📷 yon.ir/yHxEs
💎 #جلال_آل_احمد_و_حس_و_حال_سفر_حج
📌دیشب سرم را که گذاشتم زمین٬ رفتم تا چهار صبح؛ که ورود یک دسته جدید #حجاج خانه را شلوغ کرد و چراغها را زدند و همه سرپا و بعد تطهیری و بعد مسجدالنبی. بزرگترین غبن این سالهای #بینمازی از دست دادن صبحها بوده؛ با بویش٬ با لطافت سرمایش٬ با رفت و آمد چالاک مردم. پیش از آفتاب که برمیخیزی انگار پیش از خلقت برخاستهای. و هر روز شاهد مجدد این تحول روزانه بودن٬ از تاریکی به روشنایی. از خواب به بیداری. و از سکون به حرکت.
📌و امروز صبح چنان حال داشتم که به همه سلام میکردم. و هیچ احساسی از ریا برای نماز؛ یا ادا در #وضو گرفتن. دیروز و پریروز هنوز باورم نمیشد که این منم و دارم عین دیگران یک ادب دینی را بهجا میآورم. دعاها همه به خاطرم هست و #سورههای کوچک و بزرگ که در کودکی از بر کردهام. اما کلمات عربی بر ذهنم سنگینی میکند. و بر زبانم. و سخت هم٬ نمیشود بسرعت ازشان گذشت. آن وقتها عین وردی میخواندمشان و خلاص.
📌ولی امروز صبح دیدم عجب بار سنگینی می نهد بر پشت #وجدان. صبح وقتی می گفتم " السلام علیک ایها النبی" یک مرتبه تکان خوردم. ضریح پیش رو بود و مردم طواف می کردند و برای بوسیدن از سر و کول هم بالا می رفتند و #شرطه ها مدام جوش می زدند که از فعل حرام جلو بگیرند.... که یک مرتبه گریه ام گرفت و از مسجد گریختم.
🌈کتاب خسی در میقات. جلال آل احمد
🌐 @rahyafte_com