حد صدای پشت تلفن بهره گرفته اند. شاید ابتدا به نظر برسد قوت و قدرت فیلمنامه باعث حضور این بازیگران شده اما بعد از تماشای فیلم میتوان حدس زد که دلیل استفاده از این بازیگران مطرح فقط پوشاندن ضعف فیلمنامه و فروش بیشتر در گیشه است.
فیلم زیر نظر که به زعم برخی سینماگران امید گیشه برای اکران زمستان بود، با تحریم حوزه هنری کار اکران را شروع کرد و از تبلیغات تلویزیونی محروم شد. تحریم فرصت خوبی برای جنجال رسانهای و مخاطب جمع کردن بود که تا حدی هم برای اول کار موفق عمل شد اما این فیلم انقدر تهی بود که حتی به اندازه مطرب و هزارپا هم نتوانست با نقل سینه به سینه فروش کند.
در نهایت این فیلم با شیوع کرونا راهی اکران آنلاین شد. بعد از اکران آنلاین، صفحات نظرات مخاطبان نوعی نقل سینه به سینه است. در صفحهی اکران آنلاین را اگر این نظرات را بخوانید با عبارتهایی چون ارزش یکبار دیدن را دارد مواجه میشوید. اما این فیلم حتی ارزش یکبار دیدن هم ندارد مگر اینکه کسی دلش بخواهد ۹۰ دقیقه از عمر و ۱۵ هزار تومن از پولش را آتش بزند در غیر اینصورت برای نجات سینمای کمدی، زیرنظر را باید از نظر دور نگه داشت.
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 الواح ارواح
🔘 دادخواهی به سبک ارواح
✍ #سمیه_قربانی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۲ دیقه | معادل زمان لازم برای غافلگیری چند تن از اموات آمریکایی با گاز اشک آور😁
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
🌐 آدرس: https://b2n.ir/918727
در پی کله پا شدن مجسمه چند تن از مشاهیر در آمریکا و انگلیس بعد از قتل جورج فلوید، ارواح اشخاص یاد شده در دادگاه مخصوص مجسمه ها حاضر شده و از خود دفاع کردند.
حاضران: ارواح رابرت میلیگان، جفرسون دیویس و تنی چند از ارواح فعالان برده داری و جورج فلوید که سوگلی مجلس هستند
متهم ردیف اول کریستوف کلمب در جایگاه – در حالی که جلبک و یک عدد قوباغه در حال آواز بر روح او آیزان است؛ «جناب قاضی همه شاهد هستند من برای گرفتن ادویه و یک سری سفارشات بانو کلمب راهی هندوستان شدم وسط راه سر فرمون رو گرفتم سمت آمریکا و یکهو آمریکا کشف شد. من در بین سرخپوستان آنجا دوستانی داشتم که اگر می خواستم حاضر بودند کل قاره آمریکا را با مخلفاتش به نامم کنند که کردند. این در تاریخ طبری جلد سوم هم آمده سندش هم موجود است»
متهم ردیف دوم: ادوارد کولستون از لندن- در حالی که انگشت اشاره خود را در سوراخ گوشش تکان می دهد تا آب حوض پارک را خالی کند
جناب قاضی در مجموع از ۸۴ هزار نفر برده ای که از آفریقا آوردم ۱۹هزار نفر آنها در اثر کرونا مردند ( ارواح شعار می دهند آره ارواح عمهت). درآمد حاصل از همان ۸۴ هزار نفر را در راه خیریه و ساخت بیمارستان خرج کردم که به زبان امروزی می گویند «برده شویی» حالا هر چی… من بی گناهم.
مجسمه آزادی: جناب قاضی من…..
قاضی: خانم آزادی شما که هنوز کله پا نشدین اینجا چیکار می کنین؟ در ضمن شما قبلا محجبه بودین که چادر سرتون کردین؟
مجسمه آزادی: جناب قاضی من مادر این ارواحم، در ضمن خیر جهت اقناع افکار ارواح عمومی لازم دیدم سرم کنم
قاضی: فعلا که با اون هفت تیزی که رو سرتونه زهره همهمون ترکید. بعداز این هر طور قبلا در انظار عمومی ظاهر می شدین همونطوری بیاین لطفا!
مجسمه آزادی: چشم جناب قاضی خدمت رسیدم این مشعل رو تقدیم کنم خیلی وقته دست منه آرتروز گرفتم، المپیکی جایی استفاده کنید، شعله هاش خیلی قوی ان برای پخت و پز هم حرف نداره. این لوح رو هم تقدیم می کنم الواح همه ارواحی که اینجا حضور دارن.
ببخشید با توجه به احضار داوطلبانه اینجانب تخفیفی در مجازات میدین؟
قاضی: گاز اشک آور تو روح همهتون
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
🔴منظورمون از اون حسن، این حسن نبود
صد و بیست و چهارمین شماره ضمیمه طنز راه راه در روزنامه وطن امروز، در تاریخ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹ منتشر شد.
آنچه در این شماره می خوانید:
🔸عرض ادبی
🔸شهروند جهانگیری
🔸نیتم از روحانی، رئیسی بود
🔸بر باد داده
🔸انفجار اشتباهی
🔸فن مذاکره
و… کاریکاتورها و استریپ های جذاب و دیدنی
این ضمیمه طنز را از اینجا باز کنید😁👇
b2n.ir/912132
💢 ما هم که خراب رفیق
🔘 کتاب اکبر طبری منتشر شد
✍ #صنم_یاوری
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 50 ثانیه | معادل زمان لازم برای شناسایی رفیقِ واقعا واقعی!
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
آدرس: https://b2n.ir/231934
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir