#پدیدارشناسی_سلبریتی؛
🔎صنعت فرهنگ، افول معرفت و مرگ معنا در حاد واقعیت
🔹سلبریتی کیست و اساسا چه نقشی در جامعه شناسی برایش نوشته شده است؟ در یک تعریفی گفته میشود سلبریتی یعنی «آدمی که خیلی ها بدلیل تبلیغات مکرر و سبک خاص زندگی یا جذابیت بصری اش وی را می شناسند و جزییات زندگی اش برای این خیلی ها مهم است.»
🔸اگر بی مقدمه بخواهیم فکت های مربوط به این پدیده را بیان کنیم باید گفت: ستاره ها و قهرمانان در نتیجه شایستگی هایشان صاحب نام میشوند ولی سلبریتیها ضربدر رسانه و بعلاوه رپورتاژ و #پروپاگاندا(تبلیغات مایل به فریب)، اذهان و قلوب را تسخیر کرده و مرکز توجه واقع میشوند.
🔹اما کارکرد اصلی و امروزی این پدیده در جامعه چیست؟ ژان بودریار فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی در این رابطه #حاد_واقعیت را طرح کرده و میگوید: از میانه قرن بیستم ما دوباره به وضعیتی برگشتهایم که #واقعیت_طرد_شده_است. نه اینکه ارجاعی وجود ندارد (دالی به مدلولی ارجاع نمیدهد)، بلکه منظور این است که کمپانیهای تفریحی و رسانههای تودهای، غیر واقعیت را جانشین آن ساختهاند.(دستکاری واقعیت و غیبت حقیقت)
🔸حال این #کاریزمای_برساخته چگونه رقم خورد؟ با صرف نظر از تاریخچه مفهوم سلبریتی و در نگاه فیلسوف علوم اجتماعی، در گذشته و قبل از عصر مدرن و رسانه، میوه فرهنگ، محصول زمین معرفت بود. جلوتر از اقتصاد و سیاست و امنیت، عمیق ترین و پایدارترین عنصر اجتماعی، فرهنگِ معرفت پایه بود. با ظهور مدرنیته و غلبه فراگیر سرمایه داری در سلول های جامعه، #صنعت_فرهنگ به تعبیر آدورنو جای فرهنگ را گرفت.
🔹معرفت که ستون خیمه فرهنگ بود، وجه پایداری اش را از دست داد و تبدیل به #امر_کالایی گشته و وارد فضای بساز و بفروش شد. در بعد فلسفی، نسبیت بر فرهنگ حاکم گردید و با ظهور رسانه، سیالیت فرهنگ به اوج خود رسید و ارتکازات(مفاهیم رسوخ یافته در ذهن به مرور زمان) و عادات برساخته، از معرفت ناب و پایدار سبقت گرفت.
🔸غلبه ارتکازات و اطلاعات بر معرفت باعث شد منزلت دانش و معرفت، در حد #تفننهای_شخصی و تکثرات اجتماعی کاهش یابد. علم، دیگر یک مقوله مقدس تلقی نمیشد و حتی تجربه و science هم همانند دین و تجربه دینی در غرب، به امری شخصی بدل شد.
🔹#مرجعیت_دانش، همه جایی و هرجایی شد و ابتذال و افول معرفت بر جهان غرب سایه انداخت. رسانه بقدری فراگیر شد که هرکسی میتوانست با رسانه ای که در اختیار دارد، ادعای معرفت و کشف یا کنترل واقعیت داشته باشد.
🔸#فوبیای_استبداد_عوام هم در نسبت با همین شرایط ابتذال گونه و با توجیه آزادی و #دمکراتیزه_شدن_معرفت، مطرح شد چرا که هرکسی بدون ضابطه می توانست هر سخن و داده ای را در نزد افکار عمومی منتشر کند.
🔸این غلبه اطلاعات و داده های رسانه ای بر معرفت(باور صادق موجه)، باعث #از_جاکندگی عناصر سرگرمی و تفنن همچون بازیگران و هنرمندان تئاتر و سینما و نشستن آنها بر مسند باورسازی و ساخت ارتکازات اجتماعی گردید.
🔹دیگر عالمان و اندیشمندان و فیلسوفان بر #منبر_تعلیم_و_تربیت_اجتماعی نبودند. راهبردی ترین گزاره های اجتماعی با تکرار و تکرار و تکرار از طریق تریبون های رسانه ای در ذهنیت عموم جامعه رسوب یافت و به #ارتکازات_بنیادین بدل گردید که دستپخت عناصر سرگرمی ساز جامعه بود.
🔸#سرگرم_آموزی(Edutainment) جای تعلیم و تربیت سنتی را گرفت و بازی و بازیگری و هنر بر مسند تولید و انتقال معرفت اجتماعی تکیه زد. اینکه چگونه و به چه چیزی فکر بکنیم را هم رسانه تعیین میکرد! چرا که ارباب رسانه در راس هرم قدرت قرار گرفتند.
🔹در نهایت اینکه معرفت جای خود را به اطلاعات و ارتکازات داد و فرهنگ هم با تغییری بنیادین به معنای "افکار عمومی" تقلیل یافت. پدیده سلبریتی با فالوورها و شخصیت کاذبش، حاد واقعیت و #عبور_از_حقیقت را به بهترین شکل ترجمه کرد و #مرگ_معنا را رقم زده و فاتحه واقعیت را هم خواند.
🔻امروزه و در ساحت افکارعمومی، احترام و قداست و تایید و اطاعتی که همزاد فرهنگ و معرفت بود، در سایه فضای مجازی و جهان رسانهزده، ازآن بلاگرها، ولاگرها و سلبریتی هاست که این پدیده، نتیجه #حادواقعیت یا همان عبور از واقعیت به سمت برساختها، نشانه ها و مجازهاست.
✍علیرضامحمدلو، تحلیلگر رسانه و علوم اجتماعی
@rahrovanevelayat2