eitaa logo
رهـــروانــ🇮🇷ــ و✌️یــت
1.7هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
14.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
این کانال درجهت روشنگری و بصیرت افزایی سیاسی؛اجتماعی واطلاع رسانی می باشد. نظرات انتقادات و پیشنهادات خود را بااین آیدی در میان بگذارید سپاسگزارم https://eitaa.com/Besmeallah110 @rahrovanevelayat2
مشاهده در ایتا
دانلود
گذاشتند. يكى از ايشان را خواب ربود. در خواب ديد كه دو شخص ‍ نزد جنازه حاضر شدند، و يكى به ديگر گفت كه ببين ما را با او حسابى هست تا پيش از آنكه از رصافه بگذرد از او بگيريم زيرا پس از آن به نزديك او نتوانيم رفت . پس بيدار شد و خواب را براى رفيقان خود نقل كرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف كردند كه از حساب و عذاب نجات يابد. قلت ولله در من قال : اذا مت فادفنى الى جنب حيدر ابى شبر اكرم به و شبير فلست اخاف النار عند جواره و لا اتقى من منكر و نكير فعار على حامى الحمى و هو فى الحمى اذا ضل البيدا عقال بعير10 حكايت : از استاد اكبر، محقق بهبهانى (رحمه الله عليه ) نقل است كه فرمود: در خواب حضرت امام حسين را ديدم گفتم اى سيد و مولاى من آيا از كسى كه در جوار شما دفن شده سئوال مى كنند؟ فرمود: كدام ملك است كه جراءت اين كار را داشته باشد؟ مؤ لف مى گويد: كه در امثال عرب است كه مى گويند احمى من مجير الجراد يعنى فلانى حمايت كردنش از كسى كه در پناه او است ، بيشتر است از پناه دهنده ملخها؛ و قصه آن چنان است كه مردى باديه نشين از قبيله طى كه نامش ((مدلج بن سويد)) بود روزى در خيمه خود نشسته بود ديد جماعتى از طايفه ((طى )) آمدند و جوال و ظرفهائى با خود دارند پرسيد چه خبر است ؟ گفتند: ملخهاى بسيار در اطراف خيمه شما فرود آمده اند. آمده ايم آنها را بگيريم . ((مدلج )) كه اين را شنيد برخاست و سوار بر اسب خود شد. نيزه خود را بر دست گرفت و گفت : بخدا سوگند هر كس مزاحم اين ملخها شود من او را خواهم كشت . اءيكون الجراد فى جوارى ثم تريدون اخذه ؟ يعنى آيا اين ملخها در جوار و پناه من باشند و شما آنها را بگيريد؟ چنين چيزى نخواهد شد و پيوسته از آنها حمايت كرد تا آفتاب گرم شد و ملخها پريدند و رفتند. آن وقت گفت : ملخها از كنار خانه من رفتند ديگر هر كارى كه مى خواهيد بكنيد. حكايت : از كتاب حبل المتين نقل است كه ((مير معين الدين اشرف )) كه يكى از صلحاء خدام روضه رضويه بود نقل كرده كه در خواب ديدم كه در دارالحفّاظ يا كشيك خانه مباركه هستم و به جهت تجديد وضو بيرون آمدم پس چون به صفه امير على شير رسيدم ، جماعت بسيارى را ديدم كه داخل در صحن مطهر شدند و در جلو آنها شخص نورانى ، خوش صورت و عظيم الشاءنى بود و در دست جماعتى كه پشت سر او بودند كلنگها بود، پس ‍ همينكه به وسط صحن مقدس رسيدند آن شخص بزرگوار كه در جلو آن جماعت بود به آنها گفت اين قبر را بشكافيد، و اين خبيث را بيرون بياوريد و اشاره كرد به قبر مخصوصى پس چون شروع كردند به كندن قبرش ، از شخصى پرسيدم كه اين شخص بزرگوار كه امر مى فرمايد كيست ؟ گفت : حضرت اميرالمؤ منين (ع) است . پس در اين حال ديدم كه امام هشتم حضرت رضا (ع) از روضه مباركه بيرون آمد و خدمت حضرت اميرالمؤ منين رسيد و سلام كرد. آن حضرت پاسخ داد. پس امام رضا (ع) عرض كرد يا جداه از شما خواهش مى كنم كه شخصى را كه مدفون است ببخشيد و عفو فرمائيد. فرمود: كه مى دانى كه اين فاسق فاجر شرب خمر مى كرد؟ عرض كرد: بلى لكن وصيت كرد در وقت مرگ خويش كه او را در جوار من دفن كنند. پس ما اميدواريم كه شما عفو بفرمائيد فرمود: او را به خاطر تو بخشيدم . پس آن حضرت تشريف برد و من از وحشت بيدار شدم و بعضى از خدام آستانه را بيدار كردم و آمديم به همان موضع كه در خواب ديدم . ديدم كه قبر تازه اى است كه مقدارى از خاك آن بيرون ريخته شد. پس پرسيدم كه صاحب اين قبر كيست ؟ گفتند: مردى از اتراك است كه ديروز در اينجا دفن شده است . فقير گويد كه در حكايت تشرف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر ارواحنا فداه و سؤ الات او از آن حضرت نقل شده كه گفت : به آن حضرت گفتم : سيدنا! صحيح است كه مى گويند: هر كس امام حسين (ع) را در شب جمعه زيارت كند در امان است ؟ فرمود: آرى والله ، و اشك از چشمان مباركش جارى شد و گريست . گفتم : سيدنا! مساءلة . فرمود: بپرس . گفتم : سنه 1269 ه‍ق حضرت امام رضا (ع) را زيارت كرديم و در ورود، يكى از عربهاى شروقيه كه از باديه نشينان طرف شرقى نجف اشرف بود ملاقات كرديم و او را مهمانى نموديم و از او پرسيديم كه چگونه است ولايت حضرت رضا (ع)؟ گفت : بهشت است ؛ امروز پانزده روز است كه من از مال مولاى خود حضرت رضا (ع) خورده ام منكر و نكير چه حق دارند كه در قبر نزد من بيايند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت رسيده است . آيا صحيح است ، كه على بن موسى الرضا مى آيد و او را از منكر و نكير خلاص ‍ مى كند؟ فرمود: آرى والله ؛ جد من ضامن آنست . 🔹 @rahrovanevelayat2
🍃 🍃 💢 ✅"شاخص های مکتب شهیدسلیمانی" ✍نویسنده: علی شیرازی 🌀درباره کتاب: 🔸کتاب «شاخص‌های » که بر مبنای سخنان و خاطرات سردار سپهبد سلیمانی نوشته شده، اثری جامع و مستند از خصوصیات مکتب و تفکرات این شهید است که از سوی انتشارات «خط مقدم» منتشر شده است. ✅ رهروان ولایت بستان آباد 🇮🇷 @rahrovanevelayat2
🔴 ‼️ 🇮🇷 واکنش ظریف به اظهارات تجزیه‎طلبانه اردوغان| «به اردوغان نگفته بودند شعری که به غلط در باکو خواند مربوط به جدایی قهری مناطق شمالی ارس از سرزمین مادریشان ایران است! آیا او نفهمید که علیه استقلال جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟ هیچکس نمی‌تواند درباره آذربایجان عزیز ما صحبت کند». 🇮🇷 | دیروز اردوغان در رژه نظامیِ باکو بیتی از آهنگ «آراز آراز» را خواند که برای پان‌ترک‌ها سمبل جدایی دو سوی ارس است. 🇮🇷 | ⁧اردوغان⁩ پوستین دین و اخوان را پوشیده است اما شعارهای ناسیونالیستی_قومی می دهد. چنان مستانه و جو گیرانه سخن می گوید که یادش می رود دو طرف رود ارس صدها سال جز ایران کهن بوده است. 🔹منتظر عذرخواهی اردوغان و واکنش فوری و جوانان غیور آذربایجان انقلابی در فضای مجازی هستیم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 【 جزء لاینفک 】 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 رهروان ولایت بستان آباد 🇮🇷 @rahrovanevelayat2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠🍁 🍁 🌀 ✅ موضوع: معاویه‌ها و عمرو عاص‌ها همیشه وجود دارند 🔹🌺🔸 🔻از دنیاطلبی، حرص و عقده روحی داشتن غافل نشوید 🔹منافق همیشه و در لباس های گوناگون وجود دارد 🔺همیشه آماده ها برای گول خوردن ها هستند رهروان ولایت بستان آباد 🇮🇷 @rahrovanevelayat2
💚 🔴 پاداش حل اختلاف زن وشوهر 💠 رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله: ✍ هر کس برای سازش دادن ميان زن و شوهر قدم بردارد خداوند ثواب هزار شهيدی که به حقيقت در راه خدا به شهادت رسيده‌اند به او عطا خواهد فرمود. 📙 ثواب‌ الاعمال ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رهروان ولایت بستان آباد 🇮🇷 @rahrovanevelayat2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_677694396.docx
12.5K
🍁 🍁 🌀 🌐نسخه word ✅موضوع: سخنان ضدایرانی اردوغان؛ لزوم پاسخ به آنکارا و باکو 🔻جمهوری اسلامی ایران بر سر تمامیت ارضی خود با کسی شوخی ندارد. 🔹احترام به تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران و رعایت حسن همجواری از طرف همسایگان 🔺پاسخی درخور از جانب دستگاه دیپلماسی و مقامات دولتی ایران به باکو و آنکارا رهروان ولایت بستان آباد 🇮🇷 @rahrovanevelayat2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 شخصی گفت من یک شب بعد از خواندن فاتحه برای شهدا واموات به مسجد مقدس جمکران می رفتم که دیدم دیر وقت شده و تردد ماشین برای جمکران کم شده است، به هر ماشینی می گفتم یا پر بود یا جمکران نمی رفت. خسته شدم گفتم برگردم و به منزل بروم. یک ماشین آمد گفتم توکلت علی الله، به راننده گفتم جمکران، گفت بفرمایید. تا نشستم مسافرین دیگر اعتراض کردند و گفتند که ما جمکران نمی رویم؟! راننده به من گفت ابتدا مسافرین را می رسانم سپس شما را به جمکران می برم. بعد از رساندن آن ها به مقصد، به سمت جمکران رفتیم. گفتم چرا مرا به جمکران می رسانید با اینکه جمکران در مسیر شما نبود؟ گفت کسی بگوید جمکران، زانوهای من می لرزد و نمی توانم او را نبرم. مسجد جمکران حکایتی بین من و آقا دارد. گفتم پس لطفی کن ما که همدیگر را نمی شناسیم و بعد از رسیدن هم، از همدیگر جدا می شویم، پس حکایت را تعریف کن. گفت: شبی ساعت دوازده شب، خسته از سرکار به سمت منزل می رفتم. هوا پاییزی و سوز و سرما بود که دیدم یک خانم و آقا به همراه دو بچه کنار جاده ایستاده اند. از کنار آن ها که رد شدم، گفتند جمکران. گفتم من خسته ام و نمی برم. مقداری رفتم و بعد فکر کردم، نکند خدا وظیفه ای بر گردن من نهاده و لطف امام زمان(عج) باشد که آنها را برسانم. با وجود کم میلی آن ها را به جمکران رسانده و به خانه برگشتم. به بچه هایم گفتم که من امروز آنقدر خسته ام و دیر وقت شده که احتمالا بخوابم و نماز صبح ام قضا بشود، نماز صبح من را بیدار کنید. ده دقیقه بود که دراز کشیده بودم و تازه خوابم می برد که صدایی به من گفت خوابیدی؟ بلند شو. بلند شدم گفتم: کسی من را صدا زد؟ به خودم گفتم بخواب، خسته ای، هزیان می گویی! دوباره دراز کشیدم نزدیک بود که بخوابم، صدایی دوباره گفت: باز خوابیدی؟ با صاحب صدا صحبت کردم، گفتم چرا نخوابم؟ گفت برو جمکران. گفتم تازه جمکران بودم برای چه بروم؟ گفت آن خانواده گریه می کنند و نگران هستند. گفتم به من چه؟ گفت: کیف پولشان در ماشینت جا مانده، برو و آن را تحویل بده. به خودم گفتم ماشین را نگاه کنم، ببینیم اگر خواب می بینم و وهم است، برگردم بخوابم. در ماشین را باز کردم دیدم که کیفی در صندلی عقب است. آن را باز کردم، دیدم که داخل آن چند میلیون پول وجود دارد. سوار ماشین شدم و رفتم جمکران. دیدم دم درب یکی از ورودی ها همان زن با دو بچه اش نشسته و در حال گریه کردن هستند. گفتم خواهر چرا گریه می کنی؟ گفت برادر من، شما که نمی توانی کاری بکنی، چرا سوال می کنی؟ گفتم شوهرتان کجاست؟ گفت: چرا سوال می کنی؟ گفتم: من همان راننده ای هستم که شما را به مسجد جمکران آوردم، گمشده نداری؟ گفت: شوهرم در مسجد متوسل به امام زمان(عج) شده است. گفتم بلند شو، داخل مسجد برویم. به یکی از خدام اسم شوهرش را گفتیم تا صدایش کند، آن مرد با صورت و چشمانی سرخ آمد و شروع به فریاد زد که چرا نمی گذاری به توسلم برسم چرا نمی گذاری به بدبختیم برسم و...؟ زن گفت: این آقا آمده و گفته که مشکلتان را حل می کنم. گفت شما کی باشید؟ کیف را در آوردم و به او دادم. مرد کیف را گرفت و درب آن را با خوشحالی باز کرد و گفت چرا این را آوردی؟ گفتم آقا به من گفت که بیایم. چهره ها بارانی شد و به زانو افتادند و گفتند یعنی امام زمان(عج) ما را دیده؟ گفتم این جمله برای خود آقا امام زمان (عج) است که می فرمایند: «إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، و لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ» دمی زحاجت ما نمی کنی غفلت / که این سجیه به جز در شما نمی بینم ز بس که گرد معصیت نشسته بر چشمانم / تو در کنار منی و تو را نمی بینم مرد گفت: ما با این پول می خواستیم خانه بخریم و گفتیم اول به جمکران بیاییم و آن را تبرک کنیم که این اتفاق برایمان افتاد. 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها 🌷 ✅رهروان ولایت بستان آباد 🇮🇷 @rahrovanevelayat2
رهـــروانــ🇮🇷ــ و✌️یــت
🔴 #توهم_اردوغانی‼️ 🇮🇷 واکنش ظریف به اظهارات تجزیه‎طلبانه اردوغان| «به اردوغان نگفته بودند شعری که
🇮🇷 🔴 اردوغان تحقیر شد اما عبرت نگرفت‼️ 🔻 اردوغان با رویای نو عثمانی، می خواست در سوریه و عراق مرتکب سیاست غلطی بشود اما نتوانست. او در توهم احیای امپراتوری عثمانی بود که ناگهان دید کودتا گران فرش زیر پایش را کشیده اند. و اگر حمایت ایران نبود، ابقای او و دولتش بسیار دشوار می شد. 🔹او اما به جای قدرشناسی از حمایت ایران، دوباره توهم زده و این بار در باکو، شعری را که در ایران، در باره جدایی جمهوری آذربایجان از ایران بزرگ خوانده می شود، بر عکس خوانده است! 🔹 اردوغان با وجود لفاظی علیه صهیونیست ها، در ماجرای فتنه انگیزی در سوریه و عراق، در خدمت نقشه "صهیونیسم مسیحی" عمل کرد؛ اما از همان ها، در ماجرای کودتای پنج سال قبل خنجر خورد. 🔹با این وجود، گویا او هنوز عبرت نگرفته، که در فتنه انگیزی صهیونیسم مسیحی در منطقه قفقاز، باز هم پذیرفته نقش پادویی را ایفا می کند. او بلا تردید، نتیجه این بلاهت و خوش رقصی را خواهد دید؛ همچنان که صدام و محمد مُرسی، هر کدام به نوعی، نتیجه خوش رقصی های شان را دیدند و چشیدند. 🔹مرُسی هم که از نظر اخوانی بودن به اردوغان نزدیک بود، توهم زد و ضمن مقابله جویی با جبهه مقاومت (به رهبری ایران)، به دشمنان ملت های مسلمان اعتماد کرد؛ تا آن که در اثر کودتا به زیر کشیده شد و در غربت زندان، در تنهایی مُرد. بدون هیچ سر و صدایی در دنیا. 🔹اردوغان یک بار از خطر جست و اگر اندکی درایت و عبرت اندوزی داشت، پا در همان باتلاقی نمی گذاشت. او یک تا حد غرق شدن پیش رفت و با حمایت ایران، نجات یافت. اما گویا کم حافظگی و سفاهت، در کمین وی نشسته و این می تواند یک سیاستمدار را نابود کند. 🖌 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 【 جزء لاینفک 】 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 رهروان ولایت بستان آباد 🇮🇷 @rahrovanevelayat2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا