«حاج قاسم» اجر مجاهدتهای خود را با شهادت گرفت/ مروری بر زندگی سرلشکر سلیمانی
حاج قاسم سلیمانی فرمانده خستگیناپذیر جبهههای حق علیه باطل سحرگاه امروز (13 دیماه) در حمله بالگردهای آمریکایی به خودروی حامل وی در اطراف فرودگاه بغداد، شهد شیرین شهادت را سر کشید و به یاران شهیدش پیوست.
 سرلشکر شهید قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات ملک در شهرستان رابر استان کرمان به دنیا آمد.
وی در ۱۲ سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و چندی بعد نیز به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سالها نیز فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد.
وی که پس از پیروزی انقلاب، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او در ابتدای جنگ فرماندهی دو گردان از نیروهای کرمانی را برعهده داشت تا اینکه با پیشنهاد شفاهی سردار شهید حسن باقری، تیپ جدیدی از نیروهای کرمان را تشکیل داد که اندکی بعد در زمستان سال ۶۱ به لشکر ۴۱ ثارالله ارتقا یافت که شامل نیروهایی از کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان میشد.
وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت امر خود در عملیاتهای زیادی از جمله، والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵ و تک شلمچه حضور موثر داشت.

لشکر 41 ثارالله را باید جزو لشکرهای خط شکن سپاه در سالهای دفاع مقدس نامید که نیروهای آن نقش بسزایی در عملیاتهای بزرگی مثل والفجر8، کربلای5 و... داشتند.
اگر برای بسیاری از همرزمان قاسم سلیمانی، جنگ در تابستان سال 67 به پایان رسید، ولی برای او آغاز دوران جدیدی در میادین نبرد بود.
وی به واسطه حضور مدر مرزهای شرقی و سابقه مبارزه با اشرا و باندهای مواد مخدر در مرزهای ایران و افغانستان، در سال ۱۳۷۶ از سوی حضرت آیتالله خامنهای، فرماندهی کل قوا از کرمان به تهران فراخوانده و مسئولیت نیروی قدس سپاه به او سپرده شد.

از جمله نقاط درخشان فرماندهی سردار سلیمانی بر نیروی قدس، تقویت حزبالله لبنان و گروههای مبارز فلسطینی بود که نمود عینی آن را در نبردهای متعددی ازجمله جنگ ۳۳روزه حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی و پیروزی مبارزان فلسطینی در جنگ ۲۲ روزه غزه علیه ارتش مجهز اسرائیل دیدیم.
در واقع قاسم سلیمانی توانسته بود استراتژی جمهوری اسلامی یعنی کمک به گروه های مبارز علیه اسرائیل را به خوبی دنبال کرده و هر روز در این مسیر گام های دیگری بردارد.
قاسم سلیمانی در سال ۱۳۸۹ با حکم حضرت آیتالله خامنهای فرمانده معظم کل قوا با یک درجه ارتقا به درجه سرلشکری نائل آمد اما هنوز هم در افکار عمومی همه او را «حاج قاسم» میخوانند.

اما این پایان ماجرا نبود. با توطئه جدید غرب و پشتیبانی مالی کشورهایی مانند عربستان سعودی، که به شکلگیری گروهکهای تروریستی تکفیری اعم از داعش و جبههالنصرة در منطقه انجامید، قاسم سلیمانی ماموریتی تازه یافت و آن هم مقابله با این تهدیدات در دو کشور عراق و سوریه بود.
سلیمانی در عراق «حشد الشعبی» و در سوریه «بسیج مردمی» (قوات دفاع وطنی) را شکل داد و با کمک آنها و هدایت و مشاوره نیروی قدس سپاه، طی 6 سال، بساط تروریستها در این دو کشور تقریبا جمع شد.
در واقع باید این طور گفت که او و نیروهایش که با درخواست رسمی دولتهای سوریه و عراق، به این دو کشور رفتند، مانع سقوط دمشق و بغداد شدند و هم او بود که با سفر به مسکو، نقش بسزایی در همراه کردن روسیه و پوتین برای ورود به میدان نبرد سوریه داشت.

شاید یکی از اهداف اصلی دشمنان برای سقوط سوریه، قطع کردن ارتباط ایران و حزبالله لبنان بود ولی با شکست داعش و نقش آفرینی نیروی قدس در سوریه و عراق، یک حلقه مستحکم به نام حلقه مقاومت تشکیل شد و زنجیره ایران، عراق، سوریه و لبنان و فلسطین را به هم متصل کرد.
جای تردید نیست که این موضوع خلاف خواست آمریکا و اسرائیل است ولی با فرماندهی «قاسم سلیمانی» در عمق میدان و تشکیل بسیج مردمی در سوریه و عراق این موضوع به واقعیت بدل گشت و اتحادی از جنس پاسداران، فاطمیون، زینبیون، حیدریون و... ایجاد کرد.
نقش بیبدیل سردار سلیمانی در مدیریت منطقه و مقابله با دشمنان، القابی چون «شبح فرمانده»، «قدرتمندترین فرد خاورمیانه» و «کابوس اسرائیل» را از سوی آمریکاییها و اسرائیلیها، برای او به دنبال داشته است.

حضور موثر حاج قاسم در صحنه مبارزه با داعش و شکست این توطئه صهیونیستی در منطقه باعث شد تا در اسفندماه ۱۳۹۷ نشان ذوالفقار بعنوان عالیترین نشان نظامی ایران از سوی فرمانده معظم کل قوا به سردار سلیمانی اهدا شود.
سرانجام این فرمانده خستگیناپذیر جبهههای حق علیه باطل سحرگاه امروز (13 دیماه) در حمله بالگردهای آمریکایی به خودروی حامل وی در اطراف فرودگاه بغداد، شهد شیرین شهادت را سر کشید و به یاران شهیدش پیوست.🏴🏴🏴🏴🏴🌹🌹🌹🌹🌹
جلوهای دیگر از همدستی آمریکا با تروریستها / انتقام سختی در انتظار آمریکاییهاست
با سلام؛ لطفاً در صورت تمایل، مقاله فوق در مورد اقدام تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابوالمهدی المهندس را در سایت رهتوشه به نشانی ذیل مطالعه بفرمایید. باتشکر
http://rahtooshe.com/?p=7255
🔴 سردار قاآنی، نامی آشنا و پرآوازه برای دشمنان ولی گمنام در داخل . . .
🔺سردار قاآنی که افتخار 13 سال جانشینی شهید حاج قاسم سلیمانی را در کارنامه خود دارد، بی شک یکی از نفرات اصلی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می شود که دشمن همیشه نا او را در لیست ترور خود، کنار نام سپهبد قاسم سلیمانی قرار می داد ولی هیچ وقت موفق به این امر نشد.
🔺در خارج از مرزهای ایران اسلامی و در اتاق فکر دشمنان خبیث ملت ایران، نام قاآنی را خوب می شناسند. کسی که سالها جز نفرات اصلی اطلاعات ستاد مشترک سپاه بوده و به درخواست شهید حاج قاسم سلیمانی به نیروی قدس آمد و سالیان طولانی جانشین ایشان بود.
🔺دشمنان به وی لقب «مغز متفکر سپاه قدس» را داده اند. کسی که بسیاری از عملیات های موفق این نیرو را در نقاط مختلف جهان طرح ریزی می کرده است. اکنون آمریکا خوب می داند با شهادت حاج قاسم هیچ خللی در روند پر از افتخار نیروی قدس ایجاد نمی شود، بلکه این صدای نابودی استکبار است که بیش از هر زمان دیگر به گوش می رسد . . .
☑️ @janbaz_net
sapp.ir/janbaz_net 👈سروش
https://eitaa.com/janbaz_net 👈ایتا
دونالد ترامپ رئیسجمهور قاتل آمریکا بالاخره جلوی دوربینها حاضر شد و طی جملاتی کوتاه تلاش کرد اقدام نابخردانه خود در دستور حمله به سردار حاج قاسم سلیمانی را توجیه کند اما احتمالاً تاکنون اگر مشاوری در کاخ سفید مانده باشد به او گفته است اشتباه بزرگی کرد.
همه برنامه او برای این سخنرانی کوتاه در جمع خبرنگاران این بود که اوضاع را مانند ۵ هفته قبل نشان دهد، زمانی که نه صبح ۲۷ اکتبر برای اعلام خبر قتل ابوبکر البغدادی سرکرده تروریست داعش جلوی دوربینها آمد. او حتی در سخنانش پیرامون سردار سلیمانی بار دیگر نام ابوبکر البغدادی را آورد و با این کار در تلاش بود به جهان القا کند آمریکا واقعاً باور دارد سردار حاج قاسم سلیمانی یک تروریست است اما نتوانست. تحلیل سخنان و زبان بدن او نشان میدهد خودش به جنایتی که کرده واقف است و تماماً دروغ میگوید.
حدود ۱۵۰ سال از اولین پژوهشها در مورد بیان غیرکلامی میگذرد و حالا به تنوع گسترده و ریزهکاریهای پیچیدهای رسیده است اما فضاحت سخنرانی ترامپ آن قدر آشکار بود که با یک مرور ساده نیز رسوا میشود، به همان اندازه که دروغهایش آشکار است:
۱- پس زمینه سخنرانی: از جایی که او ایستاده بود شروع کنیم. رئیسجمهور تروریست آمریکا در زمان اعلام خبر قتل ابوبکر البغدادی در یک پسزمینه شاد قرار گرفته بود و تزئیناتی شبیه تزئینات جشن پشت سر او نصب شده بود. اما در زمان اعلام خبر ترور سردار حاج قاسم سلیمانی در پشت سر او یک پرده یکدست آبی قرار داشت که در سخنرانیهای رسمی یک دکور معمول است. او در واقع میدانست اقدامش تا چه حد خشم مردم را به جوش آورده و نمیخواست نمک بیشتری بر زخم مخاطبش بزند، شاید از بیم واکنشهای بیشتر.
۲- رنگ گردنآویز: ترامپ این بار یک کراوات آبی کمرنگ بسته بود، رنگی بسیار آرامشبخش که به نظر میرسد برای آرامکردن مخاطب خود و آرام نشان دادن اوضاع استفاده کرده است. بنابر این او خود خوب میداند چه زخم بزرگی بر پیکر مقاومت وارد کرده و میداند خشم مقاومت تا چه حد میتواند سهمگین باشد. وی در کنفرانس خبری قبلی یک گردنآویز قرمز راهراه داشت که نشان از شادی و هیجان دارد.
سخنرانی ترامپ بعد از ترور شرارتبار سردار سلیمانی و تحلیل آن توسط چند کارشناس در شبکه سیانان
۳- نگاه پریشان: وقتی شرایط را آرام، جالب یا شاد تشخیص میدهیم، ارتباطِ چشمیِ بیشتری برقرار میکنیم اما وقتی اوضاع به عکس باشد، یعنی قصوری سر زده باشد یا اوضاع خراب باشد یا غمی واقع شده باشد، رفتار ما به عکس میشود.
رئیسجمهور آمریکا نه تنها ارتباط چشمی اندکی برقرار میکند، بلکه به طرزی اضطرابگونه در سخنانش قدرت کنترل نگاهش را ندارد. او برای این که در این وضعیت بتواند نگاهش را کنترل کند، به نقطهای خاص در دوردست خیره شده و هر از گاهی که نگاهش را به سمت مخاطب برمیگرداند، بلافاصله نگاهش دچار لرزه میشود و دوباره مجبور است نگاهش را به همان نقطه در دوردست خیره کند. چنین رفتاری نشاندهنده بیم از این است که نگاه مستقیم بتواند چیزی را در چشم هایش آشکار کند که دروغ بودن سخنانش هویدا شود؛ چیزی مثل ترس یا تردید نسبت به خراب بودن اوضاع.
۴- تنفس نامنظم: همانند نگاه، تنفس او نیز نامنظم است. وی در سخنانش پیرامون قتل ابوبکر البغدادی کاملاً بر تنفس خود مسلط است. خیلی راحت شروع و خیلی راحت به پایان میبرد. اما در این سخنان صدای تنفس نامنظم او کاملاً آشکار است. از آنجا که این وضعیت تا پایان سخنان چهاردقیقهای او ادامه مییابد، نمیتواند ناشی از عجله پیش از سخنرانی باشد، بلکه وی به طرز عیانی در حین سخنرانی دستپاچه شده است.
۵- سخنرانی کوتاه و تند: نشانه دیگرِ دستپاچگی ترامپ، سخنرانی کوتاه و تند وی است. وی تنها ۵۲۳ واژه را به سرعت در مورد اقدام شرارتبار خود بکار میبرد و این در حالی است که در سخنرانی قبلی ۹۰۰ واژه افاضه کرده و به تفصیل و آهستگی در مورد چگونگی گیرانداختن سرکرده داعش توضیح میدهد.
در واقع او به خوبی میداند هر چه بیشتر این خرابکاری را هم بزند، به ضررش تمام میشود. او میداند هیچ شجاعتی از سوی سربازان آمریکایی صورت نگرفته، هیچ کار اطلاعاتی خاصی از سوی نهادهای آمریکایی وجود نداشته، سردار ایرانی کاملاً شجاعانه به صورت رسمی و علنی سفر کرده و این یک ترور واقعی بوده است
۶- پایانبندی نامناسب: ترامپ در جملات پایانیاش سه بار با کلماتی متفاوت دعا میکند و سه بار از مخاطبان تشکر میکند! در حالی که در سخنرانی قبلی در جملاتی شسته رُفته گفته بود «خدا نگهدار آمریکا باشد. از شما سپاسگزارم».
۷- پاسخ ندادن به خبرنگاران: ترامپ در انتها نیز بدون پاسخ به پرسش خبرنگاران جلسه را ترک میکند. این دقیقاً به خلاف سخنرانیاش در اعلام خبر قتل ابوبکر البغدادی است. به نظر میرسد آنقدر جنایت بودنِ اقدام او آشکار بوده که میدانسته خبرنگاران در طراحی سخنانشان به خود جرات خوا
هند داد و او را در شرایطی که هنوز جلسه استیضاحش در سنا برگزار نشده، مفتضح خواهند کرد.
جمعبندی
شش برونفکنی عاطفی در حالتهای چهره وجود دارد: شادی، غم، تنفر/بیاعتنایی، خشم، ترس و تعجب. اگر قرار باشد یکی از این موارد را به عنوان حالت چهره و زبان بدن ترامپ انتخاب کنیم، قطعاً ترس است و باید در کنار آن از تردید و دستپاچگی نیز یاد کنیم.
ترامپ در این سخنرانی ادعا میکند «سلیمانی اخیراً سرکوب وحشیانه معترضان را در ایران رهبری کرد که در آن بیش از هزار شهروندِ غیرنظامی شکنجه یا کشته شدند». همانقدر که این ادعا مفتضح است، تمام زبان بدن ترامپ نیز رسواکننده رئیسجمهوری است که ادعای ابرقدرتی جهان را دارد.
او شاید ابرسلاح جهان را در اختیار داشته باشد، اما چگونه ممکن است دولتی که تا این حد در جهان منفور است که دیگر ابایی از ترور آشکار ندارد را صاحب «قدرت» دانست؟ اگر قدرت داشت چه نیازی به ترور دارد و اگر سلاحش به کارش میآید چرا طی دو روز دستور استقرار ۴۲۵۰ نیروی نظامی دیگر را در پایگاههای آمریکاییِ منطقه صادر کرده است؟ او ترسیده و نمیداند چه اتفاقی در حال وقوع است.
در روزهای گذشته شاهد خواست عمومی ملت عراق در برچیده شدن پایگاههای آمریکا در این کشور بودیم و آیتالله حائری از مراجع بزرگ شیعه با صدور بیانیهای، فتوای حرمت به حضور نیروهای تروریست آمریکایی و همپیمانانشان در عراق داد. از آنجا که یکی از مواضع در تیررس ایران نیز پایگاههای آمریکا در منطقه است، تهدید مواضع آنها میتواند روند پاکسازی غرب آسیا از نیروهای آمریکایی را آغاز کند.
4- انتقامگیرنده: بیشمار و فراملّی؛ همانطور که اشاره شد سپهبد سلیمانی یک شخصیت فراملی و بینالمللی بود و نقش موثری در کمک به گروههای مقاومت در منطقه و جهان داشت. گروههایی که توانستند در ابعاد نظامی، سیاسی و ژئوپلتیک به مزیت نسبی در مقابل مستکبران و حامیان آنها برسند و موقعیت خود را قدرتمندانه نشان بدهند. انصارلله یمن، حزبالله لبنان، حماس، جنبش جهاد اسلامی فلسطین، سپاه بدر عراق، حشد شعبی عراق، شیعیان افغانستان و... بخشی از جبهه مقاومت اسلامی هستند.
این گروهها در این سالها مستقل از ایران به مبارزات خود ادامه میدهند و در ماجرای خونخواهی از حاج قاسم نیز منافع آمریکا و صهیونیستها را به خطر خواهند انداخت. آمریکا هم نمیتواند انتظار توصیهپذیری این گروهها از جانب ایران و یا کنترل آنها را داشته باشد چراکه هویت و توان نظامی مستقل از ایران دارند.
5- مسئولیت: تلفیق رسمی و آتش به اختیار؛ مجموع این نکات نشان میدهد آمریکا نمیتواند از بابت انتقام خیالش راحت باشد بلکه باید انتظار هرگونه واکنش در هر سطحی را داشته باشد. واکنشهایی که بخشی از آن رسمی و از سوی حکومت ایران خواهد بود و بخش دیگری کاملا غیر قابل کنترل و آتش بهاختیار از سوی گروههای مقاومت است که در پاراگراف قبلی به آنها اشاره شد.
انتقامهای خودجوش جغرافیا نمیشناسد و همانطور که اشاره شد میتواند در داخل خاک آمریکا نیز علیه منافع نظامی آمریکا محقق شود. ترامپ نیز قاعدتاً از ترس انتقام جبهه مقاومت لحظه آرامی در ادامه نخواهد داشت.
۵ ویژگی «انتقام راهبردی» از آمریکا/ خونخواهی حاج قاسم سلیمانی چگونه خواهد بود؟
اظهارات روزهای گذشته مقامات نظامی نشان میدهد انتقام شهادت سپهبد سلیمانی با انتقامهایی که در گذشته از تروریستها میگرفتیم متفاوت است و مختصات مشخصی خواهد داشت. برخی از مختصات احتمالی در این متن بررسی شده است.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- "ترور سردار سلیمانی، باعث شکلگیری یک انرژی جدید در جغرافیای وسیع بهصورت خودجوش، آتش بهاختیار و مصمم برای یک انتقامگیری سخت میشود. این انتقامگیری در جغرافیای وسیع، در طول زمان و با تأثیرهای تعیینکننده خواهد بود."
این بخشی از واکنش فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ترور سپهبد سلیمانی بود. بامداد جمعه 13 دیماه در جریان حمله تروریستی پهپاد آمریکایی به کاروان حشد الشعبی سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه و ابومهدی المهندس معاون سازمان حشد الشعبی عراق و تعدادی از همراهانشان به شهادت رسیدند.
بعد از این جنایت دولت آمریکا، واکنشهای گستردهای در سطح ملی و بینالمللی شاهد بودیم که تا همین امروز نیز به قوت خود ادامه دارد. احزاب و گروههای داخل کشور به شکل هماهنگ این اقدام دولت آمریکا را محکوم کردند که نشاندهنده ابعاد شخصیتی این سپهبد نیروهای مسلح ایران بود.
در کنار محکوم کردن جنایت آمریکا، مسئله انتقامگیری از ترور سردار سلیمانی نیز جزو مطالبات اصلی مردم است. واکنش مقامات ایرانی درباره انتقامگیری متفاوت با ضربات تروریستی دفعات قبل بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام خود برای شهادت حاج قاسم، با بیان اینکه انتقام سختی در انتظار جنایتکاران است، فرمودند "شهید سلیمانی چهرهی بینالمللی مقاومت است و همهی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند."
سرلشکر سلامی نیز از انتقام در "جغرافیای وسیع"، در "طول زمان" و با تاثیرهای تعیین کننده سخن گفته است.
با توجه اینکه سپهبد سلیمانی با هیچ مقام سیاسی یا نظامی و همچنین پایگاهها و تجهیزات نظامی آمریکاییها قابل مقایسه نیست، مسئله انتقامگیری وی مهم است و مختصات خاصی خواهد داشت که در ذیل به برخی از آنها میتوان اشاره کرد:
1- تعداد و تلفات: نامحدود؛ انتقام خون شهید سلیمانی و همراهانش انتقامهای دنبالهدار خواهد بود و نه یک تکاقدام نقطهای. این انتقام صرفاً محدود به چند نظامی و یا صدمه به تجهیزات و پایگاههای دشمن نخواهد شد و مانند حمله تروریستی به مجلس و یا رژه نیروهای مسلح اهواز نیست که با یک عملیات موشکی و ضربه به مواضع تروریستها تسویه حساب کرده باشیم.
اینکه برخی تصور میکنند صرفاً ضربه به برخی پایگاههی نظامی آمریکا میتواند انتقامگیری کاملی باشد چندان دقیق نیست و صرف زدن یک پایگاه را نمیتوان انتقام حاج قاسم تلقی کرد. در روزهای گذشته رسانههای جهان از سردار سلیمانی با عنوان "دومین شخصیت قدرتمند ایران" یاد میکردند و آن را سرآغاز تحولات مهم و پیشبینی نشده در منطقه دانستند پس تقاص خون وی قابل تعریف کردن در یک پروژه نظامی نقطهای و محدود نیست بلکه یک پروسه متشکل از انتقامهای پی در پی خواهد بود. هرچند احتمال دارد ضربه به پایگاههای نظامی هم بهعنوان بخشی از این پروسه باشد.
2- جغرافیا: وسیع؛ شخصیت سپهبد سلیمانی یک شخصیت بینالمللی بود. او از حیث مسئولیتی که قریب دو دهه در نیروی قدس سپاه داشت و در بطن تحولات منطقه بود چهره شناخته شدهای بود و در بین ملتهای ساکن در محور مقاومت مانند افغانستان، عراق، یمن، سوریه، لبنان، فلسطین و ... محبوبیت فراوانی داشت.
باتوجه به فراملی بودن شخصیت حاج قاسم، انتقام خون او نیز قطعاً محدود به یک یا چند نقطه در کشورهای همسایه یا غرب آسیا نخواهد بود و منافع آمریکا در اقصی نقاط جهان، حتی در خاک این کشور مستعد ضربه خوردن خواهد بود.
همزمان با اعلام خبر شهادت سردار سلیمانی، پلیس نیویورک به صورت فوری تدابیر ویژهای را برای حفاظت از برخی نقاط حساس این شهر انجام داد. به گفته شهردار نیویورک، دلیل این امر "احتمال هرگونه اقدام از سوی ایران و یا همپیمانانش در انتقام" به کشته شدن قاسم سلیمانی است.
همچنین شاهد تجمع قابل توجه فعالان ضدجنگ در نیویورک بودیم. این اجتماع در محکوم کردن ترور یک سردار ایرانی در خاک آمریکا بیسابقه بود و تجمعاتی نیز در کشورهای اروپایی و کانادا بهراه افتاد که نشان میدهد منافع دولت آمریکا در خاک خودش هم میتواند در خطر باشد و میتوان انتظار هرنوع واکنش خودجوشی را علیه آمریکا داشت.
3- نتیجه انتقام: راهبردی و نه تاکتیکی و نقطهای؛انتقامهای متعدد و ضربات سنگین به مواضع آمریکاییها باید به یک نتیجه «راهبردی» منتهی شود. یکی از این نتایج راهبردی میتواند اخراج آمریکا از عراق و منطقه باشد.
⭕️ همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده ام. محمود می داند. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارت های عنوان دار.
📝وصیت سردار قاسم سلیمانی
#hard_revenge_awaits_you
#انتقام_سخت_در_راه_است
#hard_revenge_awaits_you
#انتقام_سخت_در_راه_است
👈 آخرین اخبار از ترور سردار قاسم سلیمانی👇
http://eitaa.com/joinchat/3253993472C49609b6f21