⭕️مجلس را به انحصار قبایل سیاسی در نیاورید! 🔹نمایندگان مجلس در جریان اصلاح #قانون_انتخابات_مجلس، تناسبی شدن انتخابات مجلس در حوزه تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر را تصویب کردند. 🔸در این شیوه میزان سهم آرای #فهرست‌ها و #احزاب از کل آرا، تعداد کرسی‌های متعلق به هر فهرست و حزب را مشخص می‌کند. 🔹به این شکل که آرای نامزدهای هر فهرست با یکدیگر جمع می‌شود و رأی کل آن فهرست محسوب می‌شود؛ سپس میزان آرای هر فهرست به نسبت کل آرا، سهم آن فهرست از کل کرسی‌های نمایندگی حوزه انتخابیه را مشخص می‌کند. برای مثال چنانچه یک فهرست ۳۰ درصد آرا را کسب کند، ۳۰ درصد صندلی‌های حوزه انتخابیه‌اش را تصاحب می‌کند. 🔸پس از تعیین تعداد کرسی‌های هر فهرست، افراد داخل هر فهرست به ترتیب آرای کسب‌شده رتبه‌بندی می‌شوند و وارد مجلس می‌شوند. 🔺#محمد_صادق_شهبازی در این ویدیو، نسبت به معایب و خطرات #نظام_تناسبی در انتخابات هشدار می‌دهد و از راه‌حل‌های واقعی برای اصلاح نظام انتخاباتی می‌گوید.

ایستاده ایم پای آرمان های امام و شھدا پس در این جبھہ ی جنگ نرم خستگے هایمان را با #شھدا دَر مے ڪنیم #صبحتون_شهدایی🌷

مکس های جاسوس که حتی می توانند به راحتی وارد مقرها شوند. بچه های حزب الله لبنان تاکید کردند که مانند این مکس ها را در خانه های خود مشاهده کردند و لی به سرعت پرواز و از خانه ها خارج شدند. https://eitaa.com/khezreznde 🗣 جنگ امروز ما، جنگ روایتهاست.

❌❌❌این کلیپ هشداریست جدی برای مسئولین و والدین! 🚨ببینید با اعتقادات جوانان ترکیه چه کردند؟!؟!؟! 🚨🚨🚨دشمن همین مسیر را برای کودکان و جوانان ما پیش گرفته است. ✅مواظب باشیم.

#ایران_قوی | عملیات ۳۶۰ 🌊 همچو موجی پر خروش و پر توان 💪 می‌شکافند قلب دشمن از میان #اقتدار | #ارتش | #نیروی_دریایی

🎩 روایت جالب یکی از مامورین سیا از دموکراسی: 🔹‌ ما تا زمانی به دموکراسی اهمیت میدیم که به نفعمون باشه و مشکلی برای ما پیش نیاد، وگرنه براندازی و کودتا و... مثل سرگرمی واسه ما می مونه!

"هر روز یک صفحه با کلام حق " *اعوذ بالله من الشیطان الرجیم *بسم الله الرحمن الرحیم**

شهرام امیری، پژوهشگر هسته‌ای شاغل در وزارت دفاع بود که در سفر به عربستان در سال ۱۳۸۸ ناپدید و در نهایت در سال ۱۳۹۵ عدام شد. در عربستان چه شد؟ ۱ . واسط های سازمان سیا برای همکاری وی با این سرویس جاسوسی وعده 7میلیون دلار پول و اقامت آمریکا را داده بودند و امیری هم این پیشنهاد را پذیرفته بود. ۲ . در اقدامی هماهنگ شده در بدو ورود وی به عربستان امیری در فرودگاه به ظاهر دستگیر شده و پس از آن ناپدید میشود. واکنش ابتدایی نهاد های اطلاعاتی در بحبوحه این رخ داد: ۱ . بلافاصله پس از ناپدید شدن وی در عربستان در اقدامی هوشمندانه خانواده وی زیر چتر اطلاعاتی رفته و ممنوع الخروج می‌شوند. ۲ . در جلساتی فوری تمامی اطلاعاتی که وی از آنها مطلع بود مورد بررسی قرار میگیرد. ۳ . پس از آن‌ نمایش دستگیری شهرام امیری در عربستان وی به ایالت «آریزونا» منتقل می‌شود و برای جلب اعتماد او مبلغ وعده داده شده نیز در حسابی بلندمدت واریز می‌شود. خانواده وی مگر در ایران نبودند؟ جواب: اصلا از ابتدا به او گفته بودند پس از یکسری آموزش‌ها و اقدامات، تو در قالب یک قهرمان(گریخته از دست دشمن) به کشور بازخواهی گشت؛ که همینطور هم شد البته که در مورد زمان بازگشتش دروغ گفته بودند و تا تخلیه کامل اطلاعاتی اجازه بازگشت به وی ندادند. اما چرا آمریکایی ها باید بگذارند وی فرار کند؟ ۱ . شهرام امیری در این مدت تخلیه اطلاعاتی شده بود. ۲ . تیری در تاریکی! برای داشتن یک نفوذی در ساختار هسته‌ای وقت فرار! پس از تخلیه اطلاعاتی کامل امیری؛ یک سناریو برای وی چیده بودند که تا با ارسال دو ویدیو و رساندن خود به سفارت پاکستان در آمریکا در قالب یک فردی که به وسیله دشمن ربوده شده اما توانسته از دست آنها بگریزد به ایران بازگردد و همین اقدامات نیز صورت گرفت واکنش دستگاه های اطلاعاتی ایران نسبت به فرار امیری چه بود؟ با عملیاتی شدن سناریو فرار شهرام امیری از همان ابتدا نخبگان اطلاعاتی کشورمان به این موضوع مشکوک شده و در اقدامی هوشمندانه برای مواجهه با وی یک پروژه به نام «فریب آگاهانه» تنظیم می‌کنند. ‏فریب آگاهانه: باب میل دشمن جلو رفتن و وارد کرد ضربه در زمان مناسب ۱. استقبال پرشور ۲ . صداسیما موظف شد از شهرام امیری در رسانه یک قهرمان بسازد. ۳ ‌. دادن ترفیع و تقدیر از شهرام امیری ۴ . دادن اطلاعاتی در ظاهر بزرگ ولی 180 درجه خلاف حقایق ۵ . یافتن کامل شبکه نفوذ و ضربه نهایی در بخشی از اقدامات دستگاه‌های امنیتی ایران، اطلاعات ناصحیح به شهرام امیری منتقل می‌شد و وی نیز اقدام به انتقال این اطلاعات، به طرف آمریکایی می‌کرد. با همین ترفند ۱۷ تن از جاسوسان مرتبط با وی دستگیر شدند. شهرام امیری هم سرانجام در سال ۱۳۹۵ به جرم جاسوسی و فروش اطلاعات اعدام شد.

هر_رور با شهدا اسلحه پیشرفته گرمای نيمه شب جزيره مجنون كلافه‌ام كرده بود. بچـه‌هـا در سـنگر خوابيده بودند. هوای شرجی و فضای دم كرده داخل سنگر باعث شد كه نتوانم دوام بياورم. بلند شدم و زدم بيرون. كمی زير آسـمان در سـكوت راه رفتم. با خودم گفتم حالا كه خوابم نمی‌برد، بهتر است وضو بگيـرم و نماز شبی بخوانم. توفيقی اجباری كه از پيش آمدنش خوشحال شدم. آفتابه‌ای را كه در كنار درِ سنگر گذاشته بودند برداشتم. آب به انـدازه كافی در آن بود. مـشتی آب بـه صـورتم زدم و درود بـر محمـد و آل او فرستادم. وضوی خود را كامل گرفتم. يك‌دفعه پشت خـاكريز بـه نظـرم چيزی تكان خورد. نيم‌خيز شده و و دولاّ جلو رفتم. در تاريكی مطلق، برق كلاهش را ديدم؛ يك عراقی بود. كمی ترسيدم. وای خدای مـن! دشـمن تا آن طرف سنگرها آمده بود. خواستم فرياد بزنم، ولی ديـدم صـدايم در نمی‌آيد. بايد كاری می‌كردم. آهسته، آهسته جلو رفتم. ديدم يك نفر است. معلـوم بـود اطلاعـاتی است و برای شناسايی آمده است. به خودم آمدم. ديـدم آفتابـه هنـوز در دستم است. پيش خودم گفتم اسلحه ندارم، حالا چه كار كنم! يك‌دفعـه فكری به نظرم رسيد. آهسته جلو رفتم و لوله آفتابـه را در كمـرش فـرو كردم. صدا زد: تسليم، تسليم! و دست‌هایش را بالا گرفت. اسلحه‌اش را گرفتم و به او گفتم: «تعال، رو!» وقتی اين طرف خاكريز آمدم، با صدای بلند داد زدم: «مهدی، حسين! كجاييد يك عراقی گرفتم!» بچه‌ها با صدای من بيدار شدند. چند تا از بچه‌های نگهبانی هم سريع رسيدند. همه غرق در خنده بودند. چند نفر سريع رفتند ببينند كسانی ديگر هم هستند؛ كه متوجه شـدند آن‌ها فرار كرده‌اند. من با لوله آفتابه يك اسير گرفته بودم. بچه‌ها از خنـده روده‌بر شده بودند. بعد از آن اتفاق و بردن سرباز عراقی، نمـاز شـبِ باحـالی خواندم و پيش خودم به اين فكر كردم كه وضـوی نمـاز مـن باعـث جلـوگيری از شناسايی منطقه شده بود. راوی: رزمنده بی‌نام