مهدی بیا
و
پایان بخش این شب هجران باش.
تورا به سر بریده جدت غریبت حسین که عصر جمعه بر بالای نیزه ها رفت
بیا........
بیا آقا.........
این طالب بدم المقتول بکربلا؟؟؟
بگو کجایی،بگو کجایی ،تا به سوی تو روانه شوم و مانند کویری خشک به دریا برسم....
السلام علیک ایها الولی الناصح
اللهم عجل لولیک فرج به حق الحسین🤲🤲🤲
@rahro313
روزهایم یک به یک میگذرند
حال و روزم خنده دار است ...
پر شده ام از #ادعا !
دم از شما میزنم ...
بهخیال خودم #شهید خواهم شد
خوشـا به حالتان
بدون ادعا #شهیــد شدید
بُعد فاصله بینمان بیداد میکند !
#شهدا_گاهی_نگاهمان_کنید
@rahro313
شعر #شهیدان خدا را حفظ ڪردیم
امّا شهیدان #خدا را یادمان رفت ...
#خوشا_زبانی_که_یاد_کند_شهدا_را_با_صلوات
@rahro313
بوی عطر عجیبی داشت
نام عطر رو که میپرسیدیم
جواب سربالا می داد... #شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود: "به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم هر وقت میخواستم #معطر بشم از ته دل میگفتم: السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)"
#شهید_حسینعلی_اکبری
@rahro313
خیلی وقت ها که گیر میکنم ، نمی دانم چه کار کنم .
می روم جلوی عکسش و می نشینم و باهاش حرف میزنم ، انگار زنده باشد ، بعد جوابم را میگیرم .
گاهی به خوابم می آید و یا به خواب کس دیگر ، بعضی وقت ها هم راه حلی به سرم می زند که قبلا اصلا به فکرم نمی رسید ، به نظرم می آید انگار مهدی جوابم را داده ..
شهید مهدی زین الدین
@rahro313
دو تا از بچههای گردان، غولی😲 را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند😆.
گفتم: 'این کیه؟'
😨
گفتند: 'عراقی'
😨
گفتم: 'چطوری اسیرش کردید؟ '
میخندیدند .. !
😆
گفتند: 'از شب عملیات پنهان شده بود ..! تشنگی فشار آورده ، با لباس بسیجیها
آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود، پول داده بود! '
😦
اینطوری لو رفته بود.
بچه ها هنوز میخندیدند ..
😆
@rahro313
هر وقت حاجے از منطقه به منزل مے آمد ، بعد از احوال پرسےبا من ، با همان لباس خاکےبسیجے ، به نماز مے ایستاد .
یک روز به شوخے گفتم :
" تو مگه چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن ، نماز میخوانے .. ؟ "
نگاهے کرد و گفت :
"هر وقت تو را مےبینم احساس مےکنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم .. "
شهید حاج محمد ابراهیم همت
@rahro313
وصیت نامه شهید کاظم مهدیزاده:
"...می خواستم بزرگ بشم
درس بخونم مهندس بشم
خاکمو آباد کنم
زن بگیرم
مادر و پدرم رو ببرم کربلا
دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک
تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم
خب نشد
باید میرفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم دفاع می کردم
رفتم که ،دروغ نباشه ،احترام کم نشه ،همدیگرو درک کنیم
ریا از بین بره ،دیگه توهین نباشه ،محتاج کسی نباشیم
.
شهید نوجوان کاظم مهدی زاده عضو گردان تخریب وبه عنواه نیروی تخریبچی در عملیات کربلای1 در منطقه مهران ،ارتفاعات قلاویزان به شهادت رسید...
.
@rahro313