eitaa logo
رهروان شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر شهید زمانی نیا: شهید با سن کمی داشت لیکن از نسل جوانان امروزی بود ولی با همه جوانان فرق داشت و کاری را انجام نمی داد مگر اینکه رضایت خداوند در آن کار اولویت داشته باشد و دوستان خود را نصحیت می کرد و به آنها درس اخلاق می داد.(۱) شهید زمانی نیا در دی ماه سال ۹۸ در کنار حاج قاسم بدست تروریست های امریکایی به فیض شهادت رسید. @rahro313
شهید مدافع حرم علی کنعانی 🌷او اولین شهید خط مقدم جبهه حق بر باطل در دفاع از حریم عمه سادات حضرت زینب (س) بود که در ۹۲/۰۲/۰۹ با جسمی منهدم شده خود را فدای اهل بیت رسول الله (ص) نمود. و در گلزار شهدای گلشن زهرای مراغه آرام گرفت. 🌷🍃🌾 🌷همسرِ شهید می گوید: وقتی تصمیم به رفتن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد. گفتم حداقل صبر کن و مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مدت کوتاهی دیگر فرزند دوم مان به دنیا بیاید؛ 🌷اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرف هایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می باخت؛ به من گفت؛ واقعه ی عاشورا را فراموش نکن که خیلی ها بهانه ها آوردند و زمانی که باید شتاب می کردند وظیفه ی خود را به بعد موکول کردند و گفتند بعدا اقدام می کنیم اما آن ها بعدا هرگز فرصت پیوستن به قافله ی کربلا را پیدا نکردند؛ در واقع همین بهانه ها زمین گیرشان کرد. 🌷من حدیث رو دیده ام و دوست ندارم با دیدن فرزند دیگرمان رفتن برایم سخت تر شود.و او به سمت میعادگاه مدافعان حرم سفر کرد و آسمانی شد و در چهلم شهادت این شهید والامقام پسرش به دنیا آمد و محمدعلی نام گرفت. @rahro313
💌 🌹 شهید ابراهیم هادی: یک روز در وضیعتی دیدمش خیلی تعجب کردم دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتنها را روی زمین گذاشت، وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفت و سلام کردم و گفتم: آقا ابراهیم برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار عیب نیست، بیکاری عیبه. این کاری هم که انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم، جلوی غرور رو میگیره! گفتم اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و... خیلی می شناسنت ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم. @rahro313
با ماشین فرمانده تیپ آمده بود توی مقر و برای اولین بار او را دیدم، از تیپ و قیافه اش معلوم بود که بچه تهران است و به بچه های تیپ فاطمیون نمی‏‌خورد از همان لحظه عاشق سید شدم و رویش را بوسیدم. تکه کلام های خاصی داشت، یک تسبیح هم در دستش بود که همیشه همراهش بود، آن تسبیح را هدیه گرفتم و گفتم حاجی من مطمئنم که شما شهید می‏‌شوید این را می‏‌خواهم به یادگار داشته باشم، در جواب گفت: من رو سیاه کجا و شهادت کجا و حرف را عوض کرد. خاطرات شهید مصطفی صدرزاده از زبان همرزمان شهید @rahro313
شهید مدافع حرم جوان مومن انقلابی ((عباس دانشگر)) ‹ › عباس تازه داماد بود. رفقایش هم قسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم برگردانند؛ اما خدا برای عباس نقشه کشیده بود. عباس لذت عاشقی چشیده بود و باید می‌رفت. @rahro313
🥀⃟🌧 دل‌شهید‌وسیع‌وبۍانتہاست.. زیرا‌هرگاه‌رود‌به‌اقیانوس‌متصل‌شود، دیگر‌رود‌نیست،‌اقیانوس‌است!🖐🏻 دل‌شہید‌است‌که‌به‌معدن‌عظمت‌الہۍ ‌متصل‌است.. و‌معدن‌عظمت‌هم‌که‌مےدانے‌بۍ‌انتہاست💛 @rahro313
•شفاعتت‌مـےڪنھ‌اون‌شھیدی‌ڪھ ؛ موقع‌گناه‌میتونستـےگناه‌ڪنۍ ولےبھ‌حرمت‌رفاقتت‌بااون،گذشتۍ..!♥️ @rahro313
انسان در درونِ خودش زندانی است، اما این زندانِ نفس را می‌توان آن همه وسعت بخشید که آسمان و زمین را در بر گیرد .. @rahro313
🔹تهمت ها و شایعاتی که علیه فرمانده کمیته انقلاب اسلامی شاهین دژ مطرح می شد تمامی نداشت. یک نخ سیگار برداشت و با یک قوطی کبریت گذاشت داخل جیب لباس کمیته اش . بعد از من خواست ماشین را روشن کنم و بروم ساختمان دادگستری شاهین دژ ! 🔹وقتی رسیدیم دادستان به استقبالمان آمد . توی یک اتاق نشستیم . مقداری که به تعارفات معمول گذشت جمشید سیگار را بیرون آورد و جلو همه گیراند . چند پک کشید و دود غلیظ اش را رها کرد در فضای دربسته اتاق . لحظاتی بعد سیگار را نصفه نیمه توی زیرسیگاری خفه کرد و به دادستان گفت :ببینید آقای دادستان ، تنها نقطه سیاه زندگی من همین سیگاری بود که جلو شما کشیدم. 🔹رنگ چهره دادستان زرد شد . با صدای لرزانی گفت : آقای فرمانده من با شما عرضی ندارم . اگر شما امری ندارید می توانید تشریف ببرید ! 🔹پاسدار شهید جمشید آیینی زاده @rahro313
خواب دیدمـ ڪہ فرج آمده در دولتِ‌عشق باز فرمانده‌ے قدس است سلیمــــانۍ ما... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @rahro313
‎🌷 هو الشهید ‎شهید وزوایی ‎فرمانده گردان حبیبِ لشگر ۲۷ محمد رسول الله . ‎: ‎اصحاب فیل ... . . ‎در عملیات های عراقی به صورت مستقیم ‎به سنگر های بچه ها شلیک می کردند ‎و اوضاع وخیمی را ایجاد کرده بودند. ‎در همان وضع یکی از نیروها به سمت رفت ‎و با ناراحتی گفت : پس آنهایی که قرار بود مارا کنند کجایند؟ ‎چرا نمی آیند!؟ ‎چرا بچه ها را به کشتن می دهی !؟ ‎ سرش را برگرداند، ‎نگاهی به آسمان انداخت و همه را صدا زد. ‎صدایش در فضا پیچید که می گفت:« الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل ... » ‎بچه ها با او شروع به خواندن کردند ‎در همین لحظه یکی از هلیکوپتر ها به اشتباه ‎ عراقی را به آتش کشید و دو هلیکوپتر دیگر با هم برخورد کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتمان دلتنگی..... بند آمدن نفس است....😔👌 «جبران خلیل جبران » @rahro313