🔸#وصیت_شهید .
شبهای جمعه مرا هم به یاد بیاورید و در حق بنده دعا کنید.در صورت رضایت هر بزرگواری میتواند برایم یک روز روزه و۱۷ رکعت نماز(یک روز کامل)به جا آورد ممنون میشوم.
.
#شهید_رحیم_کابلی
@rahro313
روایت از مادر بزرگوار شهید:
.
محمد امین پسر فهمیدهای بود، همیشه آرزو داشت #شهید شود و به من همیشه میگفت مامان دعا کن #شهید شوم.یکی از کارهای همیشگی او خواندن وصیت نامه و کتاب #شهدا بود، هر وقت به او نگاه میکردم ته دلم میلرزید، چون احساس میکردم او دیر یا زود#شهید میشود.
.
این اولین بار نبود که محمد امین به #سوریه میرفت، اینبار که میخواست به سوریه برود به او گفتم: «بمان»
اما او گفت: «حرمین شرفین در خطر است، دشمنان حرامی به#حضرت_زینب (س) رحم نمیکنند، مامان.
عمه سادات در خطر است، چگونه از رفتن من ممانعت میکنی، آیا یادت رفت روز #عاشورا برخی با همین حرف ها #امام_حسین (ع) را تنها گذاشتند؟
.
محمد امین با گفتن این حرف ها مرا قانع کرد که به سوریه برود، پانزده روز از رفتنش به سوریه میگذشت که خبر شهادتش را به ما دادند.
@rahro313
ارسال شده از سروش+:
شهیدی که با وصیتنامه ی کوتاه خود ما را شگفت زده می کند...
#متن_خاطره:
اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری "
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " #شهید_عبدالمطلب_اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کرد.
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش
.
10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود
نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدند...
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند...
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم ...
آقا خودش بهم گفت: تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد... 📌راوی: حجت الاسلام انجوی نژاد
📚منبع: هفته نامه صبح صادق ، شماره ۵۴۰
می خوام چند جمله خطاب به امثال خودم بنویسم:
آی اونایی که فکر می کنین هر کی فقیر شد ، ارزش رفاقت نداره
آی اونایی که عارتون میشه با یه رفتگر و کارگر و ... همکلام و همنشین بشین
آی اونایی که ارزش رو توی شیک پوشی و موقعیت اجتماعی و پول و خوشکلی و ... می دونین
اگه تمام افتخارات عالم رو داشته باشی و امام زمانت بهت نگاه نکنه هیچی نداری
کمی به خودمون بیایم
نکنه همون رفتگر و همون فقیر و ندار محله و شهر ، بشه سنگ صبور مهدی فاطمه(س)، اما من و شما که ادعا داریم ....
بگذریم!
تو رو خدا بیایم معیار ارزشمندی آدما رو انسانیت قرار بدیم ، نه تیپ و شغل و پول ...
وقتی از کنار فقیر و رفتگر و آدم سادهای گذشتیم ، یه احتمال بدیم که شاید اون پیش خدا و امام زمان(عج) از ما عزیزتر باشه... اونوقت قشنگتر زندگی می کنیم...
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
@rahro313
واقعا
کی فکرش رو
میکرد ،
ادامه راهتان
اینقدر سخت باشد ...! بعد از شما
غـرق شدیم
در روز مرگیهایمان ...
و گیر کردیم
به سیــم خاردارهای نفــس ؛
دعایمان کنید ،
که سخت محتاجیـم .
شهدا گاهی نگاهی
📷 #شهید_علی_اصغر_قلندری
@rahro313
🔰 مثل #چمران بمیرید
چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید.
📆 ۱ تیر ۱۳۶۰
چمران لقد رحل بعد ان ضحی بحیاته فی سبیل عزه و عظمه الإسلام. العزه و الشرف فی هذه الدنیا، و رحمه الله سبحانه و تعالی فی الآخره، و نحن و انتم سنرحل ایضاً، فلنمت کما مات شمران. ۱۹ شعبان ۱۴۰۱
@rahro313
وقتی در عملیات کربلای 3 در خلیج فارس دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم و من نگران و متحیر، ستون در حال حرکت را در داخل آب کنترل میکردم دیدم که یکی از بچهها سرش را بدون حرکت داخل آب قرار داده است بیشتر نگران شدم و شانهاش را گرفتم و تکان دادم، سرش را بلند کردم با نگرانی و تعجّب پرسیدم: چی شده؟ چرا تکان نمیخوری؟ خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت: مشغول نماز شب بودم. 🔸اطمینان و آرامش این جوان بسیجی زبانم را بند آورده بود. گفتم: اشکالی ندارد ادامه بده التماس دعا. صبح رویِ اسکله الامیه اولین شهید بود که به دیدار معشوق نائل آمد. او شهید غلامرضا اکبری بود.
📚(کتاب نماز شهدا صفحه 17، مؤلف: محمدرضا کلانتری سرچشمه)
@rahro313
به نقل از علی طهرانی مقدم: حوالی همین روزها بود ، هشت سال پیش ، وقتی پس از تست موفقیت آمیز آخرین دست پروده ات ، مثل قرارهای عاشقی همیشگی ات در کنار لانچر سجده شکری طولانی بجای آوردی...
جایت اما امروز خالیست که موفقیت شلیک موشک هایت را توسط یارانت نظاره گر باشی و البته سجده های شکرشان ...
#پدر_موشکی_ایران
@rahro313