📚معرفی کتاب #آب_هرگز_نمی_میرد
.
دیدن جلد کتابی که رویش نوشته خاطرات فرماندهی گردان «حضرت ابالفضل علیهالسلام»، آن هم با عنوان «آب هرگز نمیمیرد»،بهخودی خود آنقدر جذاب هست که آدم را ترغیب کند به خریدن و خواندن آن.
.
این کتاب به بیان تاریخ شفاهی دفاع مقدس میپردازد و این کار را در خلال روایت خاطرات یکی از فرماندهان لشکر 32 انصارالحسین، میرزامحمد سلگی، انجام میدهد.
.
کتاب آب هرگز نمیمیرد اگرچه در زمرهی کتابهای خاطرهنگاری میگنجد اما از اسلوبی تازه و نو بهره برده است.
.
بدین ترتیب که گرچه محوریت کتاب، بازگویی خاطرات میرزامحمد سلگی است، اما برای جامعیت روایت و تکمیل خاطرات وی،
از روایت و خاطرات تعدادی از رزمندگان و فرماندهان لشگر همدان نیز بهره برده است.
.
خصوصیت دیگر کتاب، بیان صریح و شفاف و بدون اغراق راوی و نویسنده از وقایع جنگ است، بهطوریکه خوانند تصور میکند در گرماگرم وقایع و رخدادهای جنگ قرار دارد.
@rahro313
فرازی از وصیت نامه
🍃بدهی نجومی یک پاسـدار به سپاه؛
اگر کسی از من طلبکار است طلب او را بدهید.
هر کس از من طلبی داشته مدیون است که از پدر یا برادرانم وصول نکند..
در ضمن ۲۰۰ تومان بابت تلفنهای شخصی به سپاه بدهید.
🌷سردار شهید
علی اصغر حسینی محراب
@rahro313
مهدی بیا
و
پایان بخش این شب هجران باش.
تورا به سر بریده جدت غریبت حسین که عصر جمعه بر بالای نیزه ها رفت
بیا........
بیا آقا.........
این طالب بدم المقتول بکربلا؟؟؟
بگو کجایی،بگو کجایی ،تا به سوی تو روانه شوم و مانند کویری خشک به دریا برسم....
السلام علیک ایها الولی الناصح
اللهم عجل لولیک فرج به حق الحسین🤲🤲🤲
@rahro313
روزهایم یک به یک میگذرند
حال و روزم خنده دار است ...
پر شده ام از #ادعا !
دم از شما میزنم ...
بهخیال خودم #شهید خواهم شد
خوشـا به حالتان
بدون ادعا #شهیــد شدید
بُعد فاصله بینمان بیداد میکند !
#شهدا_گاهی_نگاهمان_کنید
@rahro313
شعر #شهیدان خدا را حفظ ڪردیم
امّا شهیدان #خدا را یادمان رفت ...
#خوشا_زبانی_که_یاد_کند_شهدا_را_با_صلوات
@rahro313
بوی عطر عجیبی داشت
نام عطر رو که میپرسیدیم
جواب سربالا می داد... #شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود: "به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم هر وقت میخواستم #معطر بشم از ته دل میگفتم: السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)"
#شهید_حسینعلی_اکبری
@rahro313
خیلی وقت ها که گیر میکنم ، نمی دانم چه کار کنم .
می روم جلوی عکسش و می نشینم و باهاش حرف میزنم ، انگار زنده باشد ، بعد جوابم را میگیرم .
گاهی به خوابم می آید و یا به خواب کس دیگر ، بعضی وقت ها هم راه حلی به سرم می زند که قبلا اصلا به فکرم نمی رسید ، به نظرم می آید انگار مهدی جوابم را داده ..
شهید مهدی زین الدین
@rahro313
دو تا از بچههای گردان، غولی😲 را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند😆.
گفتم: 'این کیه؟'
😨
گفتند: 'عراقی'
😨
گفتم: 'چطوری اسیرش کردید؟ '
میخندیدند .. !
😆
گفتند: 'از شب عملیات پنهان شده بود ..! تشنگی فشار آورده ، با لباس بسیجیها
آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود، پول داده بود! '
😦
اینطوری لو رفته بود.
بچه ها هنوز میخندیدند ..
😆
@rahro313