🚨 #پسرم مرا نشناخت!
💠 یک روز پسرم #مصطفی را که دو ساله بود، به #زندان آوردند. یکی از سربازان دوان دوان آمد و گفت: پسر شما را آوردهاند. به درِ زندان نگاه انداختم، دیدم یکی از افسران، مصطفی را بغل گرفته و به سوی من میآید. مصطفی را گرفتم و بوسیدم. کودک، به علت این که مدتی طولانی از او دور بودم، مرا نشناخت. لذا با چهرهای گرفته و اخم کرده و حیرت زده به من مینگریست سپس زد زیر گریه به شدت میگریست نتوانستم او را آرام کنند لذا او را دوباره به افسر دادم تا به همسرم و بقیه -که اجازهی دیدار با من را نداشتند- بازگرداند.
این امر به قدری مرا #متاثر ساخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل آزرده بودم.
📙 #خون_دلی_که_لعل_شد، ص ۱۵۱
🆔@sireh_agha
🚨 نویسندگی در زندان
💠 #ترجمه کتاب الاسلام و مشکلات الحضاره سید قطب را در همین #زندان (زندان سوم، سال ۱۳۴۶) شروع کردم، بیشتر کتاب را ترجمه کردم؛ اما حالت دلتنگی و ناراحتیِ ناشی ماندن مدتی طولانی در سلّولی کوچک و تاریک که حالت یکنواختی و تکرار بر آن حاکم فرما بود مانع از آن شد که کار ترجمه را به اتمام برسانم و مقدمه را بنویسم، این کار به صورت ناقص باقی ماند، تا اینکه در اثنای چهارمین زندان آن را تکمیل کردم، لذا کار کتاب در یک زندان آغاز شد و در زندانی دیگر به پایان رسید.
📘 #خون_دلی_که_لعل_شد، ص ۱۵۲
🆔@sireh_agha
🚨 پیادهروی دو فرسخی در درّههای کوهستانی وحشتناک
💠 من تصمیم گرفتم به مشهد بروم و آنجا #مخفی شوم. هیچ کس را از تصمیمم آگاه نکردم. ساکم را بستم، در اتوبوس نشستم و راهی مشهد شدم.
احتمال میدادم که به محض ورودم به مشهد #ساواک مرا دستگیر کند؛ زیرا من به دلیل ماجرای کتابی که از آن یاد کردم (آینده در قلمرو اسلام) هم #تحت_تعقیب بودم. به همین جهت کمی مانده به مشهد، جلوی جادهی فرعی منتهی به #اخملد پیاده شدم. اخملد روستای ییلاقی زیبایی در حدود ده فرسخی مشهد است.
من قبلاً بارها برای گذراندن تابستان به آنجا رفته بودم. بهار هنوز پایان نیافته بود و هوا گرم نشده بود. برای رسیدن به این روستا، تقریباً دو فرسخ راه را از میان درههای کوهستان که خالی از رهگذران بود، پیاده پیمودم.
#تاریکی زودتر از وقت معمول در این درهها و مناطق گودتر سایه گستر شد. اکنون که آن لحظهها را به یاد میآورم، خدا را شکر میکنم که به من در آن هنگام ، چنان جرئتی بخشید؛ چون در آن راه روستایی همه چیز خوفانگیز بود.
📘 #خون_دلی_که_لعل_شد
🆔 @sireh_agha