📌جهت مشارکت در کارهای #خیرخواهانه میتوانید ، کمکهای مالی خود را از طریق شماره کارت مندرج در تصویر ارسال بفرمائید.
🔖به امید یک زندگی خوب برای تمامی هم #وطنانمان
🔸گروه فرهنگی رهروان ثقلین سیستان
🆔 @rahrovanss
🌐https://www.instagram.com/rahrovan.saghaleyn/
📌 آدرس «وب سایت» گروه فرهنگی رهروان ثقلین سیستان :
🌐 http://r-saghaleyn.blog.ir
هدایت شده از روی خط تاریخ و تمدن...
23.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دانستنی
#تمدن_غرب
#وحشیگری
✳️ #تفتیش_عقاید (۴)🔻
🎥 [ این فیلم مربوط به موزه آمستردام هلند می باشد که در آن ابزار شکنجه ی قرون وسطای اروپا و ابزار #تفتیش عقاید دستگاه کلیسا (جهت عبرت) نگهداری می شود... ]
🔞این فیلم حاوی صحنه های #ناراحت کننده است.
┅┅❅❈❅┅┅
🔸انجمن علمی تاریخ و تمدن اسلامی
🆔 @r_kh_tarikh
🌐 www.r-kh-tarikh.rzb.ir
🔺جزئیات خورشید گرفتگی یکشنبه ۱ تیر ۹۹ به تفکیک استان
🔹این خورشید گرفتگی نزدیک ساعت ۹ صبح شروع می شود حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۰:۲۰ در اغلب نقاط کشور به اوج خود می رسد از ساعت ۱۱:۳۰ به بعد به تدریج پایان می یابد
@akharinkhabar
🔹التماس دعا يعنی چه؟
خداى متعال به حضرت موسى عليه السلام فرمود:
اى موسى! مرا با زبانى بخوان كه با آن معصيتم نكرده اى.
موسى عليه السلام گفت:
از كجا چنين زبانى بياورم؟
فرمود: «با زبانِ ديگران، مرا بخوان»
📖عدّة الداعی صفحه170 .
و این است ارزش التماس دعا ❤️ گفتن
🌙شبتون بخیر 🌒
♦️امام باقر علیه السلام می فرماید شخصی که به دنیا می آید ابتدا لوح قلب اش سفید است اما به محض ارتکاب گناه نقطه سیاهی بر لوح دلش ثبت می شود اگر توبه کند پاک می شود و اگر روی هم جمع شود قلبش مهر می خورد.
https://eitaa.com/rahrovanss
ماجرای اشنایی امام علی(ع) وقمبرغلام امام علی(ع) (http://eitaa.com/ahadith)
💠 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت:
عمو جان من عاشق دخترت شدهام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من میپذیرم
شاه گفت:
در شهر بدیها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب میشناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدیها شد.
به بالای تپهی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را میشناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمدهام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است.
گفت: تو حریف علی نمیشوی. گفت: مگر علی را میشناسی؟
گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟!
گفت قدی دارد به اندازهی قد من، هیکلی همهیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست.
مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟
گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خندهی بلندی کرد و گفت:
تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد:
عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشمهایش اشک میآید. گفت:
چرا گریه میکنی؟ جوان گفت:
من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته میشوم.
مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت:
مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بندهای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من میخواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب
📚بحارالانوار ج3 ص 211
https://eitaa.com/rahrovanss
📌 #گزارش_تصویری
«وب سایت» گروه رهروان ثقلین سیستان با دو گزارش تصویری #بروز شد :
1⃣ گزارش تصویری طبخ غذا در روز شهادت امام صادق علیه السلام برای فقرای شیعه
2⃣ برق کشی منزل یک خانواده شهید
🔖✅(گزارش ها در آدرس زیر)
🌐 http://r-saghaleyn.blog.ir
✨﷽✨
#داستانک آموزنده
✍️شخصی مسجدی ساخت بهلول از او پرسید:
مسجد رابرای رضای خدا ساختی یااینکه بین
مردم شناخته شوی؟
شخص پاسخ داد :
معلوم است برای رضای خداوند!
بهلول خواست اخلاص شخص را بیآزماید.
در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار
مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته
است صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد
آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و
میگفتن خدا خیرش بدهد چه انسان خَیرَّ
آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد
ایُّهاالَناسّ بهلول دروغ میگوید! این مسجد
را من ساختم، من از مال خود خرج کردم و
شما او را دعای خیر میکنید! بهلول خندید
و پاسخ داد معامله تو باخلق بوده نه با خالق
🌷بیایید در زندگی خویش با خدا معامله
کنیم نه با چشم مردم
http://r-saghaleyn.blog.ir
#حجاب_یعنی_همین
تبلت خریده بـود. وقتی پـدر تبلت رو دید سوال کرد دخترم وقتی تبلت رو خریـدی اولین کار که کردی چی بود؟ دختر گفت روی صفحه را با برچسب #ضدخش پـوشـانـدم و یک کاور هـم برای جلدش خریدم.😌
پدر گفت کسی مجبورت کـرد این کار را بکنی؟ دختر جـواب داد نه. پدرش گفت به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش #توهین شد؟ دختر گفت نه پدرجان اتفاقا خود شرکت توصیه می کند که از کاور استفاده کنیم
پـدر باز ادامه داد: چون تبلت زشت و بیارزشی بود اینکار را کردی؟ جواب داد اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم
پدر با لبخند پرسیـد: کاور که کشیدی زشت شد؟ دختر گفت به نظرم زشت نشد ، ولی اگه #زشت هم میشد ، بـه حفاظتی که از تبلتم میکنه مـی ارزه. پدر نگاه با محبتی به چـهره دخترش انداخت وفقط گفت حجاب که میگن یعنی همین.🥰
http://r-saghaleyn.blog.ir