eitaa logo
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
3.7هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
4.6هزار ویدیو
97 فایل
وابسته به انجمن شهید ادواردو انیلی مدیر انجمن: @rahyaftegan ارتباط ایتا: @Solmaz_n 🌸🌺🌸🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
🍁در روز (س) یاد کنیم از خدیجه ی انقلاب 📌مرحوم خانم محریزه بوسعدیا ( لعیب ) اهل تونس و از ساکنین شهر پاریس بانوی بزرگواری که ۳۵سال قبل به مذهب مشرف شد این مرحومه از ثروت زیادی برخوردار بود خودش می گفت که قبلا ها به مرکز ایرانی ها می آمده و مهر ها را می ربایده چون گفته بودند اینها بت پرست هستند بعد که اگاهی پیدا کرد و شیعه شد دایم استغفار می کرد . 🌐 @rahyafte_com 📌وقتی شیعه شد تمام خدمه و دوستان او نیز شدند خانم لعیب به پیروی از سرور خود حضرت کبری ( علیه السلام ) تمامی ثروت خود را در راه اسلام خرج کرد. بنحوی که در اخر عمری اموراتش بسختی می گذشت تمامی افتخار ایشان این بود که امام ( ره ) شخصا با یک چایی با دست مبارکش از این ایشان در جمکران پذیرایی کرده است. 📌خانم لعیب در پاریس در گذشت و بنا بر وصیت ایشان پیکر مطهرشان به همت شیعیان فرانسه و همکاری سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس به تهران انتقال داده شد و در روز میلاد پیامبر اسلام، در شهر مقدس بخاک سپرده شد. 🌐 @rahyafte_com
💢سالگرد درگذشت ♦️آنجور كه من شنيده‌ام ، علامه امينى، ده شب آمده بودند به مشهد و در مدرسه نواب ، منبر رفتند. آنجا نماز جماعت مغرب و عشاء را ميخواندند و بعد صحبت ميكردند، صحبت ها بسيار پرسوز و علاوه بر آن دقيق و مستند بود. جمع سوز و شور و عشق، با استناد و استدلال. يكى از بستگان ما كه در جلسات حضور داشت، ضمنا هم پدرم و هم پدربزرگ من جزء برگزار كنندگان يا حاضران در آن جلسه بودند ،فكر ميكنم سال سى و هشت بوده كه من هفت هشت سال پيش نوارهاى آن جلسات را چندين بار گوش كردم. 🔹نقل ميكردند كه علامه قبل از شروع جلسه يك سكوت طولانى كرد، سپس آه بلندى كشيد و زد زير گريه و هق هق جلوى همه گريه ميكرد. ميگفتند ما همه متعجب شديم كه چرا حال ايشان منقلب شد؟! با همان لهجه خاص خودش گفت : مدتى است از على دور افتاده ام...و زد زير گريه...و آن زمانى بود كه فكر ميكنم مدتى بخاطر سفر هند و مراجعه به كتابخانه هاى مختلف از نجف دور افتاده بود و گويى اين بزرگترين غم زندگى اش بود. 🔹در سوز و درد انقلابى و درك انقلابى اش همين بس كه در سالهاى ٤٠ و ٤١ كه سالهاى آخر عمر ايشان و اوائل نهضت امام بود و هيچكس تصورى از اينكه نهضت امام به كجا منتهى خواهد شد نداشت، در آن شرايط امينى جمله " ذخيره خدا براى است " را گفت. اين جمله اگر در سال پنجاه و هفت يا حالا گفته شود، به راحتى قابل تصديق است ، اما سال چهل و يك گفتن اين حرف غير عادى بوده! 🔹يكى از آثار علامه امينى ، است كه فكر ميكنم جلال الدين فارسى با نام مستعار آنرا ترجمه كرده است. اين كتاب وقتى منتشر شد، برخى از بزرگان شيعه گفتند ،ما تصور نميكرديم كه ما اين تعداد عالم شهيد داريم. ضمن اينكه مرحوم علامه، شهداى سه قرن اول هجرى را در اين كتاب نياورده و از شهداى قرن چهارم شروع ميكند و صد و سى عالم بزرگ شيعه را نام ميبرد كه چطور در راه دفاع از كلمه حق شهيد شده اند. 👈اين يعنى با هدف، يك درس ديگرى كه بايد از علامه آموخت همين است. تحقيق و تلاش بى هدف يا با هدف؟ اين يكى از مشكلات ماست كه من بارها در حوزه و دانشگاه ديده ام. بى هدف و بى درد تحقيق ميكنيم، تحقيق براى تحقيق، خود تحقيق شده است يك شغل،راجع به چه تحقيق كردى؟ اصلاً اصل موضوع چقدر مهم است؟ چه چيزى را اثبات كردى؟ نتيجه اش چه شد؟ اگر اين تحقيق درست باشد به چه درد دنيا و آخرت مردم ميخورد؟ يك بخشى از پژوهش هاى رسمى در كشور ما ، از سر بى دردى است. امام كه گفت مرفهين بى درد، ما يكسرى پژوهشگران بى درد هم داريم. پژوهش امينى وار و غير امينى وار، تفاوت درد و بى دردى است. 💯"الغدير، شيعه سنى ترين است، درسهايى كه از امينى بايد آموخت" سخنرانی استاد رحیم پور از غدی سال١٣٩١ 🌐 @rahyafte_com
⭕️جلال گفت جگر دارد اين هوا! 🔹سالروز درگذشت 🔺يک روز با بچه‌ها ایستاده بودیم، دیدیم با یک ماشین آریا یا شاهین که همان رامبلر امریکائی بود، آمد ما سر خیابان دربند بودیم. نیش ترمز زد و گفت: «بچه‌ها بیائید بالا.» ما همیشه گریه‌اش می‌انداختیم. گفتم: «به به! ماشین امریکائی که خریدی، سیگار وینیستون هم که می‌کشی، غرب‌زدگی هم که می‌نویسی. بیا پائین ببینیم!» حسین جهانشاه نشست پشت فرمان و همگی نشستیم توی ماشین و پرسیدیم: «خب؟ چیه؟» گفت: «می‌خواهیم با ماشین برویم قم!» این آقا جلال است که برای ما آقاست و وقتی می‌گوید می‌رویم، نمی‌توانیم بگوئیم نه. رفتیم قم. سر یک کوچه نگه‌داشت و دوتا کتابش را برداشت:ا توی یک دستش بود و یک کتاب دیگر توی دست دیگرش. گفتیم: «کجا داری می‌ری؟» گفت: «صدایش را در نیاورید، دارم می‌روم پیش خمینی!» 🔺توی آن اوضاع(بعد از 15 خرداد)! گفتیم: «آنجا چرا؟» گفت: «بعدا می‌گویم.» خلاصه توی ماشین منتظر ماندیم. بعد از چند دقیقه‌ای، آل احمد آمد. دیدیم یک کتابش را این طرفی پرت کرد، یکی را آن طرفی! گفتیم: «پس چی شد؟» فریاد زد: «آی! خمینی جگر دارد این هوا!» دستش را به اندازه‌ یک هندوانه باز کرد و ادامه داد: «مصدق جیگر دارد این قدر!» و اندازه‌ی یک ارزن را نشان داد. 🔹پرسیدیم: «پس چی شد؟» گفت: «خمینی پدر مرا در آورد.» و تعریف کرد که رفتم در زدم و یک نفر در را باز کرد. گفتم به آقا بگوئید جلال آل احمد، نویسنده‌ فلان و بهمان آمده. آقا می‌گوید بگوئید بیاید داخل. رفتم و دیدم آقا متین و موقر نشسته. ژست گرفتم و می‌خواستم کتاب‌ها را بدهم به آقا. اولِ کتاب‌ها هم غلیظ نوشته بودم: تقدیم می‌شود به ... آقا گوشه‌ی پتوی زیر پایش را می‌زند عقب و هر دو تا را بیرون می‌آورد. جلال می‌گوید: «نمی‌دانستم شما این خزعبلات را هم می‌خوانید.» جلال خیال کرده بود خیلی ختم است. آقا در سکوت به جلال حالی می‌کند که: «اگر خزعبلات است، چرا دو تا را زدی زیر بغلت و با خودت آوردی؟ تو می‌خواهی روشنفکربازی برای من دربیاوری؟» خلاصه جلال حالش گرفته شد! مرحوم 🌐 @rahyafte_com ✨معرف کانال باشید✨
‍ ‍ 🍁در روز (س) یاد کنیم از خدیجه ی انقلاب 📌مرحوم خانم محریزه بوسعدیا ( لعیب ) اهل تونس و از ساکنین شهر پاریس بانوی بزرگواری که ۳۵سال قبل به مذهب مشرف شد این مرحومه از ثروت زیادی برخوردار بود خودش می گفت که قبلا ها به مرکز ایرانی ها می آمده و مهر ها را می ربایده چون گفته بودند اینها بت پرست هستند بعد که اگاهی پیدا کرد و شیعه شد دایم استغفار می کرد . 🌐 @rahyafte_com 📌وقتی شیعه شد تمام خدمه و دوستان او نیز شدند خانم لعیب به پیروی از سرور خود حضرت کبری ( علیه السلام ) تمامی ثروت خود را در راه اسلام خرج کرد. بنحوی که در اخر عمری اموراتش بسختی می گذشت تمامی افتخار ایشان این بود که امام ( ره ) شخصا با یک چایی با دست مبارکش از این ایشان در جمکران پذیرایی کرده است. 📌خانم لعیب در پاریس در گذشت و بنا بر وصیت ایشان پیکر مطهرشان به همت شیعیان فرانسه و همکاری سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس به تهران انتقال داده شد و در روز میلاد پیامبر اسلام، در شهر مقدس بخاک سپرده شد. 🌐 @rahyafte_com
📍در روزهای آخری که در اوین بودیم، او (صفر قهرمانی) به من گفت: ! خوشابحالتان، شما آزاد می شوید ، شما صاحب دارید! دیدم او سیرت باطنی اش را نشان داد. می گفت: شما صاحب دارید ، خدا دارید ، دارید، مردم از شما حمایت می کنند و... گفت: اگر بیرون رفتید ما را فراموش نکنید و هوای ما را داشته باشید‌.... 🔰خاطرات عزت شاهی/ صفحه ۴۶۶ 🌐 @rahyafte_com