روز اول ز غمت مُردم و شادم که به مرگ
چارهی آخر خود خوب نمودم ز نخست🍂
{ #فرخی_یزدی }
۲۵ مهر سالروز درگذشت
دل از جفای که نالد؟
شکایت از که کند؟
به شهرِ طفلان افتاده مرغِ بی پَرِ ما
دگر چه بخیه؟
چه مرهم؟
ز هر دو کار گذشت...
که زخم همچو قفس گشت
جزوِ پیکرِ ما
{ ابوطالب #کلیم_همدانی }🍂
جهان بیش از این
چیزی برای دیدن ندارد؟!
دیروز به شانه های ِ آسمان دو بالِ سپید ِ کوچک دوختم
و به دهان ِ آینه ها شعر!
با این حال
وقتی به خانه برگشتم
دیدم هنوز غمی هست
که توی این کشوهای کوچک پنهان نمی شود
پشت این لباسهای فیروزه ای رنگ آرام نمیگیرد
و مدام چشم هایم را
سرخ می کند!
دست هایت را
روی چشمانم بگذار!
دستهایت را به من قرض می دهی؟
به قدر ِ بستن ِ چشم هایم...
جهان،
بیش از این
چیزی برای دیدن ندارد...🍂
{ معصومه صابر }
📚کاش خوابی خوش باشم
«إبتَسم؛ فَلَن یَتغیّر العالم بِحُزنک»
بخند که جهان
با اندوهِ تو دگرگون نمیشود...🌱
{ جبران خلیل جبران }
🍂
رایی نه، که چارهسازِ هر غم باشد
سیمی نه، کزو لاف مسلّم باشد
یاری نه، که رازدار و محرم باشد
مردم به جهان پس به چه خرّم باشد؟؟
{ اثیر اخسیکتی }
🍂
گذشتی از من و
هرگز
گمان نمیکردم
که دست میشود
اینسان
ز دوستداران شست...
{ #حسین_منزوی }
🍂
نذر کردم
گر از این غم
به درآیم روزی...
تا درِ میکده
شادان و غزلخوان بروم
{ حافظ }
روزگاری مهرت از خاطر فراموشم نشد
سخت میترسم فراموشم کنی چون روزگار
🍂
{ ۲۸ مهر،زاد روز #_قاآنی }
♥️🌱
به مهرِ هیچ کس این مایه دل نمیبندم
که جز تو هیچکس
این مایه مهربانم نیست...
خزان چه میکند آنجا که از در آید یار؟
تو مهربان منی،
بیم مهرگانم نیست...
{ سیمین بهبهانی }
🍂
بیهوده کس از مسکن و مأوا نرود
ور زآنکه رود، بهرِ تماشا نرود
گویند که: رفتنت ز دیوانگی است
دیوانه کسی بوَد کزاینجا نرود!!☁️
{ #عضد_یزدی / شاعر قرن هشت }
🌱
گره به کار ِ دل آدمی ست همچو نفس
گره گشای تویی ای هزار دستت عشق...
{ معصومه صابر }
🍂
منی که نام شراب از کتاب می شُستم
زمانه کاتبِ دُکّان مِی فروشم کرد...
{ طالب آملی }