eitaa logo
رهروان ولایت
365 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
6.8هزار ویدیو
39 فایل
┄┅═✧ ❀ 🔅 ❀ ✧═┅┄ 🆔 @rahrovanehvelayat ┄┅═✧ ❀ 🔅 ❀ ✧═┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
جامعه‌ای که را‌ فراموش کند، به سرنوشت دچار میشود! همان‌هایی که حسین را نشنیدند و شان را به خاک و خون کشیدند...
هدایت شده از صحیفه سجّادیة
🏴 امام حسین علیه السلام: ✍️ و حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَأْتِيَنِي مَكْرُوبٌ إِلَّا أَرُدَّهُ وَ أَقْلِبَهُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً ⚫️ بر خداوند است که هیچ گرفتاری به سمت من نیاید مگر آن که او را شادمان بازگردانم و به خانواده‌اش برسانم. 📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال صفحه ۹۸ 🏴🖤🏴
⬅️ خواب عجیب (ره) درباره عذاب شمر 🔹 علامه (ره) می‌گوید: مدت‌ها فکر می‌کردم که خداوند چگونه شمر را عذاب می‌کند؟ در عالم رویا دیدم، آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام. دو کوزه نزد ایشان بود. فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و طراوت بود؛ استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود. کوزه‌ها را برداشته و رفتم آن‌جا و آنها را پر آب نمودم. ناگهان دیدم هوا گرم شد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شود. دیدم از دور کسی رو به من می‌آید. هر چه او به من نزدیک‌تر می‌شود، هوا گرم‌تر می‌گردد؛ گویی همه این حرارت از آتش اوست. در خواب به من الهام شد که او ، قاتل حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است. وقتی به من رسید. دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون هم از شدت تشنگی، به هلاکت نزدیک شده بود رو به من نمود که از من آب را بگیرد. مانع شدم و گفتم، اگر هلاک هم شوم، نمی‌گذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می‌نمودم. دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد؛ آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکست و آب آنها به زمین ریخت و بخار شد. او که از من ناامید شد، رو به استخر نهاد. من بی‌اندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آن استخر بیاشامد و سیراب گردد. به مجرد رسیدن او به استخر، چنان آب استخر ناپدید شد که گویی سال‌هاست یک قطره آب در آن نبوده است؛ درختان هم خشکیده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت، هر چه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی رفت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد. اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ‌تر و از هر عذابی برای او درد ناک‌تر بود. بعد از این فرمایش، از خواب بیدار شدم. 📙داستان دوستان، ج ۳، ص ۱۶۳. 🏴
لطفا كامل بخونين اگه دلت شكست التماس دعا 🌷❤🌷❤🌷❤🌷 خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به زیبائی او گل می رسید/ پیش او یوسف خجالت می کشید/ دو ملک سر را به زیر انداختند/ بال خود را فرش راهش ساختند/ غرق حیرت داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/ من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/ 🏴
✅تربیت فرزندان فاطمی و حسینی 1⃣برای تربیت نسل صالح قدم اول این است که اول خود را اصلاح کنیم تا خودمان را و نکنیم ، نمیتوانیم فرزند شایسته تربیت کنیم ‌ 🌹در تولد حضرت زهرا سلام الله علیها، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آن همه عظمت روحی و ایمانی از طرف خدا مامور شدند که ۴۰ روز از حضرت خدیجه (س) کناره گیری کنند و در غار حرا به عبادت بپردازند . 👈این مسئله اهمیت خودسازی والدین را در تربیت فرزند نشان میدهد . 2⃣نکته دوم: تاثیر در تربیت است. پیامبر اکرم بعد از ۴۰ روز عبادت در غار حرا از غذای بهداشتی خودشان و حضرت خدیجه (س) تناول کردند و بعد نطفه حضرت زهرا شکل گرفت . 👈معلوم میشود که لقمه حلال و طیّب در تربیت فرزند نقش دارد که اینگونه خداوند در ولادت حضرت فاطمه به ایشان عنایت کرده . 🌹امام حسین علیه السلام هم در روز عاشورا خطاب به سپاه یزیدیان فرمودند: علت اینکه کلام من در شما اثر ندارد این است که شکم های شما از لقمه حرام پر شده است . 🚨یعنی لقمه حرام مانع تاثیر حرف حق در انسانها میشود . 3⃣نکته سوم در تربیت فرزند ، انتخاب هست. اسمها در تربیت فرزند نقش دارد . 🌹امام حسین علیه السلام در دورانی که حکام ظالم اختناق و ممنوعیت شدید ایجاد کرده بودند بر نام گذاری اسم ، امام حسین علیه السلام نام هر سه فرزندش را علی نام نهادند و به این وسیله شجاعانه مقابل بدعتهای اشتباه و ظلم و جور ایستادند . 4⃣نکته بعدی قبل از تولد و دوران ابتدایی تولد و شیرخوارگی کودک است . 👈 در آموزه های دین ما سفارش شده که به گوش کودک تازه متولد شده، اذان و اقامه بگویند تا اولین آموزه های توحیدی در دل و جان کودک شکل بگیرد . 🌹برای تربیت فرزند حسینی سفارش شده که اولین غذایی که به فرزند بعد از تولد بدهند 👈برداشتن کام نوزاد با علیه السلام و آب فرات است. حتی در شیرخوارگی هم سفارش شده که مادران با یاد امام حسین و اهل بیت به فرزند خود شیر بدهند . 5⃣نکته بعدی در تربیت فرزند صالح، به کاربردن الگوهای تربیتی صحیح است . برای مثال: 6⃣توجه به فرزند 👈که در وهله اول با الگوگیری رفتاری از والدین ایجاد میشود. 🌹برای مثال حضرت زهرا (س)در در محراب عبادت و با دعا کردن برای دیگران ،فرزندش را متوجه عبادت و خدمت به خلق خدا میکند. 🌹یا همین که امام حسین (ع) در بحبوحه جنگ، یک شب را به عبادت میگذراندبه خاطرعشق به و تلاوت قرآن👈نشانگر توجه به مسائل عبادی است . یا همین روز عاشورا در بحبوحه جنگ نشانگر یاد خدا حتی در سختی ها است . 7⃣ به فرزندان 🌹محبت کردن و دوست داشتن و در آغوش کشیدن و بوسیدن فرزند و بازی کردن به فرزند در سیره اهل بیت علیه السلام هست و سفارش شده 🌹در زندگی حضرت زهرا به قضیه محبت شدید ایشان به فرزندان و بازی کردن با فرزندان اشاره شده که نکته مهمی در تربیت فرزندان است . 8⃣ پروری در بحث عدالت پروری ،عدالت حضرت زهرا (س) در بین فرزندانشان امام حسن مجتبی (ع) وامام حسین(ع) خیلی مشهود است. 🌹در تاریخ به ماجرای کشتی گرفتن و خط نوشتن این دو کودک و عدالت مادر در تشویق این دو خردسال اشاره شده است . 9⃣ ، تربیت کردن فرزندان 🌹اهل بیت (ع)فرزندانشان را از همان کودکی مسئولیت پذیر وبا وجدان تربیت میکردند 🌹وقتی پیامبر در ابی طالب ، فرزند خردسالش فاطمه زهرا را با خود همراه میکند نشان دهنده اهمیت مسئولیت پذیری است 🌹یا وقتی در جریان و یا در دفاع از مولا علی در کوچه های مدینه و یا در جریان ، 👈 همراه شدن فرزندان با اهل بیت، به دلیل ایجاد انگیزه مسئولیت پذیری نسبت به حوادث است. که خیلی مهم است در تربیت فرزندان 🔟بحث انتخاب و آگاهانه یک نکته مهم در تربیت فرزند نوجوان و جوان بحث انتخاب راه و آزادی است که در قربانی کردن حضرت در قرآن ،خداوند به گفتگوی حضرت ابراهیم و فرزندش اشاره میکند که پیامبر جریان را به فرزندش تعریف میکند و فرزند هم با انتخاب خود تسلیم رضای الهی میشود که‌ خداوند با فرستادن قوچ این قربانی را از ایشان قبول میکند. 🌹در قضیه کربلا هم امام حسین به همه جریان شهادت خودو هرکس با او همراه باشد را مطرح میکند که فرزندشان حضرت علی اکبر و دیگران همه با کمال رضایت قبول میکنند 1⃣1⃣نکات دیگر در تربیت فرزند تربیتی است.محیط هم خیلی در تربیت فرزندنقش دارد. برای مثال همین پوش کردن حیاط خانه و محله در عزای اهل بیت یا رفتن به مسجد وجلسات قرائت قرآن یا سید الشهدا در تربیت فرزند دینی خیلی نقش دارد. 2⃣1⃣نکته آخر صحیح (مانند نیت مادر حضرت مریم )و برای عاقبت بخیری فرزندان هست که در تربیت فرزندان نقش بسزادارد. 🏴
هدایت شده از طلبه انقلابی
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆👆 خراسانی صبح عاشورا😔😭 تا آخر ببینید 😔💔
هدایت شده از حرم
*تقویم عاشورا* طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاه‌شماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاه‌شماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی می‌شود. تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می‌شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرف‌های مقتل‌نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. *روز عاشورا چگونه گذشت؟* در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می‌تواند داشته باشد) را استخراج کرده‌ایم و روایات مقتل‌نگارها را با این ساعت‌ها تنظیم کرده‌ایم. *۵:۴۷ اذان صبح* امام(ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعداز نماز صبح، به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند. *حدود ساعت ۶:۰۰* امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خار بوته ‌ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند. *طلوع آفتاب* کمی بعد از طلوع آفتاب، امام(ع) سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه‌ای خواند. صفات و فضایل خودش، پدر و برادرش را یادآوری فرمودند و اینکه کوفیان به امام(ع) نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده‌اند؟ آنها انکار کردند! امام(ع) نامه‌هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده‌است. یکی از سران جبهه‌ی مقابل، از امام(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمی‌پذیرد و آنها را از جنگ مقابله با پسر پیامبر(ص) نمی‌رهاند؟ اینجا بود که امام(ع)، آن جمله معروف‌شان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام(ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیده‌است. *حدود ساعت ۸:۰۰* بعد از سخنرانی امام(ع)، چند نفر از اصحاب آن حضرت، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوان‌‌های کوفه بود _ الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان، سخنان مشابهی گفتند. بعداز سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند. چند نفری دچار تردید شدند! از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند. *حدود ساعت ۹:۰۰* روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می‌کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله، شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعداز انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره‌ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی‌دانیم. تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده‌است.) *حدود ساعت ۱۰:۰۰* بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن، در ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده‌ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد. بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت. بعد‌از عقب‌نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع)، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کرده‌است. اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها
هدایت شده از حرم
حمله کردند. *حدود ساعت ۱۱:۰۰* بعداز این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند که کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».  یک بار، هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. *اذان ظهر* حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند، امام(ع) خطاب به اصحاب فرمودند: یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»  امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» *حدود ساعت ۱۳:۰۰* ۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر(س) بود. البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده‌است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.» *حدود ساعت ۱۴:۰۰*  عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست، اما امام(ع) او را مأمور رساندن آب به خیمه‌ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت، در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود: «اکنون دیگر پشتم شکست.» *حدود ساعت ۱۵:۰۰* امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره‌اش علی اصغر(س) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد. امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(ع) آمدند. بعداز شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته‌اند: زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود، کسی جرأت نمی‌کرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» *۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر* وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(ع) کشته شود، شنیدم که می‌گفت: «به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما! منتظر چیستید؟ مادرهای‌تان به عزای‌تان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد... *حدود ساعت ۱۷:۰۰* بعداز شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته‌اند تمام این افراد، بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمه‌ها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعداز شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع
منتظر ظهور: ) جنگید تا شهید شد. *نزدیک غروب آفتاب* سر امام(ع) را از بدن جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. آنگاه، به دستور عمر سعد، بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود. *۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب* داستان روز غم‌انگیز عاشورا، این‌طور تمام می‌شود! در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشته‌ام!»
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° » غلام سیاهى که امیرمؤمنان على علیه‌السلام او را خریدارى کرد و به ابوذر غفارى بخشیده بود. او در ربذه، تبعیدگاه ابوذر، همراه ابوذر بود و پس از شهادت ابوذر در سال 32 هجرى به مدینه بازگشت و در خدمت امیرمؤمنین علیه‌السلام و سپس امام حسن مجتبى علیه‌السلام و پس از آن در خدمت امام حسین علیه‌السلام بود. او به همراه امام از مدینه به مکه‏ آمد امام علیه‌السلام در روز عاشورا به وى فرمود: تو از جانب ما آزادى! تو در جستجوى عافیت با ما همراه بودى، پس خویش را در راه ما گرفتار مکن «جوون» خود را به پاهاى حضرت انداخت و ملتمسانه عرض کرد: پسر پیامبر! در خوشی‌ها خانه شما بودم حال در گرفتارى رهایتان کنم؟ آنگاه افزود: بخدا سوگند می‌‏دانم بویَم ناخوشایند، حَسَبم ناچیز و چهره‌ام سیاه است پس بهشت را بر من ارزانى دار تا بویَم خوش و حَسَبم شریف و سیمایم سفید گردد. به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا این خون من با خون شما بیامیزد. پس از این گفتار، امام به وى اجازه داد او شادمان به سوى میدان شتافت سپس جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد. امام بر بالین وى حاضر شد و اینگونه در حقش دعا کرد: خدایا چهره او را سفید گردان و بوى او را خوش گردان و او را با اَبرار محشور کن و بین او و محمد و آل محمد در بهشت آشنایى برقرار ساز 💠🔹از امام سجّاد علیه‌السلام نقل شده است: آنگاه که جمعى براى دفن شهیدان کربلا حاضر شدند، پیکر جوون را در حالى یافتند که با گذشت چند روز بوى بسیار خوشى از آن به مشام می‌رسید. یه غلام هم داشت ابی عبدالله به نام واضح که حافظ قرآن بود به میدان رفت پس از آنکه به زمین افتاد امام علیه‌السلام بر بالینش حاضر شد و چون مشاهده کرد غلام نسبت به آن حضرت اظهار علاقه می‌کند، امام گریان شد و در کنارش نشست و صورت بر جبینش نهاد. غلام که از این همه محبت به وجد آمده بود، شادمان شد و فریاد زد: کیست همانند من که پسر پیامبر صورتش را بر صورتم قرار داده است این را گفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. یکسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت: در دین ما سیه نکند فرق با سپید در اینجا امام علیه‌السلام در لحظه شهادت صورت بر صورت غلامش می‌‏گذارد یعنى همان ابراز محبتى را که درباره فرزند شجاع و دلبندش علی‌اکبر علیه‌السلام می‌کند، درباره غلامش نیز روا داشت. یعنى اینها همه مجاهدان و شهیدان راه خدا هستند و همه آنها عزیز و گرامی‌‏اند و همه در یک مسیر و براى یک هدف جهاد کردند و شربت شهادت نوشیدند. 📗برگرفته از كتاب نفس المهموم ‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
هدایت شده از حرم
⚫️ ؟ سوگند به خدا که خون امام حسین(ع) از حرکت و جوشش نمی‌ایستد تا اینکه خداوند مهدی(عج) را برانگیزد. امام زمان(عج) به انتقام خون امام حسین(ع) از منافقان، فاسقان، کافران انتقام می‌گیرد. امام زمان(عج) عهده دار تمام خون‌هایی است که به ناحق در طول تاریخ ریخته شده است و با ایجاد عدالت و پایان دادن به جریان ظلم سبب می‌شود انتقام مظلومان جهان را بگیرد. مظلوم‌ترین فردی که در عالم کشته شده است، حضرت سیدالشهدا(ع) است از این رو امام مهدی(عج) خونخواه و منتقم خون امام حسین(ع) است. از امام رضا(ع) سۆال کردند آن افرادی که امام حسین(ع) را کشتند. نیستند که از آنها انتقام بگیرند. در قرآن می‌خوانیم نباید گناه دیگری را به گردن فرد دیگری انداخت؛ امام رضا(ع) می‌فرمایند که هرکسی در عصر ظهور راضی باشد به کاری که یزید و یزیدیان با امام حسین(ع) انجام دادند، امام مهدی(عج) از آنها انتقام می‌گیرد. حال که ما به امام مهدی(عج) چنین لقبی می‌دهیم معنایش این نیست که ما می‌گوییم امام زمان(عج) منتقم است، 🌹امام سجاد(ع) فرمودند: سوگند به خدا که خون امام حسین(ع) از حرکت و جوشش نمی‌ایستد تا اینکه خداوند مهدی(عج) را برانگیزد. امام زمان(عج) به انتقام خون امام حسین(ع) از منافقان، فاسقان، کافران انتقام می‌گیرد و در روایات این چنین آمده است و لقب منتقم را ائمه اطهار(ع) در روایات به امام زمان(عج) نسبت دادند. از این رو می‌بینیم در روایات آمده است که امام مهدی(عج) قائم و انتقام‌گیرنده خون حضرت سیدالشهدا(ع) است. 📚بخش مهدویت تبیان
✨﷽✨ 💢راز کشته نشدن عده ای از دشمنان امام حسین علیه السلام در روز عاشورا! ✍امام سجاد (علیه السلام) مي گويد : در روز عاشورا پدرم را ديدم كه به دشمن حمله مي كرد و آنها را مي كشت. ولي در آن درگيري بعضي از افراد دشمن را با اينكه زير شمشير او قرار مي گرفتند ، پدرم رد مي كرد و آن ها را نمي كشت با اينكه مي توانست آنها را بكشد.. راز اين موضوع را نمي دانستم. تا هنگامي كه به مقام امامت رسيدم فهميدم آن كساني را كه پدرم نمي كشت در نسل آنها شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشت.. 💥پدرم با نگاه کردن به دشمن میفهمید از نسل او،گریه کن برای این مصیبت به وجود می آید، بهمین خاطر براي حفظ آن دوست ما در صلب پدرش،پدر را نمي كشت... 📚معالي السبطين،ج۳ ص۳۱ ‌‌‌‌