eitaa logo
رهروان شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتون رو گــرفتار این پیچ و خم نڪنید این پیچ و خم دنیا انــــسان رو به باتـــلاق می برد و گـــرفتار می ڪند ازش نـــــجات هـــم نمیــشه پیدا ڪرد. @rahro313
🔹بعد از بیست و پنج روز از ماموریت آمد . مثل همیشه لباس هایش را داخل لباسشویی ریخت و شروع کرد به گردگیری خانه . دستی به دیوار نمناک اتاق کشید : «این باید تعمیر بشه مادر » . بعد از بنّایی و تعمیر دیوار، شیشه شکسته پنجره را هم عوض کرد . 🔹از کلاس پنجم ابتدایی که یتیم شده بود با کارگری و سختی بزرگش کردم . این اواخر که به خاطر دیسک کمر زمین گیر شده بودم  حتی نمی توانستم کارهای خانه را انجام بدهم و فقط وقتی رضا می آمد از تنهایی بیرون می آمدم . 🔹خیلی به او وابسته بودم به همین دلیل هنگامی که شهید شد هیچ کس جرأت نکرد خبر شهادتش را برایم بیاورد . از رفت و آمد همسایه ها و تماس های مکرر تلفن فهمیدم اتفاقی افتاده . 🔹اجازه ندادند پیکر مطهرش را ببینم . آنهایی که دیده بودند گفتند« کوچیکِ کوچیک » شده .  بی انصاف ها بچه ام را شهید کردند خوب شهید کردند ، تو راه خدا رفته اما دیگر چرا جسدش را آتش زدند ؟ در کدام دین و مذهب رواست، یک نفر را که می کشند ، آتش هم بزنند ؟ ... -رضا-حسینی-چهکند @rahro313
با نزدیک شدن بچه‌ها در تب و تاب این بودند که بدونن براشون ممکن هست روزه بگیرند یا نه . از یه طرف دلمون می‌خواست روزه بگیریم از طرف دیگه به دلیل جابجایی های مدام طبعاً روزه هامون باطل می‌شد . روزه داری گرمای سوزان خرداد ماه خوزستان و فعالیت‌های زیاد روزانه، با توجه به اینکه نیروها تحت آموزش نظامی بودن واقعاً طاقت فرسا بود. هر روز صبح بعد از خوردن سحری و اقامه نماز جماعت برنامه صبحگاه و بعد هم آموزش‌های سخت نظامی شروع می‌شد و تا ظهر ادامه داشت. بعد از نماز ظهر بچه‌ها ۲ ساعتی می‌رفتند تو چادرهاشون و استراحت می‌کردند . گرمای هوا باعث می‌شد داخل چادر شبیه سونا بشه. بچه‌ها یه سطل آب می ذاشتن وسط چادر و دراز می کشیدن دورش و چفیه هاشونو تو سطل خیس می کردن و چفیه رو می کشیدن رو بدنشون تا کمی خنک بشن. اون ماه رمضان با همه‌ی سختیهاش گذشت و حالا فقط حسرت آن روزهای سخت اما با صفا به دلمون مونده! راوی : از رزمندگان 🥀🕊🥀 @rahro313
🇯🇴 امام خامنه ای حفظه الله: تقدیر خداوند چنین است که فلسطین آزاد خواهد شد. @rahro313
🚫 سـیـم خـاردار  🚫 . گـاهـی فـاصـلـہ ومـا و شـهـدا  فـقـط یـک سـیـم خـاردار اسـت . از سـیـم خـاردار نـفـس کـہ عـبـور کـنـیـم، مـے رسـیـم تـازه بـہ شـهـدا . . . @rahro313
  راه مردان خداست، شهادت شهد شیرینی است بکام شهیدانی که رشادت را با شجاعت آمیخته اند تا در شراره های عشق پا به مسلخ عشق بگذارند. شهیدان شاهدان همیشه شاهد کوی عرفانند، آنان عاشقانه و عارفانه و اسماعیل وار پا به عرصه شهادت گذاشته اند تا خود شبحی از نفوس مطمئنه باشند. @rahro313
. بِسم‌ِ ربِّ الشهدا و الصّدیقین . مادر شهید محمد حسین یوسف الهی می گفت: وقتی حسین شیمیایی شد و در بیمارستان شهید لبافی نژاد در تهران بستری شد به عیادتش رفتم. در سالن بیمارستان به دنبال اتاقی می گشتم که در آن بستری بود. وقتی از جلوی اتاقش رد شدم و در حالی که نمی دانستم در آن اتاق بستری است، یک مرتبه صدای حسین را شنیدم که گفت: مادر من اینجا هستم. بیا اینجا! برگشتم و داخل اتاق را نگاه کردم. دیدم حسین روی تخت خوابیده است، در حالی که به دلیل سوختگی صورت، چشمهایش را باندپیچی کرده بودند. وقتی دیدم چشمهایش را بسته اند، تعجب کردم که با چشم بسته چطور مرا که از کنار اتاقش رد می شدم دید و صدا کرد. فرد آشنایی هم که مرا بشناسد در کنار او دیده نمی شد، من هم که سر و صدایی نکرده بودم تا حسین توسط صدا مرا بشناسد. از خود حسین پرسیدم: چطور مرا دیدی؟ چه کسی به تو گفت که من به بیمارستان آمده ام؟ گفت:مادر فراموش کن و چیزی از من مپرس. من اصرار کردم و گفتم: تو باید به من که مادرت هستم این را بگویی. گفت: مادر از همان ساعتی که تو از کرمان راه افتادی و به طرف بیمارستان آمدی آمدنت را حس می کردم. مادر حسین می گفت: حسین حتی نشانی نوع و رنگ ماشینی را که با آن از کرمان به طرف تهران حرکت کرده بودیم برای من بیان کرد... . . شادی روح این شهید عارف و سالک الی الله صلواتی عنایت کنید . . @rahro313
مخترع  "محمد پازوکی طرودی" متولد سال 1355 بود شهید محمد پازوکی طرودی از مخترعان پارک علم و فناوری استان سمنان ، همراه با گروه تفحص شهدای ایران در ارتفاعات کانی مانگا واقع در پنجوین عراق به دنبال پیکر مطهر شهدای هشت سال بود ، که بر اثر انفجار مین والمری باقیمانده از آن دوران مجروح شد . این حادثه در اردیبهشت سال 95 رخ داد و این مخترع عضو تیم تفحص  در بیمارستان بعثت سنندج به  رسید .این شهید والا مقام ، فناور برگزیده پارک علم و فناوری دانشگاه سمنان بود و به جز دستگاه جسدیاب که برای نخستین بار در جهان ساخته بود ، توانست «دستگاه تشخیص دهنده ویروس، باکتری و انگل و میکروب در بدن به وسیله سیگنال» را بسازد که مورد توجه مجامع پزشکی جهان هم قرار گرفت . از شهید بزرگوار دو فرزند دختر و پسر به یادگار مانده است. . @rahro313
سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی را که می‌خواهید بزنید ببینید ضرورتی دارد یا نه؟ هیچوقت بی دلیل حرف نزنید. @rahro313
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند ! و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … . به مادر قول داده بود بر می گردد … چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت : بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت … @rahro313
از آن راهی که رفته ای... برگرد،اینجا دلی به اندازه ی سالهای نبودنت! دلتنگ است... . ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 @rahro313
حضور وی در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام مستعار «حاج عمار» می‌شناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژه‌ای به محمدحسین داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود.»  شجاعت و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بی‌باک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود.  @rahro313